شهود و الهام الهی - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

842 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2338 روز

    خدای خوبم سپاسگزارم به خاطر هدایت شدنم به این فایل.سپااااااس

    جمعه خیلی در سایت و بین فایلهای جدیدی که مریم جان روی سایت گذاشتن دنبال فایل توحیدی گشتم دو تا از اونها رو دیدم اما اون چیزی که میخواستم نبود .قانون مثل همیشه جواب داد و خواسته ام بی پاسخ نماند امروز پاسخم رو گرفتم. اومدم کامنتهای قدم سوم رو بخونم که با این فایل روبرو شدم ازعنوانش فهمیدم که باید ببینم.همونی بود که میخواستم فقط میگم فوق العاده بود….

    سوالی که مطرح کردید پیش خودم گفتم حتما نور ماه علت این اتفاق…شما با طرح این سوال به ما فهموندین که حتی به حرفهای شما هم باید فکر کنیم و بعد قبول کنیم و باور داشته باشیم.اما حرفهای شما آنچنان به دل مینشیند که جایی برای فکر کردن نمیگذارد.

    خدایا کمکم کن از سر راهت کنار برم و هدایت همه امور زندگی ام رو به تو بسپارم.آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3908 روز

    سلااام و دروود خدا بر بندگان مومن و نازنینش.

    راستش تا پرسیدید که چرا وقتی ماه کامل میشه لاک پشت ها سرشونو از آب میارن بیرون با خودم گفتم مگه وقتی ماه کامل میشه لاکپشت ها میان بیرون؟ بعد گفتم چرا من تا حالا اینو نشنیده بودم! بعد خواستم برم تو گوگل سرچ کنم آیا وقتی ماه کامل میشه لاکپشتها میان از آب بیرون؟ بعد گفتم خب استاد داره میگه حتما بارها اینو توی پارادایس تجربه کرده بعد یکم به چرا میان بیرون فکر کردم دوباره و بعد گفتم بزار تا آخر فایل ببینم شاید خود استاد دلیلش و بگه😂😂 راستش بعد که ارتباط صحبتهاتونو باهم فهمیدم از خودم خوشم اومد از اینکه من از بچگی هم الکی حرف کسی رو باور نمیکردم از اینکه در مقایسه با اطرافیانم که میشناسمشون من یکم متفاوت تر از بقیه فکر و عمل میکنم هم به خودم افتخار کردم اما واقعیت اینه که همیشه و در همه موارد اینطوری نیستم ولی اکثر مواقع اینگونه عمل میکنم. استاد من حتی حرفهایی که شما میزنید و آیاتی که در قرآن مثال میزنید رو در همه ی موارد نه ولی در اکثر مواقع میرم و خودم میخونم توی قرآن، نه برای اینکه به حقانیت حرفهای شما شک دارم بلکه برای اینکه منطق من باید با چشم خودش ببینه و باور کنه، اما در کل بعضی جاها هم خیلی پیش اومده که بر اساس مشاهداتم به یک نفر و حرفهاش ایمان آوردم و بعد حرفشو پذیرفتم اما خیلی کم. راستش الان هم که دارم قرآن و میخونم یه جاهایی از قرآن که بد ترجمه شده و با هدف سوء ترجمه شده سریع میفهمم این با اون باور و درکی که من از قانون پیدا کردم کمی در تضاده و بعد که میرم و ریشه ی کلمات رو سرچ میکنم میبینم بله دقیقا بد ترجمه شده. کلا از این اخلاق خودم راضی ام جزعی از شخصیت منه. و اما در مورد الهام و شهود استاد چیییی بگم من به شمااااا استاد یکی از بچه ها نوشته بود شما چندین سال از زمان خودتون جلوترید واقعاااا همینه خدای من چه توصیف زیبایی خدا توی یه جنگل نقشه رو از بالا میبینه و هدایتگر توست بهش اعتماد کن با این نگرش، بارها و بارها پیش اومده اونقدر الهامی که بهمون شده غیر منطقی بوده که برای ما که انسانیم و فقط تا چند متر جلوترمون و میبینیم اصلا قابل درک نبوده اما قلبمون اون رو تایید میکرده و بعد که انجامش دادیم یا به دلیل تسلیم نبودن انجامش ندادیم به این درک رسیدیم که ای وای قلبم و شهودم یه چیزی میدونست چرا بهش اعتماد نکردم و بعد به حقانیتش پی میبریم. حالا بهتر معنای این حرفتونو درک میکنم؛ به اندازه ای که عمل کردم نتیجه دریافت کردم و هرچقدر بیشتر عمل کنم نتایج هم بیشتر میشه. از خدای رزاق و وهابم از صمیم قلب میخوام که هدایتمون کنه من و بچه های سایت رو تا مثل شما عمل کننده باشیم تا مثل ابراهیم محمد و بقیه ی بندگان مومن و شایسته اش عمل کننده و شنوای هدایتش باشیم. خداوند یارو نگهدارتان. خدایا شکرررت برای وجود نعمت این سایت بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    هنگامه شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    سلام استاد

    چقدر این فایل بهم چسبییییییییییید.

    چقدر خوش موقع وبجا بود.

    چقدر نیازم بود شنیدن این صحبتها …..

    اینکه تشخیص بدم فرق بین شهود ومنطق رو….

    اینکه اعتماد کنیم به شهودمون بدون اینکه اجازه بدیم منطقمون دخالت کنه…..

    اینکه به انچه به ما گفته میشود ولی از نظرمون منطقی نیست بگیم چشششششششم….

    درست مثل شما.

    استاد باز هم وبازهم به این نوع شنیدنیها نیاز دارم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته ی عزیز.

    استاد وقتی که این سوالو پرسیدین که چرا وقتی ماه کامل میشه لاکپشت از آب میاد بیرون من همون موقع دنبال جواب گشتم تو ذهنم و گفتم که حتما بخاطر اینکه اینجوری دیدش بهتر میشه نسبت به اطرافش و میتونه راحت حرکت کنه >>بر اساس تجربیات گذشته که تا یک سوالی ازمون میشه زود دنبال جواب میگردیم در صورتی که باید فکر کنیم ببینیم اصلا اون سوال درسته وهیچ چیز را بدون فکر کردن نپذیریم

    و مقاله ای در مورد قمار که میان یه عددی و میگن به دستگاه اگه همون عدد اومد بیرون برنده میشن بعد اونا چند وقت که دیدن که عدد۵۸ نمیاد بیرون گفتن حتما دیگه دفعه بعد میاد عدد ۵۸ میاد بیرون بعد از چند وقت که نیومد بیرون خیلی ها دست به خود کشی زدند

    و مثال سکه ای که بعد از یکبار شیر اومدن دیگه حتما بعد از هفت بار خط اومدن دوباره شیر میاد

    یا مثال دروازه بانی که دوبار که بازیکن تو پنالتی که توپو از چپ میزنه دروازه بان میگه ایندفعه حتما از راست میزنه توپو

    یا قاضی که چهار بار کیس مهاجرتی رو پشت سر هم می پذیره میگه نفر پنجم دیگه احتمالا باید رد بشه

    👇

    بعد از اورن این مثالها اومدن گفتن که همه ی اینا براساس شهودشون عمل میکنن👈 پس حساب کردن روی شهود کار اشتباهیه>>اگر ما این مطلب رو بدون فکر بپذیریم میگیم اره با این مثالها درست گفته شده…

    واما جمله ی آخر که اومده اینا رو ربط داده به شهود آیا درسته؟ حالا هر کتابی مقاله ای یا هر فرد موفقی گفته باشه آیا اونی که داره میگه بعد از هفت بار خط اومدن باید شیر بیاد یا بعد از چند بار زدن توپ به یه سمت دیگه باید حتما باید دفعه بعد از سمت مخالف بزنه یا قاضی مهاجرتی که بعد از قبول چهار نفر باید پنجمی رد بشه>>آیا اینها همگی بر اساس تجربیات گذشته و یا براساس دلایل منطقی ذهنشون عمل نمیکنن

    واما شهود چیست؟ پاک کردن ذهن از هر تجربه قبلی که داشتیم و تسلیم بودن در برابر حرف قلبمون وقتی که هیچ ایده و راهکاری نداریم

    مثل حضرت ابراهیم ،مادر حضرت موسی ،حضرت موسی،حضرت نوح…

    آیا رها کردن زن و فرزند در یک بیابان بی آب و علف و بدون زندگی و وجود هیچ انسانی و هیچ چیزی…آیا منطقی ست آیا هیچ ذهنی این را میپذیرد

    یا رها کردن یک نوزاد بر روی یک پاره تخته بر روی آب دریا آیا زنده ماندن نوزاد منطقی ست

    یا رفتن به دل دریا وقتی که دشمن دنبالت کرده باشد آیا منطقی ست

    یا ساختن یک کشتی در دل کوه نه در کنار دریا آیا منطقی ست

    👇

    نه اینها هیچ کدام منطقی نیستند چون اینها فقط یک “الهام قلبی” هستند و کسی اینها را میپذیرد که به معنای واقعی همه چیز را به خدا سپرده باشد و به او اطمینان قلبی داشته باشد و تسلیم باشد در برابر خدای خودش…

    و استاد خیلی مثال خوبی زدید که مثل کسی که در جنگل گم شده و فرض کنیم که خدا مثل کسی که در یک هلی کوپتر بالای جنگل است و بهش میگه که میخوای راه درست رو نشونت بدم از اینطرف برو وبعد از اونطرف برو ، و قدم به قدم بهش بگه که از کدوم مسیر بره …بعد که از جنگل میاد بیرون براش منطقیه که باید از این مسیر میومده، اما موقعی که در جنگل گمشده بوده هیچ ایده ای نداشته و اصلا منطقی نبوده براش که از این راه بره

    عمل به الهامات یعنی ما خودمون رو بسپاریم به خدا بدون هیچ مقاومت و زور زدنی.با اطمینان کامل با یقین با اعتماد

    >>من خودم وقتی بچه بودم از ارتفاع و بالا رفتن از کوه میترسیدم اما وقتی خواهر بزرگترم میگفت تو فقط دستتو بده به من نترس خودتو بسپر به من،من اول مقاومت میکردم اما وقتی میدیدم خودش راحت میره بالا وهیچ ترسی نداره ومنم دستمو میدادم بهش میدیدم چقدر آسونه براش و چقدر خوبه خودتو بسپاری به کسی که اینکاره ست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    mohsen گفته:
    مدت عضویت: 3047 روز

    اگر بدونید که این فایل که ضبط کردین دقیقا چیزی بود که من به اون نیاز داشتم و حدش انقدر بالا بود که تصورشم نمی تونید بکنید باورتون نمیشه خیلی کمکم کرد چون من دقیقا تو شرایطی بودم که شدیدا به این حرف ها به همین اندازه احتیاج داشتم. خیلی کمکم کرد. ازخدا ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    شیما سیاری گفته:
    مدت عضویت: 2425 روز

    به نام یگانه خدایی که مرا قادر به خلق خواسته های برخواسته از ناخواسته هایم کرد

    نمیدونستم کجا بنویسم اما میخواستم بنویسم این لحظه اینقدر ارومم که نمیدونم چطور این احساسم را توصیف کنم .اومدم اینجا خاطراتی رو بنویسم که طی این چند روز تجربه کردم و اینقدر معجزه دیدم به قول استاد و مدیرسایت خدایا من دیگه عادت کردم به معجزه هایت . هیچ وقت این احساسو در طول ۲۸ سال زندگیم تجربه نکرده بودم و خیلی خوشحالم که خداوند مرا اینقدر دوست داشته که مرا در این مسیر زیبا هدایت کرده یک مسیر تکاملی که تقریبا بعد از سه سال مطالعه و مطالعه و مطالعه و گه گاهی عمل و گاهی پا پس کشیدن و عقب کشیدن و دروغ انگاشتن و دوباره اغاز کردن و رها نکردن و ادامه دادن و ادامه دادن .

    احساس میکنم بعد از سه سال بالاخره من یک جهش عالی داشتم در درک قوانین جهان هستی . اما در این مسیر به خیلی از مسیرها هدایت شدم تا موانع سر راهم تا اندازه ای برداشته شوند و من بتونم ببینم انگار تا این لحظه پرده ای در جلوی چشمانم بود و نمیتوانستم اینگونه درک کنم .

    نمیدونم از کجا شروع کنم اما از اینجا میگم که همه چیز احساسه ،این جمله را میلیاردها بار از استاد و هزاران استاد شنیده بودم اما اصلا نمیفهمیدم که چی میگن اما الان خوب میفهمم که چی میگن. منم میگم همه چی احساسه و احساسه و احساسه. اما یکسری موانع هست سر رسیدن به این احساسی که میگم که برای من اینجوری بوده که این احساسو نمیتونم با کلماتم بیان کنم فقط دعا میکنم که همه انسانها این احساسو احساس کنن .

    اولین مانعی که درونم به من گفت، کمبود عزت نفس و ترسهای زیادم بود. ترس که میگم ها ترس از همه چی . ترس از صدای مادرم . ترس از صدای همسرم . ترس از ریس بخش .ترس از حرف مردم و ترس از حرف مادر شوهر و ترس از دوست نداستنم ،ترس از نشستن روی صتدلی دکتر تازه وقتی اصلا نیست با ترس اینکه شاید بیاد و ترس از اینکه ادم جالبی به نظر نرسم و ترس از میلیاردها چیز دیگه کوچیک و کوچیک و کوچیک دیگه که من از همشونم ضربه خوردم از مادرم و همسرم و مادرشوهر و غیرههههه و بعد هدایت شدم به دوره عزت نفس استادو به لطف الله یکتا دوره رو تهیه کردم و فقط تا الان دو جلسه اولشو گوش دادم و کمی به خداا کمی به گفته های استاد عمل کردم باز دوباره از خداوند پرسیدم که کجای کارم مبلنگه و او مرا هدایت کرد به فایلی که بهم گفت من به توانایهام باور ندارم بسکه زیر فشار این ترسام کوچیک شدم که خودمو از یاد بردم و توانایهامو از یاد برده ام و توی اون فایل یه تمرین به هم داد که میگفت هر روز ۱۹ تا از کارهایی که در طول روز به طور عادی انجام میدی را با جمله من امروز توانستم مثلا من امروز توانستم خودم جورابهایم را بشویم. بنویس ومن شروع کردم به نوشتن فکر میکنم از اون روز یک ماهی میگذرد و من احساس توانمندی بسیاری میکنم و شروع کردم به گوش کردن فایلهای رایگان استاد در طول روز هر چند تایی که میتونستم و از توشون به این تمرین که از هر چیز زیبایی و دارایی تعریف و تمجید کنم عمل میکردم و بعد از اون هدایت شدم به یک کتابی که فقط از تو اون کتاب یه تمرین برا خودم انتخاب کردم و انجام میدادم فقط سه روز انجام میدادم که انفجاااااار نتایج شروع شد .انگار در نه در نه بلکه دروازه رو به روی خواسته های برخواسته از ناخواسته های من باز کرده اند و یکی پس از دیگری چیزهایی که من قبلا خواستهه بودم وارد زندگیم شدن هر روز دارن وارد و وارد میشن .این خواسته ها خواسته هایی بودن که من حتی اونا رو ننوشته بودم و حتی بعضی هاشونو فراموش کرده بودم . الله و اکبر ..خدایا شکرت .اینقدر دقیق اومدن اصلا انگار همون درخواست با همون ظریفی انجام شده بدون هیچ تغیری .

    الان چیزهای کوچیک کوچیک دارن وارد میشن و من به قدری ایمانم قوی شده که منتظر خواسته های بزرگمم البته میدونم که الان مرحله کار کردن روی باورهامه . خداوندا نمیدانم که چگونه تو را شکر گویم . به قدری ارامم که انگار مال این جهان نیستم

    شکر شکر شکر .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    سلام به استاد خوب و دوستان گرامی.

    خیلی خوشحالم که میبینم فایل جدید گذاشتین.

    من این چند روز خیلی احساس خوبی نداشتم و توی احساس گناه بودم (برای کاری که در گذشته های دور انجام دادم)، الان داشتم فایل شماره سه اعتماد به نفس چیست رو گوش میدادم که دیدم فایل جدید گذاشتین و توی قسمت نشانه روزانه به خدا گفتم خدایا یه فایلی برام بیار که بتونم با استفاده ازش خودم رو به احساس بهتر برسونم که فایل توضیح دعای کمیل اومد.

    حالا برنامه ی امروزم اینه که برم توی یه پارک تنها بشینم و چندین بار این سه تا فایل رو گوش بدم.

    خیلی جالبه انگار هر گوشه از این زندگی یه درسی برای من داره، مثلا همین احساس گناه باعث شده که من تئوری مدار هایی که اینقدر درموردشون صحبت میشه رو بهتر درک کنم.

    من متوجه شدم همه چیز با هدایت و الهامات خدا جلو میره، مثلا من کار هنری انجام میدم و اگر الهام و هدایتی نیاید تنها کاری که من میکنم زور زدن الکیه چون هیچ چیز جدیدی خلق نمیشه!

    بعضی وقت ها وارد حالتی میشم که این الهامات و ایده ها مثل رودخانه جاری هستند. لحظه به لحظه، توی هر قدم یه ایده ی جدید به من گفته میشه که خود من رو به وجد میاره و سوخت و انگیزه ای میشه برای قدم های بعدی.

    یادمه جایی، خونده بودم که یکی از موسیقی ساز های مطرح دنیا گفته بود بعضی وقت ها تا 70 ساعت پشت سر هم کار میکرده چون نمیخواسته این جریان جاری الهامات، ایده ها، هدایت ها رو قطع کنه.

    و سوال من اینجاست که چیکار کنیم بیشتر و بیشتر این الهامات رو دریافت کنیم؟

    و دقیقا میشه با تئوری مدار های استاد به این سوال جواب داد!

    ایده های با کیفیت تر در مدار های بالا تر هستند و برای دریافت اون ها باید به مدار ذهنی بالاتر رفت.

    در مدار های پایین تر ایده ها کم تر و کم کیفیت تر میشن.

    چی باعث میشه به مدار پایین تر برم؟

    اضطراب، ناراحتی، آشوب ذهنی، احساس گناه، احساس بی ارزشی.

    تمام افکاری که گفتگوی درونی رو مشوش پریشان میکنند.

    چطور میشه به مدار بالاتری رفت؟

    آرامش، احساس خوب و پاک بودن، احساس ارزشمندی، احساس نزدیکی به منبع.

    تمام افکاری که گفتگوی درونی رو آروم میکنند.

    عالی.

    مثل این فکر که جریان هدایت همیشه جاری هست پس نیازی به عجله و نگرانی نیست

    من همیشه به منبع دسترسی دارم.

    در آخر از شما بخاطر این سایت متشکرم.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رامین بهیارفرد گفته:
    مدت عضویت: 1877 روز

    ب نام خالق هستی

    سلام ب همه دوستانم و استادم

    استاد باورتون میشه من دیروز بعد از دیدن کلیپ شما قرآن باز کردم تا مثل همیشه چند صفحه ای رو از کتاب آسمونیمون بخونم و دقیقا همون مثال قوم بنی اسرائیل رو ک گفتید رو تو همین چند صفحه ک داشتم میخوندم باهاش بر خوردم و این خودش یک نشانه بزرگ و دقیقا صبح همون روز تو خیابون ب خدا میگفتم بهم یه نشانه ای بده چون توی شرایط خیلی خوبی نبودم ولی مشکلم اینجاست ک این نشانه چجوری مربوط میشه ب مشکل من ولی مطمئنم ک مربوط میشه فقط من باید ذهنم رو آزاد تر کنم تا نشانه های بیشتری رو از خداوند الهام بگیرم استاد خیلی دوستتون دارم شما واس من یه الگوی بزرگید و تو این ویدیو خیلی واضح گفتید ک حتی حرفای شمارو هم ما نباید صدرصد بپذیریم و بگیم پس از این ب بعد من هرچی استاد بگ بدون اینکه شکی کنم یا ب قرآن رجوع کنم میپذیرم و ما باید حتما بعداز شنیدن چیزی اون رو با تحقیق خودمون بهش ایمان بیاریم و این نشون دهنده بزرگی شماست و اینکه استاد یه سوال داشتم من در بیشتر اوقات روز احساس نرمالی دارم نه زیاد خیلی احساس خوبی دارم و نه زیاد احساس بد تقریبا متوسط ب سمت خوب و احساس رضایت رو دارم ولی گاهی وقتا هم احساس ناراضیتی از اینکه از این بهتر نمیشم رو دارم چه راه کاری رو میگید البته اگر بتونید جواب گو باشید با سپاس فراوان از استاد بزرگ در پناه حق شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 2045 روز

    سلام به استاد عزیزم. از اون لحضه ایی که خداوند هدایتم کرد و با شما اشنا شدم، زندگیم خیلی تغییر کرده و هم من و همسرم و حتی پسر 8 سالم هم از درس های شما تغییر کردیم. سپاس از شما بابت نیت پاکتون 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Jasmin گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    سلام استاد

    من امروز فایل شمارو گوش کردم وخوب خیلی چیزافهمیدم مثلااینکه توبحث هدایت والهام اینکه به تجربیات گذشته مون تکیه نکنیم واونارو بریزیم دور

    ومن دارم سعی میکنم ازهدایت خدا استفاده کنم واین هدایت درونی روبیشترباهاش ارتباط برقرارکنم

    حالا سوال اول من این بودکه من چطور این هدایت روبیشتر درک کنم وازش استفاده کنم

    امشب بعدگوش کردن فایل شمابعد ازصفحه نشانه من به یکی ازفایلای مربوط به صلح درونی هدایت شدم و تواون فایل شماگفتین که وقتی من حالم خوب باشه دنبال کارایی باشم که بیشترحالموخوب میکنه وخلاصه باعث آرامش وشادی دورنی من میشه مثلا مدیتیشن ویوگا و… بعدش ایده های ناب بهم گفته میشه بعدش من هم فرکانس میشم باخدا ونتیجتا ایده هارودریافت میکنم راهو میبینم… هدایت میشم الهام دریافت میکنم

    بعدش من صفحه قرآن بازکردم وسوره نوراومدواون آیه که خدامثلش مثل نوریه که نه شرقی ونه غربیه و…

    ومن فک کردم واقعامنظورازاین آیه چی هست

    وشب موقع شام به شبکه چهارهدایت شدم ویه مستند علمی درموردنور!! من اول قانون تاییدکردم وگفتم ببین چون درموردنورفرکانس فرستادی هدایت شدی به این مستند! درنتیجه نشستم وتااخرش نگاه کردم

    وتوی اون مستند گفته شد که امواج الکترومغناطیس وامواج نورماهیتشون یکی هست وخلاصه که آخر مستنددرمورد این گفت که درجهان اطراف ما کلی امواج کلی انرژی وجودداره مثلاامواج رادیویی امواج مغناطیسی و…

    ینی درواقع من چیزی که درک کردم بافرکانس الان من ومیزان درک من

    این بودکه منظوراز این آیه همین انرژی هست که شما ازش تعبیرخدامیکنین ودرواقع هدایت خدابودکه به من بگه تعریف شمادرسته واخر مستند گفته شد که شاید مانتونیم به سرعت نوربرسیم ولی باقدرت افکارمون میتونیم سرعت نوروداشته باشیم یه همچین چیزی

    واینم درجواب تردید درونی من برای رسیدن به یه خواسته ای بودکه درمورد زمانش نگران بودم. ینی اگه من روباورام کارکنم خیلی سریع تر به خواسته ام میرسم ..

    خلاصه اینکه وقتی توی یه فایل دیگه گفتین فرق هست که بگیم محمد شنید یا خداگفت وتوی اینم گفتین

    من فک کردم و اینجافهمیدم تواین فایل که ینی محمداجازه داد که بشنوه ودرک کنه

    واینکه ماها همه مثل محمدیم وابراهیم وامنه و… وهمه استعداد پیامبرشدنو داریم فقط فرقمون اینه که ماها گوش نمیکنیم واونا گوش میکردن بی چون وچرا وحتی اگه منطقی نبود

    مثلاخودمن امشب منطقم میگفت برم ظرفاموبشورم تا دیرنشه وبقیه اذیت نشن باسروصدا ولی قلبم گفت بشین این مستندوببین تااخرش ولذت ببر ازاین اگاهیا.

    واستادمن موافقم بااینکه حرف هیچکسونباید راحت قبول کنیم من خودم قبلاحرف نویسنده ها وحرف هرکتابیو خیلی قبول داشتم ولی الان میگم نویسنده ام مثل من یه آدمه ممکنه نقطه نظرش درست باشه ممکنه غلط

    وخیلی وقتاحرفای شمارو ذهنم نمیپذیره ولی وقتی میرم ودرموردش میخونم فک میکنم تجربه میکنم میبینم خوب درست بوده…

    این بودکل تجربه دوست داشتنی من ازهدایت خدا

    امیدوارم که بتونم بیشتربادریافت این هدایتا هماهنگ بشم که مطمئناً هرلحظه هست ولی من هرلحظه وهمیشه توفرکانس دریافتش نیستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: