ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان، رزاق، وهاب.
سلام استاد عزیزم، مریم جان و همهی بچههای سایت. قصد نداشتم رو این فایل کامنت بزارم اما همینطور که کامنتا رو میخوندم و دیدم بچهها چقدر قشنگ داستان هدایتشون رو نوشتند، منم تصمیم گرفتم بیام و بنویسم تا باورهام تقویت بشه.
خب بحث هدایت رو من تا قبل از شما اصلا حتی یک بارم جایی نشنیده بودم. بعد از آشنایی با شما به اندازهی درکم سعی کردم ازش تو همهی کارام استفاده کنم.
اولین باری که هدایت رو خیلی واضح درک کردم داشتم برمیگشتم خونه جلوی در خونه دیدم کلید یه موتور افتاده، یه حسی گفت کلید رو بردار، از اون طرفم یه فکر دیگه بود که برندار شاید صاحبش برگرده دنبالش و اینجا ببینتش. حس اول دوباره محکمتر گفت بردار شاید مال محمد حسین ( برادرم) باشه. کلیدو برداشتم رفتم بالا محمد حسین گفت این کلید منه از جیبم افتاده.
هدایت دوم جایی بود که من از کسب و کارم خودم درآمد خیلی کمی بدست میاوردم و نمیتونستم مخارج خونه رو بدم باهاش. من عاشق کارمم و خیلی برام سخت بود که بخوام برم کار دیگهای انجام بدم، دست بکشم از رویام. اما تابستون سال 1401 بود فک کنم تازه چند ماه از عضویت من تو سایت میگذشت با ناامیدی گفتم اشکال نداره میرم تو سایت دنبال کار میگردم کنارش تدریسمم ادامه میدم ( با اینکه خیلی برام سخت بود) شروع کردم دنبال کار گشتن که یهو یه آگهی دیدم برای تدریس زبان تو یه سایت بینالمللی زده بود اما چند مرحله آزمون داشت که باید پاس میکردم و هم اینترنت خیلی خوب میخواست هم لپ تاپ که من هیچکدوم رو نداشتم دوباره هدایت خدا که برای ماه اول لپ تاپ عمتو ازش بگیر نجوا: « عمت خودش برای طراحی لازم داره لپ تاپشو.» هدایت: « حالا تو درخواست کن ببین چی میشه.» خلاصه هنوز اوایل این مسیر توحیدی بودم هنوز کوه ترس و دودلی و بی ایمانی بودم برای همینم خیلی طولانی شد تا تصمیم نهایی رو گرفتم و آروم آروم تستا رو گذراندم و با لپ تاپ عمه یک ماه تو اون سایت کار کردم بعد از یک ماه دیگه خودم میتونستم لپ تاپ بخرم به اندازهی کافی پول داشتم. ( آرزوی خریدن لپ تاپ بعد از 8 سال داشت برآورده میشد واقعا کم از معجزه نبود برام.) به یکی از دوستانم که همسرشون تو مسائل کامپیوتری خیلی تبحر داشتند گفتم که برای خریدن یه لپ تاپ خوب کمکم کنند. اونا که فرشتههایی بودن از طرف خدا تو زندگی من یک ماهی که من داشتم با لپ تاپ عمه کار میکردم اونا برای من وقت و انرژی گذاشتند و کلی تحقیق کردند راجع به انواع و اقسام لپ تاپهایی که با بودجه من بهترین بودند. اما وقتی میخواستیم بریم برای خرید هی امروز و فردا میکردند، منم گفتم این حتما یه نشونس که خودم برم خرید کنم. رفتم یه مغازهای که نزدیک خونمون بود و قبلا لپ تاپهاشو دیده بودم و قیمت کرده بودم که دیگه لپ تاپمو بخرم تو راه به خدا گفتم اگه قراره خودم لپ تاپو بخرم خودت کمک کن که همه چی به راحتی پیش بره، و اگه قراره صبر کنم تا با اون دوستان عزیزم برم برای خرید لپ تاپ خودت یه نشونه سر راهم بزار تا من نخرم لپ تاپو. تا اینکه رسیدم به اون مغازه دیدم بستس دیگه بیخیال شدم با دوستام رفتم بود که خودشون زنگ زدن گفتن یه لپ تاپ خیلی خوب برات پیدا کردیم فردا میایم دنبالت بریم لپ تاپو بخریم. چقدر اون لحظه خدارو شکر کردم که اینطوری قشنگ ازم محافظت کرد. خداشاهده خودشون اومدن دنبالم مثل ملکهها رفتم برام یه لپ تاپ فوقالعاده خریدن بعدم منو رسوندن خونه و رفتن.
این داستان ادامه دارد…
هر کجا هستید در پناه رب، شاد، سالم ثروتمند و سعادتمند و بالیاقت باشید.
به نام خدای مهربون
سلام به استاد عزیزم و همهی بچههای غار حرا به قول سعیده جان.
استاد وقتی این فایل رو گذاشتین روی سایت فقط یه دور کلی گوش دادم اما دو سه روز که شروع کردم جزء به جزء نوشتن. تو این نوشتنا متوجه یه نکتهای شدم که قلبم بهم گفت بیام اینجا بنویسم دربارش شاید کس دیگهای هم ذهنش اینجوری باشه.
دو سه ماه پیش که میخواستم ماشین بخرم، اوضاع به این شکل بود که یکی از آشنایان یه ماشین به ما معرفی کرد، ماشین زیاد به دلم نبود اما یه حسی میگفت اینو بخر. خلاصه ماشینو خریدم. بعد از خرید ماشین من خیلی راحت میتونستم کلی از خریدای دیگه برای خونه داشتم انجام بدم. اما یه سری هزینهها برای ماشین پیش اومد و مجبور شدم اون پولی که گذاشته بودم برای خرید وسایل خونه برای ماشین خرج کنم. اون روزا خیلی به این فک میکردم که چرا اینجوری شد. اون موقع جوابو پیدا نکردم، اما امروز وقتی داشتم 5 دقیقهی سوم فایل رو گوش دادم، این لامپ تو مغزم روشن شد.
متوجه شدم این باور خیلی مخفیانه تو ذهنم قایم شده که اصلا براش باور پذیر نیست همه چیز پشت سر هم و با سرعت بالا عالی پیش بره و بتونم خیلی سریع تمام چیزایی که نیاز دارم رو برای خودم فراهم کنم. این باورم از اینجا شکل گرفته که از بچگی هر چیزی میخواستیم بخریم، مادرم یه کوه ترس و نگرانی بود از اینکه اگر این پولو بدیم اینو بخریم ممکنه در آینده یه شرایطی پیش بیاد که به مشکل بربخوریم. من از اواخر تابستون سال گذشته متوجه این موضوع شدم که چقدر تو خرید کردن مشکل دارم بخاطر این حس ترس و آگاهانه شروع کردم روش کار کردن، تقریبا هر هفته یه چیزی که خوشم میومد و نیازم داشتم برای خودم تهیه میکردم، اما موقع خرید ماشین، متوجه شدم تو سرعت به تحقق پیوستن خواستههام مشکل دارم از بس که همیشه هر چیزی میخواستیم بخریم کلی دو تا دوتا چهارتا میکردیم و صبر میکردیم که پول بیشتری جمع کنیم بعد یه چیزی بخریم تا مبادا به مشکل بریخوریم در آینده و پول نداشته باشیم.این همیشه توی خرید برای من باعث ایجاد شک و شبهه میشد و نمیتونستم قاطعانه تصمیم بگیرم. قانون جهانم اینطوری دیگه اگر برای خودت و رفع نیازهات ارزش قائل نباشی، جهان اتفاقاتی برات رقم میزنه که پولتو تو اون زمینه خرج کنی، چون تو بهش گفتی من لیاقت ندارم اینو برای خودم استفاده کنم.
وای چقدر این مسئله برای من ریشهای بود، چقدر خدارو سپاسگزارم که منو آگاه کرد به این قضیه. حتی وقتی راجع بهش مینویسم حس میکنم خیلی واضح تر افکارمو میبینم.
خدای خوبم سپاسگزارم. استاد عزیزم سپاسگزارم
سلام آقا محمد عزیز. خیلی خوشحالم و سپاسگزارم که شما به هدایتتون عمل کردید و این کامنت رو نوشتید. خیلی از نکاتی که نوشتید دقیقا نیاز من بود. مثل همون موضوعی که گفتید تو تله ی من میدونم افتاده بودم. من در مورد باورهای توحیدی این حسو داشتم و فک میکردم دیگه دارم توحید رو تو زندگیم اجرا میکنم ولی چند روز پیش به تضادی برخوردم که متوجه شدم هنوز خیلی جای کار دارم و برگشتم دوباره از توحید شروع کردن.
بازم سپاسگزارم که نوشتید. هر جای این کره ی زیبا که هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند و با لیاقت در دنیا و آخرت باشید
سلام دوست عزیز.
قسمت آخر کامنت شما منو یاد کارای خودم انداخت. من از بچگی این باور خیلی قوی ایجاد شده بود تو ذهنم که حتما باید سختی بکشی تا به یه جایی برسی. بنابراین حتی برای کوچکترین چیزها خیلی زجر میکشیدم، همیشه این تو ذهنم بود چرا اینجوریه حتی یک نفر هم تو اطرافیان من نبود که برای بدست آوردن خواستههای به اون کوچیکی آنقدر سختی بکشه. همیشه هم عوامل بیرونی مقصر این قضیه میدونستم.
یادمه اوایل که عضو سایت شده بودم، هنوز چیز زیادی از قانون نمیفهمیدم. ( 2 سال اول) البته الان میفهمم که اون موقع هیچی نفهمیده بودم تو اون شرایط انگار که همه چی میفهمیدم. وقتی تجربیات استاد رو میشنیدم راجع به اینکه شرایطشون سخت بوده تو بندرعباس یا بعد از مهاجرتشون به تهران و این آیه از قرآن که اگر جایی هستید که شرایطتون نامناسب هست اونجا نمونید و حرکت کنید،
من ظاهر قضیه رو اینطوری برداشت کردم که آره باید سختی بکشم باید از اینجا برم. ( یعنی حرفای استاد رو در تایید باورهای قبلی خودم استفاده میکردم نه اون چیزی که واقعا بود.) خلاصه از خونه رفتم و کلی شرایط نامناسب رو تجربه کردم و در نهایت بعد از چند ماه دست از پا درازتر برگشتم خونه، الان 3، 4 ماهه که به لطف خدا شرایط خیلی برام آسونتر و راحتتر شده و واقعا الان دارم طعم زندگی رو میچشم. الان میفهمم چقدر لذتبخشه رو شونههای خدا سوار شدن الان تازه دارم معنای تسلیم بودن و هدایت رو یه ذره به اندازهی یه اپسیلون درک میکنم.
از شما سپاسگزارم که انقدر واضح و شیوا توضیح دادین هدایت رو و آسان شدن برای آسانی ها و باعث شدید که منم به خودم و شرایط قبل و الانم فک کنم و متوجه بشم که چقدر دارم تغییر میکنم چون الان انقدر داره بهم خوش میگذره که خیلی وقتا یادم میره گذشتم چی بوده.
در پناه الله یکتا شاد سالم، ثروتمند و سعادتمند و با لیاقت باشید.
سلام دوست عزیزم امیدوارم که حالتون عالی باشه. چه کامنت فوق العادهای نوشتین. مخصوصا اون تیکهی آخر که راجع به کنترل ذهن میگین در شرایط به ظاهر نامناسب مالی و بعد درهایی که براتون باز شده منو یاد آیه هایی که خدا دربارهی صابرین صحبت میکنه انداخت. استاد قشنگمم که زحمت کشیدن تو قدم اول حسابی دربارش صحبت کردن.
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. بقره (156)
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ. بقره (157)
چقدر این آیه زیباست. عجیب حال آدمو دگرگون میکنه. ( صابران کسانی هستند که رب جهان بر اونها درود میفرسته.)
الان نیازم بود این آیه ها رو با خودم مرور کنم تا تو این بالا و پایینی فرکانسی بهتر بتونم ذهنمو کنترل کنم. بینهایت سپاسگزارم از شما.
انشاالله هر جا هستید در پناه الله یکتا شاد سام ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام دوست عزیزم ازت سپاسگزارم که این موضوع رو اینجا نوشتین تا من نگاهی به زندگی خودم بیندازم و سپاسگزارتر باشم برای آرامشی که الان تو زندگیم در جریان هست.
منم دقیقا مثل شما خیلی رنج میبردم از توقعات بیجای دیگران و مخصوصا بزرگترها ازم. از وقتی دارم رو دورهی احساس لیاقت کار میکنم متوجه شدم که خیلی ناخودآگاه و خیلی درونی اهمیتی نمیدم به خواستههای نابه جای دیگران و خیلی حرفها و نظراتشون برام کم اهمیت تر شده. جالبه که الان که به این کامنت شما برخوردم متوجه شدم انگار واقعا توقعات دیگران خیلی از من کمتر شده.
بینهایت سپاسگزارم. اگر دورهی احساس لیاقت رو ندارین پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید قطعا بزرگترین سرمایه گزاری زندگیتون میشه.
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند و سعادتمند و با لیاقت باشید.
سلام دوست عزیزم. چقدر از شما سپاسگزارم بابت این کامنتتون که باعث شد من نگاهی به زندگی خودم بیندازم و متوجه بشم چقدر آرام و درونی دارم تغییر میکنم.
منم قبلا خیلی درگیر توقعات دیگران از خودم بودم و خیلی اذیت میشدم. ولی با کار کردن رو دورهی احساس لیاقت انگار که خیلی درونی دیگه حرفها و توقعات آدما خیلی کم اهمیت تر شده برام. الان که به این کامنت شما رسیدم متوجه شدم واقعا توقعات دیگران از من خیلی خیلی کمتر شده نسبت به قبل.
اگر دورهی احساس لیاقت رو تهیه نکردین پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید. قطعا جز بزرگترین سرمایه گزاریهای زندگیتون میشه.
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام دوست عزیزم. امیدوارم که حالتون عالی باشه. این کامنت رو اول از همه برای خودم مینویسم تا قوانین برام بیشتر مرور بشه و بهتر بتونم بهشون عمل کنم اما امیدوارم در بهترین زمانیکه نیازش دارید هدایت خدا باشه برای شما هم.
وقتی کامنتتون رو میخوندم متوجه چندتا باور مخرب شدم که به نظرم همونا ترمزاتون هستند و اجازه نمیدن ورودی مالی داشته باشید با اینکه اکثر دوره ها رو دارید اما چون این ترمزها رو درست شناسایی نکردین ماشینتون حرکت نمیکنه.
1. اولین باور مخرب اینه که شما دیگری مسول خوشبختی یا بدختی خودتون میدونید. یعنی قدرت رو از خدا و خودتون گرفتید و دادید به اون بنده خدا که احساس میکنید باعث بدختی شما شده. برای همینم هست که مدام دارید نفرینش میکنید یا از خدا میخواید که به اصطلاح به زمین گرم بزنتش. در صورتیکه چون شما تو مدار اشتباه بودید تو مدار از دست دادن بودید اگر اون آدم هم نبود هزاران آدم دیگه از راهای دیگه پیدا میشدند تا این اتفاق رو برای شما رقم بزنند. و خب مسلما وقتیکه احساس کنید قدرت دست یکی دیگس خودتون رو از تغییر دادن عاجز میبینید.
2. عدم باور به تواناییهای خودتون. وقتیکه باور کنید شما توانمند هستید و میتونید خیلی بیشتر از اون مبلغ رو در زمان کوتاهتر بسازید. چون الان دیگه با این مسیر توحیدی آشنا هستید مسیر خیلی هموارتره مسلما اگه درست پیش بریم همه چیز خیلی سریعتر اتفاق میوفته.
3. باور کمبود. وقتی چسبیده باشیم به چیزایی که داریم و انقدر برای از دست دادنشون ناراحت بشیم یعنی باور نداریم که از هر چیزی که بینهایت هست. یادمه تو یکی از فایلای توحیدی استاد راجع به میرداماد صحبت میکنند که میرداماد داشته صحبت میکرده از فضل و بخشندگی و محبت خدا یه آدم فقیر میاد بهش میگه خدا به تو اینهمه مال و ثروت داده معلومه باید از خوبی خدا بگی منکه یه خر بیشتر ندارم نمیتونم از فضل و بخشندگی خدا حرف بزنم. میرداماد جواب میده بله ولی افسار اسبای من به گل بنده ولی افسار خر تو به دل بنده. یعنی اگه اسبای من یه روزی افسارشون باز بشه و برن هیج اتفاقی برای دل من و ایمانی که به خدا دارم نمیوفته. اما اگر اون یه دونه خر تو بره دلت و ایمانت هم باهاش میره. این نشون از چیه غیر از اینکه میرداماد به فراوانی و بینهایت بودن خداوند ایمان داشته تسلیم خداوند بوده و میدونسته اگر اون اسبا برن به هر دلیلی خیری برای من درش نهفته هست و خداوند انقدر وسیع و بینهایت هست که خیلی زود به من بهتر و بیشترشو میده پس نگران بودن یا نبودن اسبام نیستن دلم به خدا قرصه و این باور به فراوانی و این ایمان و این آرامش باعث شده بود میرداماد تو زندگیش فراوانی رو تجربه کنه و اون آدم فقیر چون باورش این بود که ثروت کمه من باید بچسبم به همین خرم اون داشت فقر رو تو زندگیش تجربه میکرد. میدونی هر دوی این آدمها با باورهای خودشون خداهای متفاوتی برای خودشون ساخته بودن. یا اصلا خود استاد بارها کل زندگیشون رو از دست دادن چون باور داشتن که میتونن و جهان پر از فراوانیه دوباره ساختن زندگیشون رو خیلی خیلی زیباتر از قبل. مثل همون دفعهای که تاکسی دنده آرژانتینی که تمام داراییشون بود رو بردند یا تو تهران که سال 82/3 اونهمه بدهکاری رو تجربه کردند.
4. سرزنش خودتون برای اشتباهات گذشته که احساس گناه بهتون میده و شما رو در
پایینترین سطح فرکانسی قرار میده و خیلی طبیعیه که نعمت ها وارد زندگی شما نشن. خیلی جالبه اتفاقا دیشب داشتم سورهی یوسف رو میخوندم اون قسمتی که دیگه یوسف خودشو معرفی میکنه و میگه من همون یوسفم که انداختینش توی چاه. برادرانش میخوان شروع کنند خودشون رو سرزنش کنند که ما آدمای گمراهی بودیم اما حضرت یوسف سریع میاد جلوی این احساس رو برای اونا میگیره و میگه هیچ سرزنشی بر شما نیست.
قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ﴿92﴾[یوسف] گفت امروز بر شما سرزنشى نیست خدا شما را مى آمرزد و او مهربانترین مهربانان است (92)
خودتون رو ببخشید و رها کنید. همهی انسانها اشتباهات زیادی تو زندگیشون داشتن و خیلی از این اشتباهات باعث رشد و پیشرفت شده و اینکه اگر تمرکزتون رو اشتباهاتتون باشه بعدا بیشتر و بیشتر اون اشتباهات رو تکرار میکنید. شما با تمام اشتباهات گذشته و حال و آیندتون ارزشمندین. خدا با تمام اشتباهاتمون عاشق همهی ماست و مشتاقه که به ما نعمت بده اگر ما بتونیم خودمون رو ببخشیم و با خودمون آشتی کنیم. به قول استاد مثل یه دوست مهربان با خودمون رفتار کنیم.
5. مورد بعدی که دوباره برمیگرده به احساس لیاقت وقتی ما از خودمون میزنیم و به بقیه کمک میکنیم جهان احساس بیلیاقتی ما رو دریافت میکنه و اتفاقات نامناسبی برامون رقم میزنه. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
دوست عزیزم اگر دورهی احساس لیاقت رو تهیه نکردید بهتون پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید. قطعا بزرگترین سرمایه گزاری زندگیتون هست.
ازتون بینهایت سپاسگزارم که این کامنتو رو نوشتید و باعث شدید با پاسخ به شما کلی از قوانین رو برای خودم مرور کنم.
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خدای مهربان، رزاق، وهاب.
سلام دوست عزیزم. کامنت شما باعث شد خیلی دقیقتر سپاسگزاریام رو به جا بیارم بابت هر اتفاق کوچک و بزرگی، هر تغییر روندی که تو زندگیم اتفاق میافته با شور و شوق سپاسگزار خداوند باشم. البته همیشه سعی میکنم سپاسگزار باشم اما شور و اشتیاق سپاسگزاریای شما منو به وجد آورد.
و چه جالب حین خوندن یک آن نجواهای شیطان اومد و داشت منو بخاطر موضوعی از قضاوت دیگران میترسوند که سریع باهاش مقابله کردم. بعد همون لحظه دیدم نوشتین قضاوت مردم برام مهم نبود من با تعهد کار خودم رو انجام میدادم و دوباره دقیق بودن هدایتهای خداوند برام بیشتر واضح شد.
ازتون سپاسگزارم دوست عزیزم.
هر کجا هستید در پناه رب، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند با لیاقت در دنیا و آخرت باشید.
به نام خدای مهربون، رزاق، وهاب.
سلام دوست عزیزم. دیشب پدرم داشتن روی تلویزیون فایلای آقای عطاروشن رو دوباره نگاه میکردند که من ناخودآگاه یاد اولین باری افتادم که این فایلها روی سایت آپلود شده بود. یادمه اون موقع تو شرایط سختی بودم الان خب زمین تا آسمون شرایط عوض شده. اما یادم اومد اون موقع وقتی این جمله رو از ایشون شنیدم یه چیزی تو گوشم زنگ زد: « من به قدری باور کرده بودم زندگی من تغییر میکنه که هر کاری شما میگفتی انجام میدادم.» این کلمات دقیق نیستند ولی یه چیزی با همین مضمون بود که برمیگشت به بحث ایمان. وقتی این جمله رو شنیدم تو خودم ضعف عمیقی رو حس کردم با خودم گفتم من هیچوقت تو زندگیم به هیچی اینقدر ایمان نداشتم که بگم این هست و جز این نیست همیشه پر از شک و تردید و دودلی بودم برای همینم تعهد کافی برای انجام آموزههای استاد نداشتم اون اوایل.
اما الان که به خودم نگاه میکنم واقعا تکاملی خیلی خیلی بهتر شدم. شخصیتم خیلی بهتر شده، ایمانم خیلی بیشتر شده، تعهدم خیلی بیشتر شده. اوایل خیلی کامنت خوندن برام سخت بود اما الان تقریبا روزی نیست که کامنت نخونم. کامنت نوشتن که بینهایت برام سختتر بود اما الان خیلی بیشتر دارم مینویسم و خیلی بهتر دارم درک میکنم.
اگه اون من ضعیف خودشو با آقای عطاروشن مقایسه کرده بود شاید هیچوقت ادامه نمیداد و انقدر زیبا تکاملشو طی نمیکرد و این من قدرتمند رو نمیساخت. اما اون مریمی که اون زمان شاید از قانون فقط تحسین کردن و توجه به نکات مثبت رو یاد گرفته بود تصمیم گرفت به جای مقایسه تا حدی که ذهنش تحسین رو میفهمه انجامش بده و حالا برسه به این مرحله که تازه هنوز کلی فاصله داره با نقطهی شروع ولی فاصلش تا قبل خیلی کمتره.
خلاصه اینا رو گفتم که بگم ما با تحسین کردن کوچکترین تغییراتمون رفته رفته انقدر بزرگ و قدرتمند میشیم که اصلا یادمون نمیاد قبلا کی بود فقط باید تغییرات خیلی ریز و کوچولو رو ببینیم و بابتشون سپاسگزار باشیم.
چقدر دوست دارم کامنت نوشتنو.
نگین این دنیای زیبا ازتون سپاسگزارم که باعث شدید دوباره بنویسم.
هر کجا هستین در پناه رب، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.