شهود و الهام الهی - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

به نام فرمانروای کل کیهان و هستی و کائنات

به نام خدایی که تو قلب منه و هر لحظه منو هدایت میکنه

سلام به استاد عزیزم حضرت عشق سید عباس منش

سلام به مریم عزیزم و همه ی دوستان ارزشمندم

استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت فایل های بی نظیری که میزاری

واقعا سایت گلستان شده به لطف الله

اعتبارش به خدا

استاد جانم اول بگم از دوره بی نظیر روانشناسی ثروت که دارم عالی نتیجه میگیرم

استاد انقدر کارم و مشتریام زیاد شدن که وقت نمیکردم بیام تو سایت کامنت بزارم وگرنه این چند وقته فایلها بی نظیر بودن با جان و دل همه رو گوش میدم و عمل میکنم

استاد یه حرفی زدی آویزه گوشم کردم که اگه همون رفتارهای قبلی رو انجام میدی یعنی باورهات تغییر نکرده

استاد از وقتی زندگی من عوض شد که رفتارم رو تغییر دادم

اگه تو همون آدم با همون رفتارهای قبلی هستی که نتیجه نمیگیری

استاد این فایلت دقیقا نشانه ما بود دقیقا کلام الله بود

من فقط میخوام اینجا از یه جریان هدایت برای کسب و کارم بگم که اول به خودم یادآوری کنم که خداوند چطور هدایتمون کرد

استاد من و مونا سه سال پیش یه تصمیم بزرگ گرفتیم و برای پیشرفت کسب و کارمون و مهاجرت کردیم

به قول بچه ها اون موقع نمیفهمیدیم میگفتیم شانس آوردیم ولی همه اونها هدایت پروردگار بود

ما تصمیم گرفتیم بریم یه شهر بزرگتر یه جای بهتر در صورتی که هیچ ایده ای نداشتیم هیچ پولی نبود هیچ چراغی نبود

به قول استاد فرش قرمز برامون پهن نکرده بودن ولی فقط ایمانی بود که ما رو هل میداد و میگفت برو

در شرایطی که همه میگفتن اشتباه میکنین اینجا تازه جا افتادین

ولی ما میخواستیم بزرگتر بشیم میخواستیم بهتر بشیم میخواستیم پیشرفت کنیم

چون میدونستیم که اینجا نقطه امن ما هست و ما باید از دایره راحتی مون بیایم بیرون

ما هنوز نرفته بودیم خونه خودمون و نزدیک عروسیمون بود

اولین ایده این بود مگه نمیخوای کارت و ببری یه شهر دیگه خوب خونه رو هم همونجا بگیر

یعنی بچه ها بخدا هیچ چراغی روشن نبود

ولی ما اولین قدم رو برداشتیم و خونه رو تو همون جایی گرفتیم که میخواستیم کارمون رو هم ببریم اونجا

بعد کم کم میرفتیم دنبال جا میگشتیم برای دفتر کارمون

یه جایی رو دیدیم و همون روزی که میخواستیم بریم قرار داد بنویسیم صاحب ملک گفت کاری برام پیش اومده و چند روز میرم شهرستان نیستم

البته بگم اونجا خیلی باب میلمون نبود ولی رو حساب اینکه دیگه جای بهتری نیست میخواستیم بگیریم

وقتی اون قرار داد عقب افتاد گفتیم حالا بریم چند تا املاک دیگه سر بزنیم

اولین املاکی که دیدیم رفتیم و یه جایی به ما نشون داد

که دقیقا دقیقا دقیقا همون چیزی بود که من و مونا همیشه ازش باهم حرف میزدیم

اصلا انگار خدا برای ما ساخته بود

ما تا ملک و دیدیم گفتیم همین جا و دیدیم قیمتش چقدر مناسبه نسبت به متراژش و موقعیتش

حالا قضیه اینطوریه که داداش صاحب ملک به اشتباه واحد بزرگ تر رو به ما نشون داده ولی قیمتش و قیمت واحد های کوچیک گفته یعنی قیمتش و پایین گفته

روزی که رفتیم برای قرار داد صاحب ملک گفت قیمت این واحد این نیست برادرم اشتباه گفته

ولی از اونجایی که خدا میگه تو فقط بخواه و کاری نداشته باش چطور

صاحب ملک که خیلی آدم خوبیه و دید که ما از اینجا خوشمون اومده ملک و به همون قیمت پایین به ما داد به همین راحتی

و دستی از دستان خدا شد

ما با هدایت پروردگار و ایمان بهش قدم برداشتیم و از یه مغازه ۵۰ متری تو یه شهر سطح پایین اومدیم به یه جای ۱۵۰ متری تو یه شهر بزرگ و یه محله خوب

و الان هر سال که صاحب ملکمون میخواد بیاد برای تمدید قرار داد میگه نمیدونم چرا شما با بقیه فرق میکنین

و اینطوری میشه که خدا انسانهای خوب رو سر راهت قرار میده

همه به ما میگفتن اشتباه کردین همه سرزنش میکردن

حالا ما به جایی رسیدیم که همونا میگن تو این دوران بیماری همه جا تعطیله شما چطوری کار دارین ( چون شغل ما مربوط به عروسی میشه و مراسمات عروسی از اسفند ماه کنسل شده )

ولی ما باور کردیم که عوامل بیرونی هیچ تاثیری تو کسب و کار ما نداره

حالا الان هم ما تو یه شرایطی هستیم که باید حرکت کنیم

و من فقط این داستان و هدایت خدا رو به یادم میارم و میگم همونطوری که ما رو آوردی اینجا همونطوری این کارم انجام میدی برامون

استاد عاشقتم

استاد من تو کامنت های قبلیم گفتم الانم میگم

فرق است بین کسی که راه را میداند و کسی که راه را رفته است

شما راه رو رفتی

من میخوام به خودم یادآوری کنم که میخوام جا پای شما بزارم

خودت تو یکی از فایلها گفتی که من رسیدم به قله و دوست دارم که شما هم بیاین و بگردین و جای پای منو پیدا کنید

و منم دارم همین کار و میکنم

استاد شما مرد عمل هستین منم به خودم قول دادم مرد عمل باشم

استاد جان تو یه فایلی شنیدم که گفتی ذهن و قلب مثل آب و روغن میمونه

هیچ وقت با هم مخلوط نمیشن و همیشه با هم درگیرن همیشه از هم جدا هستن

به خاطر همینه که نمیزاره انسان به آرامش برسه چون همیشه ذهنش با قلبش درگیر هست

ولی انسان وقتی به آرامش میرسه که صدای خدا رو بشنوه و به ندای قلبش گوش بده و نزاره ذهنش با قلبش درگیر بشه

وقتی انسان هدایت میشه که بتونه صدای خدا رو بلند تر از نجواهای شیطان بشنوه

نجواها همیشه هست ولی ما باید انقدر رو خودمون کار کنیم که بگردیم دنبال صدای خدا

خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم برای قدم برداشتن در مسیر صحیح

من اجازه میدهم که خداوند من را به مسیر صحیح و پر از برکت و ثروت هدایت کند

در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید