مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای مهربان🪴

مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن

سعی کنم همیشه توی زندگیم به دنبال اصول بدون تغییر جهان هستی باشم و اصلاً به دنبال تکنیکهای موفقیت نباشم

چون واقعاً تأثیر به مراتب کمتری دارن تا اصل موضوع

و کل اتفاقات زندگیم به خاطر همین قوانین رخ میده

قانون اینه که در هر لحظه با توجه به افکارم در حال ارسال فرکانس‌های به جهان هستی هستم، یعنی با توجه به اونچه که در فکرم در هر لحظه میگذره فرکانسهای رو ارسال میکنم و به این شکل اتفاقات زندگیم به وجود میاد یعنی تموم شرایط زندگیم، اتفاقات زندگیم، برخوردهام با دیگران، مسائل مالی، سلامتی یا بیماریم، روابط عاطفی و عشق در زندگیم، ثروت یا فقر همه اینا توسط فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنم به وجود میاد

پس این فرکانسها و این ارتعاش ها هستن که دارن شرایط زندگیم رو به وجود میارن

پس دیگه به هیچ وجه این باورها رو نداشته باشم که خدا برای یکی خواسته برای من نخواسته

بدشانسیه، یا ثروت دست یک عده از افراد خاصیه که قدرت و ثروت در اختیار شونه و به کسی دیگه نمیخوان بدن، یا اینکه چون توی یه خانواده فقیری به دنیا اومدم نمیتونم به موفقیت برسم، یا خدا دوستم نداره

همه این باورها اشتباهه

خودم یه دستگاهی هستم که فرکانس تولید میکنم و جهان هم این فرکانس ها رو از من دریافت میکنه و اتفاقاتی رو که هماهنگ، هم سنگ و هم فرکانس با افکار و باورهام بودن وارد زندگیم میکنه

اگه بتونم این قانون رو درک کنم میتونم زندگیم رو هرجوری که دوست دارم کنترل کنم

به اندازه‌ای که به این قانون عمل کنم نتیجه میگیرم

چه جوری میتونم فرکانس هام رو کنترل کنم؟؟

وقتی دائم توی ذهنم این افکار میچرخه به خاطر چیزهایی که شنیدم و دیدم

تو نمیتونی موفق بشی

به این دلایل نمیتونی به اون جایی که میخوای برسی

تو بی استعدادی

تو ضعیفی

تو بی پولی

تو پارتی نداری

فرصت ها کمه، موفقیت ها کمه

رسیدن به موفقیت کار سخت و پیچیده و غیر قابل دستیابیه

یا اگه ثروتمند بشی از راه خدا دور میشی و آدم بدی میشی

موقعی که این باورها رو دارم اون وقت فرکانسهای رو ارسال میکنم که از همین نوع اتفاقاتی که باور دارم وارد زندگیم میشه

تموم فرکانس ها و باورها و افکارم حاصل ورودیهای ذهنمه

اگه نتونم ورودی هام رو کنترل کنم نمیتونم خروجی مغزم رو کنترل کنم

باید سعی کنم آگاهانه چیزهایی رو ببینم که بهم احساس بهتری میده، عشق بیشتری میده، اشتیاق بیشتری میده، باور قدرتمندتری میده، ایمان بیشتری میده، توکل بیشتری میده

هرچقدرورودی هایی رو مثل این وارد ذهنم بکنم، اتفاقی که میفته اون فرکانس ها که خروجی رو دارن به وجود میارن متفاوت میشن و در راستای خواسته هام میشن

در راستای ثروت بیشتر، سلامتی و عشق بیشتر و روابط بهتر وارد زندگیم میشن

من در همه حال دارم توی ذهنم با خودم صحبت میکنم و حرف میزنم

یعنی اگه مثلاً یه دو ساعت تمرکز کنم که ببینم این تو چه خبره

میبینم که یه عالمه حرف داره زده میشه در مورد هزاران موضوع

و اگه دقت کنم میبینم که خیلی از این حرف‌ها و پیچ ها و نجواهایی که دارم با خودم صحبت میکنم در رابطه با ورودی های ذهنمه

یعنی این گفتگوها اغلب در مورد چیزهایی هستن که اخیراً شنیدم یا دیدم و اتفاق افتاده

یا در مورد چیزهایی که برام مهمن

این گفتگوها شروع میکنن به صحبت کردن که مثلاً اوضاع بدتر میشه، تو دیگه نمیتونی موفق بشی

فلانی حقت رو خورده، یا بهت ظلم کرده، اون دوستت نداشته و این گفتگوها یه احساسی رو در هر لحظه در من به وجود میارن.

گفتگوهای ذهنی، افکار و فرکانس همه شون یکیه و از هم جدا نیستن

و اینا یه احساسی رو در من به وجود میارن که این احساس میتونه مثبت باشه یا منفی میتونه احساس خوشایند، امید، لذت، عشق و هر احساس خوب دیگه ای باشه

میتونه هم احساس منفی یا بد باشه

مثل ترس، نگرانی، اضطراب، خشم،کینه، نفرت، انتقام یا هر چیز دیگه ای

این احساس داره بهم میگه که این گفتگوهای ذهنی منو به چه سمتی دارن میبرن

دارم به سمت خواسته هام حرکت میکنم یا به سمت ناخواسته هام

پس باید سعی کنم گفتگوهای ذهنیم رو با ورودی های مناسب جهت بدم

یعنی مطالبی رو بخونم که بهم ایمان و توکل بیشتری میده، حس بهتری میده

خودم با خودم گفتگوهای ذهنی رو آگاهانه انجام بدم که تو فوق العاده ای،

تو خیلی موفق میشی،

تو بهترینی،

بی نهایت فرصت ثروت ساختن هست، همیشه میتونم کارم رو از اول شروع کنم و بهتر انجام بدم

میتونم بدون نیاز به پارتی به موفقیت برسم باید سعی کنم این گفتگوهای ذهنی رو خودم آگاهانه کنترل کنم و مدیریتشون کنم

طوری که بهم احساس امید، توکل و یقین و پیشرفت و سلامتی و احساس خوبی بده باید این کارو همیشه انجام بدم نه یک روز و یک ساعت و یک هفته و یک ماه

باید جزئی از برنامه زندگیم بشه

شاید اولش که میخوام این کارو بکنم ذهنم خیلی مقاومت کنه

مثلاً بگم من خیلی آدم خوبی هستم

من اعتماد به نفس خوبی دارم

یا میتونم توی فلان کار موفق بشم

اون وقت ذهنم شروع میکنه به دلیل ورودیهای نامناسبی که داشته تحقیرها، توهین‌ها، چیزایی که از گذشته باهام بوده میگه نه تو فلان جا نتونستی موفق بشی

تو به هیچ جا نرسیدی

تو یه آدم پوچی

تو یه آدم بی ارزشی

ثروت ها رو همه رو بردن، چیزی به تو نمیرسه

تو باید با همین وضع بسوزی و بسازی و یه عالمه افکار مثل این

اولش مقاومت میکنه، ولی باید ادامه بدم و ورودی هام رو کنترل کنم

باید چیزهایی رو ببینم و بشنوم و بخونم و با افرادی ارتباط داشته باشم که مثبت تر هستن، شاد تر هستن، امیدوارتر هستن، که احساس بهتری بهم میدن، باورهای بهتری در من ایجاد می‌کنن

باید خودم هم آگاهانه وارد این گفتگوهای ذهنی بشم و مدیریتشون کنم

بعد از مدتی فشار مخالفت گفتگوهای ذهنی بر علیه حرف‌های تازه من، بر علیه باورهای مثبتم کمتر میشه

وقتی که بتونم این گفتگوها رو به شکلی سر و سامان بدم که بشن گفتگوهای غالب ذهنم یعنی گفتگوهای مثبت بشن گفتگوهای غالب ذهنم

چون تا قبل از این گفتگو های منفی، احساس ناامیدی، ناتوانی و شکست اینا گفتگوهای غالب بودن

باید بتونم این گفتگوهای ذهنی رو با تمرین و باورهای درست مدیریت کنم

چون ورودی هام گفتگو هام رو شکل میدن وقتی که ورودی‌ها خوب بشن گفتگوهای ذهنیم هم مثبت میشن، فرکانس‌هام هم مثبت میشن و در جهت خواسته هام قرار میگیرن

اون وقت جهان شرایط، موقعیت ها و افرادی رو برام به وجود میاره که میتونم راحت به خواسته هام برسم

کل داستان یک کار ذهنیه

کنترل گفتگوهای ذهنی به شکلی که بهم احساس بهتری بده

باید باور کنم که تموم اتفاقات زندگیم به واسطه فرکانس های خودم به وجود میاد و هیچ دست دیگه در کار نیست

سعی کنم این چند صباحی رو که زنده هستم و خداوند این فرصت رو بهم داده تا در این دنیا زندگی کنم جوری زندگی کنم که لحظه مرگ حسرت نخورم

زندگی سعادتمند زندگی هست که وقتی لحظه مرگم فرا رسید حسرت گذشته رو نخورم، خوب زندگی کرده باشم و کمک کرده باشم دنیا جای بهتری برای زندگی کردن برای همه بشه

همیشه جوری زندگی کنم که اون لحظه مرگ نگم یه ساعت دیگه، یه هفته دیگه، یا یک سال دیگه بهم وقت بده و جونمو بگیر

تموم اتفاقات و شرایط رو خودم دارم به وجود میارم

اینکه بگم دولت فلان کرده، یا قدرت دست اونه، آمریکا اینو گفته، اسرائیل اونو گفته، دولت اینو گفته، اونجا میخوان این کارو بکنن، فلان قانون و فلان مجلس اینوگفته تموم اینا در زندگیم هیچ تأثیری ندارن

غیر از فرکانسهای خودم

وقتی که هی دنبال اینا باشم و قدرت بدم به اینا که اون داره زندگی منو کنترل میکنه

این داره شرایط منو به وجود میاره

این داره اینجوری میکنه

وقتی که باور میکنم اونا دارن این کارو انجام میدن

وقتی قدرت رو از دست خودم میکشم بیرون و میدم به عوامل بیرون از خودم زندگیم یه جهنم میشه

زندگیم یه اضطراب دائمی و یه نگرانیه همیشگی میشه و اون دنیا هم منو به سمت جهنم میبره این نوع زندگی و این نوع تفکر و این نوع باور🪴

سپاس فراوان از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان🪴