ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه ساغریچی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    به نام خداوند

    این سومین فایلی هست نمی دونم حالا چه مدت یک بار گوش دادم

    (1) بار در دوره خانه تکانی ذهن بود

    که استاد گفتن اون سختی هایی که من کشیدم به خاطر حماقت های خودم بود از وقتی با قانون آشنا شدم من دیگه سختی نکشیدم

    دفعه‌ی(2) در فایل قرآنی حضرت موسی بود و دعای حضرت موسی- یسر لی امری – و این دفعه‌ی سوم هست.

    و چه تعداد دیگه نمی دونم چند تا فایل من در این رابطه شنیدم.

    و این باور بجنگ. بجنگ تا پیروز بشی

    اگه شرایط داره له ات می کنه له نشو بالاخره یه دری باز میشه.

    چقدر این باور حداقل در من قدرتمنده. یعنی من نماینده یه آدم تلاشگرم، یه آدم جنگجو

    اما خدا شاهده مثلا برای یه مساله ای پوستم کنده شده بعد دیدم اصلا اکثر افراد اونو به طور طبیعی دارند.

    بعد معمولا احساس می کنم من از لحاظ تاب آوری ده سر و گردن از بقیه بالاترم. پس چرا نتایجم ده سرو گردن بالاتر نیست؟؟

    یا چون احساس کردم بعضی از اتفاقات و تجربه های ناجالبم به خاطر تاب آوری پایینم بوده.

    پس باید قوی میشدم.

    بعد انگار وارد باشگاه بدن سازی میشی هر چقدر وزنه می زنی قوی تر میشی وزنه های بیشتری رو بهت می دن.

    شرایط منم هی سخت میشه بعد من با خودم میگم از این بگذر خدا خواسته ببینه چقدر می تونی در این شرایط رفتار درستی داشته باشی، اینه دیگه رو تحمل کنه بعدش شرایط آسون میشه و ادامه ی داستان…

    چرا من روی این کار نکنم که خدا چقدر بزرگه؟؟ چقدر مساله حل کنه؟؟ اون عالمه؟؟من که علمم در حد نمی دونم چه واژه‌ای رو بکار ببرم که درست اندازه اش رو مشخص کرده باشم وقتی قرآن رو می خونی همه اش یکتاپرستی هست و خیلی از دعاها تسبیح خداوند هست.

    آیا به غیر از اینه که این عامل تفاوت ایجاد می کنه.

    اما استاد تو این سه تا فایل من بیشتر خودم رو شناختم.

    من توی فایل های دیگه هم می دونستم من این باور رو دارم و درست نیست.

    انگار می دونی این باور ضربه می زنه. من میگفتم یه سری تجربه هام به خاطر این باوره بوده.

    اما این دفعه نوع شنیدن من فرق می کنه.

    روی چه چیزی تمرکز کردی از جنس همون دریافت می کنی.

    درون من قبول نمی کرد. الان که داشتم فایل رو تو دفترم می نوشتم و تجربه هام رو لابه لای فایل می نوشتم

    درونم می گفت یعنی تو هیچ غلطی نکنی

    منظورش از غلط هم زجر کشیدنه ها.

    مثلا من اگه صبح بشینم از خدا سپاسگزاری کنم اساسا من کاری کردم؟؟ ذهنم میگه اینا رو بنویس اما حالا فکر نکنی به این راحتی هستا

    زهی خیال باطل

    من خودم رو بررسی که کردم دیدم حتی من سپاسگزاری می کنم چون احساس خوبی به من میده و من می تونم بهتر با مسائلم بجنگم.

    روحیه ام رو تقویت می کنه برای جنگیدن!!!

    یا مثلا سناریو نویسی کنی بعد خواسته هات به وجود میاد.

    یا مثلا تمرین ستاره ی قطبی

    حالا که دارم نگاه می کنم خیلی از مواردی رو هم که انجام دادم فقط برای این بوده که تقویت کنه که موقع برخورد با مسائل قوی باشم.

    من از ایمان به خدا هم برای عبور از سختی های زندگی استفاده کردم.

    می دونی مفاهیم بهم نزدیکن اما نتایجشون متفاوته چون جنس توجه من به مسائل فرق می کنه

    من می خوام توجه ام بیشتر روی مسائلی باشه که خدا برام حل کرده بعدشم همه ی کردیتش رو بدم به خدا.

    هر مساله ای هم به وجود اومد بگم همون خدایی که قبلا برای من حل کرد این دفعه هم حل می کنه. خودش هدایتم می کنه

    تا بگم خدایا خودت دیدی که من چقدر مساله داشتم اما بازم سعی کردم زمین نخورم و بلندشدم خدایی من لایق نعمت تو بودم. اما خدایا تو رو به خدا از این به بعد هوای منو داشته باش به خدا گناه دارم. دیگه نمی تونم دیگه بسه . بعد دوباره یه مساله ای که به وجود میاد بخوام بگم من قبلا مسائل بزرگتری رو حل کردم. اما ته دلم بگم دیگه خسته شدم چقدر مساله.

    چقدر جنس احساسش فرق داره

    خدایا ازت ممنونم.

    از استاد عزیزم سپاسگزارم. امیدوارم درک درستی از مسائل داشته باشم و خداوند منو هدایت کنه به راه های آسون.

    واقعا اگه دیدگاهت زجر کشیدن باشه اصلا نمی تونی قدم های آسون رو برای رسیدن به خواسته ات ببینی دیگه چه برسه اون قدم ها رو برداری

    حتی اگه ببینی هرگز اونا به نظرت راه نمیان چون سخت نیستن به اندازه ی کافی ، تا بهت زجر بدن و تو رو به هدفت برسونن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1347 روز

      سلام الهه عزیزم

      بسیار سپاسگزارم بخاطر کامنتی که نوشتی و در کامنت شما من متوجه ی باگ بزرگ تو زهنم شدم که من زمانیکه دارم سپاسگزاری مینویسم برای این مینویسم که ذهنم رو کنترل کنم و سختی و مساله رو حل کنم در صورتیکه باید با این دید بنویسم که سپاسگزاری باید راه رو آسون و کوتاه کنه

      یا من ستاره قطبی رو مینویسم که بتونم مسایل سخت رو تحمل کنم و تو ذهن من انگار ی تراشه گذاشتن که سختی هاهست و این راهها فقط تحمل سختی ها رو آسون میکنه

      یا سناریو نویسی فقط یک داروی التیام بخش هست و با این دید و باور نمینویسم که این خود راه هست که باید به همین سادگی و آسونی هم برام اتفاق بیافته و همه تمرینات رو بعنوان مسکنی برای عبور از سختی ها مینوسیم

      دوست عزیزم خیلی تشکر میکنم از شما و کامنت زیباتون

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مهدی یوسفیان راد گفته:
      مدت عضویت: 2103 روز

      سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز خانم الهه عزیز

      سپاسگزارم بابت این کامنت زیبات

      چقدر قشنگ باورهات رو کشیدی بیرون مثل

      تا بگم خدایا خودت دیدی که من چقدر مساله داشتم اما بازم سعی کردم زمین نخورم و بلندشدم خدایی من لایق نعمت تو بودم. اما خدایا تو رو به خدا از این به بعد هوای منو داشته باش به خدا گناه دارم. دیگه نمی تونم دیگه بسه . بعد دوباره یه مساله ای که به وجود میاد بخوام بگم من قبلا مسائل بزرگتری رو حل کردم. اما ته دلم بگم دیگه خسته شدم چقدر مساله.

      چقدر جنس احساسش فرق داره

      واقعا منم دقیقا همین باورها رو دارم

      واقعا لذت بردم و ازت متشکرم که اومدی کامنت گذاشتی و باعث شدی که منم بهتر درک کنم

      امیدوارم که چرخ زندگیت در لحظه روان و راحت بچرخه و از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سمیه پیروز گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    سلام بر خداوند هادی

    سلام بر استاد عزیزم که پیغام سروش رو برای ما میاره

    سلام بر تک تک شما عزیزان که دارید کامنت منو میخونید

    کامنت من رو از اهواز می‌شنوید من الان اومدم ماموریت، هفته قبل هم قزوین بودم که خدا به زیبایی هر چه تمام تر منو به تمام زیبایی ها مهمون کرد

    تا بحال چند بار این فایل رو گوش دادم چقدر این فایل پر از آگاهیه هر ثانیه حرفایی میشنوی که میگی وای چطور به این راحتی استاد این حرفا رو میزنن

    من اینا رو درک و تجربه کردم

    استاد سال 99 من در اوج سختی های زندگیم که دیگه دو زانو نشستم در محضر پروردگار،

    هدایت شدم به یک مراقبه که باید با خدا حرف میزدی برای من که باش قهر بودم خیلی سخت بود طرفی که بمن گفته بود انجام بده تنها راه نجات زندگیم رو این دیده بود و من مجبور بودم انجامش بدم چون چیزی برای از دست دادم نداشتم

    من خدا رو مقصر تمام مشکلات و بدبختی هام میدونستم اوایل که فقط گوش میدادم و چقدر وسوسه شیطان بلند بود تمام بدنم خارش می‌گرفت که من بلند شم چند مدت بعد فقط گریه بود که چرا زندگیم اینجوریه چرا بدبختم چرا بین من و بقیه فرق میذاری

    رفتیم جلو انگار بغلم کرده بود و اشک بود و اشک

    رفتیم جلو گفت مؤمنین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند

    رفتیم جلو گفت من میتونم کمکت کنم

    گفتم ضعیفی گفتم قوی هم باشی برای همه میخوای برای من نمیخوای

    گفت ان الله قادر علی کل شی گفت هم میتونم هم می‌خواهم که تو را نجات بدم

    این باور که خداوند می‌خواهد و می‌تواند با صدای بلند برای من نهادینه شد گفت هم می‌خواهم و هم میتوانم

    من عاشق تو هستم

    ندا بسیار بلند بود و من لجباز و عنود در برابر اون ندای قدرتمند یارای مخالفت نداشتم

    اینها در من نهادینه شد

    با آیات قرآن میگفت لا تخف و لا تحزن

    ناراحت نباش نترس من کنارتم

    کمکت میکنم

    من شده بودم یک دختر رویین تن قوی که با شعار الله اکبر و ان الله علی کل شئ قدیر حرکت میکردم

    شبهای آخر چله ی مراقبه ی مقدس من خودم را یک قوی مشکی متواصع در برابر خالق میدیدم

    که تسلیم در برابر امر خدا بود

    و انگار در برابر همه بلایا و شدائد واکسینه شده بود

    بله خداوند می‌خواهد و می‌تواند که ما بهترین ورژن خودمون باشیم چون ما جزئی از اون ذات اقدس پاک هستیم چون او از طریق ما در حال تجربه ی جهانه

    الان بعد چند سال حتی باورم نمیشه چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم منی که هر جا میرفتم اخراج میشدم

    هر جا میرفتم انگار لکه ننگ بودم خواهرم از خونش بیرونم کرد چون پول نداشتم چون کسی بم پول قرض نمیداد الان همه میگن خدا برات خوش بخواد ما تنها کسی که ازش پول قرض میگیریم تو هستی

    الان سالی چند تا ماموریت میرم توی بهترین هتل ها

    همین هفته قبل که قزوین بودم هدایت شدم به یک هتل در دل کوه که فقط در جنگل راه میرفتم و میگفتم ای همه هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده…

    چقدر خوشحال و شکرگزار و سپاس گزارم

    چقدر به داشتن همچین خدایی مغرورم

    که منو از فرش به عرش رسوند…

    الحمدلله علی کل حال

    خدایا شکرت که من رو هدایت میکنی

    چون من لایق دریافت الهامات تو هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1226 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد بامردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

      سمیه جااان لی نهایت ممنون وسپاسگزارم که دست خدا شدی وکامنت نوشتی وقلبم راروشن وچشمانم را گریان کردی

      تحسینت میکنم که الله مهربان راشناختی

      چقدر قشنگ بود.

      خداهم می‌خواهد هم می‌تواند

      ان الله علی کل شی قدیر

      خدایا ممنونتم بخاطر دوستان عزیزم که اینچنین توحیدی هستند

      خداممنونتم که هدایتم میکنی به سمت کامنت دوستانی که جواب سوال من هست

      سمیه جاان براتون ثروت وسلامتی وشادی وعشق بیشتر ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    سلام بر استادی که از طرف خداوند ،در بهترین لحظات برای آرامش ما از راه میرسه.

    دیشب یکم ذهنم درگیر بود بخاطر مسائل مالی که واسم پیش اومده و همش شیطان به ذهنم هجوم میاورد مگه تو صبح تا شب روی خودت کار نمیکنی ؟ پس کجای راه رو اشتباه رفتی که الان اینجوری موندی ؟

    وبا تلاش زیاد به خودم یادآوری میکردم خدا به موقع خودشو میرسونه این مساله قطعا پیامی واسم داره و قبل خواب شکرگزاری کردم و به خودم گفتم با ایمانی که به خداوند داری خیلی زشته الان ذهنت درگیر باشه همه چیزو به خودش بسپار و آروم بخواب همه چیز به وقتش اتفاق میافته .

    صبح برای نماز که بیدار شدم بعد نماز گفتم برم عکسهای مربوط به خواسته هامو ببینم و فرکانس مثبت بفرستم تا دوباره خوابم ببره .

    نمیدونم حین دیدن عکسها دستم روی چی خورد که سایت واسم باز شد و دیدم فایل جدید اومده و سریع فایل رو باز کردم چون میدونستم هدایتی از جانب پروردگاره و کل فایل رو گوش کردم و آروم خوابیدم و کلی خوابهای خوب دیدم .

    صبح که بیدار شدم یه چیزی به دلم افتاد دیدم فایل رو دیشب توی خواب و بیداری دیدم و کامل یادم نیست .تصمیم گرفتم بجای تمرین ستاره قطبی از این فایل نکته برداری کنم و بعدش کامنت بزارم .

    خدای من چه آرامش و چه ایمانی واسم داشت این فایل .

    چند روزه که حسابی روی تمامی دوره ها زوم کردم و به صورت لیزری روی اون دوره هایی که دارم کار میکنم و نکته برداری میکنم .

    اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم کدوم دوره ارجعیت داره هر روز هی میگم این یکی واجب تره اما با شنیدن فایل بعدی میگم نه این واجب تره واقعا هر روز حالم خوشه به همه شون .

    فایلها و دوره ها گنجینه های زندگی من هستن .

    درباره آگاهی فایل امروز میتونم بگم هر لحظه که حواسم بوده به نزدیکی خداوند و خدا رو بهترین دوست و همراه خودم دیدم که منو بی نیاز کرده از مردم و اطرافیانم خدا هم واسم گل کاشته و همه دارو ندارم شده .

    نمونه ش چند هفته پیش که یک دادگاه داشتم قرار بود وکیلم بره و آخر شب وکیل پیام داد کار مهمی پیش اومده و نمیتونه بیاد واسه دادگاه من . گفت حالا اگه میتونید خودتون برید ، اولش جا خوردم ترسیدم گفتم من فردا برم بلد نیستم چی بگم من سر در نمیارم و قاضی چندتا سوال ازم بپرسه من قاطی میکنم چون اصلا به اصطلاحات وکلا وارد نیستم . بعد چند دقیقه گفتم خدا خودش کمکم میکنه من نیازی به وکیل ندارم تا جایی که خدا هست .

    صبح به محض اینکه راه افتادم سمت دادگاه زیر لب زمزمه کردم خدایا وکیل من تویی و تا توهستی من نیازی به کمک کسی ندارم .خودت وکیلمی تو قاضی منی تو همه هست و نیست منی .

    اولین شانسی که آورده بودم طرف مقابلم اصلا نیومده بود چون اگر بود با داد و بیداد آرامش ذهن منو بهم میزد و نمیتونستم خوب از خودم دفاع کنم .

    قاضی پرونده رو مطالعه کرد و بهم گفت حالا خواسته تون چیه ؟ وقتی واسش توضیح دادم گفت مدارک پرونده کامل نیست من نمیتونم رای بدم و با این اوضاع جلسه بعدی پرونده میافته واسه 7 یا 8 ماه دیگه . بعد چند لحظه سکوت گفت میتونید الان واسم مدارک رو بیاری؟ گفتم تا من برم خونه و بیام دادگاه تعطیل میشه قاضی گفت اشکال نداره من رای رو میدم شما برو مدارک رو بیار حتی اگه دادگاه تعطیل بود مدارک رو بده به نگهبان دم در و بگو فردا بده به این شعبه .

    واااای خدایا تا اومدم خونه و برگشتم کل راه فقط شکرگذاری میکردم اصلا دلم میخواست توی خیابون سجده کنم . واسه وکیلم تعریف کردم باور نکرد گفت مگه میشه ؟ واسه هر کسی تعریف کردم تعجب کرد ولی خودم میدونستم از کجا آب میخورد از ایمانی که به خداوندم داشتم و اینکه اونو وکیل و قاضی و همه اصل دونستم خدایا شکرت .

    از این معجزات توی زندگی من خیلی پیش اومده از وقتی که با سایت عباس منش آشنا شدم تعداد بی شماری از این مثالها دارم که هر روز بر ایمان من اضافه شده . و اگر بیشتر باورهامو قویتر کنم این معجزات واسم روزانه میشه به والله .

    مشکل منم که حواسم پرت میشه و این رابطه دور و کمتر میشه و هر چه این باورها قویتر بشه این نور توی زندگیم بیشتر میشه و نعمات نمایانتر .

    درباره حسی که استاد گفتن منم وقتی در مسیر شنیدن حرفهای منفی و فرکانس منفی قرار میگیرم احساس خفگی میکنم انگار قلبم سنگینی میکنه .چند روز پیش رفته بودم دیدن مامانم اینقدر اونجا حس منفی داشتم نتونستم دوام بیارم معذرت خواهی کردم و برگشتم خونه.

    تصمیمم برای تقویت باورهام درباره خداوند اینه که بیشتر برای فایلهای توحید عملی و فایلهای احساس لیاقت وقت بزارم و سعی کنم روی باورهای مخربی که از قدیم درباره رابطه با خداوند بهمون گفتن کار کنم و پاشنه آشیل من درباره ثروت هم همینه که خداوند میخواد ما قانع باشیم و زیاده روی نکنیم و هر چه به ثروت نزدیک بشیم از خدا دور میشیم .

    چقدر توی معانی و تفاسیر قرآن به ما گفتن خدا دوست نداره به فکر ثروت باشیم و ثروتمندان گناه کار ترین قشر جامعه هستن چون سر بقیه رو کلاه گذاشتن مخصوصا با فیلم و سریالهایی که زمان قدیم مدیدیم .

    از امروز متعهدانه روی باورهام درباره خداوند کار میکنم و سعی میکنم هر ثانیه یادآور وجود هدایت ها و الطاف خداوند باشم .

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن .راه کسانی که به آنها نعمت دادی .

    استاد شما بی نظیری .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    ماهان بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    « تو خود چو یوسفی ولیکن به درون نظر نداری ! »

    استاد عزیزم همین فایلی که شما گذاشتین ، مدرکی بر این هست که خدا داره نیاز میده به پاسخ های ما ! من به شخصه کلی مثال عالی داشتم که فراموش کرده بودم . جدیدترینش همین چند وقت اخیره که من واقعا با تمام وجود میخواستم دوره احساس لیاقت رو بخرم ولی از یجا به بعد شد حرص شد عجله . یعنی استاد من تا دم دوره رفتم اون روزی که دوباره تمدید کردین قیمت قبلی رو ولی باز نشد درحالی که برای بقیه دوره ها به راحتی در زمان درستش اتفاق افتاد . این عجله هی منو وابسته کرد هی شرطی تر شدم که احساس لیاقت تو تنها وقتی درست میشه که این دوره رو بخری حالا تا اونموقع تو باید سختی بکشی باید در عذاب باشی بعد یکهو همه چی با اون دوره تغییر میکنه … خداروشکر میکنم که بهم دو پای سالم داده که بتونم راه برم چون وقتی پیاده روی میکنم انگار خدا کنارمه باهام حرف میزنه خیلی ذهنم ارامه … استاد یادم میاد همیشه حسرت میخوردم مثلا چرا دوستانم پارتنر دارن ولی من نه تا وقتی که اون فایل داستان تولد من رو توی سایت پیدا کردم و اصلا ارامش اون رو هیچوقت فراموش نمیکنم … گذشت و من ارام ارام هی روی خودم کار کردم و بعد یکسری ایده های الهامی اجرا کردن ، هدایت شدم به دوره عشق و مودت : دقیقا پازده فروردین امسال . خیلی روی خودم باز کار کردم ولی همون هم خدا بود ! انقدر پیش رفتم تا به نقطه ای رسیدم که ارام بودم دیگه نچسبیده بودم دیگه ادا نبود ارامشم کاملا خدارو بغل کرده بودم که بوم نتایج اومد! یه روز جمعه مثل خیلی از دفعات که با دوستام رفته بودم کافه داستان جوری پیش رفت که با میز کناریمون قرار شد مافیا بازی کنیم و بعد از بازی من خیلی راحت شماره یکی از اونارو گرفتم و بعد خیلی راحت همه چیز پیش رفت ! خداوند شاهده اگه من کار خاصی کرده باشم ! برعکس گذشته برعکس اون افکاری که داشتم که باید کلی کار کنی تا دوست داشتنی بشی ، باور کردم که من میتونم راحت برسم و الان میتونم لذت ببرم چون خواسته رو خدا میده من باید با بشکن زدن از مسیر لذت ببرم و شد . یبار دیگه هم که خیلی تحت تاثیر قرارم داد خدا ، اون وقتی بود که ما رفته بودیم روسیه . اونجا من به یه دل دردی دچار شدم که وحشتناک بود و کلی تب هم داشتم و این ازارم میداد ولی یادم نمیره همونطوری که توی حموم هتل میشستم زیر اب دلمو گرفته بودم همونطور با خودم میگفتم خدا هست خدا هدایتت میکنه بغلت میکنه … پدر مادرم میگفتن دل درده دیگه دورش باید بگذره دارو الان چی بگیریم ولی من هزار روبل گرفتم خودم تنها زدم بیرون بدون گوشی چون گوشی رو پدرم برد و من نمیدونستم چطور باید ترجمه کنم الان … قدمو که برداشتم ، بابامو دیدم سر راه گوشیو گرفتم و رفتم داروخانه و خداشاهده انقدر اون مسئول اونجا با صبر و حوصله بود توی مانیتور خودش قشنگ ترجمه میکرد و یکهو یه خانوم جوان و مهربون اومد تو که انگلیسی بلد بود ؛ منم که تیچر زبان اصن گل از گلم شکفت ! دقیقا اون چیزی که میخواستمو گفت و فهمیدم اصن این یه نوع ویروس خاص توی اسیاس که حالا توی اب و اینا ممکنه باشه و توی سفر من به یه شکلی گرفته بودم و بهم یه قرص ساده داد و توی دو روز خوب شدم درحالی که پدرم یک هفته بعد از سفر هم دل درد شدید داشت و اخر سر قرص باقی موندمو بهش دادم (: خیلی تجربه محشری بود که من توی کشور غریب با زبان غریب ساعت ده شب برم و انقدر دقیق همه چی چیده بشه ! یا باز توی همون روسیه من هدفون میخواستم بخرم ولی یکم پول کم داشتم ، فروشنده اونجا شماره روسی همسرشو توی سایت زد و واسم تخفیف گرفت ! اینا همه واسه چند ماه اخیر بود ولی بینهایت مثال توی گذشتم هست که همه چی راحت بوده . یا همین تیچر شدنم که پارسال اتفاق افتاد من به شخصه دیدم که من چطوری تیچر شدم و اون پارتنر سابقم با چه زجری تیچر شد ! من احساس لیاقتم رو همیشه با دستاوردام گره زده بودم و وقتی که واسه اپلین بار توی رابطه عاطفی رفتم دیدم که واو درونم چخبره من مثل یه مجسمه از میکلانژ هستم ولی توخالی ولی پر از گره باز نشده ! خیلی جالبه الان که برمیگردم من از اون چهارده جلسه عشق و مودت دقیقا اون جلساتی رو بیشتر گوش میدادم که راجب احساس ارزشمندی بود !

    الان قلبم میگه ماهان ، همین فایل همین پیاده روی همین چیزی که خداوند الان بهت هدیه کرده رو پاس بدار قدردان باش انقدر عجله نکن واسه دوره احساس لیاقت و من با پوست و استخون دیدم همه چیز داره سخت پیش میره با عجله ! میخوام از همینجا شروع کنم یه طرح رفاقت مشتی با خدای خودم و وجودم بریزم همین باورها رو بهتر درک کنم تا در زمان و مکان مناسب ، دانشجوی این دوره عالی بشم . واسه همتون ارامش و شادی درونی ارزو میکنم امیدوارم روی شانه خداوند بنشینید و جلوتر رو ببینید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1633 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته گل

    باران:

    استاد چقد این فایل عالی بود با تمام وجودم منتظر این حرفا بودم دمت گرم

    من قبلا این باورو داشتم باید سختی بکشی تا به این هدف برسی لذتش بیشتر نتیجه این باورمم میگرفتم همیشه هدفی داشتم اینقد سختی میکشیدم اینقد زجر میکشیدم بعد بهش میرسیدم میگفتم ببین چقد نتیجه ش لذت بخش بیشتر قدرشو میدونم چقد باور غلطی داشتم من

    مثلا من برا بچه دارشدنم خیلی اذیت شدم از اول تا وقتی که شد تقریبا یه سالش، میگفتم ببین باید این زجرو میکشیدم تا شیرینی الان بچه مو احساس کنم. باور کن استاد تا چند وقت پیش اینجور بودم ولی به لطف الله و آموزش های شما تغییر کردم

    الان چرخ زندگیم روان شده بدون کوچکترین اذیت خدا داره کارامو انجام میده رو دوش خدا نشسته م قشنگ داره خودش همه کاراو انجام میده به الهامات گوش میدم به نشونه ها توجه میکنم هرچی بگه میگم چشم من تسلیمم هرچی تو بگی رفیق ترین من، دمت گرم خدای مهربونم که اینقد خودت کارارو انجام میدی یه جور دیگه ای لذت بخشه برام اگه م درخواستی داشته باشم انجام نشه میگم عیب نداره حتما خدا میخواد بهترشو بهم بده. خدایا هزاران مرتبه شکر

    بازم مثل همیشه ممنونم ازت استاد عزیزدلم خیلی عالی بود خییییلی

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1635 روز

    سلام و صد سلام به استاد عزیزم، به مریم جان گل و به همه دوستای نازنین

    خدا رو هزار مرتبه شکر که بالاخره بعد از مدتها و بعد از چندین بار گوش دادن و نگاه کردن فایل… بالاخره در مدار نوشتن قرار گرفتم:)

    خداوند نیرو و انرژی ای هست که جهان رو خلق کرده و داره هدایت و رهبری میکنه، هرچی ما باورهای مناسب تری داشته باشیم بیشتر از نعمت ها و هدایت های خدا بهره مند میشیم

    باورها:

    خداوند خالق و قادر مطلقه، و همین قادر مطلق، قدرت خلق زندگی من رو به خودم داده و هر لحظه به بی نهایت طریق داره من رو هدایت میکنه

    هرچقدر من این باور رو تکرار کنم و باور کنم، به همون نسبت آرامتر میشم: که خداوند هدایت کننده ی من هست و خدا میخواد که نعمت های بیشتری به من بده، خدا برای ما فزونی میخواد، خدا همواره در حال هدایت کردن من به مسیر درسته و همواره به بی نهایت طریق داره مسیرها و راه حل ها رو به من نشون میده… این باور ها نتیجه شون احساس آرامش بیشتر، اطمینان بیشتر، و امنیت بیشتر هست

    و این آرامش کمک میکنه که ما هم فرکانس بشیم با فرکانس خدا

    خدا همواره داره همه رو هدایت میکنه اما افرادی این هدایت رو دریافت میکنن که نزدیک بشن به فرکانس خدا

    چجوری و کی نزدیک میشیم به فرکانس خدا؟ وقتی قلبمون آرامه، حالمون خوبه، آرامش ذهنی داریم، ترس ها و تردیدها تو ذهنمون کمتره… وقتی به این شکل بتونیم به آرامش برسیم اونوقت هدایت میشیم (ینی هدایت رو دریافت میکنیم) به مسیرهای درست

    {خب همینجا من مشکل خودم رو واضح و بولد میبینم که توکل میکنم به خدا، ولی به خاطر اینکه هی نمینویسم باور ها رو و هی شکرگزاری هام رو مکتوب نمیکنم و هی به خودم یادآوری نمیکنم که راهش اینه، سپردی به خدا دیگه تمام، دیگه برو حال کن و منتظر باش تا به خواسته ت برسی… به خاطر اینا در عمل ذهنم و قلبم آرام نیست و در نتیجه اون هدایتی که خدا درواقع فرستاده، من دریافت نمیکنم

    * پس درس اول: هرروز این نکته ی مهم رو بنویسم، فکر نکنم که حالا شفاهی به خودم میگم و یادآوری میکنم و اینا… نه درگیر روزمرگی کار میشم یادم میره، باید یک دقیقه وقت بذارم، ولو تو مترو که دارم میرم سرکار، و این شکرگزاری ها و یادآوری قانون و یادآوری ان علینا للهدی رو بنویسم برای خودم، لامصب نوشتن عجب انرژی ای داره، همین الان که دارم اینا رو مینویسم اصن چنان احساس آرامش احساس باز شدن قلبم و احساس خوبی دارم که نگو و نپرس:)

    خود خدا میگه هر کسی از هدایت من تبعیت کنه نه غمگین میشه و دچار ترس

    و این هدایت همیشه هست، چجوری و کی دریافتش میکنیم؟ وقتی که باور داشته باشیم که خدا داره هدایت میکنه، وقتی آرامش داریم وقتی خیالمون راحته که خدا حواسش به ما هست

    خداوند منبع رزقه، منبع رشده، منبع سلامتی و ثروت و آرامشه

    کل کاری که ما باید انجام بدیم اینه که این باور ها رو تکرار کنیم (واو دقیقا کاری که گفتم من اخیرا دارم توش کم کاری میکنم)

    ====================================================================================

    اما صحبت استاد در مورد resilience و تاب آوری… واو عجب ذهنی داره استاد… چه تحلیل ظریف و قشنگی

    میتونی هدایت بشی قبل از اینکه اوضاع سخت و پیچیده بشه، اصلا شرایطی پیش نیاد که بخوای تاب بیاری و بجنگی براش و با چنگ و دندون نگهش داری

    میتونه آدمهای مناسب بیاد تو زندگی ما، تو مسیر ما قرار بگیرن، میتونه از طرق مختلف راه حل های مناسب، پیشنهادهای مناسب بیاد تو مسیر ما قرار بگیره… که خودم حداقل دو سه بار برام پیش اومده،

    اگر ما بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، خدا رو باور کنیم و هدایت ها رو دریافت کنیم… از اول تو مسیر راحت قرار میگیریم

    من دسترسی دارم به هدایت خدا و من لایق دریافت هدایت خدا هستم

    نتیجه ی احساسی این نگاه و این باور آرامشه

    ولی اگر نتونم ذهنم رو کنترل کنم هی احساسم بدتر میشه نگرانی بیشتر میشه افکار منفی بیشتری میاد و این فرکانس منفی خودبه خود آدما و اتفاقات منفی بیشتری تو مسیر من میاره و برام جذب میکنه

    پس کلید، آرامشه

    آرامش از کجا میاد

    از باور به اون فکت ها که خدا همیشه هدایت میکنه و منم میتونم با کنترل ذهنم و نزدیک شدن به فرکانس خدا، این هدایت ها رو دریافت کنم

    تمرکز کنیم روی سپاسگزاری برای هزاران نعمت ریز و درشتی که داریم

    اونوقته که آسان میشیم برای آسانی ها

    =====================================================================================

    چقدر داستان اون دوست استاد قشنگ و جالب بود… واقعا مو به تن آدم سیخ میشه از این مدیریت و هدایت خدا

    و قشنگیِ ماجرا، یا خبر خوب اینه که خدا همیشه همینجوری هدایتها رو داره میفرسته، فقط ماییم که بیشتر وقتا به اون صداها، به اون نداهای قلبی که یه چیزی انگار یه دفه بهمون الهام میشه، که میگیم به دلم افتاده این کارو کنم، بیشتر وقتا اون صدا رو جدی نمیگیریم و بهش گوش نمیدیم… وگرنه اگر گوش بدیم از جایی که فکرش رو نمیکنیم چنان هدایتهایی دریافت میکنیم و به جاهایی میرسونتمون که فکرشم نمیکنیم.

    حالا یه مثال بزنم الان یادم افتاد،

    همون روز که این فایل اومده بود فردا صبحش درواقع داشتم سر صبونه این رو گوش میدادم برای بار دوم، پسرم هم بود این قسمت فایل رو گذاشتم با هم گوش بدیم … خیلی جالب بود بعد از اینکه رفتیم هر کدوم سر کارمون چند ساعت بعد بهم زنگ زد گفت مامان یه خورده پیش اومدم رسیدم محل فروشگاهی که باید برم، رفتم تو پارکینگ ولی پول هنوز نداده بودم گفتم حالا غذامو بخورم بعد میرم پول پارکینگو میدم (ساعتیه) ولی هی یه حسی بهم میگفت برو پولو بده قبضو بگیر بذار رو ماشین.. میگفت دیگه گفتم به قول معروف جهنم و ضرر نیمساعتم بیشتر پول میدم رفته بود قبضو گرفته بود بعد دقیقا همون موقع ماشین پلیس اومده بود نه فقط برای جریمه، با تراک اومده بودن ماشینایی که قبض نداشتن tow میکردن میبردن!!!

    خلاصه که اینجوریه هدایت… خیلی حال کردم از این اتفاق

    ====================================================================================

    چجوری میشه که ما همواره آسان بشیم برای آسانیها

    موقعی که باور کنیم که خدا همواره و همیشه به ما نزدیکه و با ما هست، داره به ما گوش میکنه، ما رو میبینه، همیشه داره هدایت میکنه، عالم مطلقه، قادر مطلقه، وهابه، بخشنده ست رحمن و رحیمه… اونوقت به آرامش میرسیم، و وقتی به آرامش میرسیم میبینیم که عه زندگی چقدر روون میشه، شرایط طوری میشه چیزایی تو مسیرمون قرار میگیره که هدایت ها و جواب نیازهامون رو میگیریم

    ما نیاز داریم که همیشه رو این باورها کار کنیم نسیم خانوم… با شماست، همیشه و هرروز باید تکرار کنی این باورها رو

    خدایا عاشقتم الان دو سه روزه یه حس نا آرامی، سرگشتگی، حال ناخوبی دارم…

    همش هم متحیرم که چرا اینجوریه، من که همیشه حداقل دوبار در روز دارم یه فایلی از این آگاهی های ناب گوش میدم،

    همیشه یه جورایی وصلم، پس چرا حالم داره بد میشه؟

    جواب اینجاست که فقط گوش دادن خالی انقدر نتیجه نمیده، چون کم کم یادت میره…

    اگر هی باورها رو تکرار نکنی، شکرگزاری ها رو باور ها رو قوانین رو ننویسی و به خودت یادآوری نکنی همین میشه کم کم پسرفت میکنی.

    جالب و عجیبه که آدم در عین اینکه خیلی باهوشه خیلی هم فراموشکاره،

    ینی همین قوانینی که با جون و دل قبول داریم و بارها و بارها وبارها از استاد به عناوین مختلف شنیدیم…

    ولی بازم اگر هی تکرار نکنیم، در عمل فراموش میکنیم، موقع انجام کار فراموش میکنیم که بسپریم به خدا،

    از خدا برای انجام کوچکترین کارها هدایت و همراهی بخوایم.

    کارها به شکل باورنکردنی راحت و روان انجام میشه، اصلا “پیش میاد برامون”… چقدر این پیش اومدن قشنگه… که یه چیزی رو که میخوای، مثلا یه پوزیشن کاری یه همچین چیزی، به جای اینکه تو بری دنبالش برات پیش میاد، یکی از یه جا که مثلا قبلا حتی چندماه پیش رزومه فرستاده بودی بهت زنگ میزنه، یا حتی بدون رزومه فرستادن مثلا از تو لینکداین یکی بهت پیام میده… و چققققددددر این پیش اومدن قشنگه:)

    ولی وقتی کارا سخت پیش میره، ینی فقط خودمون داریم کارو انجام میدیم، ینی از خدا دور و جدا شدیم، ینی از مدار خدا داریم جدا میشیم… و اگر برگردیم دوباره به مدار خداوند کارها راحت انجام میشه

    کی وارد فرکانس و مدار خداوند میشیم؟ وقتی به آرامش برسیم، کی به آرامش میرسیم؟ وقتی افکار و باورهای مناسب داریم

    چه نگاهی به خدا داریم، آیا خدا رو همواره حاضر وناظر و در عین حال رحمان و رحیم میدونیم؟

    آیا اگر شرایط یه جایی سخت پیش رفت به هم میریزیم یا اطمینان و توکل میکنیم به خدا و میگیم حتما خدا یه پلن بهتر برامون داره و الخیر فی ما وقع

    وقتی اینطوری نگاه کنیم به خدا اونوقت میبینیم خدا کارها رو برامون انجام میده، ایده ها رو برامون میفرسته، هدایتمون میکنه و آدما و شرایط مناسب رو تو مسیرمون میاره

    این باور که باید برای خواسته مون بجنگیم واقعا چقدر مخربه…

    و آدم اصلا حواسش به این نیست، که خب وقتی من اینجوری فکر میکنم، عملا دارم برای خودم اینجوری جذب میکنم

    که همه چی با سختی برام پیش بیاد و با جنگ و چنگ و دندون به دستش بیارم

    خدایا چقدر قشنگ میگه استاد: من میخوام اونی باشم که بگم خدا برای من همه کارو انجام داد و راحت بهش رسیدم،

    به جای اینکه بیام بگم من برای این خواسته م جنگیدم و کم نیاوردم و به دستش آوردم

    خدایا شکرت تو همه کارا رو برای من کردی، شکرت باورهای توحیدی داشتم که باعث شد تو به راحتی کارها رو برای من انجام بدی، من فقط رو دوش تو بشینم و کیف کنم

    با تسلیم بودنم، با اعتماد کردن به خدا، با توکل کردن فقط به خدا و نه غیر خدا، اجازه بدم که خدا هم کارای خودشو انجام بده

    کارای خدا چیه؟ اینکه نعمت و رزق و ثروت و سلامتی بیشتری هی به ما بده

    *پس: خدا رو درست باور کنیم، تکرار کنیم باورها رو، عجله هم نکنیم، مقایسه نکنیم، هر فکری که بهمون احساس بد میده حواسمون باشه که این مارو از فرکانس خدا دور میکنه و آرامشو ازمون میگیره

    نیازی نیست که زجر بکشیم تا لایق بشیم

    حواسمون به گفته هامون، لاجیک های پنهان گوشه ی ذهنمون باشه،

    اگر تو ذهنمون میگذره که من انقدر فلانجا تو فلان مسئله اذیت شدم انقدر مثلا جنگیدم یا مقاومت کردم و در کل زجر کشیدم، پس الان دیگه حقمه که جواب بگیرم و لایق نعمتهای خدام… این یه باور سَمیه

    ما نیاز داریم باور کنیم خدا بهمون نزدیکه، و داره به درخواستهامون پاسخ میده، به خواسته هامون هم آگاه هست و نیازی نیست صدبار بهش بگیم،

    و راه حل ها خیلی ساده هستن… هیچ عجله نکنیم و اجازه بدیم خدا قدم به قدم بهمون بگه،

    ما فقط رو آرامش خودمون کار کنیم، رو سپاسگزاری کار کنیم… بقیه کارا رو خدا خودش انجام میده،

    آدم ها رو موقعیت ها رو شرایط و ایده ها رو میاره تو مسیرمون و کار ها انجام میشه

    بعد هرجقدر نعمت دریافت میکنیم بعدش هی بیشتر میخوایم، خواسته های بعدی میان…

    و این هیچ اشکالی نداره، خداوند لذت میبره از اینکه ما خواسته های زیاد داشته بشیم

    یه باور مخرب دیگه که خدا میخواد ما قانع باشیم!

    پس دعای حضرت سلیمان چی میگه: به من ملکی بده که به هیچکس تا حالا ندادی و بعد از این هم حتی نمیدی!

    خدا لذت میبره که ازش خواسته های زیادی داشته باشیم، و البته به اندازه ظرفمون به ما داده میشه، اگه خواسته های زیاد داریم باید ظرفمون رو قلبمون رو بزرگ کنیم

    هیچ ایرادی نداره که ما همه چیزای خوب دنیا رو بخوایم خیلیم خوبه

    ولی موقعی دریافتشون میکنیم که آماده باشیم و ظرفمون بزرگ باشه

    بارون همینجوری داره میباره، ما به اندازه ظرفمون میتونیم آب و نعمت جمع کنیم

    بعد وقتی تو مسیر درست قرار میگیریم میبینیم عه کارها چقدر ساده و راحت انجام میشه،

    بعد همین ایمانمون رو بیشتر میکنه، باورمون بیشتر میشه، کارها بازم هی راحت تر میشن

    از شکل آدمهایی که وارد زندگیمون میشن، تو مسیرمون قرار میگیرن میفهمیم که داریم تغییر میکنیم

    اول یه ذره کارا راحتتر میشه، بعد هی باید اون رو تکرار کنیم برای خودمون و سپاسگزاری کنیم بابتش و اون باورها رو هی تقویت کنیم،

    تا نتایج بیشتر بشه، و همینجوری هی بیشتر و بزرگتر

    هرروز به خودمون بگیم

    بسم الله الرحمن الرحیم، رحمان و رحیم بودنش رو به خودم یادآوری کنیم

    بندگی خدا رو کنم و ایاک نعبد و ایاک نستعین رو هر روز بگم

    هر روز اهدنا الصراط المستقیم بخوام از خدا

    خدایا عاشقتم و یک دنیا سپاسگزارم بابت این فرصت و نعمتِ دوباره کامنت نوشتن

    استاد عاشقتم و یک دنیا سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب و قشنگی که از دلتون میاد و به اعماق جان ما میشینه

    مریم جان عاشقتم و یه عالمه سپاسگزارم بابت وقتی که میذاری با جون و دل فایل ها رو ادیت میکنی و برای ما میذاری

    و عاشق همه ی شما دوستای گلم هستم که عجب کامنتایی زیر این فایل نوشتین… همیشه همه ی فایلا کامنتای خیلی قشنگی روشون میاد که کلی لذت مضاعف و فهم مضاعف از فایل بهمون میده ولی کامنتای این فایل یه چیز دیگه ست

    خدایا شکرت

    چه دو ساعت قشنگ و عمیقی رو گذروندم و چه احساس خوبی دارم الان، یه حس لذت و رضایت و ستیسفکشن خاصی بهم داد:)

    ساعت هم دقیقا 11:30 دقیقه شبه، دیگه برم بخوابم

    شب و روز همه دوستای گلم به خیر و نیکی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خالق

    سلام استاد چقدر این فایل انرژی بالایی داره دلم میخواد هر لحظه تکرار بشه برام انرژی آرامش داره این فایل استاد انرژی عشق خدا داره این فایل

    استاد چقدر صداتون به من آرامش میده

    دقیقا استاد آرامش داشتن همون فرکانس خاص خداست

    خدایا ممنونم که الان تو این نقطه هستم خدایا ممنونم که هر لحظه منو آسان میکنی برای آسانی ها

    استاد واقعا اگه توجه کنیم خداوند همواره داره هدایت مون میکنه ما رو

    انا علینا للهدی

    من اگه این هدایت ها رو دریافت کنم دیگه هیچ استرسی نمیمونه

    خداوند هر لحظه میخواد من غرق در فراوانی باشم

    خداوند بیشتر از من میخواد که منو هدایت کنه که بی نهایت ثروت داشته باشم

    هر چقدر ذهنم رو بیشتر کنترل کنم آرامشم بیشتر میشه چون ایمانم به خدا واعتمادم به خدا بیشتر میشه

    خدایا مرسی که منو با صدای مخلوقت به خودت متوجه میکنی

    باید توجه ام رو ببرم روی سپاسگزاری تا هدایت ها رو بیشتر دریافت کنم

    استاد من از وقتی با شما آشنا شدم و دارم روی دوره هاتون کار میکنم این همزمانی رو زیاد احساس کردم و این جواب ها رو یکسره از فایلهای شما گرفتم

    هر وقت چالشی بوده سمت شنیدن فایلهای شما اومدم

    مرسی استاد بابت این فایل زیبا

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  8. -
    آزاده افضلی گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام و صلح بخیر ب اسناد عزیزم و مریم بانوی نازنین و همشهری خودم

    همین جا اولین درخواست از خداوند دارم ک منم مثل مریم جون بدرخشم

    داستان از اینجاست ک چند روزی هست دوباره ب تصادهام توجه کردم و شیطان حسابی برایم نجوا کرد

    در خودم دنبال فرکانس‌های جستجو می کردم ک چی شده و چرا من چنین حالی دارم

    از شرک اومد از وابستگی اومد از ترس اومد

    چند روزه میگم خدا لطفا بهم نشونه بده و واقعا هم میده مثلا در موارد ک برای خودم جزئی هستند سریع بهم میگه مثلا چی درست کنم برای نهار

    اول چیکار کنم ک از خواب بلند میشم

    چی خوراکی برای بچه ها بزارم میرن مدرسه

    ولی برای پاشنه اشیلم منتظرم و ب خودم میگم ببین آزاده یا خودتو لایق نمی دونی یا خدا رو تو این زمینه کوچیک می بینی

    یا هر دوشون باهم

    خوب دیشب گفتم و نوشتم خدایا کمکم کن بر ترسها م غلبه کنم

    و ترسم از همسر مه البته خیلی کمتر شده

    یعنی وقتی جیغ میزنه یا تهدید می کنه

    یا برام قانون میزاره و ب شدت ادمی هستم ک می خوام آزاد باشم مثل اسممم

    حالا من چیکار می کردم ک خدایا این آقا این اخلاق داره، اینا اینجورین، پدرش اینجوریه

    از اون الگو گرفته و….

    نگفتم خدا تا مالکی تو فرمانروایی تو قادر مطلق هستی

    خواسته های من اینه ک زندگی شاد و خوشحالی می خوام

    می خام خودم باشم

    میی خام لذت ببرم

    می خام پول داشته باشم ک مایحتاج م بخرم

    می خام برم سر کار

    می خام برم سفر

    می خام با خانواده ام راحت رفت و آمد کنم

    می خام بچه هام آروم و شاد باشن

    همش. گفتم اینا اینجورین اینا ژنتیکشون

    اینه….

    تصمیم گرفتم ک سوار شونه های خدا بشم و خدا هم میدونه ک من چی می خام

    از خدا درخواست دارم شیطان بشونه سر جاش ک اینقد ضر نزنه تو گوش من و من ناامید نکنه

    الان ک دیدم فایل جدید اومده گفتم بزار ی کامنت بزارم و شروع کنم ب درخواست دادن ب خدا

    و چرخ زندگیم روانکاری بشه

    این نشونه بمونه تا بیام دوباره از نتایجم بگم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  9. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد عزیزم از روزی که این فایل رو روی سایت قرار دادین دانلود کردم شروع کردم به گوش دادن اینقدر جمله به جمله صحبتهاتون پراز درس هستش که استاد خیلی خیلی بیشتراز اینا باید زمان بزارم تا تک تک جمله هایی که گفتین با اعماق وجودم درک کنم وبهش عمل کنم.استاد شما بی نظیر هستین سپاسگزارم از وجود پاکتون.

    خداجونم همینطور که لایق شدم در مسیر الهی در کنار استاد عزیزم ودوستان توحیدیم باشم لیاقت درک این مطالب ارزنده رو بهم بده

    خداجونم کمکم کن نگاه مناسبی نسبت بهت داشته باشم،درک درستی نسبت بهت داشته باشم خداجونم کمکم کن باور درست نسبت بهت داشته باشم.خداجونم من دوست دارم زندگی متفاوت تری نسبت به زندگی قبلم در تمام جنبه ها داشته باشم

    خداجونم کمکم کن منم تسلیم باشم خودمو بسپارم به خودت

    خداجونم کمکم کن ترسها ونگرانی ها در وجودم کم وکمتر شود تا لایق شوم.

    خداجونم کمکم کن ذهنمو کنترل کنم وتوکل کنم وایمان داشته باشم به خودت،خداجونم کمکم کن آرامِ وآرام باشم نگران هیچگونه مسئله ای نباشم.

    خداجونم اینقدر قلبم رو آرام کن تا به فرکانست نزدیک شوم تا لایق دریافت نعمتها وفراوانی هات شوم

    لایق دریافت عشق ومحبت ومهربانی هات شوم

    خداجونم کمکم کن اطمینان بیشتری بهت داشته باشم

    احساس امنیت بیشتری داشته باشم احساس درک بهتری از جهانت داشته باشم.

    خداجونم احساس سپاسگزاری در وجودم زیاد کن احساس ارزشمندی در وجودم نهادینه کن

    استاد این روزه با کار کردن روی خودم به نسبتی که روی خودم کار کردم دارم نشانه هاو تغییر رفتار اطرافیان باهام رو دریافت میکنم همین دوروز پیش همراه همسرم بخاطر سهمیه آرد از طرف فرماندار که خواسته بودن حضوری بریم برای جلسه در جمع نونواهایی که اونجا حضور داشتن ودونه دونه صدا میزدن نونواها میرفتن اتاق رئیس تنها واسه منو همسرم چای آوردن با کلی تعارف واحترام وقتی هم که نوبت منو همسرم شد بریم داخل تو جمع جلسه فقط جا واسه یک نفر بود،بعداز سلام خوش آمد گوی به حضورم در این جمع یکی از اعضای جلسه که شخص سالخورده ای بودن با احترام یکی صندلی واسم آورد و……

    همینطور نعمتهایی که وارد زندگیم میشه.

    خداجونم کمکم کن کنترل ذهن داشته باشم وبرای طی کردن این مسیر الهی استمرار داشته باشم سپاس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1025 روز

    بنام خدا

    سلام بر استاد عزیز

    یه مدتیه هر فایلی که جدید میاد روی سایت توی صحبتهاتون آرامش خیلی خاصی دریافت میکنم

    حس میکنم به قله ارامش رسیدین ودارید ازاون بالا توی امن ترین وسیف ترین حالت ممکن ازخدا حرف میزنید

    توی نگاه وکلامتون توی این مکث های کوتاه بین کلامتون به من حس خیلی خاصی میده

    آرزومه روزی به این درجه ازدرک خدا برسم ،بشینم از خداحرف بزنم انگار توی بغلش نشستم وهمه دنیا رو زیبایی هاشو دارم

    استاد این حس خوب درشما نشون میده همه این تلاشها شما رو تبدیل به یک ابر انسان کرده همیشه راجب ایلان ماسک صحبت میکنید اینکه یه کاری کرده که هرگز کسی حتی بهش فکر نکرده من حس میکنم شما توی این مسیر رسیدین به بالاترین سطح ارامش ورسیدن به عشق معبود

    تحسین میکنم شمارو که وقتی صحبت میکنی ادم صدای خدارو میشنوه

    راستش توی جمع بندی حرفای شما تعادلمو ازدست دادم گفتم استادی ک تمام این چندسال داره از تلاش برای رسیدن به موفقیت وارامش صحبت میکنه حالا داره میگه فقط بهش بسپاریم این برای منی ک هنوز به درک شما نرسیدم الان استاد من دارم میوه های شیرین درختی رو میبینم و استفاده میکنم که ریشه هاش خیلی عمیق به جایی وصله که وقتی داشت رشد میکرد من نمیدیدم حالا نتیجه ش شده یک ارامشی که استاد وقتی حرف میزنین ملموسه

    خداوند جوری هدایت گره که درحد عقل ما نمیگنجه خداوند همواره داره هدایت میکنه همون طور که جورج رو میفرسته تا شما جواب سوالاشو بدین

    اینکه اون دوست عزیز که خدا بهش الهام کرد برگرده خونه وجلوی یک اتفاق بگیره بدون درگیرشدن واتفاق بد

    وقتی اینارو برامون میگین ایمانمون صدچندان میشه

    من دیروز یه ویدیو دیدم که تو عمق دوهزارپایی اززمین یه قورباغه بود که اون بالا اندازه یه برکه کوچیک آب داشت برای زندگی این موجود

    استاد بازهم از معجزاتی میگه که ازاول تاالان تکرار کرده موسی مریم

    به جای اینکه ازخدا بخوام منو قوی کنه میرم درکنارش ارام میگیرم من به تنهایی نمیتونم وفقط کمک اونه که منو جلومیبره

    استاد چه هوشمندانه فکر خدارو میخونه میگه به جای دعا برای قوی شدن وگارد گرفتن باورامونو عوض میکنیم تا آسانی ببینیم

    چه قدر خوبه این نوع فکر کردن استاد واقعاً ارامش میاره

    چطور امکان داره سپاس گذارسلامتی بود واقعاً غیر ممکنه نزدیک ترین فرکانس به خداوند شکرگذاریه واحساس خوب ادرس

    نزدیک ترین مسیرو استاد اینجا میگه یاد قدم اول افتادم که استاد میگفت یه جاده ای هست همین طوری سوت میزنی ازمسیر لذت میبری وبه اون نعمتها میرسی

    استاد مشخصه که این مسیر خیلی درسته همه حرفهای اول شما تاالان یک چیزی میگه ودرطی اینهمه سال چیزی تغییر نکرده چون فنداسیون درست الهامات خداست وقوانین خدا هرگز تغییر نمیکنه

    استاد عاشقتم خدایا شکرت برای این مسیر درست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: