ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
امیدوارم همه چی براتون بهترین باشه همه چی
پول و سلامتی و خوشبختی و شادی و عشق و آرامش و همه چیزهای خوب دیگه هم براتون بهترینش باشه همیشه و همه جا
میدونید چی برام جالب بود تو این فایل
اینکه بالاخره منم تجربه کردم تجربه دوستانی میومدن و میگفتن وای استاد نمیدونی چقدر خوشحالم از اینکه خدا خیلی زود جوابمو با این فایل جدیدتون بهم داد
آره بالاخره منم تجربه کردم
چون همین دیشب داشتم تو سررسیدم با خدا حرف میزدم که چرا من بلد نیستم و یاد نمیگیرم از تو و قدرتت و عشقت و مهربونیت استفاده بکنم و راحتتر مسیر مو ادامه بدم
چرا بعد از اینهمه سال که دارم با استاد کار میکنم و از محصولات و آموزش ها استفاده میکنم باز انگار ی جای کار میلنگه ،چرا نمیتونم این همه محبت و لطف و کرم و وهابیت تورو ببینم ،اصلا کجایی ،هستی نیستی ،میشنوی نمیشنوی ،یا آهنگ خانم هایده ست فکر کنم که میگه ،به اونجایی رسیدم که گم کردم خدامو…..
آره بعد از نوشتن این گلایه ها ،البته فکر کنم گلایه نبود ،یجور درخواست بود برای به دست آوردن رابطه بهتر ویا درستر با خودش و یجورایی داشتم ازش هدایت میخواستم برای پیدا کردن خودش از خودش
مثل گفتن این جمله که میگه خدا نکنه آدم به جایی برسه که به خود خدا بگی خداجون تو رو خدا هندل کن خخخخخخخخ
بعد از نوشتن، داشتم میرفتم سمت خونه که یکدفعه این فکر اومد تو ذهنم که واقعاً چرا بعداز اینهمه سال که توشغلم هستم و به اصطلاح حرفه ای شدم و شغلمو تا 70 80 درصد بلد شدم بعد 6سال ونیم 7 سال ،هنوز دستاورد چشم گیری بدست نیاوردم ؟؟؟
با همین افکار رسیدم خونه
رفتم سر گوشی و طبق معمول اینستاگرام
تو اولین کلیپ بود که دیدم استاد داره از ی فایل جدید صحبت میکنه و رفتن تو سایت دیدم دقیقاً در مورد جواب سوال منه فایل جدید
و بیشتر از اینکه از خود فایل خوشحال بشم،
ذوق زده شدم از اینکه خدا انقدر زود جواب سوالم رو با صحبت های استاد بهم میخواست بده
خوشحال و سرمست این اتفاق خوابیدم که فردا (که امروز 30 آبان باشه)گوش بدم
و با همسرم هم در مورد این اتفاق صحبت کردم
خیلی خوشحال بودم
و امروز بعد از گوش دادن این فایل فوقالعاده
چیزی که من متوجه شدم در مورد خودم بعد اینهمه سال اینه که من اصلا نمیتونم باور کنم همه چی به دست خودم و باورهام
نمیتونم تجربه خوب جدیدی که بدست میارم رو به خدا و فرکانس های خودم مرتبط کنم
همش میگم خدا
همش میگم خداجون ردیف کن
همش میگم خدا بزرگ
همش میگم خدا بخشنده و مهربون
همش میگم خدا روزی رسون
همش میگم فقط میگم فقط میگم
انگار تموم این آموزش ها فقط برای من تازه تبدیل شده به حرف و گفتار من
چون وقتی چیز جدیدی که تجریه خوبی بحساب میاد رو وقتی بدست میارم ،انگار یچیزی از درون داره منو تشویق میکنه که دیدی تونستم ،دیدی کم نیاوردم و بدستش آوردم ،دیدی چقدر حرفه ای عمل کردم و چقدر باهوشم
و وقتی عمیق میشم میبینم همش ی چیزی از درون داره همه این اعتبار رو به خودم میدم ،یعنی 99/99٪ داره همش به هوش و ذکاوت و متخصص بودنم داره مینازه ،و باقیمونده رو هم اصلأ نمیخواد به خدا نسبت بده
ظاهراً دارم میگم خدا کمک کرد ،ولی صادقانه اصلا درونم اینو نمیگه
بهرحال این چیزی بود که از دیشب تجربه کردم و بخش اولش که خدا سریع جوابمو اینجوری داد برام بی نهایت جذاب و شیرین و شگفت انگیز بود
ولی بخش دومش بعد از گوش دادن منو بیشتر به این فکر فرو برد که چرا من نمیتونم اتفاقاتی که تجربه کردم و اتفاقاتی که دوست دارم تجربه کنم رو از طرف خدا بدونم و از خودش قلبا بخوام
چرا نمیتونم ایاک نعبد و ایاک نستعین رو تو زندگیم به اجرا در بیارم
چرا من انقد تو این زمینه ضعیف عمل میکنم ؟
چجوری میتونم قوی و قوی ترش بکنم ؟؟
ولی ی چیزی رو عمیقأ بهش باور دارم که هرکی خدارو درست درک بکنه و یاد بگیره باهاش هم فرکانس بشه ،زندگیش بی نهایت بی نهایت آسون میشه که مثال واقعی و منطقی برای ذهنم خود استاد هستش و اطرافیان خودم که اصلا ظاهراً آدمای مذهبی نیستن ولی تو صحبت هاشون خدا داره جلوتر حرکت میکنه و پاشونو جای پای خدا میزارن
ولی با این وجود هنوز من نتونستم این توانایی رو در خودم ایجاد کنم و بشینم روی شونه های خدا و از اون بالا از زیبایی های زندگی لذت ببرم و در شادی مطلق پیش برم
و در ادامه صحبتهای دیشبم که تو سررسیدم نوشتم ،همین جا هم ازش میخوام کمکم کنه باهاش راحتتر بشم و ارتباط عمیق تری باهاش پیدا کنم و قدرت سپردن فرمون زندگیم رو به دست خودش رو بهم بده
چون یقین و ایمان 100٪ دارم که زندگی بدون خدای خوبی که باید در ذهنم ایجادش کنم ،قطعا سخت و زجر آور هستش ،چون اینو خیلی خوب لمس و درک کردم
امیدوارم هممون از همین لحظه و همین امروز توانایی ارتباط خوب و آرامبخش و درستی با خالق هستی ایجاد کنیم تا چرخ زندگیمون روونتر بچرخه تا بیشتر از زندگی ای که همون خالق بهمون بخشیده لذت ببریم
خالق هستی نگهدارتون باشه
استاد عباسمتش از شما با تمام وجودم سپاسگزارم و امیدوارم انقدر خدا بهت آگاهی های ناب بده تا هم خودت و همه بچههای این سایت خوب زندگی کنیم
امروز 30 آبان هزار و چهارصد و سه
پارک ارغوان
ساعت 13:53 دقیقه
سلام
اقامیرزاخانی
ممنون از کامنت خوبت
دقیقن منم پاشنه آشیل همینه
چرا نمیتونم با خدا ارتباط برقرار کنم
بشینم روی دوش خدا و از زندگی لذت ببرم
از خدا بزرگ میخوام منو از همین لحظه هدایت بکنه و کمک بکنه
نمیدونم چجوری با خدا ارتباط برقرار کنم متوجه هدایت هاش بشم
سلام خانم زارعی عزیز
ممنون و سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتید برای خوندن کامنت من
ی چیزی رو که متوجه شدم اینه که درک و فهم از خدا خیلی ارتباط مستقیمی داره به نگاهی که به خودمون داریم ،یعنی چقدر خودمون زیبا ،لایق،ارزشمند،توانا و یا هر صفت خوب و بد دیگه ای میبینیم
یعنی اینکه چقدر با خودمون در صلح هستیم
چقدر لیاقت و ارزشمندی خودمون رو به بیرون یا درون خودمون وصل میکنیم
بیرون از خودمون یعنی پول و تحصیلات و ظاهر و محل زندگی و خانواده و یا هرچیزی بیرون از خودمون
درون خودمون یعنی احساس گناه و خودسرزنشی ، حسادت و غم و یا چیزای مثبت درونی یعنی من اشرف مخلوقات هستم بدون هیچ قید و شرطی یا من به کسی حسادت ندارم ،یا من رنجشی ندارم از کسی و میبخشم خودم و دیگران رو
البته این چیزایی رو که عرض کردم خدمتتون رو تازه دارم به عمل تبدیل میکنم و قبلاً فقط میدونستم
ولی به نظرم ارتباط با خدا یک مهارت هست که باید یادش گرفت
اصلأ در کل زندگی یک مهارت هست و برای اینکه احساس خوشبختی و شادی واقعی و درونی داشته باشی باید این مهارت رو بدست بیاری مثل مهارت پیدا کردن توی شغل یا هر بیزنس دیگه ای
اگه مهارت نبود ارتباط با خدا ،به نظرم اصلا خدا کتاب های آسمانی اللخصوص قرآن رو برای یاد دادن به ما نمیفرستاد
اینم یک تجربه کوچیک من بود که خواستم با شما به مشارکت بزارم و امیدوارم کمی و ذره ای کمکتون کنه
موفق باشید
با نام پروردگار یکتا پروردگار هدایتگر حمایتگر پروردگاری که هر روز به آسانی ودر کوتاه ترین زمان در درست ترین مسیر هدایتم کردن و سلام و درود به استاد عزیزم که سالیان سال فیض بردم از حضورشون و دستی از دستان خدا برای روشنتر شدن مسیرم بودین
استاد جان عزیزم بسیار شکرگزارم بابت فایل بسیار زیبا و پرمحتوا و هم مسیر که برامون آماده کردید خیلی جالبه قصه ذهن آگاهی شده یه بازی جذاب مثل غذایی که از گلو پایین میره چه سم باشه چه غذای باکیفیت خروجی خودشو به سادگی در اندام بروز میده دیده ها شنیده ها کلام انسان باعث میشه تمام خروجی های زندگی تغییر کنه من فایلهای شمارو 5 ساله دارم میبینم محاله روزی شمارونبینم نشنوم گاها حس میکنم 5 سال پیش من اصلا زنده بودم یا مرده متحرکی بودم که چنگ میزد به نیازهاش به ادما به خواسته ها و حتی میخواست یه دمپایی ساده پام کنم به سختترین شکل مسیرم میرفت جلو دیشب که فایل شمارو دیدم متوجه شدم چقدر این فایل تو زندگی من بوده و هست از نظر من پروردگار مثل یه جریان جاریست که همیشه هست بستگی داره ما چه جوری ازش لذت ببریم ما میتونیم از جریان برق به بدترین شکل یا بهترین شکل استفاده کنیم و ما میتونیم پروردگار دشمن فرضی کنیم ای بابا خدا نخواست خدایا بزار دیگه خوشبخت شیم خدایا کی دست از سرما برمیداری یا بیایم نگاهمون و پروردگاری که این همه نعمت فراروانی عشق سلامتی ارامش ثروت برای ما خلق کردن و مارو برای کیف کردن در مسیر درست و آگاهی و ذهنی همراه همراستا خواستها و نه ناخواسته ها نه سختی ها نه درگیریها چرا من همیشه میومدم اونور قضیه رو میدیدم و سخت میکردم و فایل شما یه فایل ذهنی برام باز کرد که از وقتی که هر لحظه در هر شرایطی که شاید در ظاهر یه مصیبت خانه مان سوز شده که در درون هیچی جز تکامل و رشدم و ارتقای من در جهت خواسته هام هست نبوده و هربار دستمو میزارم روی قلبم و با صدای بلند میگم ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده در شب ظلمانیم ماه نشانم بده و اونجا یه نشانه ای میاد به لطف وعزت و عظمت خدامسیرمو ساده اسان زیبا سلامت میکنه زمانی که شروع کردم به کنترل ذهنم با خودم بستم دیگه بسه همیشه روی خودت حساب کردی دست بکش از این فرضیه ذهنی که خودت آدما شرایط پشت تمام تلاش های سخت تورو به جایی میرسونه بیاو فرمون کلام وفرمون رفتار و فرمون زندگیتو ببر زیر سایه پروردگار و روی خودش حساب کن مگه همه این سالها تونستی چیزی و اونجور که شایسته است بسازی نه هیچ وقت ولی محاله کاری به حامی چون خدا هدایتگری چون خالق یکتا بسپری و بد بشه یانشه یا سخت بشه اصلا مفهوم نداره استاد جان عزیزم با همه وجودم میخوام یه جمله بگم امیداوارم پیام منو ببینین و باور دارم انرژی پیام من کاملا حس میکنیم من دیگه قوانین و آگاهانه زندگی نمیکنم من از روزی که فارق از نتایج نا اگاهانه شایسته رفتار کردم و این ویسا و مطالب شما شد مثل نفس کشیدن جزوی از زندگیم اولین اتفاق این بود صلحی در درونم ایجاد شده که خودمم گاها میمونم چه جوری اعضای بدنم متوجه میشن هر چیزی میخورم بدنم جذابتر سلامتر میشه هر رزقی وارد زندگیم میشه بسیار پر برکت از طریق انسان آگاه و هم مسیر هر ترمزی هست جز برای رشدم نبوده و شکر گزار تمام این ترمز هام چون منو با ورژنی از خودم آشنا کرد که حتی یادم نمیاد ادم قبلیو و امروز ایمان من باور من خرد من زندگی من همش پروردگار و منی اصلا نیست همش خداست همش و همش من عاشقانه زیست میکنم اگاهی و عاشقانه نفس میکشم البته که به دنبال مادیات هستم چون ایمان دارم باید رد بشی تا بتونی باور کنی اینم جزوی از مسیر که فقط از کودکی به هر طریقی خواسته و نا خواسته به ما یه دنیا باور مخرب دادن ………… استادمیتونم روزها ساعت ها با عشق با احترام به شما و مسیر قشنگی که در کنار شما داشتم صحبت کنم و بگم چقدر این تکامل با همه دردهای ظاهریش برام ساده و آسان شد و روان شد این چرخ زندگی وقتی به ایمانم ایمان اوردم گاها زبونمون میگه فقط خدا ولی یکی در درون هنوزم اروم و قرار نداره هنوزم شک داره هنوزم پاش میلغزه ولی امروز من مراقبت از خودم رو عاشقانه زندگی میکنم دیگه نه با حس بد نه با حس کنجکاوی ای بابا کاش میشد این ویدیو ببینم مجبورم نبینم مراقب ورودی هام باشم نه دیگه اون ادمو وقتی روی خدا حساب کردم رفت توی خونم شد زندگیم و با همه قلبم با گوش جانم شنیدم چی فرمودین و از خدا میخوام براتون خیر آرامش برکت سعادت در حمایت خودشون براتون استاد عزیزم به ارمغان بیارن عاشقتونم و سپاس از همه بودنهای بی دریغتون
سلام استاد عزیزم
امیدوارم حالتون خوب باشه
خیلی ازتون ممنونم حالم خیلی خوب شد نیاز داشتم مجدد این صحبتهای توحیدی رو بشنوم
خیلی تحت فشارم ولی امیدوارم با صبر و ایمان قوی با توکل بخدا روند خودمو طی کنم و کیفیت زندگیمو ببرم بالا
مدارم روی مدار عشق و فرکانس ایمان بچرخه
بابد بیشتر تغییر کنم و ارامش خودمو حفظ کنم
چون من لایق دریافت حمایت و هدایت خدا هستم
یا هادی یا کافی یا نور
به نام خدا
خدایی که بی ممنت و بی حساب و کتاب میبخشد و قدرت زیادی داره
نتایج صبر من در روزهای آینده معجزه س میکنه
خدایا شکرت
من میتوانم.
من لایقم. من ارزشمندم
مسیر درست راه درست افراد درست به سمت من میاند چون من اونا رو دعوت کردم
یا حق
سپاسگزار خداوندی هستم که از سال 98 با شما آشنا شدم آرام آرام در مسیر رشد قرار گرفتم رویداد های عالی تو مسیر آگاهی برام رقم خورده هر بار فایل جدید میبینم به پهنای صورتم اشک میریزم حس عالی تجربه میکنم از این همه آگاهی هر بار یاد آور میشوم که من مورد حمایت .هدایت و حفاظت خدواند هستم این شعر مولانا که میگه
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
همیشه سعی میکنم در آغوش خداوند باشم
پایدار ،پیروز و سعادتمند باشید
سلام دورود برشما استاد عزیزم
وای چی بگم از هدایت خدا به سادگی و آسانی
قبل از اینکه فایل شمارا گوش کنم .چند روز بود که ذهنم را رها کرده بودم .
و یه موضوعی که خیلی حالم بد کرده بود .بیخیال شدم .
به قدر سریع و سادگی اتفاق افتاده که من هنوز هم بعد یک هفته در حرتم . از این که این اتفاقی که کوه ازش ساخته بودم به سادگی بدون اینکه من چیزی احساس کنم .حل شد .
و از یه هفته پیش دارم تمام سعی میکنم که فقط رها کنم و سگان زندگیم بدم دست خدا درونم .
واقعا خدا را در زندگیم نه تنها احساس کردم بلکه دیدم .به چشمم دیدم .
تنها چیزی که میتونم بگم ..فقط خدایا شکرت ،،شکرت ،،،شکرت
تازه فهمیدم آنچه در بیرون از من است در درونم بود پس هر چی میخوام میتونم بدست بیارم .
از استاد عباس منش صداقت و صمیمیت و شفافیت و بخشندگی و بی دریغی که در کلام و حرفهاشون هست خیلی سپاسگزارم قلبم را آروم می کنه و من را به حس های دوران نوجوانیم برمی گرداند که خیلی از آنها دور شدم و حس بازگشت به خودم را دارم سلامت و پایدار باشید
درود و خداقوت به استاد عباسمنش عزیز
ای استاد مهربان،
من این فایل هدایتگر را در صبح 20 نوامبر یعنی روزی که تصمیم گرفتم یک نگاهی به یکسالی که بر من گذشت، دریافت کردم. من گاهی وارد حساب کاربری خودم میشدم و همیشه فکر میکردم که چرا استاد عباسمنش تو اینستگرام پیغامی برای ما نمیفرستند . ببخشید که شما را قضاوت کردم. این فایل شما بهترین هدیه برای تک تک افراد هدایت شده و تشنه اگاهی میباشد. قسم میخورم که مثل همیشه مواظب تک تک قدمهایم باشم.
تمام جملات شما از سالهای پیش سرمشق من بوده اند و هستند. شما الگویی تقوا و پرهیز هستین برای من.
کلام شما شاه کلید میباشد…
امیدوارم شاد و رها در پناه دلبر جان باشید.
سلام خدمت شما استاد عزیزم
این که خداوند کارهای ما رو انجام میده بسیار برای من حس واقعی خوبی داد واقعاً این فایل خودش یه دوره هستش
داستانی که میخام بگم واقعا کار خداوند بود
من کسب و کارم دفتر املاک هست وکلا در بخش ملک هستش در استان خراسان رضوی شهرستان نیشابور
این داستان برای خودم مینویسم که یادم بمونه هدایت پروردگار
هفته پیش یه ملکی از مشتریان قدیمی در دفتر ما فروخته شد این بنده خدا ساکن شهر مشهد بود ویه مقدار از کارهای قرارداد مونده بود دادن چک ها که قرار بود بیاد نیشابور و تکمیل بشه
ضمن اینکه ایشون قصد خرید آپارتمان در مشهد داشتند
چند مدت بود برای سر زدن به خونه برادر خانمم که بچه تازهای خدا بهشون داده بود خاستیم بریم مشهد
پنجشنبه به دلم افتاد بین صحبت با مشتری خودمون که قرار بود بیاد نیشابور برای تکمیل قرارداد و دریافت چک گفتم باشه ما احتمالا بیایم مشهد خودم میارم مدارک و… خلاصه اینکه بنده خدا قرار گذاشتیم بیاد درب خونه برادر خانمم
بعدازظهر پنجشنبه رسیدم بازم خداوند بدلم انداخت که به برادر خانمم گفتم ایشون انسان عالیه دنبال خرید آپارتمان هستش میخاد بیاد مشهد
وقتی ایشون موضوع متوجه شد گفت واحد کنار خودمون تخلیه و گذاشتن برای فروش ودنبال همسایه خوب هست
خلاصه به بنده خدا من پیشنهاد دادم اومد آپارتمان دید ونظرش مثبت شد
و دوشنبه همین هفته قرارداد همون آپارتمان در دفتر خودمون انجام شد
واین کار خداست و هیچ شکی در این ندارم
امیدوارم این داستان نشانهای برای خودم و دیگران باشه که کارهای ما همیشه توسط خداوند انجام میشه
البته وقتی که هیچ نگرانی نداشته باشیم
ممنون از شما استاد بزرگوار که زندگی من از زمان آشنایی با شما تغییرات زیادی داشته و امیدوارم هر روز بتونم روی خودم کار کنم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز28 آبان رو با عشق مینویسم
رها باش
به بی نهایت طریق نشانه رو بهت میدم
درسته درخواست نشانه کردی اما رها باش
امروز این پیام رو از خدا دریافت کردم
وقتی صبح بیدار شدم ، حاضر شدم تا برم نونوایی و خمیر و آرد و نون بخرم تا مادرم نون مخصوص خودمونو که همیشه درست میکنه ،درست کنه و دیشب چون داداشم برای من یه سری صدف آورد که یکی از همکاراش داده بود و فهمیده بود من کارای گل سر میبافم داده بود گفته بود به خواهرت بده تا هرچی دوست داشت با صدفا درست کنه ، صدفا همه سوراخ شده و حاضر بودن ، یعنی خدا همه اینا رو داشت برای من نشونه و ایده میداد ،من خودم صدف داشتم اما هیچ وقت نتونستم سوراخشون کنم چون با دستگاه داداشم امتحان کردیم صدفا میشکستن
و نشست و در مورد کارای مختلف میگفت ، به مادرم گفت میتونی نون بپزی و بری جلو در مدرسه بفروشی
خدای من الان دوباره یادم اومد اون روزا ،داداشی که قبلا نمیذاشت من کار کنم و میگفت ضعیفی از نظر بدنی و زود خسته میشی ،و دلش برای من میسوخت و میگفت من حقوق میارم و حقوق بابا هست ، الان داره پیشنهاد میده که مادرمم در کنار فروش گل سر یه کار جدید شروع کنه
چی داره رخ میده؟؟؟
من که همون طیبه ام با همون فیزیک بدنی چند سال پیش و تغییری نکردم ،اما از درون یه سری اتفاقا رخ داده ، که از نظر فیزیکی و قوت بدنم دیگه هیچ کس توجه نمیکنه و همه فرکانسایی که ارسال کردم داره کار خودشو میکنه که حتی قوت شده به تک تک سلول های بدنم و من قوی تر شدم از نظر جسمی
دستام قوی شدن چشمام که قبلا هی اذیت میشد با کمی به گوشی نگاه کردن ، قوی شدن جوری قوی شده که من رد پاهامو یه وقتایی میشه نزدیک سه ساعت میشینم مینویسم اما چشمم قوی و قوی تر میشه و هرآنچه که خدا به من زیباترین اعضای بدن رو عطا کرده قوی شدن
باچی قوی شدن ؟؟؟؟
با یه تغییر درونی
این من بودم که سال ها با افکارم و باورهام خودمو مریض میکردم و میگفتم نمیتونم نقاشی و کارای ریز انجام بدم چون مچ دستم ضعیفه و درد میکنه
و همینجورم میشد و مداممن دستمو میبستم و درد داشتم
الان که مچ دستم همون مچ دسته
چرا هیچ وقت درد نمیگیره ؟
حتی تو این یکسال قوی و قوی تر هم شده
خدا می افزاید یعنی این
من شروع کردم و خدا افزود
قدرت بدنم رو افزود
یادمه یه بار رفته بودیم پارک، چند وقت پیش ، عموم داشت منقل درست میکرد تا کباب درست کنن و با باد بزن باد میزد
اومد گفت دستام قوی شدن
ازش پرسیدم مگه چیکار کردی عمو
گفت طیبه این همیشه یادت باشه وقتی بدنت رو حرکت میدی بدنت قوی میشه وقتی من با باد بزن باد میزدم دستام به حرکت افتادن و عضله هام به فشار افتادن و تلاش میکنن که قوی تر عمل کنن و اینجوری میشه که قوی میشه عضلات انگشتام و کف دستم و بازو و ساعد و کل بدنم که به هم وصل هستن
و این باورو داشت که وقتی کار میکنی قوی تر میشی
راست میگه ، من از وقتی این یکسال رو تلاش کردم وقتی میرفتم نقاشیامو میبردم نمایشگاه بین المللی یا مترو ،جلو در مدرسه و پارک و جاهای دیگه میفروختم اوایل وسایلای سنگین سبب میشد دستم درد بگیره و شبا با درد دستام میخوابیدم
اما به مرور زمان دیگه هیچ دردی تو دستام حس نمیکردم و اون وسایلای سنگین و نقاشیایی که رو چوب و آینه دستی بودن و سنگین بودن ،دیگه خیلی کمتر سنگینی شو حس میکردم یه جورایی دستام قوی و قوی تر شده بودن
چه یادآوری قشنگی بود ،سپاسگزارم ربّ من که قوت شدی و به تمام سلول های بدنم قدرت بخشیدی
چقدر نظر داداشم نسبت به من یا مادرم تغییر کرده
انگار من از وقتی حرکت کردم یه فرکانس قوی بودن رو نه تنها به خانواده ام بلکه به اطرافیان و فامیل و غریبه ارسال کردم که همه رفتارشون با من به کل تغییر کرد
حتی مادربزرگم و عمو و زن عموم و دایی و خاله و …میگفتن طیبه تو ضعیفی و من پذیرفته بودم اما الان همه شون تحسین میکنن و ازم خرید کردن
چقدر من تغییرم رو نسبت به پارسال زیاد حس میکنم
زیاد میگم چون ،من یه دختر به شدت خجالتی و کم رو و زود جوش بودم که نمیتونست صحبت کنه و ارتباط برقرار کنه
منتظر بودم یکی بهم حرفی بزنه تا سریع عصبانی بشم
انقدر کم رو که چه برسه بره بیرون و ارتباطش با آدما خوب باشه
اما الان به همه سلام میدم
جوری شده که وقتی مشتری میاد میگه چنده؟
با خوشرویی و لبخند میگم سلام و از سلام دادن من حالشون خوب میشه و سلام میدن و حالمو میپرسن و لبخند به لبشون میاد
ولی دلم میخواد تو ارتباط برقرار کردن بیشتر پیشرفت داشته باشم چه با خانواده ام و دیگران بلکه با همه وخدا و خودم
خدایا قلبم رو باز کن تا بیشتر یاد بگیرم و بی نهایت تر عمل کنم
داداشم ادامه داد ، اگر هر روز خوب بفروشی جدا از فروش گل سرا میتونی فروش داشته باشی
مادرم هم گفته بود صبح بیدار شدم برم نون و آرد بخرم
و قرار بود ظهر با مادرم بریم بازار حسن آباد تا بهش نشون بدم که چه کاموایی باید بخره تا بعد خودش بره خرید کنه
و خودمم میخواستم برم 15 خرداد
دیروز داداشم یه عالمه که صدف آورد که همه شون سوراخ شده و حاضر بودن
و همکارش شنیده بود من چیزای زیادی میبرم میفروشم داده بود تا به من بده و وقتی دیشب آورد من داشتم فکر میکردم چی میشه از اینا درست کرد که یهویی خدا تصویر گوشواره و گردنبند شب یلدا رو بهم نشون داد و قشنگ دریافت کردم چطوری باید درست کنم
و میخواستم از بازار انار و حلقه گوشواره رو بخرم
اما من از صبح تا ظهر ساعت 2 تمرین رنگ روغنم رو کار کردم و مادرم هم مشغول درست کردن نون مخصوص خودش بود ،اما دیر حاضر شد و نرفت جلو در مدرسه و منصرف شد از فروشش
و خودمون خوردیمش
وقتی حاضر شدیم تا بریم بازار تو راه دیدم یه درخت خیلی خیلی بزرگ حدودا از نصفه هاش رو بریدن و درخت بید مجنون بود که بوی خیلی خیلی زیبایی داره
و هوا بارونی بود و انقدر حس خوبی داشتم که وقتی چشمم به درخت افتاد دیدم انقدر برگاش پهن و بزرگه که یهویی مثل جرقه بود
که میتونم برگاشو بردارم و روشون نقاشی بکشم و تابلو کنم و بفروشم
چون داشتیم میرفتیم بازار من نتونستم وایسم و برگاشو بچینم
بی نهایت روی درخت ، برگ بود
خود خود گنج بود برای من
وای وقتی بهش فکر میکنم میبینم خدا چقدر بی نهایت برگ خلق کرده
حتی وقتی به درخت قطع شده نگاه میکردم میگفتم ببین این چقدر برگ داره اگر من بیام برگاشو بکنم تموم شدنی نیست
و همیشه برگای درخت بید مجنون نازک و پهناش کمه تا جایی که من دیدم ،اما این درخت برگای خیلی پهنی داشت و جون میداد که خشک کنی و روش نقاشی بکشی
قبلنا از بچگی برگ خشک میکردم و روشون میخواستم نقاشی بکشم حتی چند سال پیش رو برگ نقاشی کشیدم و فروختمش
اما اینبار گفتم خدایا اگر این ایده رو بهم دادی و قراره انجامش بدم کمکم کن
و من الان میرم بازار نظافت چی شهرداری نیاد درختو ببره صبر کن من بیام برگاشو بردارم بعد
اینو گفتم و رفتیم بازار
کلی کاموا خریدیم و مادرم گفت طیبه من نمیتونم برای خریدش بیام میشه تو هرموقع کاموا خواستم بیای بگیری و من بهت هزینه خرید رفت و برگشتتو بدم؟
جالبه تا چند روز پیش من طبق درک نادرستی که داشتم ،تو رد پای روز 18 آبان با پیام دوست آگاه در سایت متوجه درک نادرستم شدم ، نوشتم و اون موقع فکر میکردم نباید هیچ کمکی به مادرم بکنم و اگر کمک کردم ازش هیچ پولی دریافت نکنم
اما الان برای کاری که قرار شده بود برای مادرم انجام بدم بهم گفت پولشو بهم میده و منم قبول کردم
وقتی رفتیم بازار 15 خرداد من کلی انار خریدم و برگشتیم
وقتی رسیدیم بارون خیلی زیبایی میبارید من از بی آر تی پیاده شدم
به مامانم گفتم چند لحظه صبر کن من برم به درخت توت سلام بدم و بیام
همین که رفتم دستمو به تنه درختش کشیدم و دیگه اون صدایی که بهم میگفت به درخت دست نزن رو نشنیدم و دستمو که کشیدم به درخت سپاسگزاری کردم و از حس کردن درختی که عظمت خداست حس فوق العاده ای داشتم
از آقای نارنجی ثانی سپاسگزارم و از خدای خوبم سپاسگزارم که از طریق ایشون بهم فهموند که خدا هیچ وقت به من نمیگه به درختا دست نزن ، حتی وقتی شب هست و یا تو دل زمستونه
اون باورهای محدود من بود که از بچگی شنبده بودم به درختا دست نزنید شبا به خواب میرن و یا اینکه تو زمستون به خواب زمستانی میرن
وای خدای من شکرت که درک کردم که تو هیچ وقت حس خوبی که از دیدن و لمس کردن جهان هستیت بهم میدی و من سپاسگزار تر میشم رو ، نمیگی که نباید دست بزنی
مگه میشه خدایی که خالق این همه زیبایی هست بگه به زیبایی ها دست نزن و با دست زدن بهشون سپاسگزاری نکن
خدای من ربّ من شکرت که این درک هارو به من عطا کردی
استاد عباس منش و آقای نارنجی ثانی راست میگن من با باورهای قبلیم که داشتم اونجوری درک میکردم که خدا بهم میگه به برگ درخت دست نزن خوابیده
تو همین فایل تازه من بعد گوش دادن چندین باره متوجه حرفای استاد شدم
یا خدا هبچ وقت نمیگه به مادرت کمک نکن
یا هیچی از اون پول رو برای خودت برندار و تمامشو به مادرت بده
و خیلی چیزهای دیگه که بهم فهموند تا از این به بعد بیشتر دقت کنم و باورهای پشتشو سعی کنم پیدا کنم
و فقط به حسم رجوع نکنم
به باور پشتش هم توجه کنم که ببینم آیا اصلا خدا اینو میخواد یا نه
و قرآن بخونم و قرآن بخونم و قرآن بخونم
و بعد رفتم ، انقدر شاد بودم که به درختای نزدیک درخت توت هم دستمو کشیدم و گفتم عشق به همه تون خدایا سپاسگزارم و وقتی رسیدم
دیدم درخت بیدی که بریده بودنش هنوز اونجا بود و منم سریع رفتم خونه و وسیله هامو گذاشتم و نایلون برداشتم تا برم برگ بچینم
از ساعت 8 تا 10 شب برگ میچیدم تو تاریکی و نور کم که تو پارکینگ نزدیک خونه مون کنار خیابون گذاشته بودنش
با هر بار برگارو که میچیدم ،میگفتم وای چرا تموم نمیشن
من فقط تازه یه شاخه شو چیدم و دو تا نایلون بزرگ شد ببین اگر زمان باشه من همه رو بچینم چقدر میشه
و هر بار سپاسگزاری میکردم
و وقتی چند شاخه بزرگ رو چیدم و خوشحال و خرم تو خیابون با خدا صحبت میکردم و میرفتم خونه
وقتی رسیدم شروع کردم به شستن برگا
الله اکبر
الله اکبر
لا اله الا الله
برگارو گذاشتم تو یه ظرف و آب و باز کردم
از تعجب میگفتم خدایا تو چقدر بزرگی، تو چقدر هوشمند ،همه چیز رو خلق کردی
تو این همه سال با اینکه برگ درخت بید مجنون رو دیده بودم اما نمیدونستم ضد آبه
وای هرچی آب میریخت رو برگا همه عین مروارید میشد و میریخت پایین ظرف و برگا روی آب وایمیستادن
من یه برگ رو گرفتم زیر آب هرچی آب بود اصلا رو برگ نمیشست و کاملا ضد آب
حیرت زده شدم چقدر خدا شگفتی داره و من تازه یکی از شگفتی هاشو داشتم میدیدم
وقتی همه رو شستم و خواستم با دستمال پاکشون کنم
داشتم فکر میکردم و میگفتم یعنی رو برگا چی بکشم ؟؟
و مشغول نگاه کردن به روی برگا بودم که دوباره حیرت زده شدم
همیشه به برگای درختای دیگه توجه داشتم و حتی برگ درخت بید رو بارها دستم گرفته بودم اما به این شگفتیش دقت نکرده بودم
یهویی یه برگ پهن که خوشرنگ بود و بین رگ برگاش قرمزی قشنگی داشت رو گرفتم جلوی نور چراغ اتاقم
و داشتم رگ برگاشو نگاه میکردم و میگفتم خدایا شکرت
که یهویی گفتم وای خدا حاشیه درست کردی برای برگ ؟؟؟؟
دیدین تو برگه هایی که موقع مدرسه تحقیقی مینوشتیم کاغذ با حاشیه طرح دار میگرفتیم
برگ درخت بید دقیقا اینجوری بود ، چقدر عظمت چقدر دقیق چیده بود و انگار یه چیدمانی که دور تا دور برگ حاشیه ای خورده که وقتی دقت کنی بهش ، مکث کنی
و به این همه عظمت فکر کنی
و پی میبری که هیچی هیچی نیستی
درسته من عاشق نقاشیم ولی از قدرتمندترین نقاش جهان هستی
ربّ و صاحب اختیارم هیچ وقت اینجوری به نقاشیاش با دقت نگاه نکرده بودم
البته به برگای دیگه چرا ، اما به این برگ درخت بید نه
و من باز سپاسگزاری کردم و مشغول خشک کردن و گرد و غبارای روشو گرفتن بودم و میذاشتم لای کتاب تا خشک بشه
که دوباره فکر کردم به این که روی این درختا چی میشه طراحی کرد و کار کرد؟؟؟
که حس کردم روشون میتونی طراحی طلا و جواهرات انجام بدی و ببری به طلا فروشیا بفروشی
بعد دوباره گفتم آره میتونم حتی از اینترنت طرح طلا پیدا کنم
اما دوباره حس کردم باید از طرحای خودت باشه
و خودت باید از کلاسی که پارسال رفتی یکم طراحیشو یاد گرفتی ،ایده خودت باشه ،حتی طرحی که میخوای روی برگ بکشی
مثلا یه انگشتر یا یه پلاک یا یه گردنبند
طرح باید طرح و ایده خودت باشه
و میدونم که اگر این برگا خشک بشن و من کار رو شروع کنم خدا صد در صد ایده طراحیشو بهم میده
و من فروش نقاشیامو با این ایده و آینه دستیا و زیر لیوانیام شروع میکنم و هر هفته دو روز که کلاس نقاشی میرم کارامو میبرم و خدا مشتری میشه برام و شروع میکنم باورهای قوی در مورد نقاشی میسازم
و میدونم که خدا تکاملم رو که درمورد باور فروش نقاشی به ساده ترین و طبیعی ترین شکل هست رو همه و همه رو بهم میگه
من کافیه قدم بردارم و بهش اعتماد کنم طبق تجربه های قبل که یکی یکی کارامو انجام داد و اعتمادم و ایمانم و باورم نسبت به روزهای قبل آگاهیم رو بیشتر کرد
پس وقتی اونا شدن
صد در صد از این به بعد خیلی اتفاقات نابی برای من رخ میده
و همینجور داشتم فکر میکردم تا اینکه گفتم خدا ؟؟؟ میشه یه نشونه بهم بدی که من بدونم از این فروش برگ چجوری میشه و درسته هیچی نمیدونم ولی یه نشونه بده تا آروم بشم
و من اومدم تو سایت و تو فکرخودم ، این بود، الان میرم تو قسمت نشانه روزم و از اونجا نشانه روزم رو میبینم
وقتی اومدم تو سایت دیدم یه تیک آبی بالای صفحه کنار اسمم هست اصلا اراده خودم دست خودم نبود سریع رفتم ببینم از دوستان برای من چی پاسخ دادن
و ته دلم گفتم الان خدا چی میخواد بهم بگه با پاسخ دوستان
و هیچفکری درمورد اینکه خدا به من نشونه بده که چند دقیقه پیش درخواست کردم که اون باعث شد بیام به سایت نداشتم
که وقتی پیام رو باز کردم و تا آخر خوندم
که در فایل درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 – صفحه 22 نوشته بودن
وقتی پیامشونو خوندم تموم شد
خوشحال شدم و خندیدم ، گفتم منم برای شما بهترین هارو از خدا میخوام و سپاسگزاری کردم در زبانم ولی گفتم بذار برگارو خشک کنم بعد جواب دوست آگاهم رو که برای من نوشته بنویسم
اما همین که خوندم و گوشیو زمین گذاشتم یه برگ برداشتم دستم تا خشک کنم
این جمله شون تکرار شد تو دلم
طیبه عزیز از خداوند برات رزق بی کران
مشتری های دس دلباز بخشنده مهربان و ثروتمند آرزو دارم
به امید روزی که نزدیک است و نمایشگاه بزنی و اونجا تابلوهای زیباتو به نمایش بذاری و شما رو در اون مکان ملاقات کنم میدونم که میشه
گریه کردم
گریه کردم گریه کردم
چون به یکباره درک کردم جواب خدا رو
که سبب شد بیام و سریع بنویسم
بهم گفت که تو کاراتو بکن طیبه ، من مثل همین رد پات که به من سپردی و درست درخواست کردی
رد پای روز 11 آبانم
اگر درست درخواست بکنی و ایده هایی برای نقاشی بهت میگم که ، کلی ثروت خلق کنی
و تابلوهاتو در بهترین نمایشگاه ها به فروش برسونی ، حتی درخواستت که میخواستی نقاشی هات تو نمایشگاه های نقاشی آمریکا به فروش برسه هم، عملی میشه ، فقط باید تکاملت رو طی بکنی و تاکید میکنم روی مهارت نقاشی تمرکز کنی
اما تو تکاملت رو طی کن و آرام آرام باش
و طیبه جان تو ادامه بده مطمئن باش میگم کجا بری ، برای فروش
دقیقا مثل این یک سال
اگر تعهدتو ببینم صد در صد بینهایت تر میشه این هدایت
باورهاتو هر روز قوی کن ادامه بده به تکرارشون
مطمئن باش میگم چه طرحی بکشی
مطمئن باش مثل همیشه هدایتت میکنم
درخواست درست خودت رو با قوی کردن باورهات بگو ، من موجودش میکنم
به شرط اینکه باورهاتو ادامه دار و مستمر قوی کنی و همیشه قدم برداری براش و عمل کنی
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزاری میکنم چقدر تو خوبی ربّ من
مگه میشه این همه خوب باشی و بهت نگم ماچ ماچی
وقتی نوشته شونو ادامه دادم و خوندم نوشته بودن :
گفت اول جواب به این کامنت بی نهایت زیبا رو باید بدم ببین خدا چطوری هوای بندهاش داره الهی من قربون خدا برم
چقدر حس خوب گرفتم از این پیامشون
چقدر دقیق میچینه خدابرای من
حتی میدونه من قراره چند روز بعد درخواستی بکنم ،به بنده آگاهش میگه برو برای طیبه بنویس
و وقتی میاد روی سایت و من باید ببینمش که باید جوابم رو بگیرم چقدر خدا دقیقه
وای خدا چقدر دقیقه
میدونست من امروز تو این لحظه میگم یه نشونه بهم بده
البته بایدم بدونه خداست دیگه ، همه چی دست خودشه ،از تمام وجود من آگاهه مگه میشه ندونه
قدرت مند ترین نیروی جهان خدای من شکرت
امین زندی گفته:
28 آبان 1403 در 07:31
مدت عضویت: 818 روز
اینارو میگم تا به خودم بگم طیبه ببین
طیبه مزرعه لی گفته:
28 آبان 1403 در 22:58
مدت عضویت: 467 روز
وای خدای من الان متوجه یه چیزی شدم
بیشتر وقتا پیامایی که دریافت میکنم برای یک روز قبل هست و برای خود اون روز کمتر شده که استاد تایید کنن و من همون روز کمتر شده ببینم کسی برام پاسخ نوشته
ولی الان که دقت کردم دیدم درست آقای زندی دقیقا همون روز برای من پاسخ نوشتن و همون روز تایید شده
این یعنی چی طیبه ؟؟؟
این یعنی اینکه خدا داره به شکلی حساب شده و دقیق هدایتت میکنه تا رشد کنی
من امروز داشتم به فایل جدید گوش میدادم
میگفتم خدا من اجازه میدم
بازم اجازه میدم
اجازه میدم هدایتم کنی
میدونم قبلا اجازه دادم
اما اگر برای خیلی چیزها نتونستم این اجازه رو بدم ،الان میخوام برای همه چی اجازه بدم بهت
دلم میخواد هدایتم کنی
یه کاری کن ،من سعیمو میکنم که روی باورهام کار کنم چون از استاد شنیدم و دارم یاد میگیرم که باورهای منه که تو داری طبق باورهام به من پاسخ میدی
من از این به بعد سعیمو میکنم بیشتر عمل کنم تو همه جنبه ها و میدونم که من اگر سمت خودمو انجام بدم تو سمت خودتو همیشه خوب انجام میدی
ازت میخوام کمکم کنی تا من سمت خودمو خوب انجام بدم و باورامو قوی کنم تو همه جنبه ها
خدا جونم ربّ ماچ ماچی جان خودم عشق دلم خیلی دوستت دارم
دلم میخواد عمیقا اجازه بدم و میدونم الان هم اگر بگم شاید باورهایی دارم که مانع از اجازه دادن به تو میشه ولی اینو میدونم و باور دارم تا اینجا کلی بهم کمک کردی و این رو با اطمینان میدونم که کمکم میکنی
پس با عشق ادامه میدم و سعی میکنم عمل کنم
تا از نتایجم در همه جنبه ها بیام و بنویسم
ربّ من قلبم رو باز کن برای قوی کردن تمام باورهایی که در همه جنبه ها در وجودم هست خدای من بی نهایت سپاسگزارم
وقتی پیام رو برای دوست آگاهم در سایت نوشتم تا نصف شب حدود ساعت 2 بیدار بودم و داشتم برگای درخت بید مجنون رو لای کتابا میذاشتم
به خودم میگفتم ببین طیبه چی فکر میکردی چی شد
تو خواستی از نشانه ها از خدا نشونه بگیری ولی خدا هدایتت کرد به پاسخ دوست آگاه در سایت
خدایا شکرت
انقدر خوابم میومد که بارها گفتم بذار باقی شو فردا انجام میدم
ولی به نجوای ذهنم گوش ندادم
گفتم من باید انجامش بدم
و گفتم خدایا توانم رو بیشتر کن
و برگ هارو همه رو لای کتابا گذاشتم و خوشحال بودم از اینکه به وعده ام عمل کردم و کارم رو تا آخر انجام دادم
و همین که تموم شد جمع کردم و اومدم بخوابم
این روزا همین که سرمو رو بالش میذارم سریع میخوابم
در صورتی که قبلا هیچ وقت اینجوری نبودم و تا یک یا دو ساعت سر جام هزار تا فکر ناخوب از آینده از زندگی از همه چی داشتم و به سختی خوابم میبرد
خداروشکر میکنم الان خوابم بی نهایت آرام هست
شب ، قبل خواب به مادرم گفتم فردا میای باهم بریم پارک ترافیک دوچرخه سواریمو اونجا ببینی ؟ آخرین جلسه ام هست
گفت باشه ولی بعد گفت نمیتونم پیاده بیام نیم ساعت راهه و راهش یکم ناهمواره با اسنپ بریم که بعدش تصمیمش عوض شد و گفت نمیاد
امروز پر از درس بود و آگاهی خدایا ممنونم بی نهابت
خدایا شکرت
خدایا ازت درخواست میکنم نور بی نهایت زیبات رو به شکل آگاهی و زیبایی و عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و بهترین ها که خودت میدونی ،به زندگی تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش و استاد و مریم جان و همکارانشون و تمام جهان هستی عطا کنی
آمین
خیلی دوستتون دارم با عشق
سلام استاد عزیزم
استاد کلمه به کلمه این فایل شما هم هدایت هست برای من. از یک ربع این فایل من فقط سه صفحه نکته برداشتم
استاد واقعا به معنی حقیقی جایی ک ما روز خودمون حساب کنیم به معنی حقیقی زندگی سخت میشه ذهن محدود هست
و وقتی تو زندگی در گذشته تجربه کردی ک با هدایت های خدا چقدر قشنگ بوده چقدر قلبت انرژی داشته چقدر کارها خوب پیش رفته
و وقتی میای ی جاهایی بخاطر باور های اشتباه درونت میای هی دنبال راهکار با توجه به آنچه ک دیدی و تجربه کردی اقدام میکنی میبینی انگار بیشتر سخت میشه بیشتر تو منجلاب فرو میری
و اصلا میفهمی این مسیر مسیر تو نیست مخصوصا ک در تلاش این هستی ک باور بسازی مسیر خواسته ها و هدف ها پر لذت هست سختی معنی نمیده هر کاری تو این مسیر میکنی خدا بهت میگه و چنان لذتی داره ک دوست داری لحظه به لحظه اش زندگی کنی.
اصلا عطش خاصی تو وجودت ایجاد میکنه
کلمه به کلمه این فایل من باید تمرین کنم و گوش کنم و واقعا هدایتی بسیار ب موقع بود اونم درست لحظه ای ک من دارم تلاش میکنم با توحید و قدرت دادن به خدا به قیمت از دست دادن دوستام به قمیت از دست دادن شغل و درآمدم برای ساختن زندگی جدید و بهتر تلاش کنم
چون قلبم میگه فاطمه پرستاری با روح تو هم خون نیست دیگ و باید از شغل جدیدت ک شینیون هست و حال دلت باهاش خوبه زندگیت بسازی
واقعا چطوریه نمیدونم اما استاد بسیار از خدام ممنونم از این هدایت ک اول داره میگه جای پای خودش تو قلبم محکم کنم و بعد به مسیرم ادامه بدم.