ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد جانم
استاد جان نمیدونید این فایل با من چه کرد انگار منو از لحاظ فرکانسی 30 درصد برد بالا
امروز صبح که به لطف خداوند از خواب بیدار شدم گفتم ابن روی شونه های خداوند نشستن یعنی چی که استاد درموردش صحبت میکنه و بچه ها توو کامنتا درموردش مینویسن ؟؟ دوست دارم تجربه ش کنم و بعد گوشیمو روشن کردم اومدم توو سایت و استاد عزیزم رو دیدم که توو آسمانا داره عشق میکنه و به ما عشق میرسونه استاد جان بگ گراندتون خیلی عالیه و انرژی مثبته ، و اینطوری بود که فهمیدم خداوند میخواد با این فایل بهم بگه روی شونه هاش نشستن یعنی چی.
استاد جان این فایل مثل بیشتر فایلای دیگه تون اشک منو درآورد وقتی مثال دوستتونو زدین مو به تنم سیخ شد اشک شادی ریختم
خداوند پاسخگوست خداوند سریع پاسخ گوست خداوند خیلی دقیقه خداوند حواسش به همه کیهان هست خداوند هیچ وقت خوابش نمیبره خداوند هیچ وقت فراموش نمیکنه
چقدر عالی معنی همزمانی رو در این اتفاق درک کردم
استاد جان یه جای فایل گفتین خورشید میتابه اما اگر توو در زیرزمین باشی نورو دربافت نمیکنی و این برای من یه تلنگر بود چون دقیقا من در زیر زمین بودم و ابن یه نشانه ای بود برای اینکه از این پیله بیام بیرون
راستش اینه که همزمانی در زندگی منم اتفاق افتاده اما نه مثل دوستتون که انقدر واضح و بزرگ باشه یه مثال کوچیک میزنم چند وقت پیش دورهم بودیم با خانواده که میخواستیم چایی بخوریم خواهرم اومد چایی هارو بریزه چایی و صاف کن و گذاشت و چایی هارو ریخت نمیدونم چی شد که من گفتم واسه من نریز خودم میریزم و اونم گفت باشه و نمیدونم چی شد که حسم بهم گفت چای صاف کن نذارم و همبنطوری با تفاله چایی بریزم واسه خودم، در حالی که همیشه چای صاف کن میذارم و عادت دارم که چایی با تفاله نریزم ، من چاییمو ریختمو رفتیم توو حیاط نشستیم که چایی بنوشیم بعد دیدم همه دارن میگن چرا روی چایی چربی هست بعد من نگاه کردم دیدم روی چای من چربی نیست و مثل همبشه عادیه بعدش کاشف به عمل اومد که چای صاف کن چرب بوده به خاطر همون چای بقیه چرب شده ولی من چون از چای صاف کن استفاده نکردم چاییم درست بوده . شاید این یک اتفاق خیلی کوچیک به نظر برسه اما مهم اینه که یه حسی که اصلا هم منطقی نبود به من گفت کاری کنم و من انجامش دادم و نتیجه متفاوت از بقیه گرفتم
من دیگه این قانونو ازش مطمئن شدم که هرجایی بی خیال و آرام و خونسرد بودم همه چیز آسان پیش رفته و هر جایی عجله داشتم و حرص خوردم به بدترین شکل ممکن پیش رفته
و یک نکته ای که در این فایل استاد فرمودین این بود که نمیخواد خواسته هامونو صد بار به خدابگیم خدا خودش از خواسته هامون با خبره دقیقا این چیزیه که من انجامش میدم و خواسته هایی که بهشون نرسیدم رو هی دوباره به خدا میگم و باید روی این باورم کار کنم که خداوند همیشه ناظره و اگر یک بار خواسته مو بهش بگم کافیه
من یه تصمیمی گرفتم و اون اینه که از این به بعد هر وقت اتفاقای اینچنینی که شببه معجزه ست برام افتاد یعنی همزمانی هایی برام پیش اومد که کارم بسیار آسان شد بیام اینارو یه جا بنویسم که یادم بمونه که میشود که میشود
استاد جان این فایل قلب منو باز کرد نیاز هست که با دقت و تمرکز بیشتری بهش گوش کنم
استاد عزیزم خیلی ازتون سپاسگذارم حالم خیلی خیلی خوبه خدایا صدبار شکرت
سلام
باورم نمیشه امروز که بصورت اتفاقی دیدم فایل جدید گذاشتید تیتر و موضوعش دقیقا چیزی بود که الان بهش خیلی نیاز داشتم، جواب سوالایی بود که تو این چند روز از خداوند پرسیده بودم،
من یک خواسته ای داشتم از خداوند که او نیز پاسخ داد و هدایتم کرد به سمتش همه چیز خیلی راحت و روان و بصورت معجزه وار پیش رفت و چندروز مونده بود که نتیجه اش وارد زندگیم شه اون چند روز شد تقریبا یک ماه گره افتاد تو کاراش و هنوز به نتیجه نرسیدم
کنترل ذهن برام خیلییییی سخت شد یه حالت سینوسی داشتم چندروز حالمو خوب میکردم و ی روز بهم میریختم، همش از خودم میپرسیدم که همه چیز خوب بود راحت داشت پیش میرفت 98درصد کارا عالی پیش رفته بود چرا انقدر سخت شد یهو و اون طولانی و سخت شدنه احساس بد و نگرانی و عجله رو در من ایجاد میکرد که من رو اتفاقا از خواستم دورتر میکنه این احساس ولی به سختی سعی میکردم که احساسم رو خوب کنم! از خداوند کمک میخواستم که بهم بگه آیا من ترمزی دارم یا هنوز بهترین زمان به وقوع پیوستن خواسته ام نرسیده؟ چندروز فکرم درگیر این سوال بود
امروز با فایل شما من متوجه شدم که چنتا ترمز ریز دارم و احتمالا زمان مناسبشم فرا نرسیده
یعنی انگار جمله به جمله این فایلو داشتید به من میگفتید، مخاطب اصلیتون من بودم! زمانی که از خدا هدایت خواستم
من فهمیدم باید بیشتر روی باورهای توحیدی کار کنم ،دقیقا همین ترمزو داشتم که گفتید یکبار بگید خداوند میشنوه نیاز نیست صدبار یادآوری کنی بهش اونم بخاطر عجله و ترس و نگرانی بود که نسبت به نتیجه داشتم
و یکم دنبال تایید دیگران بودنو هم متوجه شدم دارم با اینکه دنبال توجیه خودم بودم همش که بگم ندارم ولی با مثالایی که زدید متوجه شدم منم اون مشکل تایید شدن رو دارم
و اینکه زمانش رو بسپرم به خداوند اون در بهترین زمانش هدایتم میکنه
و اون چیزی که خیلی باعث نگرانی من میشه تو این مسیر باور کمبود فرصت هاست، که اینو قشنگ میفهمیدم از اولش و این ترمزو دارم و سعی میکنم روش کار کنم، این ترمز خیلی قویه تو ذهن من و نگرانی من رو تشدید میکرد تو این مدت
استاد خیلی ممنونم ازتون که این فایل هارو با ما به اشتراک میذارید و به ما هم کمک میکنید تو این مسیر
بنام خدای هدایتگرم
سلام استاد جان عزیزم واقعا دلم براتون تنگ شده هر روز و حتی روزی چندین بار میومدم تو سایت ببینم فایل جدید اومده یا نه
واقعا منتظر این لحظه بودم چندین روز هست که از خدا هدایت میخواستم که راه رو بهم نشون بده و آرامم کنه
الان 25 روز هست که به یه تضادی برخوردم که واقعا ترس کل وجودمو گرفته بود و نمیدونستم چکار کنم با اینکه از خداوند هدایت میخواستم و بهش میکفتم با من حرف بزن منو راهنمایی کن ولی بازم ذهنم نجواهای خودشو میداد و وجودمو ترس فرا میگرفت تا اینکه بعد از دو روز شروع کردم به تکرار باورهای توحیدی
بهتره تضادی که بهش برخوردمو بگم
استاد من تو یه آپارتمان زندگی میکنم که 14 واحده و همسایگان عالی دارم فقط یکی از این واحدها هست که دوتا پسر معتاد داره و اینا مشکل میسازن برای این ساختمان تا اینکه من از خدا خواستم کمکم کنه یه خانه در یه مکان مناسب بخرم و میدونم چون حرکت نمیکردم خدا با این پس گردنی بهم فهموند که حرکت کنم
ولی باز من میگفتم پول ندارم چطور جابجا بشم
تازه این خونه رو بازسازی کردم دلم نمیاد و کلی باور محدود کننده دیکه
تا اینکه دقیقا 25 روز قبل صبح ساعت 5.30 صبح با صدای انفجار و لرزش خانه از خواب پریدیم و همسرم وقتی رفت انباری دید اون دوتا معتاد انباریشان را اتش زدند و شعله های اتش از پارکینک ساختمان بیرون میزد ولی به انباری ما که روبروی انباری آنها بود هیچ خسارتی وارد نشد فقط اتش نشانی شیشه انباری مارو شکست ببینه آتش گرفته یا نه و این ترس کل وجودمو گرفت و اصلا تا چندین شب من خواب نداشتم و با باورهای توحیدی تونستم خودمو آرامتر کنم بخودم گفتم همینطور که این همه سال خدا ازت محافظت کرد از حالا به بعد هم محافظت میکنه همینطور که از اموالت و تمام وسایلی که داخل انباری گذاشته بودم محافظت کرد از حالا به بعد هم محافظت میکنه. استاد من هرچی که دارم از برنج و روغن و مواد شوینده و هرچی که برای زندگی لازمه و کلی از لباسهامون اینجوری بکم واقعا همچی داخل انباری گذاشته بودم به دلیل کمبود جا ولی خدا محافظت کرد و هیچ اتفاقی نیفتاد برای انباری ما
و این تضاد واقعا منو بهم ریخت اصلا اروم نبودم اصلا احساس خوبی نداشتم و هر روز از خدا میخواستم که منو هدایت کنه و واقعا صدای خدا رو نمیشنیدم شروع کردم به یادآوری که یادته فلان جا هدایت خواستی چقدر روشن واضح خدا بهت جواب داد و خیلی از هدایتهای خدارو یادآوری کردم بخودم و سریع یادم افتاد به ترس شما که تو جنگل بودید و بخودم گفتم نقطه مقابل ترس ایمانه من باید ایمانمو قوی کنم من باید روی باورهای توحیدی کار کنم و سریع یاد حرف شما افتادم که من هستم که با توجه به افکار و کانون توجه ام دارم تمام شرایط و اتفاقا زندگیم رو خلق میکنم و بازگو کردن این عبارتها وکوش دادن به باورهای توحیدی باعث شد آرامتر شوم و دوباره تونستم بخدا نزدیکتر شوم و ازش خواستم باهام حرف بزنه بهم بگه و آرامم کنه و تسلیم شدم در برابرش .
چون من خیلی تقلا کردم که جابجا بشم میکفتم من یه لحظه اینجا نمیمونم باید برم ولی یه سری اتفاقات افتاد که فعلا نشد جابجا شوم و متوجه شدم که باید تسلیم باشم خداوند در زمان مناسب در مکان مناسب منو هدایت میکنه متوجه شدم همه چیز طبق برنامه خدا پیش میره من فقط باید روی خودم کار کنم و سپاسگزار این لحظه باشم و احساسمو خوب نگهدارم تا اتفاقات عالی رخ بده متوجه شدم خدا هر لحظه داره منو هدایت میکنه من باید بشنوم
متوجه شدم خداوند هواسش بمن هست و اون دوست نداره من ضرر کنم و بهم آسیبی برسه
متوجه شدم خداوند محافظ منه و منو دوست داره
متوجه شدم به اندازه ای که من بخدا فکر میکنم و ازش درخواست میکنم به همون اندازه بمن میده
متوجه شدم خداوند هر لحظه داره منو هدایت میکنه این من هستم که نمیشنوم
متوجه شدم خداوند خودش هواسش بمن هست نیاز نیست تقلا کنم اون خودش مثل قبل کارهامو انجام میده و منو خوشحال میکنه
بااین باورها که بخودم میکفتم و مینوشتم تونستم حالمو بهتر کنم و بخدا کفتم من نیاز دارم به ایمان بیشتر دوست دارم آگاهیم بیشتر بشه و الان که اومدم توسایت و چهره زیبای شما رو دیدم انقدر خوشحال شدم و لبخند به لب و با شادی سریع نکاه کردم ببینم عنوان فایل جدید چی هست وقتی دیدم درمورد درک قانون خداوند هست انقدر احساساتی شدم که نگو و فقط داشتم خدارو شکر میکردم بخاطر حرفهای زیبای شما بخاطر اینکه من تشنه شنیدن این آگاهی ها بود من وجودم پَر میکشید برای شنیدن این صحبتها خیلی آرومم خیلی حالم خوبه خیلی عاشق خدام خیلی عاشق شما هستم من اکثر وقتها فایلهای شما رو بصورت صوتی دانلود میکنم که بتونم بارها و بارها بشنوم ولی امروز دوست داشتم ببینمتون حتی یه حس خوبی از چشماتون میگرفتم وقتی که نگاهتون میکردم و صحبت میکردین واقعا نیاز داشتم به شنیدن این صحبتهای شما واقعا حال دلم خوب شد خیلی خیلی خیلی عاشقتونم خوشبحال شما که میشنوید این صدا و ندای خدارو و خوشبحال من که از دهان زیبای شما میشنوم این دُر و گوهرهارو
واقعا ازتون سپاسگزارم دوستتتتون دارم باتمام وجود
عاشقتم خداجوووونم ممنونم که جوابمو دادی بی نهایت ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام استاد نازنین
سلام مرد خدا
امروز صبح اومدم طبق روال معمول به سایت سر بزنم
نمیدونم چی شد
چم شد
به محض دیدن تصویر استاد چشام
پر شد
واقعا نمیدونم چرا اینجوری شدم
میدونین چند روز که نمیبینمتون جدا دلم براتون تنگ میشه
هنوز فایلو گوش نکردم
ولی معلومه چقد فرکانستون بالاست که
همچین حسی رو به مخاطب انتقال میدین
خدا حفظتون
واقعا واسه شخص بنده نعمته بزرگی هستین
تو زندگیم
جدا خوش به سعادتون
سلام استادجااان سلام استادخووووبم قربونتون برم من که شماکلام حق کلام رب العالمین به زبان میارین .یکی ازشکرگذاریهام اینه که خدایاشکرت که منوبسمت بهترین استادقانون آفرینش هدایت کردی .
شمابرایم مثل یک نوردرتاریکی وظلمات هستین انشاالله همیشه سالم شادباشین .استادمن این فایل ویکم گوش دادم خواستم کامنت بزارم ودراینجابهتون سلام کنم وتشکرکنم .انشاالله بزودی باجون ودل گوش میدم ولذت میبرم وگاهی هم قربون صدقه تون میشم .استادوقتی اکثرجامعه ……..رومیبینم که چقدربه همه کس وهمه چیزقدرت میدن جزخدایاچقدرذهن فقیری دارن قانون وحرفهای ارزشمندشماتوذهنم جرقه میزنه که ایناخلاف قانونه میگم ایناقانونونمیدونن وازته قلبم خداروشکرمیکنم که منوباشماباقانون جهان هستی آشناکردهرچندمنم اون جور که دلم میخوادبه قانون عمل نمیکنم اماااا سعی میکنم بازم خوبه بازم خداروهزارهزاااارمرتبه شکر
به نام خداوند وهاب و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
چقدر همزمانی این فایل و جلسه ۵ قدم چهارم برای من جذاب و دلنشین و پر از آگاهیه.
استاد چند وقت بود که داشتم به این فکر میکردم که چرا اتفاقات برای من میوفته و به خواسته هام میرسم،مسیر خواسته هام هم راحته اما دیر میرسم. مثلا میخوام یه معامله کنم،آخرین روز دیگه طرف راضی میشه به معامله کردن. یا میخوام توی یه بازه زمانی خاص یه مثلا آپارتمان رو بفروشم،روز آخر دیگه قرارداد بسته میشه و مشتری میاد. همش میپرسیدم چرا اینجوریه و چرا نباید زود و راحتر اتفاق بیوفته و خیلی دنبال جواب این سوال میگشتم و از اونجایی که به این آگاهی رسیدم که تمام اتفاقات رو خودم رقم میزنم،دنبال جواب سوال درون خودم میگشتم. که هدایت شدم به قدم چهارم و جلسه ۵ که انگار جواب تمام سوالاتم توی اون جلسه داده شد و آگاهی های اون فایل و این فایل فرمول حل مسئله من هست. توی این مدت به این نتیجه رسیدم که من خیلی میام روی توانایی های خودم حساب میکنم و یجورایی دست خدا رو توی انجام و حل مسائل زندگیم باز نذاشتم و دقیقا وقتی به نقطه تسلیم میرسم و کارم رو به خدا میسپارم ،اونوقته که خدا تمام کارهام رو به بهترین و راحترین و در کمترین زمان ممکن انجام میده. خب چه کاریه؟!!! از همون اول بیام و به نقطه تسلیم برسم و هم بصورت زبانی و هم بصورت قلبی عاجز بودن خودم رو در برابر قدرت خداوند ابراز کنم و اجازه بدم خدا مسائل من رو حل کنه و من فقط لذت ببرم اگر که به این دنیا اومدن من و اگر خلق کردن من فقط برای اینه که من لذت ببرم و خداوند همه چیز رو مسخر من کرده برای لذت بردن. بیام رنگ توحید رو توی زندگیم پر رنگ کنم و ریشه شرک روخشک کنن توی وجودم تا به بهترین و کوتاهترین و راحترین راهها هدایت بشم.
ممنونم استاد بابت این فایل فوق العاده و خداروشکر که شما هستید
به نام خدای رحمان و رحیم
خدایی که نیاز منو میدونه و خواسته منو پاسخ داد و این فایل رو برای من اماده کرد با من صحبت کرد آرام قلب من شد
سلام به اساتید توحیدیم و دوستان عزیزم
باورهای من در مورد خداوند که به این انرژی تنها نیروی بینهایت خیر و خوشبختی و ثروت وسلامتی شکل میده و من با باورهام یا در مدار دریافت این بینهایت انرژی پاک و جاری و ابدی باشم یا در مداری که اصلا آگاه به این انرژی هم نباشم که بخوام باهاش زندگی کنم بهش شکل بدم ازش استفاده کنم
نیرویی که تمام کیهان ،جهان هستی رو خلق کرده و سپس هدایتش میکنه و من با باورهام میتونم به این نیرو و انرژی شکل بدم این بینهااااایت آزادی هست که خدا به من داده که حتی به این انرژی به خودش شکل دلخواه خودم رو بدم و ازش استفاده کنم
باورهای من در مورد خداوند که این باورها اسونم میکنه برای اسونیها
خدای من عالمه مطلقه،خدای من قادر مطلقه ،خدای من خالقه و قدرت خلق زندگیم رو به من داده
خدای من خواسته منو میدونه نیاز منو میدونه پاسخ سوال منو میدونه منو میبینه میشنوه از من اگاهه حواسش به من هست از رگ گردن به من نزدیکتره راه اسون و ساده هدایت منو میدونه
منبع ثروت ،منبع نعمت ،منبع سلامتی ،منبع عشق ،منیع شادی و ارامش ،منبع خوشبختی هست که درون منه از رگ گردن به من نزدیکتره
همواره نعمت میبخشه همواره افزایش میده هیچ چیز و هیچ کس ناتوان کننده قدرت خدای من نیست شکست ناپذیر و حکیمه
همواره گناه من رو بخشیده و میگه من بسیار آمرزنده و مهربانم
عاشقانه میخواد که من بهترین نعمتها رو همواره به اسونی و سادگی دریافت کنم
منو لایق بهترین نعمتهاش به اسونی و بی قید و شرط میدونه زمین و آسمون رو مسخر من کرده
بینهایت بخشنده و مهربانه وهابه رحمان و رحیمه
همواره منو هدایت میکنه از بینهایت طریق منو لحظه ای رها نکرده
همواره میخواد که من در آزادی و آرامش و راحتی و لذت باشم فقط سپاسگزار نعمتها باشم تا با همین توجه به نعمتها بیشتر جاری کنه تو زندگیم منو با همین هدف خلق کرده
خدای من نیاز منو خواسته منو میدونه لذت میبره منو به خواستم هدایت کنه مشتاق تر از منه برای دریافت خواستم حمایتم میکنه پشتیبان منه تا با دادن خواسته های من باعث رشد جهان بشم
خداوند لذت میبره هرچقدر من خواسته های زیاد و بیشتری داشته باشم کافیه ظرف من بزرگ بشه نعمتها بینهایت جاری هستند مثل سلیمان نبی درخواست کنم
نتیجه احساسی تکرار این باورهام در مورد خداوند
احساس آرامش بیشتر ،احساس اطمینان بیشتر ،احساس امنیت بیشتر ،احساس درک من از خداوند قلب منو آروم میکنه
چه زمانی با فرکانس خداوند هماهنگم
وقتی که در زمانهای طولانی تری من آرومم ،امیدوارم، شادم، سپاسگذارم ،اشتیاق در قلبم هست من به فرکانس خدا نزدیکم دستررررسی دارم به فرکانس خدایی که از خواسته و نیاز من اگاهه و هدایت میشم به مسیر ساده و آسون و زیباست
نتیجه عجله کردن
وقتی که عجله دارم (عجله استرس میاره ،ترس و نگرانی میاره ،هزار بار خواستمو با عجز و ناله میگم و درنتیجه از فرکانس خدا دورتر میشم ) مقایسه نمیکنم خودمو با دیگران پس عجله ای ندارم دنبال تایید و جلب توجه دیگران نیستم پس عجله نمیکنم
وظیفه من کل کار من : بودن در احساس خوب و آرامش با یادآوری این ویژگی های خداونده با ایمان و توکل و امید به خدا زندگی کنم ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم اونوقت من هدایت میشم به ایده ها ،ادمها،شرایط،موقعیتهایی که ساده و آسون به خواسته هام هدایت میشم روی دوش خداوندم و خدا داره کارامو انجام میده
افتخار من در این مسیر، خوشحالی من در این مسیر، تمرکز من در این مسیر چیه ؟
تمرکز روی تاب آوری خودمه ،افتخارم اینه چقدر قوی و محکم و مقاوم زیر مشکلات بودم و این نتیجه رقم خورد
خوشحالی من اینه که با تلاش و سختی زیاد به موفقیت رسیدم تحسین و تائید و جلب توجه مردم رو گرفتم
افتخار من اینه که به سختی و زجر به خواستم رسیدم و اصلا دیگه این مسیر و رسیدن به خواستم برام ارزشمنده ؟
یا تمرکزم روی هدایت خداونده که به اسونی منو در آرامش و لذت روی دوش خودش به بهترین و ساده ترین و سریع ترین مسیرها ،ایده ها ،ادمها وشرایط هدایت میکنه
یا خوشحالی من اینه که تمام زندگی من در مسیر روون و آسون و لذت بخش پیش رفته خواسته های من به راحتی اومده تو زندگیم آسون شدم برای اسونیها
یا افتخار من اینه که تائید و رضایت خدا رو دارم نیازی به توجه غیر خدا ندارم من خلعی ندارم دیگرانی در زندگی من وجود نداره من بدون هیچ زجری بندگی کردم و اجازه دادم خداوند تمام کارهای من رو انجام بده به اسونی و لذت بخشی سلامتی ،ثروت و نعمت وآرامش دریافت کردم
نشانه اینکه خدا داره کارها رو انجام میده اینه که خیلی ساده و اسون کارهام پیش میره
تفکر هوشمندانه باور هوشمندانه: من باید به این تفکر برسم که ادعا کنم که خداوند مسائل منو حل کرده من آسان شدم برای اسونیها ،باورهای توحیدی من کمک کرد تا رو دوش خداوند باشم سوت زنان از مسیر زندگیم لذت ببرم و بهترین نعمتها رو به اسونی دریافت کردم
این مسیر تکاملی چنان ایمان من رو قوی میکنه که با تائید و شکرگزاری من به این مسیر آسون من هربار به مسیر ساده تر آدمهای بهتر شرایط بهتر ایده های بهتر هدایت میشم
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم، مریم بانوی نازنین و همه دوستانم در این سایت الهی
چقدر شما خوبید استاد هرچی که در محصولات می گید رو در فایلهای رایگان هم بیان می کنید، همین الان که داشتم این جمله رو می نوشتم خدا بهم گفت ” استاد اینا رو نمی گه من دارم می گم و برای من فرقی بین فایل رایگان و محصول نیست” ازتون سپاسگزارم استاد مهربانم که خدای واقعی رو به من شناسوندید.
تا چند روز پیش فکر می کردم که ما باید از خدا هدایت بخوایم تا اون هدایتمون کنه با وجود اینکه توی قدم اول دوره دوازده قدم مفصل در این مورد حرف زده بودید ولی درست متوجه نشده بودم برای همین هر کاری میخواستم انجام بدم می گفتم که خدایا هدایتم کن فکر می کردم اینو نگم هدایتم نمی کنه و تازه چند روزه فهمیدم که خدا هر لحظه داره همه رو هدایت می کنه مهم نیست که ما اینو درخواست کنیم یا نه. این درخواست کردن برای یادآوری به خودمه که حواسم باشه، که بشنوم، که در مدار شنیدن قرار بگیرم.
من چند ماهیه دوره احساس لیاقتو شروع کردم و در درون خیلی تغییر کردم، تغییراتی که وقتی در موقعیت خاصی قرار می گیرم متوجهشون می شم یعنی اینقدر آروم شخصیتم، طرز فکرم تغییر کرده که تا در یه موقعیتی قرار نگیرم خودمم نمی دونم. بعد که در موقعیتی قرار می گیرم و رفتار و دیدگاه جدیدمو با قبلم مقایسه می کنم تازه می فهمم چقدر از درون همه چیز داره درست میشه جوری که دوست دارم همونجا به سجده بیفتم و از خدایی که بهم الهام کرد که این دوره رو بخرم سپاسگزاری کنم.
من هنوز جلسه 4 این دوره ام و الان چند هفته است دارم جلسه تکمیلی 4 رو گوش میدم و چقدر این جلسه بیدارم کرده، چقدر باعث شده خودمو بشناسم و ریشه بعضی رفتارهامو که در یه نقطه نگه ام داشته بودن و نمی تونستم قدم از قدم بردارم رو بفهمم. ترکیب این دوره با فایلهای توحیدی جادو می کنه.
چهارشنبه ای داشتم جلسه 4 تکمیلی رو گوش می دادم که به جمله ای برخوردم که انگار از یه خواب سنگین بیدار شدم. استاد داشتن در مورد کامنت یکی از دوستان عزیزمون توضیح می دادن که این جمله بخشی از اون کامنت بود ” چطور می تونم ذهن منطقیمو که افزایش نیافتن فروش رو دلیل بی ارزشی من می دونه قانع کنم که من صرفا فقط به این دلیل که به این دنیا اومدم لایق همه چیز هستم.” این جمله رو که شنیدم از خودم پرسیدم این جمله یعنی چی؟ و جواب اومد یعنی ذهن می گه که چون تو اینقدر تومن پول نساختی لایق اون خونه نیستی چون اون خونه اینقدر قیمتشه.
در ادامه این فکر اومد که ذهن این باور رو داره که تو برای رسیدن به هر خواسته ای باید یه کاری انجام بدی، یه زحمتی بکشی : نمره 20 میخوای باید خیلی درس بخونی، قبولی در کنکور می خوای باید زحمت بکشی، فلان ماشینو میخوای باید اینقدر پول بسازی.
برای هر خواسته ای تو باید یه کاری بکنی. حتی دیدم که این باور در ذهنمه که اگه بدون زحمت و سختی به چیزی برسم اصلا قدرشو نمی دونم و براش ارزش قائل نیستم و ازش مراقبت نمی کنم. بارها شده که توی خیابون پسر جوونی رو دیدم که داره بد رانندگی می کنه و بلافاصله با خودم گفتم که ببین باباش ماشین انداخته زیر پاش و این داره ماشینو از بین می بره، براش زحمت که نکشیده. یادمه که وقتی بچه بودم و بابام میومد خونه و می دید که مثلا میوه ای خراب شده یا ماده غذایی دیگه ای خراب شده با عصبانیت می گفت شماها که زحمت نکشیدید، شماها که شب تا صبح بیداری نکشیدید معلومه که دلتون نمی سوزه و چیزی خراب می کنید.
بعد که این باور مخربو در خودم پیدا کردم ناخودآگاه ذهنم رفت سمت آیه 186 سوره بقره که خدا میگه من نزدیکم و دعای هر دعا کننده ای رو اجابت می کنم . از خودم پرسیدم این آیه یعنی چه؟ جواب اومد یعنی وظیفه اجابت کردن دعا به خدا مربوطه نه به انسان. وظیفه انسان فقط درخواست کردنه. بهم گفته شد فرض کن که غول چراغ جادو داری و میگه من 3 تا آرزوتو برآورده می کنم اون زمان تو راحت می گی که من فلان ماشینو می خوام، نه تو به این فکر می کنی که چند توی حسابته نه غول. چون توی ذهنت اینه که من قرار نیست کاری بکنم غول قراره خواسته منو بهم بده و اون بی نهایت قدرت داره..
همون زمان یه چیزی در وجودم گفت: ” خدا همون غول چراغ جادوئه. هرچی بخوای رو بهت میده هیچ کاری به حساب بانکی تو یا تواناییهای تو نداره. چون اون قراره همه کارو انجام بده اگه هم لازم باشه تو کاری انجام بدی خودش بهت می گه ولی شرط داره. شرطش همونی هست که در ادامه آیه می گه، بهش ایمان داشته باشی یعنی باورش داشته باشی، بهش توکل کنی، و به قول استاد درک کنی با چه قدرتی در ارتباطی”
این صحبتها که باهام می شد تازه فهمیدم که من هیچی از قدرت خدا نمی دونم. به خودم گفتم خدا به حضرت موسی گفت برو پیش فرعون من همراتم و حضرت موسی چقدر ایمان داشت که این کارو کرد، به وحی اعتماد کرد وگرنه نه خدا لشکری از فرشته ها رو بهش نشون داد و نه چیز دیگه ای.
از این الهامات درک کردم که اینکه استاد می گن که ما فقط به این خاطر که به این دنیا اومدیم لایق همه نعمت های جهان مادی هستیم به چه معناست. اگه من خودمو کنار بکشم و وظیفه اجابت خواسته ها رو به خدا بسپارم و اونو صاحب قدرت بی انتها بدونم اونوقت من لایق رسیدن به همه خواسته هایم هستم چون خدا قراره منو به اون خواسته ها برسونه.من لایق ماشین گرون قیمت هستم اگه حتی حساب بانکیم خالیه چون خدایی که قراره منو به اون ماشین برسونه هیچ کاری به حساب بانکی من نداره.
ولی خب رسیدن به این باور تکامل می خواد چون در معادلات ذهن، خدا جایی نداره و قراره همه کاری رو من انجام بدم و تغییر این نگرش زمان می خواد.
چندین بار در برهه های حساس زندگیم خودمو کنار کشیدم و تسلیم خدا شدم و اون قضیه رو حل کرده بدون اینکه من هیچ کاری بکنم ولی باز یادم می ره. باز فکر می کنم که من باید یه کاری بکنم، در دام مقایسه، در دام تاییدطلبی افتادم و بعد در دام عجله. و بعد تقلاهای فراوان و بی نتیجه.
دوره احساس لیاقت عالیه برای خلاص شدن از تایید طلبی. تایید طلبی پاشنه آشیل من هست و الان چقدر کمتر شده و آرامشم بیشتر.
الان راحت تر می تونم تسلیم باشم و بسپارم به اون قدرت بی انتها تا راهو نشونم بده. از وقتی هدایتو درست درک کردم بیشتر صداشو می شنوم.
ممنونم استاد عزیزم به خاطر دوره احساس لیاقت، به خاطر همه فایلهاتون
سپاسگزار ربی هستم که هیچ وقت رهام نکرد. آرامش من با ده سال پیش، با یک سال پیش قابل مقایسه نیست هزار برابر شده و من چقدر کم شکرگزارش بودم.
سلام بر استادی که از طرف خداوند ،در بهترین لحظات برای آرامش ما از راه میرسه.
دیشب یکم ذهنم درگیر بود بخاطر مسائل مالی که واسم پیش اومده و همش شیطان به ذهنم هجوم میاورد مگه تو صبح تا شب روی خودت کار نمیکنی ؟ پس کجای راه رو اشتباه رفتی که الان اینجوری موندی ؟
وبا تلاش زیاد به خودم یادآوری میکردم خدا به موقع خودشو میرسونه این مساله قطعا پیامی واسم داره و قبل خواب شکرگزاری کردم و به خودم گفتم با ایمانی که به خداوند داری خیلی زشته الان ذهنت درگیر باشه همه چیزو به خودش بسپار و آروم بخواب همه چیز به وقتش اتفاق میافته .
صبح برای نماز که بیدار شدم بعد نماز گفتم برم عکسهای مربوط به خواسته هامو ببینم و فرکانس مثبت بفرستم تا دوباره خوابم ببره .
نمیدونم حین دیدن عکسها دستم روی چی خورد که سایت واسم باز شد و دیدم فایل جدید اومده و سریع فایل رو باز کردم چون میدونستم هدایتی از جانب پروردگاره و کل فایل رو گوش کردم و آروم خوابیدم و کلی خوابهای خوب دیدم .
صبح که بیدار شدم یه چیزی به دلم افتاد دیدم فایل رو دیشب توی خواب و بیداری دیدم و کامل یادم نیست .تصمیم گرفتم بجای تمرین ستاره قطبی از این فایل نکته برداری کنم و بعدش کامنت بزارم .
خدای من چه آرامش و چه ایمانی واسم داشت این فایل .
چند روزه که حسابی روی تمامی دوره ها زوم کردم و به صورت لیزری روی اون دوره هایی که دارم کار میکنم و نکته برداری میکنم .
اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم کدوم دوره ارجعیت داره هر روز هی میگم این یکی واجب تره اما با شنیدن فایل بعدی میگم نه این واجب تره واقعا هر روز حالم خوشه به همه شون .
فایلها و دوره ها گنجینه های زندگی من هستن .
درباره آگاهی فایل امروز میتونم بگم هر لحظه که حواسم بوده به نزدیکی خداوند و خدا رو بهترین دوست و همراه خودم دیدم که منو بی نیاز کرده از مردم و اطرافیانم خدا هم واسم گل کاشته و همه دارو ندارم شده .
نمونه ش چند هفته پیش که یک دادگاه داشتم قرار بود وکیلم بره و آخر شب وکیل پیام داد کار مهمی پیش اومده و نمیتونه بیاد واسه دادگاه من . گفت حالا اگه میتونید خودتون برید ، اولش جا خوردم ترسیدم گفتم من فردا برم بلد نیستم چی بگم من سر در نمیارم و قاضی چندتا سوال ازم بپرسه من قاطی میکنم چون اصلا به اصطلاحات وکلا وارد نیستم . بعد چند دقیقه گفتم خدا خودش کمکم میکنه من نیازی به وکیل ندارم تا جایی که خدا هست .
صبح به محض اینکه راه افتادم سمت دادگاه زیر لب زمزمه کردم خدایا وکیل من تویی و تا توهستی من نیازی به کمک کسی ندارم .خودت وکیلمی تو قاضی منی تو همه هست و نیست منی .
اولین شانسی که آورده بودم طرف مقابلم اصلا نیومده بود چون اگر بود با داد و بیداد آرامش ذهن منو بهم میزد و نمیتونستم خوب از خودم دفاع کنم .
قاضی پرونده رو مطالعه کرد و بهم گفت حالا خواسته تون چیه ؟ وقتی واسش توضیح دادم گفت مدارک پرونده کامل نیست من نمیتونم رای بدم و با این اوضاع جلسه بعدی پرونده میافته واسه 7 یا 8 ماه دیگه . بعد چند لحظه سکوت گفت میتونید الان واسم مدارک رو بیاری؟ گفتم تا من برم خونه و بیام دادگاه تعطیل میشه قاضی گفت اشکال نداره من رای رو میدم شما برو مدارک رو بیار حتی اگه دادگاه تعطیل بود مدارک رو بده به نگهبان دم در و بگو فردا بده به این شعبه .
واااای خدایا تا اومدم خونه و برگشتم کل راه فقط شکرگذاری میکردم اصلا دلم میخواست توی خیابون سجده کنم . واسه وکیلم تعریف کردم باور نکرد گفت مگه میشه ؟ واسه هر کسی تعریف کردم تعجب کرد ولی خودم میدونستم از کجا آب میخورد از ایمانی که به خداوندم داشتم و اینکه اونو وکیل و قاضی و همه اصل دونستم خدایا شکرت .
از این معجزات توی زندگی من خیلی پیش اومده از وقتی که با سایت عباس منش آشنا شدم تعداد بی شماری از این مثالها دارم که هر روز بر ایمان من اضافه شده . و اگر بیشتر باورهامو قویتر کنم این معجزات واسم روزانه میشه به والله .
مشکل منم که حواسم پرت میشه و این رابطه دور و کمتر میشه و هر چه این باورها قویتر بشه این نور توی زندگیم بیشتر میشه و نعمات نمایانتر .
درباره حسی که استاد گفتن منم وقتی در مسیر شنیدن حرفهای منفی و فرکانس منفی قرار میگیرم احساس خفگی میکنم انگار قلبم سنگینی میکنه .چند روز پیش رفته بودم دیدن مامانم اینقدر اونجا حس منفی داشتم نتونستم دوام بیارم معذرت خواهی کردم و برگشتم خونه.
تصمیمم برای تقویت باورهام درباره خداوند اینه که بیشتر برای فایلهای توحید عملی و فایلهای احساس لیاقت وقت بزارم و سعی کنم روی باورهای مخربی که از قدیم درباره رابطه با خداوند بهمون گفتن کار کنم و پاشنه آشیل من درباره ثروت هم همینه که خداوند میخواد ما قانع باشیم و زیاده روی نکنیم و هر چه به ثروت نزدیک بشیم از خدا دور میشیم .
چقدر توی معانی و تفاسیر قرآن به ما گفتن خدا دوست نداره به فکر ثروت باشیم و ثروتمندان گناه کار ترین قشر جامعه هستن چون سر بقیه رو کلاه گذاشتن مخصوصا با فیلم و سریالهایی که زمان قدیم مدیدیم .
از امروز متعهدانه روی باورهام درباره خداوند کار میکنم و سعی میکنم هر ثانیه یادآور وجود هدایت ها و الطاف خداوند باشم .
خدایا ما را به راه راست هدایت کن .راه کسانی که به آنها نعمت دادی .
استاد شما بی نظیری .
به نام خدای بخشنده و مهربان
سپاسگزارم از شما بابت این فایل پر از آگاهی و نجات دهنده
استاد من متوجه شدم که وقتی یک خواسته ای دارم خیلی زیاد فکر میکنم که از چه راهی میتونم بهش برسم مثلاً برای خریدن یک وسیله پولش را از چه راهی باید جور کنم؟ سوال های مختلف از چگونگی های رسیدن به هر خواسته ی اینگار همه ی قدم ها را میخوام با فکرم برنامه ریزی کنم که باعث میشه اضطراب و تردید پیدا کنم یا حتی در اکثر موارد نتونم به راه حل ها برسم وچون فکرم برای رسیدن به خواسته ها من را به مسیر های سخت میرسونه بیخیال اون بشم و رها کنم و با این باور که خودم باید مسائلم را حل کنم دست خدا را بستم برای اینکه من را هدایت کنه به آسانی ها
من متوجه شدم وقتی برای یک حل مسئله در ذهنم هیچ جوابی نداشتم و گفتم خدایا من بلد نیستم من نمیتوانم تو کمکم کن دیدم چقدر قشنگ هدایت شدم به مسیر درست اما اونجایی که خودم خواستم با فکر کردن زیاد یه کاری انجام بدم واقعا نتیجه نگرفتم
از این لحظه به بعد میخوام که بیشتر روی خدا حساب باز کنم
میخوام که باورش کنم میخوام که ایمان قوی بسازم و از پس این ایمان قوی آرامش داشته باشم
میخوام که صدای هدایت را بشنوم و عمل کنم و با لذت و شادی و به راحتی مسیر زندگیم را طی کنم
چون رنج داره برام که روزی بیاد و بخوام حسرت بخورم واسه کارهایی که میتونستم انجام بدم تا زندگی و آخرت زیبایی داشته باشم
خدایا سپاسگزارم بابت هدایت شدن به مسیر سعادت
خدایا ممنونم که راه را نشانم دادی