ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 25 آبان رو با عشق مینویسم
این جملات استاد سبب شد یه سری کارایی که تو این چند روز انجام دادم و افکارش رو در سرم داشتم ، بهم یادآوری بشه که در ادامه نوشتم چه درس هایی با این فایل یاد گرفتم
چقدر قشنگ انگار اول صبح که دیدمش از موضوع کلی فایل قشنگ درک کردم چی میخواد بهم بگه
که افکار این چند روزم بوده
وقتی که شما عجله داری یا خیلی استرس داری که زودتر باید این اتفاق بیفته یا زودتر باید به این خواسته ام برسم ،شما داری دور میشی
شما باید در جریان باشی که موقعی که ما دسترسی داریم به فرکانس خداوند ،موقعیهست که در آرامش باشیم
موقعی هست که نگرانی نداشته باشیم
موقعی که امید وار باشیم
چجوری میشه که ما این امید این آرامش رو در وجودمون ایجاد میکنیم
موقعی که ما باورهای خوبی نسبت به خداوند داشته باشیم
باور داشته باشیم که خداوند خواسته های مارو میدونه نیازنیست که فریاد بزنیم
نیاز نیست که گریه کنیم
نیاز نیست که صد بار بگیم
نیاز نیست که هی بخوایم به یادش بیاریم
اون خواسته های مارو میدونه
وقتی که شما یکخواسته ای در قلبت متولد میشه
حالا اون خواسته میخواد تو بحث روابط باشه ،مالی یا در زمینه سلامتی جسمانی یا شغلی باشه
هر خواسته ای که باشه
خداوند آگاهه به خواسته های ما
خداوند آگاهه به نیاز های ما
خداوند بهتر از خودمون میدونه که ما چه نیاز هایی داریم
و خداوند میخواهد که نیاز های مارو برطرف کند
چون به این شکل جهان گسترش پیدا میکنه
خداوند پشتیبان برطرف کردن نیازهاست
خداوند میلیاردها ساله که میاز های بندگان و موجودات رو داره برطرف میکنه
نگاه کنید به طبیعت ،کره زمین ،حیوانات ،گیاهان ،چطور داره نیاز ها برطرف میشه میلیاردها ساله که این سیستم داره کارش رو درست انجام میده
خداوند میخواهد این کار رو انجام بدهد
خداوند همواره در حال هدایت کردن ماست
خداوند میفرماید ما برخودمان مقرر کردیم که شما رو هدایت کنیم
وای این جملات چقدر ارزشمندن
منو یاد دو روز قبلم انداخت ، که از فایل ایمان به غیب دو روز پیش ،دوباره 107 آرزوم رو در دفتر زیبایی که گرفتم میخواستم بنویسم و در رد پام نوشتم که چه درک هایی داشتم
و چون پارسال یه بار 107 آرزو رو نوشته بودم ، از گوش دادن به فایلای رایگان ،الان که دوباره فایل های رایگان رو گوش میدم ،دیگه بیشترِ آرزوهام کاملا متفاوت شده بود بعد از یک سال
و دوباره خواستم بنویسم
و وقتی از 1 شروع کردم و به شماره 7 رسیدم
مثل همیشه همون خواسته ای که سبب تغییر من و پا گذاشتن در مسیر آگاهی شد رو از خدا درخواست کردم و خواستم بنویسم که دستم به نوشتن نرفت
یه اراده عظیمی دستمو حرکت نمیداد و من قشنگ حسش میکردم
و دریافت کردم و درک کردم تمام صحبت هایی رو که باید دریافت میکردم
و چقدر دقیق و به موقع بود این فایل که استاد درمورد درخواست صحبت میکردن و اینکه به خدا بسپریم تا کارهارو برای ما انجام بده
و نخوایم بجنگیم یا بچسبیم
و حتی به این اشاره کردن استاد عباس منش که
نیاز نیست که هی بخوایم به یادش بیاریم
و من دقیقا دو روز پیش این رو دریافت کردم که بهم گفته شد
و به من گفته شد که چرا میخوای هی تکرار کنی ، مگه یک بار این درخواستتو نگفتی و ننوشتی ؟
مطمئن باش که اگر رها باشی و تسلیم بشی به تو داده خواهد شد
اما تو هنوز کمی به خواسته ات چسبیدی و رهای رها نشدی
اما ، دوباره خواستم بنویسم، که باز هم نتونستم و حسش میکردم که باید ازش بگذری ، چون حرفای استاد عباس منش درمورد اون خواسته رو شنیده بودم و یادم بود که باید ، نه فقط اون ، بلکه همه خواسته ها م رو ازشون بگذرم و رها بشم و بگم اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه خیری هست و من به هر خیری که از خدا به من برسه محتاجم
مثل استاد که تو فایل های مختلف میگفتن که اگر خونه ای که میخواستم رو میگرفتم خوشحال بودم با اینکه میخواستم بخرمش اما رها بودم و اگر نمیشد ناراحت نمیشدم
و وقتی تسلیم بود ،خونه رو گرفته بود
فهمیدم از اون خواسته باید کامل بگذرم ،چون در وجودم هنوز بعد یکسال که خیلی نسبت بهش تسلیم تر شده بودم ،باز هم چسبیدن رو حس میکردم
و اینها رو درک میکردم که حتی اگر هم بنویسی ولی نگذری بهت داده نمیشه
باید بگذری تا به تو داده بشه
هزاران دفتر هم پر کنی ولی تسلیم خدا نباشی به تو داده نمیشه
و نگران این نباش که بگی اینجا نمینویسم یه وقت بهم داده نمیشه ، اینجوری نیست طیبه
تو درخواستتو گفتی و باید بگذری ازش و بسپری به علم و آگاهی خدا و در هردو صورت خیر هست برای تو ،اگر نگذری و بارها بنویسی هیچ اتفاقی رخ نمیده
الان که مینویسم یاد یه فایلی افتادم که از اینستاگرام میدیدم و یه آقایی که ثروتمند بود میگفت تصور کن خواسته هات رو و هرآنچه که میخوای باشی رو ببین با جزئیات کامل ، و چشماتو باز کن ، اگر الانت رو مثل اون لحظه که تصور کردی زندگی نکنی ،خودت خوب میدونی چی میگم
یعنی نظم نداشته باشی ، در اصلاح تغییر رفتارت و شخصیتت تلاشی نکنی و … به هیچ کدوم نخواهی رسید
در صورتی میرسی که همین الان شروع کنی مثل اون خواسته هات رفتار و عمل کنی
و مستمر و ادامه دار باشه این قدم برداشتن و عمل کردن
این جملات رو استادعباس منش بارها به شکل های مختلف گفتن و راست میگن که باید هی تکرار بشه تا به درکش برسی و سعی کنی عمل کنی
و این موضوع برای من یادآوری شد که ، طیبه به یادت بیار زمانی رو که برای به نام شدن اون سیم کارت که دوستت که 18 سال بود باهم دوست بودین و سیم کارت رو سال ها بهت داده بود و صاحب سیم کارت فوت کرده بود و طبق یک سری مسائل به یک باره مسدود شد و تو میخواستی به نام تو بشه وحتی باور ساختی که تو لیاقت داشتن اون سیم کارت رو داری
و دوستت که همیشه هر کاری برای تو انجام میداد به یک باره با ازدواج کردنش تغییر کرد که اون هم طبق باورهای محدود تو بود که باور داشتی هر کس ازدواج کنه دوستیش رو از بین میبره و البته خودت درخواست کرده بودی که ارتباطت رو با دوستت قطع کنی که جهان به درخواستت پاسخ داد
و تو سعی داشتی با تماس گرفتن پشت سرهم به دوستت بگی کار سیم کارت رو برای تو انجام بده
اما نمیشد و حتی جوابت رو هم نمیداد
اما یه چیز رو فراموش کرده بودی و سپردن به خدا بود و انگار داشتی برای بدست آوردن سیم کارت میجنگیدی
و وقتی دیگه دیدی همه چیز درمورد داشتن اون سیم کارت برای تو تموم شد و دوستی چندین ساله ات با دوستت به پایان رسید و هیچ اقدامی برای تو نکرد و وقتی نتونستی کاری انجام بدی و به عاجز بودن خودت اعتراف کردی
و گفتی اصلا نمیخوامش ،میرم یه سیم کارت دیگه میخرم و حتی به این پی بردی که شرک داشتی و از خدا طلب بخشش کردی و تصمیم گرفتی نتیجه رو به خدا واگذاری کنی
چجوری ورق برگشت و خدا اون سیم کارت رو که از نظر تو هیچ راهی برای به نام تو شدن نبود ،و از نظر خدمات ایرانسل هم هیچ کاری نمیشد کرد ، چقدر ساده و راحت به نامت زده شد
حتی این رو هم به یادت بیار که به کل ، فراموش کرده بودی باید دوباره بری خدمات ایرانسل تا سوال بپرسی که آیا میشه کاری انجام داد یا نه
و خدا چجوری بهت یادآوری کرد و گفت باید همین الان بری و همه چیز به نفع تو رخ خواهد داد و همین وعده خدا محقق شد
و به نفع تو به نام تو زده شد
و این ماجرا رو در مورد همه خواسته هات به یاد بیار و به خودت بگو که وقتی این خواسته ام رخ داد ،اگر تسلیم باشم به خواسته های دیگه ام هم میرسم
و اگر نرسیدم خیری هست و محتاج خیر ربّ و صاحب اختیارم هستم
اگر اجازه بدم خدا کار خودش رو انجام بده و من خودم قسمت خودم رو انجام بدم
که قسمت من اینه که
آرام باشم
ایمانم رو در عمل نشون بدم
توجهم به نکات مثبت باشه
کنترل کنم ورودی های ذهنم رو
سپاسگزارتر باشم
قدم بردارم و عمل کنم
و با اصل و قوانین خدا عمل کنم
و خیلی مولفه های دیگه
که سبب میشه خدا ببینه که تو داری تلاش میکنی و بگه موجود باش و موجود بشه
این رو به یادت بیار و از این خواسته ات هم باید بگذری
تا بهت داده بشه
و من چشم گفتم و قصد پشت خواسته ام رو برای خدا در دفترم نوشتم
که شادی و لذت بردن و خدا گونه رفتار کردن و آگاه بودن و عشق داشتن نسبت به خواسته ام و همه چیز رو که قصد پشتش هست رو نوشتم
انقدر خواسته و آرزوهای زیادی دارم که بیشتر از 107 میشه
و خوشحالم که بعد از یکسال خواسته های من بزرگ تر از خواسته هایی که پارسال نوشتم شده
و به خیلی از خواسته هایی که نوشته بودم رخ دادن و بی نهایت از خدا سپاسگزارم
خدایا شکرت
…..
تو دقیقه های آخر صحبت های استاد درمورد ترامپ که درموردش گفتن ،یاد خواسته چند روز پیشم افتادم
و فهمیدم که یکی از قصد های پشت خواسته ام دیده شدن بود
و با اینکه در دفترم نوشتم که خدایا میخوام نقاشیهام رو هر کس دید اولین جمله نام تو به زبانش جاری بشه
اما این افکار رو هم داشتم و اینکه این فکر رو داشتم که معروف بشم و با اینکه صحبت های ترامپ و ایلان ماسک و رونالدو رو گوش دادم و به خودم میگفتم صد در صد خداگونه رفتار کردن که به اینجا رسیدن
ولی الان با شنیدن صحبت های استاد عباس منش به فکر رفتم
به خودم گفتم چرا اون خواسته رو داشتی؟
درسته که وقتی خواسته ای رو خدا در دل هر کس جاری میکنه توانایی به حقیقت رسوندن و قدم برداشتنشم بهش میده
ولی چرا ؟؟
که تو رد پای اون روزت نوشتی من میخوام با ترامپ و ایلان ماسک و رونالدو مصاحبه کنم و نقاشیامو به بالاترین قیمت ازم بخرن
قصد پشت این خواسته ات چی بود طیبه ؟؟؟؟؟؟
یکم که فکر کردم متوجه شدم که قصد پشت این خواسته ام فقط و فقط خدا گونه نبوده
با اینکه نوشتم اولش ،که دلم میخواد نام تو بر زبان ها جاری بشه ،اما در کنارش افکار دیگه ای هم داشتم
که این دوتا در کنار هم نمیتونن باشن
من باید از مسیر لذت ببرم و برای پیشرفتم در نقاشی قدم بردارم و زمان بذارم تا پیشرفت کنم و بهای یادگیریمو پرداخت کنم تا بتونم رشد کنم
و جدا از درخواست باید عمل کنم و قدم های عملی بردارم
انگار این فایل رو خدا به من هدیه داد تا من متوجه این قصد پشت خواسته ام بشم وبه من بگه طیبه دقت کن و اصلاح کن درخواستت رو و یاد بگیر و درسش رو بگیر و قدم بردار
درسته مسیر رو داشتی اشتباه میرفتی و خواسته هاتو نوشتی اما من مراقب تو هستم و میدونم که تو منتظری تا هدایتت کنم
چون تو اجازه دادی به من که هدایتت کنم و من هر لحظه مراقب توام
و انقدر ارزشمندی برای من که من در هر لحظه کوچکترین رفتارهات رو اگر بلد نبودی درست راه رو بری سریع به تو خواهم گفت
مثل الان
مثل دیروز که بهت گفتم دیگه برای مادرت گل سری نباف و هیچ کمکی بهش نکن
و تو پیامم رو دریافت کردی و چشم گفتی و وقتی مادرت خواهش کرد امروز رو هم بهش کمک کنی ،گفتی نه خودت باید کار رو انجام بدی
مسیر تکاملت رو طی میکنی با درس هایی که یاد میگیری و من به تو یاد میدم
و از خدا میخوام یادم بیاره که بسپارم به خودش و اگر قرار باشه نقاشیامو انسان های ثروتمند بگیرن ، بذارم که خود خدا برای من انسان هارو بیاره و به بالاترین قیمت نقاشی هامو خرید کنن و به فکر این نباشم که معروف بشم و یا بجنگم و یا بچسبم به خواسته هام
درسته که استاد عباس منش میگفت خوبه که بخواین معروف بشین ولی بیشترش برای شما خوب نیست و به مرور زمان که تکاملتون طی بشه دیگه این خواسته کمتر و کمتر میشه که بخواین معروف بشین
و نخوام که تعیین و تکلیف کنم برای خدا
و بذارم که خدا کار خودشو انجام بده برای تمام خواسته هام
و من اجابتش کنم
چند روز پیش من تازه آیه 186 سوره بقره رو درک کردم
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامی که بندگان من درباره من از تو بپرسند پس همانا من نزدیکم اجابت میکنم درخواست دعا کننده را هنگامی که بخواند مرا ،پس باید اجابت کند مرا و باید ایمان بیاورد به من شاید آینان راه یابند
در رد پام کامل نوشتم درکم رو در فایل
live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری – صفحه 14
این رو درک کردم به طور خلاصه اش رو مینویسم ولی با جزئیات ، درکم رو تو اون فایل نوشتم ، طبق جریاناتی که برای من رخ داد و در رد پاهام نوشتم خدا بهم فهموند که معنی اجابت کردن یعنی چی
من فهمیدم که جدا از اینکه استاد در ترجمه این آیه که میگفتن ایمان داشته باشین و خدا رو اجابت کنین ،من پارسال مدام از خودم میپرسیدم خدایا چجوری ایمان بیارم
اون روزا ایمانم خیلی درمدار پایینی بود
و تو این یک سال خدا نشونه هایی به من نشون داد که من اگر الانم رو با یکسال قبلم مقایسه کنم خیلی نسب به اون روز ایمانم بیشتر شده
و وقتی میبینم که انقدر تغییر کردم بیشتر علاقه مند میشم تا این مسیر پر از عشق رو ادامه بدم
و به قول استاد نتیجه آرامش ،ایمان به خداست
اگر میخوای ببینی که چقدر ایمان داری به آرامشی که با احساس خوب داری نگاه کن
بهم فهموند که
طیبه وقتی تو درخواستی میکنی جدا از ایمان داشتنت به اینکه من به تو اون درخواستت رو خواهم داد که یکی از مولفه های موجود شدن خواسته تو هست و ایمان داشته باشی و باور به این داشته باشی که من ،ربّ تو ،قدرتمند ترینم و تو رو به خواسته هات میرسونم
اما
باید یک سری کارهایی رو هم انجام بدی
بهم فهموند که اجابت کردن یعنی
تو وقتی درخواستی میکنی از ربّ و صاحب اختیارت ،باید به هدایت هایی که میکنه و نشانه ها و بی نهایت طریقی که حرفشو بهت میگه
و باید بگی چشم و عمل کنی در اون لحظه
بدون چون و چرا چشم بگی
و اجابت کنی
که در این آیه میگه
من درخواست دعا کننده رو اجابت میکنم و بعد میگه پس باید اجابت کند مرا
این برای من چند روز پیش اینو فهموند که
طیبه وقتی تو درخواستی میکنی و ایمان داری که کمکت میکنم ،و من دست به کار میشم تا کارهای تورو انجام بدم
و تو اجازه دادی که هدایتت کنم
و به تو ایده میدم یا میگم این کارو بکن یا این کار رو نکن و رفتارهات رو اصلاح کن
اگر تو من رو اجابت نکنی و چشم نگی به من
به سعادت راه نمیابی طیبه
و اون لحظات باید به من ایمانت رو نشون بدی
چون ایمان داشتن فقط کافی نیست
مثلا اونجایی که بهت گفتم طیبه کمک کن در کارهای خانه و همکاری کن و خودخواه نباش
اگر به گفته من چشم میگفتی و همکاری میکردی
رفتار خواهرت با تو تغییر نمیکرد
و به یادت بیار که وقتی خودت هم دائم در مقابل کسی کار میکنی و هیچ کمکی بهت نمیکنه ،چقدر از درون ناراحت و دلگیر میشی از کسی که ذره ای بهت کمک نمیکنه
پس تمام اون بحث های اون روز آینه رفتار خودت بود و بس
تو از من بارها درخواست کردی که رابطه بین خواهرت و تو خوب تر بشه
ایمان داری که کمکت میکنم ،اما اجابت نمیکنی وقتی به تو میگم فلان کار رو انجام بده تا ارتباطت با خواهرت اصلاح بشه تو توجهی نکردی و سبب سعادت تو نشد
و به سمت انسان هایی رفتی که در سوره حمد
صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ
راه آنان که به آنها انعام فرمودى، نه راه کسانى که بر آنها خشم فرمودى و نه گمراهان
هر روز داری در نماز میخونی و راه دوم رو انتخاب کردی
و من با پیام های خدا این رو درک کردم که خدا بهم گفت
طیبه امروز با این فایل جدید دوباره بهت تاکید میکنم این آیه رو بیشتر حواست باشه
و تحسینت میکنم چون وقتی پیام من رو دریافت کردی از طریق پاسخ به دیدگاهت در این سایت ، سعی کردی کنترل کنی ذهنت رو و آرام باشی و خودت رو سرزنش نکنی و
درس رو بگیری و عمل کنی
و در همه جنبه ها ،در کوچکترین رفتار و کارها و افکار و فرکانسها و همه و همه وقتی حس میکنی که آرامش داری و صدایی میشنوی یا نشانه هامو از بی نهایت طریق دریافت میکنی من دارم باهات صحبت میکنم که نتیجه احساسیش ،احساس خوبه و قلبت آروم میگیره
یا در درخواست های دیگه هم همین طور هست
اگر به اجابت کردن من چشم بگی خود به خود همه چیز رخ خواهد داد و نیازی به چسبیدن و جنگیدن نیست
وقتی ادامه صحبت های استاد رو گوش دادم ،که گفت ترامپ میجنگه به خودم گفتم طیبه از خدا درخواست کن ،
خدایا قلبم رو باز کن تا آرام باشم و تو برای من کارهارو انجام بدی و من اجابتت کنم و چشم بگم و قدم بردارم و عمل کنم و من به سادگی و راحتی در این مسیر تکاملم که پیش میرم ،مسیر رو برای من بی نهایت هموار تر کنی
ربّ من قلبم رو برای آگاه بودن و آگاهانه رفتارهامو دیدن رو ،باز کن و آگاهم کن از تک تک جزئیاتی که به من کمک میکنه تا من خودم رو بشناسم و رشد کنم و سعی کنم همیشه عمل کنم
درسته که استاد عباس منش میگفت دقیق بنویسید که چی میخواین و این کار رو چند بار تکرار کنین و در فایل ایمان به غیب گفتن که مصاحبه با پاپ و یا هر فردی که میخواین رو بنویسین کاملا دقیق
حس کردم که درخواستم درسته ، که من میخواستم با ترامپ و رونالدو و ایلان ماسک مصاحبه کنم و نقاشی هام رو ازم بخرن ، ولی قصد پشتش درست نبود و بعد چند روز خدا با این فایل بهم فهموند که قصد های پشت خواسته هاتو از من بخواه نه اون خواسته رو
مثلا اینجوری بخواه
خدایا قلبم رو باز کن برای پیشرفت در مهارت نقاشی و یاری ام کن در حرفه ای تر شدنم نسبت به هر روز قبلم و قرار بده من رو در مدار ثروت بی نهایت و سلامتی بی نهایت
و به من قلمی ببخش که تک تک نقاشی هام ،تک تک کارهایی که انجام میدم ،همه و همه با نام تو آغاز بشه و هرآن کس که نقاشی های من رو دید اول نام تو به زبانش جاری بشه
و به من نور ایمانی ببخش که آرام باشم برای دریافت تک تک ایده هایی که به من عطا میکنی و قدرتی عطا کن به بدنم ،به دست هام ،چشمام ،تک تک سلول های بدنم ،که با عشق نقاشی بکشم
و آرام باشم و به قلبم ایمانی ببخش که تسلیم تو باشم که همیشه یادم باشه تو در زمان و مکان مناسب ،نقاشی های من رو به بالاترین قیمت از من خرید میکنی
در اصل تویی که همه کارهارو انجام میدی
و قلبم رو باز کن تا هدایت هات رو دریافت کنم و برای قدم برداشتن حرکت کنم
ربّ من قلبم رو برای رها بودن ،تسلیم بودن و خدا گونه بودن و عمل کردن باز کن و راه رو برای من بی نهایت هموار کن
خدای من ربّ ماچ ماچی من از تو بی نهایت سپاسگزارم که امروز این فایل پر از عشق و آگاهی و درس هایی که از این فایل ناب گرفتم رو بهم هدیه دادی
ربّ من برای استاد عباس منش و خانم شایسته و همکارانشون و تک تک اعضای این سایت پر از آگاهی ،بی نهایت قلبشون رو باز کن برای ثروت ،شادی و آرامش و عشق و سلامتی و هرآنچه که خیر هست از طرف تو ،برای همه شون عطا کن
آمین
خیلی دوستتون دارم
خیلی دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من که انقدر قشنگ هدایتم میکنی تا سعی کنم عمل کنم و ظرف وجودم رشد کنه و در مدارهای بالاتر راه پیدا کنم
شکرت
شکرت
بی نهایت شکرت
سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
این فایل واقعا عالی بو و تا حالا شاید 20 بار بهش گوش کرده باشم
و تمام کلمات را نوشته ام تا باور کنم و بره توی وجودم
من از حدود دوسال پیش که اومدم توی پیج شما به خاطر آشنانبودن با قوانین بسیار عجول بودم که هرچه زود تر به نتیجه برسم، برعکس عمل کردم و اول گرون ترین محصولات را خریدم اما مدام می گفتم استاد از چه قانون هایی حرف می زنند و مطالب هر دوره را به اونها رجوع میدن
اما بعد از دوره 12 قدم فهمیدم همه چیز یواش یواش باید در من تثبیت بشه تا بتونم برم مرحله بعدی و رفتم دوره قانون آفرینش را خریدم و تازه دارم می فهمم که این کلید همه دوره های دیگه بوده
و این فایل زمانی روی سایت گذاشته شد که من قسمت 6 و 7 دوره قانون آفرینش هستم و چقدر این فایل در جهت این دوفایل و موضوع سوار شدن روی دوش خداوند است و تقسیم کارها با خدا و من چقدر آرام تر و با ایمان بیشتر به خداوند کارهام را انجام می دهم و مهم تر از همه دیگر نگران نیستم
و این روزها حس می کنم زمان هم در خدمت من حرکت می کند و حتی آب و هوا نسبت به شرایط من گرم و سرد می شود
این حرفها را فقط می توان اینجا گفت و بعد است که دیگران باور کنند
چند روز پیش مسافر بودم که خود آن سفر هم مجانی و رویایی بود و تنها نکته ای که برایم عجیب بود ساعت حرکت بود ساعت 3 نیمه شب و من باید تنها خودم را به محل می رساندم
اما گفتم خدا همیشه با من است و ساعت 2:30 از خانه بیرون زدم
چقدر با گذشته فرق کرده بودم چون در دلم ذره ای ترس و نگرانی حس نکردم
تاکسی آمد و سوار شدم ولی یک آن یک نگرانی در دلم نشست ولی باز به خودم گفتم خدا کنارمه
وارد خیابان اصلی که شدیم یکدفعه تمام خیابان شلوغ شد همه مردم در حال رفت و آمد بودند
خیمه های مراسم مذهبی در همه جا بود و حتی جایی که پیاده شدم تا بقیه همراهان سفر برستند یک چایخانه بود و پر از رفت امد
فایل استاد را می شنیدم و مدام یاد اون لحظه می افتادم که خدا برای اینکه من نترسم خیابان ها را برای من مانند روز شلوغ و پر رفت آمد کرد
خدارا شکر برای اینکه اینجا هستم
خدایا شکر برای لحظه به لحظه ای که زندگی می کنم
خدایا شکر برای اینکه با خدا معامله کرده ام
ومن خوشبخت و سعادتمند تا زمانی که در این مسیر یکتاپرستی حرکت کنم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام بر استاد عزیزم ،واقعا سپاسگزارم بابت این فایل و آگاهی های نابی که به ما میدین ،من خودم چند سال پیش با قوی تر شدن ارتباطم با خداوند ، اول از همه حالم و سپس شرایطم از هر نظر بهتر شده بود تا اینکه یک یک هدف کاری انتخاب کردم که نیاز داشت توش مهارت کسب کنم وآموزش ببینم و کار به جایی رسید که مثل قبل وقت برای خدا نمیزاشتم و باخودم میگفتم آموزشهام رو تکمیل کنم و به نتیجه برسم وقت زیاد دارم بعدش واسه ارتباط قوی تر با خدا ،چند سال گذشت و به هدفم اون جور که باید نرسیدم و تا به خودم اومدم دیدم چقدر از خدا دور شدم و چرخ های زندگیم چقدر سخت میچرخه و متوجه شدم که اشتباه کردم و باید همواره وقت کافی برای ارتباط با خدا میزاشتم و تازه عمیقتر فهمیدم که شما میگفتین من هر چی دارم از خداست و هر چی ایمانم بیشتر بشه بهم بیشتر میده یعنی چی و اومدم کار کردم اما هنوز موفق نشدم مثل اون زمان ارتباط پیوسته با خدا ایجاد کنم و حتی روی چشم سوم کار کردم اما اون نتیجه ای که میخواستم نشد و این فایلتون خیلی عالی و کاربردیه ،تمام باورهاش رو نوشتم وصوتیش کردم ،حتی اونهایی که یک زمانی روش کار کرده بودم تا تکرار کنم ،تا یادم بمونه فقط با ارتباط پیوسته باخدا میشه راحت به خواسته ها رسید ،((خدایا قلب های ما را پس از آنکه هدایتمان کردی ملغزان وازجانب خودت برما رحمتی بفرست که تو بسیار بخشاینده ای .))
به نام خدا
سلام.
چی میشه که من رندگی رو برای خودم سخت میکنم؟
حساس میشم؟
واکنش گرا میشم؟
چون فکر میکنم خودم باید همه چیز رو کنترل و حل کنم.
این تناقضی با اینکه من باید مسیولیت زندگیمو به عهده بگیرم نداره.
معنیش اینه تو مسیولی، بله.
ولی لازم نیست فرمون دستِ تو باشه.
تو میتونی فرمون رو بدی دستِ خدا و طبقِ راهنمایی هاش، جلو بری.
وقتی فرمون دستِ ذهنِ منه، از مسیرهای تاریک، باریک، شلوغ، پر سر و صدا، نازیبا رانندگی میکنم و جلو میرم، اونم چیکه چیکه با سختی و بدبختی و غصه و ترس و …
وقتی فرمون دستِ قلبمه و خداونده که منو هدایت میکنه، دقیقا از مسیر جاده های خلوت، سبز، پر از دار و درخت، آسمون پر از ابرهای کپلی، نَمِ بارون و صدای قشنگِ بارون، روشن رانندگی میکنم و جلو میرم با سرعتِ بسیار خوب.
تازه لبخند هم دایم میاد روی لبم…
چیه که انتخاب بین این دو رو رو برام سخت میکنه و میرم میچسبم به اولی؟
به عقل هم استنباط کنم دومی که راحت تر و لذت بخش تره و هر عقلِ سلیمی دومی رو انتخاب میکنه.
مشکلش همینه.
سختی.
ذهنم سخت پسنده، فکر میکنه همه چی سخته، باورش شده سخت بودن و شدن منطقی تره.
درکش عاجزه که آسانی وجود داره و واقعیه.
چون فکر میکنه اینطوری منطقی تره.
منطقی فکر کردن رو درست تر میدونه تا اجرایِ قانونِ رهایی از ذهن و توکل به قدرت و انرژیِ منبع.
اینکه من الان بیدارم و از خوندن کامنت زهرا جانِ کاسه ساز که نوشته بود:
رها باش وخوبیهاشون رو ببین
رسیدم به اینجا
خودش تو هدایت برام اتفاق افتاده.
سختش نکن سمانه برای خودت هیچ چیز رو.
حتی همین هدایت رو.
تو خواستی هدایتت کنه، پس میکنه.
در به در دنبال هدایت نچرخ.
هدایت تو مسیرت خودش میاد جلو.
وقتی تو زور نزنی با منطقت که هدایت شی، تو هدایت میشی.
خدایا من چطوری رها بودن، سخت نگرفتن، پارو نزدن، شهودی عمل کردن رو تمرین و اجرا کنم؟
خودت یادم بده.
تو که منو بهتر از من میشناسی دستمو بگیر.
منطقی هستم چون فکر میکنم درسته.
منطقی فکر میکنم چون فکر میکنم درست تره.
منطقی فکر و عمل میکنم چون تایید بیرونیِ بیشتری دریافت میکنم.
منطقی هستم چون طور دیگه ای بلد نیستم و یاد نگرفتم زندگی کنم.
منطقی هستم چون باور کردم با منطق زندگی درست جلو میره و همه چیز منظم تر و با قانون تره.
خدای من میبینی چطوری هر لحظه ذهنم از طریق چه فکرهایی بهم حمله میکنه، خودت دستمو بگیر.
خودت کمکم میکنی که الان اینجا نشستم پای سفره ی تحلیل خودم و درونم.
خودتی که کمکم میکنی در لحظه باورهای مسمومم رو اصلاحیه بزنم.
خودتی که کمکم کردی و میکنی برای نرم شدن و روان تر شدن چرخ زندگیم.
خودتی که یادم میندازی دختر جان نازنینم اروم، اروم تر…
عجله نکن، شتاب نکن، خودتو نکوب در و دیوار، اروم جلو بیا…
تویی که میگی صبر کن الان
حافظ رو نگاه کن ببین چقدر در اوج معصومیت و زیبایی خوابیده و تو لایق بودی و هستی و مامانِ این جواهر هستی.
انقدر لایق هستی که داری باهام گفتگو میکنی.
انقدر عزیز هستی برام که هر چیو یادت میره به یادت میارم.
یادت میدم.
برات مسیر رو هموار میکنم همیشه.
همیشه هستم و گوشم به صدات هست.
همیشه بیدارم و هر وقت بیای سراغم حاضرم و اماده برای شنیدن صدات و کمک کردن بهت.
چی میشه که تو ازم دور میشی سمانه؟
خوب فکر کن بعد بگو.
چی میشه که یادت میره فرمون رو بدی به من به جایِ ذهنت؟
تویی که کامل من خلق کردم، بعد تو فرمون رو میدی دستِ ذهنت؟
که چون منو نمیبینی فکر میکنی لابد ذهن خودت درست تره تا من؟
خدای من
من باورم نسبت به تو محدوده.
یعنی انقدری هست که واسم منطقی هست.
تو بعضی چیزها درک کردمت، ولی تو بعضی چیزها درکی ندارم از حیطه ی وسیعِ قدرتت.
الان شرک ندارم که اینا رو مینویسم، وقتی شرک دارم که این حقایق رو ازت مخفی میکنم.
دوست دارم بهتر بشناسمت، اینطوری بهتر درکت میکنم، اینطوری باورم بهت بیشتر و عمیق تر میشه.
صبح تو کامنت طیبه جان مزرعه لی عزیزم چیزی خوندم که شگفت زده شدم.
دلم میخواد منم بتونم انقدر ساده و اسان بشم تو درکِ عظمتت.
نوشته بود برگ ها رو جمع کرده، شسته، خشک کرده و گذاشته لای کتاب تا روشون نقاشی بکشه.
موقع شستن و خشک کردنشون متوجه شده برگ ها حاشیه دارن…
خدایا تو چه تاثیری تو دل عطیه گذاشتی که انقدر چشم هاش شفاف دیده عظمتت رو برای حاشیه های برگ های درخت هات؟
عطیه انقدر دلش پاک و روشن و نورانیه که داره نفس و عملکردش رو بازیابی میکنه.
درکش رو بازیابی میکنه.
از عملکردش در رابطه با اتفاقات زندگیش درس میگیرم.
تحلیل کمک کردن به مادرش یا نه.
کامنت اقای نارنجی ثانی براش و درک های جدیدش.
گربه ای که دیده و نیاز به کمک داشته.
بهبود حسش و زیبا کردن حالش و دوری از حس بد و احساس گناه و سرزنش…
خدای من
تو عطیه رو گذاشتی سر راهم که بهم یه چیزهایی رو به زیباترین حالت ممکن بگی…
اینکه در مورد انفاق بنویسه و منم بخونم و جرقه هایی تو ذهنم زده شه.
این کامنت واسه خودمم جالب و جذابه…
خدایا قانونِ رهایی و سادگی رو یادم بده.
قانونِ انعطاف و دوری از تعصب رو یادم بده.
خدایا تو خودت دوست، همدم، مشاور، معلمِ تک تک مایی.
وقتی تو هستی چرا من رجوع میکنم به بقیه؟
چرا از بقیه کمک میگیرم؟
چرا روی راهکار و نظر بقیه حساب میکنم؟
خدایا چیه این سختیِ وصل شدنِ دایم به تو؟
چرا سیم اتصال بهت، برای من یا قطع و وصل میشه.
مگه نه اینه که تو عاشق منی منم عاشق تو.
تو یادت نمیره عاشقمی، چرا من یادم میره و میچسبم به بقیه؟ میچسبم به خودم و تحلیل های منطقیم.
دو دو تا چهار تای ذهنم؟
به شدن ها و نشدن های ذهنم؟
به قضاوت هام؟؟؟
مگه من کیم در برابر تو؟
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم و بچهای سایت بهشت
امروزمیخام یکی از بی نظیرترین هدایت های خداروتوی زندگیم بگم چون هربارناامیدمیشم فکرکردن به این جریان حالموخوب میکنه
من مدتهابود ارزوداشتم دوره 12قدم روبخرم اماازنظرمالی بشدت ضعیف بودم اما واقعا ازته قلبم دوست داشتم این دوره داشته باشم
یه روز پدرم بهم زنگ زد که من اومدم وام بگیرم اما به اسم خودم بهم وام نمیدن چون زیاد وام گرفتم میخام به اسم توبگیرم و این 100ملیون روبدم به خودت و قسطش رو خودم میدم
اما اولش سعی کردم قبول نکنم و مقاومت داشتم چون دوست نداشتم زیر دین کسی باشم حتی پدرم
چندروزی طول کشیدتاباخودم کناراومدم و این رو هدیه ای از خدا دونستم
باپدرم رفتیم بانک و براحتی بدون اذیت چندروزبعدش وامم حاضر شد و ریختن به حسابم
منی که برای 10هزارتومن لنگ بودم براحتی صاحب 100ملیون پول شدم که ازبرکت این سایت و شکرگذاری بود
پول روگذاشتم توحسابی که هرماه از سودش استفاده کنم
کارت بانکی گرفتم پیامکش روهم فعال کردم
پدرم گفت قبلا اینجوری بود که بعداز 3ماه که پول روگذاشتی توحساب ازماه سوم سودش واریز میشه منم به این خیال تا3ماه پیگیری سود نشدم
از ماه چهارم همش منتظربودم سودش واریز بشه و منتظرپیاک بانک بودم
تواین مدت بارها به بانک زنگ میزدم اما کسی جواب نمیداد همش میگفتم مگه میشه کسی جواب نده من قبلا زنگ میزدم فورا جواب میدادن
ماه چهارم و پنجشم گذشت و پیامکی از بانک نیومد و بانکم جواب نمیداد
یه روز صبح ساعت 8صبح بیدارشدم گفتم امروزم زنگ میزنم اگه جواب ندادن حضوری میرم بانک ببینم چرا سود پولم رو نریختن
زنگ زدم و بابوق اولی جواب دادن و پرسیدم که من 6ماهه پول توبانک شمادارم اما هیچ سودی برام نیومده شماره حسابم رودادم و زد توی سیستم
بوووووووووووم !!!!!!!
بهم گفت خانوم ازهمون ماه اول سودش واریز شده و این 6ماهه همش جمع شده توحسابتون فقط پیامکش نمیومده
و من قلبم داشت از شدت خوشحالی منفجرمیشد
و رفتم سرکوچه که موجودی بگیرم دیدم نزدیک 6ملیون جمع شده توکارتم
وقتی برگشتم خونه هنوز لباسمودرنیاورده بودم قدم اول و دوم روخریدم
پیام بانک روخدا به گوشیم نفرستاد چون میدونست اگه بدونم ماه اول واریزشده فورا خرجش میکردم و اصلا پولش به خرید دوره نمیرسه
خدامنو از وجود پول بیخبرگذاشت تااون پول پس اندازبشه و بتونم دوره روبخرم
الان تاقدم6خریدم دوره رو ودارم روش کارمیکنم
و این یکی ازبزرگترین هدایتهای خدابود که من به وضوح ردپای خدارودیدم که چجوری اتفاقات روبرام چید
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسیم
یه اتفاقی که همین چند روز برای من رخ داد رو می خوام براتون تعریف کنیم تا ایمانمان به خدا بیشتر بشود ماجرا از این قراره که پکیج خونه ما ایراد پیدا کرده بود و وقتی می خواستی روشنش کنی یه صدای وحشتناکی می داد کار نمی کرد و خطای E 81 می داد گفتم خدایا خودت هدایتم کن خودت کمکم کن من حوصله تعمیر کار و اینجور چیزا را ندارم خدایا خودت آسونم کن برای آسونی
رفتم اینستا پیچ چند تا سرویسکار و مربی آموزش پیکج رو دیدم و ویدوهاشون را به دقت نگاه کردم کلی چیز یاد گرفتم این خطای E 81 چند تا دلیل داشت که باید تک تک آنها را بررسی می کردی و علت را پیدا می کردی بعد یهو به دلم افتاد برو روبیکا رو هم چک کن ، آقا رفتم روبیکا یه پیجی بود اولین یا دومین پستی که دیدم یه تعمیرکار رفته بود خونه مشتری و داشت مشکل پکیج رو توضییح می داد عین مشکل پکیج ما ، پکیج و روشن کرد یه صدای وحشتناک و خطای E81 ، گفتم خدایا دمت گرم ، اینه ، مشکل من اینه و گفت مشکل از پمپ پکیجه ، باز کرد گفت مشکل از روتور پکیجه و من طبق گفته های اون باز کردم روتورو رو بیرون آوردم بردم به اون قطعات پکیج فروشی ، گفتم آقا لطفا ببینید این روتور سالمه یا خرابه اونم یه آدم فنی بود نگاه کرد گفت خرابه مشکل و پرسید من براش توضییح دادم گفت آره خودشه بیا این روتور سالمه رو بنداز سرجاش و تمام ، حالا جالبه من از اینترنت قیمت گرفته بودم 900 این بنده خدا 750 بهم داد ، اومدم خونه روتور انداختم سر جاش و تمام دیگه خطا بی خطا . و پکیج خیلی آرام و بی سر وصدا کار می کرد ، بعد دیدم از بالای لوله مسی آب چکه می کنه خدایا اینو چکارش کنیم این لوله مهره نداره که سفتش کنیم یه گیره مانندی داشت روش ، بعد به خودم گفتم از قانون درخواست استفاده می کنم رفتم اینستا و پیج یکی که شماره تلفن هم داشت رو گرفتم و گفتم پیج شما رو تو اینستا دیدم یه مشکلی برام پیش اومده میشه یه دقیقه منو راهنمایی بکنید و اون بنده خدا یه انسان مودب خوب برام توضییح داد و گفت گیره را بکش بیرون لوله مسی رو بکش پایین اورینگش رو عوض کن ، رفتم اورینگ گرفتم عوض کردم مشکل حل شد به همین راحتی ، بالاخره این پکیج همیشه با ما هستش دیگه باید یه سری چیزها را خودمان بدانیم . حالا شما حساب کن تعمیر کار بیاد کلی هزینه وقت داشته باشه نداشته باشه ، خلاصه کلی اعتماد به نفسم رفت بالا و حس خیلی خوبی دارم و خودمو کلی تحسین کردم و سپاسگزار خدای بزرگ ، آره اینجوریه خدا ، تو اونو باور کن ، اون تو رو تو مسیر صحیح قرار میده ، نکته دیگه اینه که من باورهام کلی به سمت مثبت پیش رفت که از دنیای مجازی اینطوری هم میشه استفاده کرد و آدمهای خوب همه جا هستند کلی اون تعمیرکار رو دعا کردم ، خوشبخت و پیروز باشید
بنام خدا
سلام براستاد عزیزم
سلام برخانوم شایسته عزیزم
خدایا شکرت از دیدن چهره زیبای استاد
خدایا شکرت از شنیدن این همه آگاهی ناب
استاد جان وقتی درمورد اون موضوع سرقت دوستتون صحبت کردین
اول ذهنم رفت طرف اون دزدها
که آقا اونا حتما چنین الگوهایی از قبل داشتن
مثلا هر جا میریم برای سرقت یهو همه چی بهم میخوره
وازطرف این دوست عزیزتون هم چنین باوری داشت که یقینا مال وثروت من همیشه در امان خداوند است
وچقدر زیبا وهدایت شده برگشتن به خونه ومتوجه این قضیه شدن در اینجور موقعها حتی ثانیه ها هم تاثیرگذارن
چقدر زیبا بود موضوعی که در مورد اون فرد عزیز که اومده بود برای کمک پیش شما
پیش خودم گفتم ببین اون دوست عزیز چه الگوها وباورهای زیبایی داشت که مثلا هرجا میرم سرکار یه چیز جدید یادمیگیرم وبه یک آگاهی نابی میرسم که به صورت تکاملی وروان به سمت استاد هدایت شد ونتیجه اش شد این همه آگاهی ناب
فرقی نمیکنه واسه کدوم کشور وچه نژادی باشی وقتی روی خودت کار کنی وفرکانستو ببری بالا خدا تورو هدایت میکنه به سمت پیامبر زمانه یعنی استاد عباسمنش عزیزم
وخداوند چقدر بزرگ وقادر وهدایت کنندست
واین ماهستیم که خودمونیم که هرچه بیشتر باورهای زیبا و الهی میسازیم
به درک بیشتر وهدایت بیشتر میرسیم
خدای خوبم الهی قربونت برم من شکرت که منو هدایت کردی به این سایت واین فایلهایی رویایی
وبه معنای واقعی کسی که دانشجو استاد میشه
فقط کافیه 10دقیقه حرفهای اساتید دیگر رو بشنوه 100تاباور اشتباه توشون پیدامیکنه
واصلا گوشی که جملات ناب استاد رو میشنوه
امکان نداره بتونه چیز دیگه گوش بده
بجز اینکه از نظر سطح فرکانسی پایین باشه
استاد دقیقا وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم به خیلی چیزها با مشقت وسختی رسیدم واین سختی از باورهای مخربی بنام باید بجنگی تا برسی اومده
واز وقتی با شما آشنا شدم خیلی راحت وروان به خواسته هایم میرسم
واز وقتی هدایت شدم به دوره قانون آفرینش
فقط وفقط جلسه اول رو تابحال 10بارگوش دادم
وباید به 100بار برسه ونتیجه حاصل بشه تا برم جلسه بعد
ما پیش خودمون میگم آره درسته همه چی یعنی باور باورش میکنیم اما نمیتونیم باور جدید رو نهادینه کنیم در وجودمون وتنها راه نهادینه کردن
گوش دادن قانون آفرینش وقدم به قدم درمسیرالهی رفتنه
من بعدازجلسه اول قانون آفرینش اصلا یه تساعد عجیبی در ذهنیت وآرامش واتفاقاتم رقم خورده
که به زودی در کامنتهای زیبای خودم در دوره قانون آفرینش رد پا خواهم گذاشت
ممنوونم از محبت شما که چنین فایل زیبایی گذاشتین
سلام و درود خدمت همه ی دوستان عزیزم و استاد گرانقدر
نمیدونم این حرفایی ک میخوام بزنم چقدر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم داره با این فایل گوهربار ولی حسن خیلی مصرانه گفت بنویسم 🫡
الهی به امید تو … ️
حدودا از سال 1400 تا 1402 بنده مدیر یکی از شعبات فروشگاه های زنجیره ای بودم ک همین خودش کلی داستان های هدایتی داره ک به امید خدا به موقش تعریف میکنم
حدودا 3 ماه پیش به دلیل برخی مسائل از کارم استعفا دادم و خودمو آماده کردم برای ورود به یکی از ارکان های معتبر دولتی
بعد از کلی مصاحبه و … سمت و حوزه ی شغلی من مشخص شد ک باید روی یکی از شناورها بخش دریایی کارکنم ( حین مصاحبه یه بنده خدایی هم بود ک برای یک شهر دیگ بود ولی باید میومد شهرما برای مصاحبه ) از دوستم پرسیدم حوزه کاری تو چیه ؟ گفت …
گفتم ایول عجب جایی دمت گرم
پیش خودم گفتم منم لایق همچین جایی هستم چون از لحاظ شخصیت کاری واقعا سطح بابام و …
هر مسئولی باید از خداش باشه من براش کارکنم و …
چند روز بعد از ارکان مربوطه تماس گرفتن و گفتن حوزه کاریت تغییر کرد و دقیقا رفتم همون جایی ک اون دوستم ، میخواست اونجا بره .
چقدر خوشحال شدم و خدارو شکر کردم
الان حدودا 20 روزی میشه ک مشغول کار در اونجام و یک محیط آروم و زیبا و بی نظیر با ویوی جنگل و دریا
البته ک من پررو تر از این حرفام و خواسته بعدیمو بع خدا گفتم ک بازم باید منو هدایت کنی به محیط آسون تر ، ساعت کاری کمتر ، درآمد بیشتر و ایزوله تر …
هرچند در عین حال ک دارم روی بیزینس شخصی خودم کار میکنم ک به امید خدا در زمان خودش میریم به سمت آزادی های زمان و مکان و مال
برای همتون بهترینها و بیشترینا رو میخوام
در پناه خودش .
سلام و سپاس خداوندم و استاد عشق که چقدر من لازم داشتم این گفته های حیرت انگیزه و امروز پروردگار متعال من را بسمت داشتن اش هدایت کرد واقعا لذت بردم و میخوام تبدیل به وایس اش کنم برای موقع بیداری صبح گوش کردن و بل اندیشه خداوند روزم را شروع کنم .
دوستت دارم استاد عزیزم
همه بهترین خداوند بیشتر و بیشتر از آن شما باد
سلام از روز 22تعهد
سلام استاد خوبم مونس وهمدم ذهن نجواگرم
استاد یه چیزی رو توی خودم کشف کردم
فایلای توحیدی شما مثل مواد میمونه برام
من بهشون معتادم
رایگان و غیر رایگانم ندارن
اصلا نتوستم جلسه 4قدم دوم را تموم کنم با اینکه سه روز روش کارکردم
دلم یه چیزی رو هی کم داشت
اونم همین فایل بود
رفتم توی دانلود های خودم و این فایلو پلی کردم
استاد رگای قلبم باز میشه وقتی از خدا میگی
خدایی که عشق خالصه
اصلا جنس زندگی و کامنتام عوض میشه روزایی که فایلای توحیدی گوش میدم
استاد اصلا جنس حضور شما هم عوض میشه وقتی داری درمورد توحید میگی
عجیب چیزیه این توحید
این یگانه پروردگار من
حالم بد بود استاد
از دست خودم
که اینهمه لطفشو
اینهمه نعمتشو
بخاطر یه مسئله دوروز بود کمتر دیده بودم
یهو یادم اومد شما گفتین
تنها راهی که مستقیما شیطان اشاره کرده که بنده های خدا رو بوسیله ان اغوا میکنه ناسپاس بودنه
گفتم ای وای من
باید خط قرمز من ناسپاسی باشه
من دو روز از رب العالیمنم کم داشتم چون قلبم سپاسگذار نبود
دیشب حوصلم سر رفته بود
الان 14روزه اینستامو برای کنترل ورودی ها پاککردم
و هر جا حوصلم سر میره که میخواستم برم اینستا میام توی سایت شما
با بچم نشستیم فایلای زندگی در بهشتو دیدیم
توییه قسمتی نشسته بودین روی صندلی
بقول مریم جون داشتین مراقبه عصرانتون رو انجام میدادین
استاد یه چنتا خدایا شکرت گفتین
تمام وجود من پر از انرژی اون سپاسگذاری های شما بود
بخدانه به جا ومقامه
نه پوله
نه به هیچی
به قلب متصل به الله
اگر یکی مثل من ناسپاس باشه بذارنش توی پرادایس
دو روز که شد میگه اخ دوباره بلند شم برم غذای مرغا بدم؟
دوباره برم درخت قطع کنم ؟
استاد نوش جونت هر احساسی رو تجربه میکنی
گوارای وجودت این سپاسگذاری
لیاقتشو داری وقتی اینطوری می تونی نعمتهایی که خدا بهتون داده رو هرروز وهرروز بشمارین و برای خودتون یاد اوری کنید
پارادایسو نداریم اینهمه چیز دیگه که داریم که بی نهایت جای سپاسگذاری داره
حیف و صد حیف برای هر ثانیه ای که این قلب پر از سپاسگذاری نمیشه
و باید از خودم هم معذرت خواهی کنم
وشاید بالاترین ظلم به خود همین ناسپاسی باشه
پس خدای من شکرت
و باورهای الهی
چقدر این باور میتونه ارامش بخش باشه
که خدای من به خواسته ها و نیازهای من آگاهه
و از اونطرفم اون میخواد نیازهای من برطرف بشه اونم نه به حالت معمولی به بهترین حالتش
چقدر این دل اروممیگیره
بخدا هرجا دلم اروم بوده وبهش سپردم چنان هنرنمایی در حل مساله و رسیدن من به خواسته هام کرده که من تو ذهنمم تصورشو نمیکردم
حیف که یادمون میره
منبندشم
خودش منو خلق کرده
معلومه که میدونه من چی میخوام
ومعلومه که میدونه کدوم خواسته به من کمک بیشتری میکنه
و معلومه که میدونه از کدوم وری باید برم که به هدفی که میخواستم از رسیدن به اونخواسته داشته باشم برسم
الخیر فی ما وقع
همیشه خدا مارو به بهترینها هدایت میکنه
خدایا من تسلیمم
من سکوت میکنم
تو از قلب من اگاهی
نه غر میزنم
نه درخواستموصد بار میگم
من فقط باید بندگی کنم به من چه بقیش چطوری پیش میره
و اگر بندگی کنم باید و باید در ارامش باشم
هر غم ونگرانی و ناسپاسی نشان از دوری از این فرکانسه پس با تمام وجودم باید مراقب این ارامشی که رب العالمینم بهم داده باشم
استاد ما وقتی به دنیا اومدیم فقط ارامش بودیم
نه ترسی بود و نه غمی
مگه نکران غذا می شدیم؟
مگه غم دیر غذاخوردن یا چیزای دیگه رو داشتیم؟
ما بودیم و فرکانس پاک پروردگارمون
هی بزرگ شدیم و دایره این فرکانسمون کوچکتر شد
و الان باید دوباره بچه شیم
رها
ارام
تو بغل خدا
یه اطمینان دائمی و ارامش
عجب حس قشنگیه
همینجا در محضر شما ودوستانم عهد میبندم این مساله ای که چند روزه درگیرش بودم را رها کنم
بسپارم به خودش
حتی قول میدم در موردش هیچی به هیچکس نگم
فقط سکوت
رب العالیمنم میدونه چی میخوام
هیچ نیازی نیست خواستمو به بقیه بگم
خدایا من با تکیه بر تو رفتم و درخواست خروج از این شغل را دادم
و این یه هفته که جور نشد و موافقت نشد با خروج من سر این عجله و نسپردن من بود
ولی بسه
هرکار کردم که خراب ترش کردم
الان میشینم کنار و تماشا میکنم و اجازه میدم خدای من بره وهمه چیز راحل کنه
با اینکه تمام وجودم میگه نه باید خودت اقدام کنی
زنگ فلانی بزن
پیام فلانی بده
فلان حرفو بزن
اما اینا که هیچ کدوم جوابگو نیستن
جواب سکوته
ارامشه
وسپردن
خدایا قول میدم حتی با خانوادمم حرف نزنم بگم کاش بشه
یعنی میشه یا نه؟
هرچی شد بشه من میسپارم به خدا با اینکه خیلی برام سخته ولی میشینم و با معجزه ای که خلق میکنه ایمانمو بالاتر می برم
الهی به امید تو
سلام دوست عزیزم
کامنتت رو خوندم و چقدر همزمانی داست با این هفته ی من
موضوعی که یه هفته ذهنم رو درگیر کرده بودم وخیلی نمیتونستم تمرکز کنم روی نعمتها وداشته هام و مدام خواسته م رو مطرح میکردم و بهخدا میگفتم
ولی الان که کامنت شما دوست عزیزم رو خوندم چقدر بهم کمک کرد که من هم باید
سکوت کنم
غر نزنم
“صد بار خواسته م رو تکرار نکنم و به خدا نگم “چون خدا اگه به خواسته های من و سالهاست داره خواسته های من رو اجابت میکنه
خداوند به قلبم آگاهه
پس تمام موضوعات ومسائلی رو که ذهنم رو درگیر کرده رها میکنم
و حال واحساس خودم رو خوب میکنم تا بتونم خودم رو در فرکانس سپاسگزاری قرار بدم
“در حالت آرامش و سپاسگزاری ”
و ” دیدن وشماره هزاران خواسته ایی که داشتم واجابت شدن توسط خداوند
وقتی تمام مواردی رو که اجابت شدن رو یاد آوریی میکنم دقیقا ایمانم قویتر میشه نسبت به رب العالمین
خدایا شکرت برای وجود استادان عزیزم و سپاسگزار اونها هستم
خدایا شکرت