عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 1

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    به نام خداوند مهربان

    بیشتر تصمیمات اشتباهی که توی گذشته گرفتم یکی از بزرگترین عواقبش برای من احساس گناهی بود که چند سال همراهم بود و الان میدونم این احساس گناه چه فرکانس هایی رو ارسال کرده

    وقتی دبیرستان بودم تازه کامپیوتر گرفته بودیم چون فرزند اول خانواده بودم خیلی احساس مسئولیت نسبت به خواهر و برادرم داشتم ،برادرم خیلی بازی کامپیوتری انجام میداد و من مدام بهش گوشزد میکردم که اجازه نداره آنقدر بازی کنه چون من رشته کامپوتر رو هم انتخاب کرده بودم و از اینکه بیشتر اوقات اون بازی می‌کرد و فک میکردم کامپیوتر رو خراب میکنه عصبی میشدم از این موضوع و باعث دعوا و بحث میشد یه بار که خیلی عصبی بودم تصمیم گرفتم تمام سی دی های مهمش رو بشکونم تا نتونه بازی کنه نتیجه این تصمیم جدای از ناراحتی داداشم و هزینه اضافی رو دوش بابام شد احساس گناهی که بیشتر از 15 سال با یاد آوری اون اتفاق من داشتم اما خدا رو شکر الان دارم یاد میگیرم این احساس رو از خودم دور کنم

    توی رابطه با همسرم یه بار خیلی درگیری شدید شد هر وقت هر دومون خیلی عصبی می‌شدیم حرفایی به هم میزدیم که تا مدت ها با یاد آوری به شدت برام عذاب آور بود یه بار که خیلی عصبی شده بودیم همسرم با خانواده من تماس گرفت و موضوع رو گفت منم همین کاررو کردم حتی همون موقع همون لحظه پشیمون شدم این اتفاق هم تا سالها باعث شد احساس گناه همراهم باشه که لجبازی من باعث این اتفاق شد من آبروی همسرم رو بردم ،این کار باعث شده بود که مدام از من درباره روابطم بپرسن و هر بار با یاد آوری منو ببرن به مرور اون خاطرات

    یه تجربه هم از تصمیم در موقع شادی زیاد دارم که هنوزم عواقبش با ما هست

    چند سال پیش که بورس خیلی رد کرده بود ما خودمون پول زیادی نداشتیم تو بورس بزاریم ولی با همون پول کم خیلی سود خوبی کرده بودیم پد م پول خوبی داشت و اصلا موافق نبود که وارد این سرمایه گداری کنه همسرم به شدت تحریک می‌کرد و شروع می‌کرد تعریف از سود هایی که گرفته پدرم پولشو داد به من که براش سهم بخرم همه ی پولشو داد وقتی سود های ما رو تو مبالغ پایین میدید گفت همشو بخر من بهش گفتم مبلغ کمی رو بده ولی گفت حالا که میخام سود کنم بزار تپل سود کنم ما سهم رو خریدیم برای دو هفته اول عالیی بود همین باعث شد باز پول بیشتری بزاریم شادی بیش از اندازه باعث این حرکت شد و نتیجه اس یه ضرر سنگین شد که چندین سال جبران نشده

    نتیجه اش احساس گناهی شد که چند سال رو دوش من و همسرم

    به خودم قول میدم که تمام تلاشم رو کنم زمانی که عصبی یا خیلی شاد هستم تصمیمی نگیرم که این تصمیم صد در صد اشتباهه

    اما میخام از تغییرات خودم تو این یک سال که با قوانین آشنا شدم بگم

    البته کم و بیش قبلا هم زمانی که احساسات منفی سراغم میومد این کار رو میکردم ولی نه با این کیفیت

    وضو میگرفتم و شروع به خوندن قرآن میکردم این خیلی بهم کمک می‌کرد آروم بشم

    خودمو با بچه هام مشغول میکردم البته من وقتی خیلی عصبی بودم این کار برام خیلی سخت بود اما الان که قانون رو میدونم خیلی بهتر انجام میدم

    یه کاری که الان میکنم اینه که سریعا فایل های شما رو گوش می‌کنم به شدت باور دارم وقتی تو شرایط بدی هستم این سایت یه نشونه ازتصمیم درست بهم میده و همینطور هم میشه

    یه تجربه هم از چند روز پیش همین الان یادم اومد که من یه پیج رو دنبال میکنم که کاراش رو خیلی دوست دارم این پیج یه استوری گداشت از اینکه این هوش مصنوعی خیلی ها رو بیکار میکنه و از رده خارج میکنه اونایی که تازه کارن

    این جمله حس بدی بهم داد بخصوص که منم تازه کارم رو شروع کردم کل روز نجواها جون گرفتن شروع کردن به گفتن اینکه دیدی بهت گفتم تو آدم این کار نیستی تو بلد نیستی این موارد و حذف میشی ،ذهنم پریشون شد از دست این شخص عصبی شدم که چرا مراعات افراد تازه کار رو نمیکنه چرا دقت تو گداشتن استوری نمیکنه و….. تصمیم گرفتم یه پیام براش بنویسم و بهش بگم چه حس بدی رو حداقل امروز به من داد

    اما همون لحظه یه حسی بهم گفت یکم صبر کن ذهنت رو کنترل کن مدام میگفتم این حرف رو نباید باور کنی خدا بهم میگفت نگران نباش من کنارتم همه رو بهت میگم

    اومدم سایت و شروع کردم جلسه عزت نفس رو گوش دادن

    یهو یه جرقه تو ذهنم خورد استاد مگه نگفته هیچ کاری انجام نده کهوبه دیگران احساس گناه بدی تو میخواستی با این کارت به اون شخص احساس گناه بدی ولی خدا رو شکر این کار رو انجام ندادم بعد با خودم گفتم چیکار کنم احساسم نسبت به این اتفاق خوب باشه به خودم گفتم وقتی این اتفاق افتاد تو حضور خدا رو احساس کردی یه کوچولو فرق نجوا و هدایت رو احساس کردی اون صدایی که بهت میگفت غمت نباشه من راهشو بهت میگم من کنارتم این حرفا رو باور نکن تو هر روز رو پیشرفت خودت کار کن اینا هیچی نیست ،اینکه من چقدر بهتر میتونم خودمو کنترل کنم ،اینکه دارم یاد میگیرم از قوانین استفاده کنم خیلی بهم حس خوبی داد

    توی ذهنم از اون شخص تشکر کردم که با گذاشتن اون پیام باعث شد من به یاد بیارم خدایی رو کنارم دارم که همیشه همراهمه و کمک میکنه

    استاد من نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم که این آگاهی ها رو به ما میدین فقط دوست دارم بگم عاشقانه دوستتون دارم و صداتون آرامش رو در وجودم بیدار میکنه که حد ندارهههه برای شما و مریم عزیزم و همه دوستان گلم که اینجا کامنتتون رو میخونم ویه مرحله رشد میکنمم بهترین ها رو از خداوند بزرگ میخام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
    • -
      فاطمه صفری گفته:
      مدت عضویت: 1938 روز

      سلام زینب جان

      ممنون از کامنتت و گفتن کارهایی که برای آروم شدنت میکنی

      برای بحث هوش مصنوعی که الان همه جا پر شده لازم دیدم یک نکته ای رو بهت بگم تا بتونی با این قضیه راحتتر برخورد کنی.

      عزیزم، هوش مصنوعی از کجا بوجود اومده؟ از تفکرات و آگاهی های انسان ها، از تخیلاتشون، از سورس های موجود در دنیا، از سرچ گوگل، از سایت برنامه نویسی استک اور فلو،

      اینا یعنی چی؟ یعنی باید باشند افرادی که چیزی خلق میکنن تا هوش مصنوعی بتونه ازش استفاده کنه و جواب نیاز امروز ما رو بده.

      تصور کنیم که تمامی شغل ها با AI از بین رفتند، اونوقت این هوش مصنوعی تا کی میتونه برای انسان کاری انجام بده؟

      این انسانها هستند که به AI غذا میرسونند و افرادی هم ازش استفاده میکنند در جهت بهتر کردن دنیا.

      چندتا مثال از گذشته برات بزنم، توی سال 88 هنوز اینترنت به این شکلی که الان وجود داره وجود نداشت، موبایل ها به این شدت هوشمند نشده بودند، فرض رو بر این میگیرم که شما میخوای کاری رو شروع کنی و در اینستاگرام فعالیت کنی.

      اگه تکنولوژی در این حد پیش نمیرفت، اینستاگرامی وجود داشت که شما بخوای کارت رو از اونجا استارت بزنی؟ خیر

      تکنولوژی پیشرفت کرد، کلی زبان برنامه نویسی جدید اضافه شد، کلی اپلیکیشن و وبسایت ساخته شد. اینها همه ملزم چیه؟ ملزم اشخاصی که بوجود بیارنشون دیگه درسته؟ پس کلی رده های شغلی اضافه شده. همین الان با همین فونتی که من دارم اینجا تایپ میکنم، قبلا نبوده، شخصی نشسته و این فونت فارسی رو ساخته، مثل شادروان استاد سپهر، مثل آقای احسان ایران نژاد و …

      حالا نتیجه گیری چیه؟ با اومدن هوش مصنوعی، شاید تعدادی از شغل ها از بین بروند، (مثلا وارد کننده اطلاعات، تایپیست و …) ولی قطعا قطعا قططططعا شغل های جدید هم بوجود میان. این قائده ی این دنیاست و جز این نیست.

      و باز این رو هم بدون که شغل ها قرار نیست که همین فردا از بین برن، شما بجای توجه کردن به این مسائل یاد بگیر از هوش مصنوعی استفاده کنی. شاید اسمش قلنبه سلنبه باشه ولی کار باهاش راحته.

      توی اینترنت سرچ کنید ربات تلگرام chat GPT برای فارسی زبانان

      بعد که جوین شدید میتونید ازش سوال بپرسید و ازش ایده بگیرید

      مثلا شما یه خیاط هستی، کیک میپزی، شیرینی درست میکنی و دنبال ایده جدید هستی برای جلب مشتری

      مثلا میتونی ازش بپرسی که: یک ایده بهم بده برای تزئین کیک تولدی که تم فضا داره.

      از ایده استفاده کنی، قدرت تخیلت رو توی کارت بیاری با ایده هایی که هوش مصنوعی بهت میده.

      پس بدون که این جریان کمک کننده ست به ما که پیشرفت کنیم و یاد بگیریم از خلاقیتمون توی کارهامون استفاده کنیم. درنهایت اگه این ماجرا برات زنگ خطر شده، بگرد در خودت ببین چه کاری میتونی انجام بدی که همیشه بروز باشی و هیچ نگرانی بابتش نداشته باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        زینب ندرلو گفته:
        مدت عضویت: 997 روز

        سلام فاطمه عزیزم

        ممنونم بابت نکته هایی که بهم یاد آوری کردی

        دقیقا درست میگید ما باید یاد بگیریم همگام با این فناوری رشد کنیم

        درسته من اولش خیلی حسم بد شد چون هیچی از این هوش مصنوعی نمیدونم تازه وارد یه دنیایی شدم و مصادف شد با اومدن هوش مصنوعی ولی وقتی تصمیم گرفتم زاویه دیدم رو تعییربدم حالم خیلی بهتر شد مدام به خودم گفتم ببین چقدر خدا هوامو داره این فناوری رو به کمکم فرستاد تا کارام رو راحت تر انجام بدم ،الآنم که این هوش مصنوعی تازه اومده همه همه چیشو بلد نیستن تلاش میکنن یاد می‌گیرند منم باید تلاشم کنم و مطمئنا کار راحتی هست

        ممنونم عزیزم بابت پیشنهادی که دادی چشم حتما این روبرو توی تلگرام امتحان میکنم

        خدا رو شکررر میکنم بخاطر دوستای عزیزی مثل شما که این روزا توی زندگیم هستم برات بهترین ها رو از خدا میخام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد حسین یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 1460 روز

      سلام دوست عزیز

      سلام بر اساتید عزیز استاد عباس منش و استاد شایسته گرامی

      ممنونم از تجربیاتی که در اختیارمون گذاشتی دوست من و واقعا چیزهایی رو به یادم آورد، که چقدر نسبت به سال های گذشته تغییر کردم و خداروشکر بزرگتر شدم و انشاالله این روند رو بتونم پیوسته و با استمرار و تعهد بالا قدم به قدم انجام بدم.

      یه موضوعی در مورد هوش مصنوعی بگم که مرتبط با کار من برنامه نویسی هست.

      اتفاقا هوش مصنوعی خیلی می‌تونه تو روند رو به رشد افراد و کسب درآمد کارها رو ساده تر و سریعتر کنه.

      مثلا یک طراح وب می‌تونه برای اشکال زدایی بجای ساعت ها وقت گذاشتن روی کد از هوش مصنوعی استفاده کنه.

      چون بسیاری از کلاینت ها که طریقه استفاده از هوش مصنوعی رو بلد نیستند.

      و بی نهایت فرصت در این زمینه وجود داره که ما میتونیم از قدرت این ابزار برای ساده سازی کارهامون براحتی و ساده تر از قبل استفاده کنیم.

      قطعا به قول خداوند عزیز الخیر فی ما وقع،

      و به قول استاد هر اتفاقی به نفع ما هست و فقط کافیه زاویه نگاهمون رو به هر موضوعی عوض کنیم.

      انشاالله پروردگارم مرا بهتر از آنچه ز من گمان میبرند قرار دهد.

      از همه دوستان سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        زینب ندرلو گفته:
        مدت عضویت: 997 روز

        سلام دوست عزیز

        خدا روشکر که تونستید رشد کنید و نسبت به گدشته تغییر کنید

        دقیقا به نکته ی خوبی اشاره کردید کسی موفق که بتونه از هر فرصتی استفاده کنه

        این زاویه دید ماست که تعیین کننده است

        میتونیم اینجور نگاه کنیم که این هوش اومده خیلی ها رو بیکار کنه یا اینجوری نگاه کنیم که اومده کارها رو ساده تر کنه

        من که تازه کارم رو شروع کردم با این نگاه که چقدر خوب شد تا زمان ورود من این هوش مصنوعی اومد و به من تو کارها کمک میکنه و کارها رو برام ساده تر می‌کنه

        براتون بهترین ها رو از خدا میخام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زینب ندرلو گفته:
        مدت عضویت: 997 روز

        سلام دوست عزیز

        خدا روشکر که تونستید رشد کنید و نسبت به گدشته تغییر کنید

        دقیقا به نکته ی خوبی اشاره کردید کسی موفق که بتونه از هر فرصتی استفاده کنه

        این زاویه دید ماست که تعیین کننده است

        میتونیم اینجور نگاه کنیم که این هوش اومده خیلی ها رو بیکار کنه یا اینجوری نگاه کنیم که اومده کارها رو ساده تر کنه

        من که تازه کارم رو شروع کردم با این نگاه که چقدر خوب شد تا زمان ورود من این هوش مصنوعی اومد و به من تو کارها کمک میکنه و کارها رو برام ساده تر می‌کنه

        براتون بهترین ها رو از خدا میخام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    اسماعیل محبی گفته:
    مدت عضویت: 1203 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    استاد واقعا دمتگرم با این فایل بینظیر

    من اصلا نمیدونستم که نباید تو موقعیت های احساسی تصمیم بگیری یا حرفی نزنی.من تو شرایط احساسی منفی که برام پیش می اومد با عصبانیت شدید با طرف مقابلم رفتار میکردم و دیگه‌…. ولی با دوره عزت نفس خیلی خیلی اروم تر شدم. همین دیشب من با پدرم بحثم شد و استاد من اصلا نتونستم خودم رو کنترل کنم و هرچی تونستم گفتم و به قول شما نتونستم حرف نزنم و از خونه برم بیرون و نتیجه اش هم این شد که از دیشب تا همین الان نه من حرفی با پدرم زدم نه پدرم با من حرفی زده حتی یک کلمه.

    چند سال پیش من تو شرایط منفی شدیدی بودم و از نظر فیزیکی اصلا شرایط خوبی نداشتم و تصمیم گرفتم که برم باشگاه و تو شرایط منفی اصلا نمیدونستم که تو این زمان باشگاه برام مثل سم میمونه و رفتم و اسیب دیدگی شدیدی رو به خودم وارد کردم.

    خلاصه تصمیماتی زیادی رو تو شرایط احساسی منفی و مثبت گرفتم و من خودم رو با پیاده روی و کوهنوردی آروم میکنم.

    چقدر این فایل لازمم بود استاد جان

    شاد و پیروز باشید در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    پریسا علوی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    به نام خداوندبخشنده ومهربان واقعاازخدای عزیزم ممنونم که منوهدایت کردبه سایت شما الان یک ماهه شروع کردم فایل های دانلودی شماروگوش میدم وحال عجیبی دارم روزای اول هیچ حسی نداشتم ولی الان قشنگ دارم حس میکنم یه تکاملی درمن درحرکته امروزکه این فایل رودیدم قشنگ حس کردم بیشترمشکلات من به خاطرتصمیمات اشتباه درمواقع احساسی هست ویاخیلی احساسی میشم یاخیلی عصبانی وهمیشه هم تصمیمات نادرست واشتباه گرفتم چه زمانی که خیلی هیجانی بودم وچه زمانی که خشمگین بودم وواقعاازاین موقعیت هارنج میبردم ولی ازامروزاین تمرین روهم به تمرین های قبلیم اضافه میکنم تاتکاملموطی کنم وباورهاموقوی ترکنم این اولین کامنت من درسایت شماهست وخیلی خیلی خوش حالم وازشماممنونم که کمکم میکنیدتابیشترخودم بشناسم وازخداوندمهربان وهدایتگرسپاس گذارم خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1330 روز

      سلام‌دوست عزیزم

      خوش آمد میگم بهتون

      خیلی خوشحالم که در این مسیر هستین

      همین که با .وش کردن این فایل درک کردین از روی احساست تصمیم گرفتن چقدر به آدم ضربه میزنه

      و برعکسش اگه توی لحظات احساسی بتونیم هیچ کاری بکنیم و از اون فضا خارج بشیم چقدر ره ما کمک میکنه عالیه

      براتون بهترین ها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوبم

    چقدر این فایل برای من عالی بود

    خود من هم کسی هستم که بارهای بار احساساتی عمل می کنم

    مخصوصا در مورد کارهایم که وقتی که احساساتی عمل می کردم همه چیز برایم خراب می شد

    بله خشم و ترس و وحشت همگی دست در دست هم سبب می شد که من واقعا ضربه بخورم

    در بر خورد با نیروهای زیر دست خودم که به خاطر دیر آمدن آنها سر کار من عصبانی می شدم و از روی احساسات آن نیرو را اخراج می کردم

    چقدر بعد این کار به من ضربه می زد

    چقدر سخت است در شرایط حاد احساسی تصمیم نگرفت و عمل نکرد

    و همه اینها از خودشناسی به وجود می آید

    وقتی من می دانم که اخلاق و خصوصیات من چگونه است تصمیم نگیرم و شروع کنم خودم را آرام کنم

    راهکارهای ساده و خوبی استاد به ما آموزش دادند

    مثل نفس عمیق کشیدن

    پیاده روی کردن تا با خودم صحبت کنم و خودم را آرام می کنم

    دوش آبسرد گرفتن

    با حیوانات بودن

    بیاد بیاورم که در شرایط احساسی عمل کردن همانند این است که دست خودم را در آتش می کنم

    همیشه یادم باشد که بزرگترین ضربه های زندگی خودم را زمانی گرفتم که احساسی بودم و عصبانی بودم

    این را برای خودم الگو کنم و همیشه بیاد داشته باشم

    چقدر این نکات عالی بود

    به نظر من باز این اتفاقات زمانی رخ می دهد که من از خودم غافل شده باشم و خودم را فراموش می کنم

    در کل باید این را بدانم که در هر شرایطی من حق ندارم که احساسی بشوم

    همیشه باید بیاد داشته باشم که در هر شرایطی که احساسی می شوم خودم را بتوانم کنترل کنم

    من پیاده روی کردن بهترین روشی است که من را آرام می کند

    خودم بارها شده که صحنه را ترک می کنم و می زنم بیرون و. با خودم شروع به حرف زدن می کنم تا آرام بشوم

    خیلی اوقات هم سکوت می کنم و این سکوت کردن واقعا کمک عالی به من می کند

    پیاده روی کردن و صحبت کردن با خودم واقعا به من کمک می کند

    و یادم باشد که در زمان احساسی بودن فقط ساکت باشم و هیچ حرفی نزنم و فقط به خودم بگویم که هیچ چیز نگویم چرا که باعث خراب تر کردن کارها می شوم

    ممنونم استاد از این فایل عالی

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
  5. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    به نام خداوند مهربان

    امروز یک صبح عالی و فوق العاده عالی و زیبا

    خدایا سپاسگزارم بابت این روز عالی و فوق‌العاده

    من در احساسات خیلی شدید قرار میگرفتم و خیلی خیلی زود تحت تاثیر قرار میگرفتم

    مثل زمانی که شخصی در شهرستان سر مسائل خانوادگی دعوا و درگیری داشتن و من زمانی که متوجه شدم در تهران بسیار احساس فوق العاده بد داشتم و باعث شد که من رفتاری خیلی بد انجام بدم ولی با تمرین های کنترل ذهن تونستم که خودمو آرام کنم البته بعداز چند ماه یاد گرفتم

    اما الان راهکار هایی که دارم اینه که تا جایی در مورد این چیز ها بحث میشه به ی بهونه ای خودمو از اون جمع دور میکنم یا شروع میکنم به کشتی گرفتن با خواهر زاده و برادر زاده هام.

    و در شرایط های دیگه بیشتر سعی میکنم میرم میشینم تو بالکن و فقط به آسمون خیره میشم و لذت میبرم از زیبایی آسمان و آرام تر میشم

    و در روابط عاطفی بعضی وقتا با همسرم بحث میکردم و دعوامون میشد و این شجاعت رو دارم بگم که اکثر موقع ها مقصر من بودم و تحت تاثیر حرف ها قرار میگرفتم و به شدت اذیت میشدم و چون اون فرکانس رو ارسال میکردم و چون در شرایط احساسی بد قرار میگرفتم اون موقع بود که جهان به سرعت

    پاسخ میداد و شرایط رو برای ی درگیری جور می‌کرد و یک زد و خورد انجام میشه.

    ولی الان با انجام تمرینات کنترل ذهن و توجه نکردن به حرف دیگران الان خداروشکر خیلی خیلی آروم شدم

    و در مواقعی با همسرم به مشگل بر میخوریم سعی می‌کنیم که اصلا حرف نزنیم

    و بعد از چند ساعت استراحت خیلی خیلی آروم بعد حرکت می‌کنیم به سمت خیابون و قدم زدن و اون لحظه با آرامش با هم حرف می‌زنیم و تصمیم آرامی میگیریم

    و حتی در لحظه های بسیار خوب و احساسات عالی شده که مثلا به قول استاد جوگیر شدیم همه رو سور دادیم شام دعوت کردیم یا مثلا بستنی دعوت کردیم و مهمونی گرفتیم. چون اون لحظه من در شرایط نرمال نبودم باعث شده بود چند روز بعد به بی پولی بخورم و برم قرض بگیرم و حرف بخورم از دیگران

    ولی الان اگر چه در احساس عالی بوده باشم. سعی می‌کنم اون احساس عالی رو ببرم تو جایی خلوت و با خودم و یا باهم سرم تقسیم کنم و از اون لحظه استفاده عالی رو داشته باشم و در بر عکسش که احساس بدی داشته باشم سعی میکنم بخوابم چون خود استاد میگفت حالت هاتون عوض کنید و بخوابید یا از اون محل دور بشید

    سپاسگزارم ازت استاد که اینقدر عاشقانه با مریم جان برای ما زحمت می‌کشید سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  6. -
    معین کوه پیما گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلاممممممم دو صد سلام بر همه دوستان عزیز و استاد گل گلاب و مریم خانم زیبا و خوش روی و خندان

    عجب جایی این پارادایس خداییش خیلی خوبه الان یادم اومد توی خواب داشتم خواب استاد رو میدیدم که باهم رفتیم استرخ

    خدایا شکرت

    اقا بزن بریم برای سوالات استادگل

    1_چند تا اومد الان میگم کلا 3 تاشونو یادم که توی همین 6 الی 7 ماه پیش رخ داده

    1من زمانی ترید کردن رو دوست داشتم و انجام میدادم خیلی درس هایی بزرگ گرفتم مثل

    تصمیم نباید زود بگیریم اینا

    یادمه زمانی که ترید میکردم توی فیوچرز بودم و وقتی بیت رو میدیدم که یکهو نوسان

    پیدا میکنه بعد افراد معروف میدیدم که میزنن این همه سود هیجان زده میشدم و منم میرفتم با اهرم بالا معامله باز میکردم

    و تهش چی میشد همش استرس و پشیمونی از اون معامله و ضرر پشت ضرر

    توی ترید که قبلا توی یکی از کامنت ها و نحوه اشناییی نوشتم داستان بسیار باحالی بود که به لطف خدا سود خوبی گرفتم

    2_ فکر کنم قبل عید سال1401 بود یعنی اسفند توی کاری که داشتم یک هو یکی از دوستام اومد گفت این فلان قد خوبه این همع سود داره و اگه الان نخریم ضرر کردیم و من خریدم برای اینکه میترسیدم

    برای وجود احساس ترس هیجان از دست رفتن موقعیت ……

    و بعد از خریدش دقیقا یادم که چند روز بعدش کاملا منصرف بودم و گفتم کاشکی نمیخریدم اونو

    و میتونستم هزار تا چیزدیگه با اون پول درامدی که داشتم به دست بیارم که بعد از خریدش دیگه پولی برام نمونده بود

    و این به قول خود استاد شد اهرم رنج لذت من که حتی الان که در موردش نوشتم حالم بد شد و به خودم یاد اوری کردم که نباید توی شرایط احساسی انتخاب کرد یا تصمیم گرفت

    3 این یکی نتیجه قانون اهرم رنج لذت هست که به لطف خدا اون لحظه یاد اوریم کرد

    اقا توی کارم اکانت که دست من بود و مال صاحب کارم بود بن شد و اینم توی مسیر خواسته هام بود

    و من ترسیدم و خواسته من یک اکانت بهتر بود که کارکترش فرق داشت و خیلی بهتر بود و درخواستش رو داده بودم

    خلاصه صاحب کارم اومد زنگ زد گفت اقای کوه پیما شما باید خسارت بدید و میخواست کلا حقوق رو برداره برای خودش بابت خسارت منم از شدت عصبانیت داشتم میترکیدم و یادم دقیقا این صدا توی سرم داشت پخش میشد

    الان که باید از قانون استفاده کنی الان باید خودتو نشون بدی اگه انجامش ندی بدون بعدا

    پشیمون میشی و قانون اینکه وقتی حالت خوبه ومسیر درستی داری هیچ اتفاق ناخواسته برات نمیوفته و اگر بی افته

    بدونید در مسیرخواسته هاتون بوده

    خلاصه من خودم رو کنترل کردم و به زیبایی ها توجه کردم

    اون روز کلا یادم رفت و از شدت خستگی بیرون از حال رفتم چون رفته بودیم مسافرت

    بعد از چند روز صاحب کارم زنگ زد گفت ببخشید اشتباه شده

    و قبلشم یک اکانت با بهترین قدرت و همونی که میخواستم و خدا اشانتیوم هم داد یکی از بهترین سرور هارو بهم داد

    خدایا شکرت افراد دیگه هم بودن ولی نپرسیدم چه اتفاقی افتاد

    سوال 2: این ماجرا برام این درس رو داشت که زود تصمیم نگریم در هر شرایطی که هستم و فرصته زیاده

    واینکه ما باید صبر کنیم و بزاریم قانون کار خودش روانجام بده وفقط ما لذت ببریم سپاس گذار باشیم

    و بدونیم اگر مدار ما اگه ما روی خودمون کار کردیم واحساس خوبی داشتیم اصلن

    هیچ اتفاق بدی برات نمی افته و اگر چیزی اتفاقی بدی رخ بده متما هستم که بهترین اتفاق بدش می افته

    و منو به خواستم نزدیک تر میکنه و بهترین ابزاربرای من میشه که منو به خواسته ام برسونه

    فقط همیشه باید یادم باشه که در شرایطی پر از احساس تصمیم نگیرم که بعدش بسیار پشیمون میشم

    سوال 3

    خوابیدن عالیه

    رفتن بیرون

    توی جمع بودن

    بریم پارک و روی چمن ها درازشدن

    هدایت شویم توی سایت استاد

    عالی عمل میکنه

    حموم

    استرخ

    اهنگ

    بازی

    من اینارو برای خودم اماده کردم

    و مهم ترینش ویس های استاد هست که از همین الان گوش کنیم چون اون موقع واقعا این صداهه میاد میگه این همه ویس گوش دادن الکی بود و سریع احساستم رو کنترل میکنم

    خدایا شکرت بابت این سایت و این همه زیبایی

    خیلی ممنونم استاد و خانم شایسته عزیز

    واقا ابراهیم عزیز

    تا درودی دیگر بدورد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    آیدا زینتی گفته:
    مدت عضویت: 884 روز

    سلااااام استاد عزیز

    الله اکبر به این هماهنگی

    اتفاقا همین دیروز بود که یکم فشار روم بود و تحت تاثیر احساسات داشتم افکار نادرستی رو از سرم میگذروندم

    میگفتم اصلا نخواستم تغییر کنم

    اصلا که چی کلا از شغلم میام بیرون

    بیکار باشم بهتره همون آدم قبلی بشم بهتره

    کی اصلا اهمیت میده باید برم به فلانی غر بزنم

    و یه عالمه تصمیم احساسی دیگه…

    قبلا چون آدم عصبی بودم تعداد تصمیمای احساسیم انقدر زیاد بود که حاصل اون تصمیم ها شده بود نتیجه ی زندگیم و من اصلا خودم خبر نداشتم و با خودم میگفتم من حق دارم همچین تصمیمی رو با این با احساسات و شرایط کنونیم بگیرم

    همش با خودم میگفتم:

    من حق دارم اصلا اگر بقیه جای من بودن خیلی بدتر عمل میکردن و خلاصه یه لیست بلند بالایی از توجیه خودم توی تصمیمات احساسی….

    /ینی انقدر خشم و ناراحتی داشتم که کلا تصمیم گرفتن توی شرایط من غلط بود و باید اول خودم رو آروم میکردم

    دیروز با روبه رو شدن با اون افکار قبل ازینکه برم خونه رفتم و یکم پیاده روی کردم و با خدای خودم صحبت کردم هر چند یکم غر زدم به خدا اما پیشرفت خوبیه چون من قبلا همون لحظه تصمیمات احساسی میگرفتم اجراشون میکردم

    و فرداش با خودم میگفتم این چ تصمیمی بود من گرفتم

    این چه حرفی بود من زدم

    این چه کاری بود من انجام دادم

    چرا این شرایط به من غلبه کرد؟

    باید ب خودم یادآوری کنم که توی شرایط احساسی سخت باید خودم رو آروم کنم

    من ایده ام برای مدیریت شرایط احساسی سخت

    _پیاده روی

    _آهنگ شاد گوش دادن

    _گریه کردن (بعدش احساس سبکی میکنیم)

    _با خدا صحبت کردن

    _با بچه های کوچیک صحبت کردن خیلی وایب و احساس خوبی دارم من امتحانش کردم

    _نوشتن رفتارات از پیش تعیین شده و کنترل مغز که وقتی بقول استاد از پیش آماده باشی بهتر میتونی کنترلش کنی

    _ساخت این باور که،اگر من توی مسیر درست بمونم خداوند بمن پاداشش رو میده (من این باور رو دارم و حتی توی شرایط سخت ته دلم بهم میگه حالا آروم باش خدا هست خدا کمکت میکنه خدا هدایتت میکنه)

    _با خودمون صحبت کردن

    من اصلا نمیتونستم احساساتم رو کنترل کنم اما الان خیلی بهتر شدم و عالی کنترلش میکنم حتی اگر گریم بگیره از شدت ناراحتی بازم میتونم ذهنم رو کنترل کنم و یه نفس عمیق کشیدم و گفتم اوکی میتونی الان به خودت فرصت بدی تنها باشی تو تنهاییت اصلا داد بزنی اما تصمیمی نگیر و بذار فردا تکلیفشو مشخص میکنیم

    اما بوده خیلی از وقتاییم که من با تصمیمات احساسیم چقدر از آدمهارو ناراحت کردم و با زخم زبون زدن یا تیکه های خیلی بد پروندن به عزیزانم بدجوری اونارو دلخور کردم و روابطم از هم پاشیده حتی! و دیگه درست نشده بخاطر تصمیمات خیلییی اشتباه؛اما الان خیییلی کمتر شده چون من میدونم وقتی تحت فشارم افکار نامناسب زیاد میزنه ب سرم

    بنابراین تصمیم گرفتم قبل ازینکه برم خونه یا توی جمع یا بین کساییکه که قراره پیششون باشم…میرم قدم میزنم با خودم صحبت میکنم ذهنمو مرتب میکنم و بعد میرم خونه ن تنها نمیذارم کسی بفهمه که حس ترحم کسیو جلب کنم بلکه میگم اوکی درسته اما اگر لازم بود فردا میتونی کمک یا راهنمایی بخوای الان فراموشش کن و حرفی نزن….

    این روند پیاده روی و با خودمون حرف زدن خیلی جواب میده حتما امتحانش کنید هروقت که توی شرایط سختی قرار گرفتید

    توی این زمینه وقتی خوده گذشتم. رو با الان مقایسه میکنم به شدت کنترلم خوب شده و میتونم مدیریت کنم اون شرایط رو

    جوریکه فرداش که آروم شدم ب خودم میگم خوب خودتو کنترل کردیا دمت گرم یا چقد خوب شد فلان تصمیمو نگرفتیا و واقعنم از پسش برمیام و این مایه ی افتخار منه منی که قبلا بخاطر تیکه هایی که به بقیه مینداختم همه ازم دلخور میشدن و اصن به این تیکه ها معروف بودم

    خداروشکر که من چقدررر تغییر کردم!

    یه راهکار فوق العاده برای اینکه به ذهن بفهمونیم تصمیماتی که توی اون شرایط احساسی داشته غلطه اینه که بیاییم افکاری که وقتی عصبانی بودیم ناراحت یا حتی دلخور بودیم رو بنویسیم بعدش بیاییم افکار و تصمیمات بعد از آروم شدنمون رو بنویسیم اونوقت کاملا متوجه میشیم که چقدر اون تصمیما غلط و کار احمقانه ای بودن و اصلا چیزایی نبودن که ما حتی قبولشون داشته باشیم فقط ما ادما تحت تاثیر شرایط سخت اینارو میگیم تا خودمونو قانع کنیم

    این تمرین کمک میکنه تا برای ذهنمون منطق بیاریم که ببین توی مواقع شرایط احساسی خاص لزومی نداره من کاری انجام بدم چون اشتباهه فقط کافیه ناظر باشم و بذارم این افکار بیان و برن همین! بعدشم احساسم رو خوب کنم و با یه تصمیم درست ادامه بدم چون زندگی ادامه داره:)

    بابت این فایل فوق العاده که روزم رو باهاش شروع کردم سپاسگزارم استاد و مریم عزیییز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      به نام خدا

      سلام به آیدا خانوم چه قدر عالی توضیح دادید وقلم بسیار جادویی داشتید من با اون کلمه شما یرای راهکار فوق‌العاده برای اینکه به ذهن بفهمونیم تصمیماتی که توی اون شرایط احساسی داشته غلطه اینه که بیاییم افکاری که وقتی عصبانی بودیم ناراحت یا حتی دلخور بودیم رو بنویسیم بعدش بیاییم افکار و تصمیمات بعد از آروم شدنمون رو بنویسیم اونوقت کاملا متوجه میشیم که چقدر اون تصمیمات غلط و کار احمقانه ای بودن و اصلا چیزایی نبودن که ما حتی قبولشون داشته باشیم فقط ما ادما تحت تاثیر شرایط سخت اینارو میگیم تا خودمونو قانع کنیم خیلی عالی بود ومن سعی میکنم این راه کار رو انجام بدم خیلی تاثیر گذار بود ممنونم از این سطح از آگاهی

      با آرزوی سلامتی وخوشبختی وثروت برای شما دوست هم فرکانسی ام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    بهنام شمس گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همه ی دوستان،من خیلی برام جالبه که من دقیقا بدترین بلاها زمانی سرم اومده که احساسی تصمیم گرفتم من رابطه ام با برادرم سر یه بحث شدید و حرف هایی خیلی بدی که رد و بدل شد بهم خورد که اگه حرفی نمی‌زدم هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد،بارها رابطه ام با همسرم سر همین تصمیم های احساسی تا مرز طلاق رفته و برگشته.من آخرین تجربه ام از تصمیمات احساسی مربوط به دیشب بود که خسته از سر کار اومدم و موقع صحبت کردم با همسرم دوست داشتم دعوا کنم خودمم نمی‌دونستم چرا،یه لحظه به خودم اومدم و گفتم این از خستگیه حتما فردا خوب میشم حرف زدن رو زود تموم کردم و رفتم خوابیدم امروز که از خواب بیدار شدم با خودم گفتم خدارو شکر که حداقل دیشب حرفی نزدم چون حالم کامل خوب شده بود. خلاصه من زمان هایی که خسته ام،گرسنه ام،حساب بانکی ام ته می‌کشه خیلی زود احساسی برخورد میکنم و بهترین راه کاری که استاد هم گفتن یک اینه که در اون لحظه مکالمه رو قطع کنیم و به یه موضوع دیگه توجه کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  9. -
    روح الله بحرینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    بنام خدا

    سلام دوستان عزیز

    من در زمان غلیان احساسات سه تا کار رو انجام میدم که بهم جواب داده:

    1: سکوت

    2: رفتن به کنار دریا

    3: رفتن به کوه و صحبت با خداوند

    و زمانیکه این کارهارو انجام ندادم بشدت خودم رو سرزنش کردم و شروع به گفتگوهای درونی کردم

    سپاس از استاد و دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    عظیم خلفی اصل گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    سلام. به استاد عزیز و خانم شایسته .یعنی اگه به هر دلیلی این فایل و آگاهی های این فیلم به شما الهام شده میشه گفت دقیقا خداوند بزرگترین عامل یا دلیل پیشرفت یا پسرفت رو خواسته به ما بفهمونه .چقدر این آگاهی اگه بکار برده بشه می‌تونه نتایج مثبت و شگفت انگیز برای من و ما بجا بزاره …دقیقا هزاران هزار بار از این نمونه تصمیمات احساسی توی زندگی خودم و دیگران دیدم که چه نتایجی به جا گذاشته وقتی میایم نتایج انسانهای موفق رو میبینیم و به دارایی هاشون توجه میکنیم و شناختی که این صورت نسبی ازشون داریم متوجه میشیم که هیچ وقت دلسوزانه یا از روی خشم یا سرخوشی تصمیمات عجیب نگرفتن یادم هم من خودم مدت زمانی تصمیماتی در گرو احساسات می‌گرفتم که فردای اون روز متوجه می‌شدم وای کی می‌ره این همه راه رو …..ولی برادری دارم که تمامی تصمیماتی که میخواد بگیره .تمامی تماسهای حساس ..تمامی خریدهای و اقدام به عمل راجب هر میله ای رو دقیقا به فردا و روز بعد موکول می‌کنه یعنی هیچ وقت فورا راجب هر کاری اقدام به عمل نمیکنه حتی توی عجیبترین شرایط هم میگه صبر کن تا فردا ….و این نقطه پیشرفت اون هست .که از لحاظ مالی و شخصیتی در کل آدمهایی که اطرافم هست توی صندلی اول هست و این یک اصل مهم است .که می‌تونه نتایجی بسیار بزرگ یا بسیار …..بجا بزاره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای: