عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 3

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام استاد فوق العاده وخوشتیپ من ومریم جان

    اول از همه از مریم جون تشکر کنم در حین راه رفتنتون ازتون فیلم گرفت 25 دقیقه و دستش نلرزید

    چقدر به نکته خوبی اشاره کردید من از وقتی با شما اشنا شدم خیلی آرومتر شدم ولی بوده زمانی که خیلی عصبانی شدم حرفهایی زدم که نباید میزدم و بعدش خیلی پشیمون شدم درست مگین شما این حسو خوب یادمه مخصوصا تو روابطم بحثی که بین منو همسرم پیش می امد اون موقعها که نا اروم بودم یادم یه بحث ساده داشت به طلاق میکشید سر موضوع واقعا بی خود به حدی جفتمون عصبانی بودیم حد نداشت چقدر توهین میکردیم به هم تو ذهنم کارو به دادگاه حکم طلاق میکشوندم الان مدل بحثهامون هم فرق کرده یه بحث کوچولو که میکنیم

    سعی میکنم سکوت کنم و حتی شده خودمو مشغول کنم شروع میکنم مرتب کردن تمیز کردن ومورد بعدی دوش گرفتن انقدر ارومم میکنه حد نداره بعدشم راجب اون موضوع 2 روز صحبت نکنیم یعنی هم من هم همسرم موضوع دعوا یادمون میره

    قبل اشنایی با شما من بی نهایت ادم عصبی جوری که یه اخمی همیشه رو صورتم بود الان واقعا با خودم تو صلحم

    از یه تمرین شما خیلی استفاده میکنم فکر کنم تو کتاب رویا رویا نیست فصل 3 باشه گفتین مشکلی یا موضوعی که خیلی ناراحتون میکنه خیلی ناراحتین استرس دارید ایا 10 سال بعد هم براتون مهمه گفتین بنویسید راجبش یعنی استاد این تمرین برا من معجزه بود موضوع هایی 10 سال پیشمو که اصلا یادم نمیاد وحتی اگه یادم بیاد خیلی خنده دار بچگانه بود و همین تمرین برا اتفاقات روز مره ام استفاده میکنم خیلی حالمو بهتر میکنه

    سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای اگاهی های فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم ،امیدوارم در همین لحظه در بهترین حالت احساسی خودتون باشین و عالی.

    من ندا گوهری هیچ ادعایی واقعا در مورد این موضوع ندارم و 1000درصد باتمام صحبتهای این فایل شما موافقم. من دوبار در زندگیم در شرایط احساسی خیلی شدید متاسفانه دوتا تصمیم خیلی بزرگ و اساسی برای زندگیم گرفتم و قشنگ زیر چرخ دنده های جهان له شدم ..یعنی جهان با بار اول وقتی دید که من نفهمیدم و درسم رو خوب یاد نگرفتم.دوباره من رو در شرایط مشابه قرارداد تا یا یادبگیرم یا بمیرم.و به من یاد داد که دنبال میانبرزدن نباشم چون هیچ راه میانبری در جهان وجود نداره بجز تغییر کردن.

    حالا در مورد موارد کم اهمیت ترهم خب واقعا پیش اومده که در شرایط احساسی شدید مثل خشم یا خوشحالی تصمیماتی گرفتم که بعدا متوجه شدم که اون تصمیمه چقدر از شخصیت من به دور بوده و پیش خودم از خودم خجالت کشیدم.

    همه اینهارو به عنوان پیش زمینه گفتم که برسم سر اصل مطلب ،که من مدتهاست باکارکردن روی خودم و تعهد دادن به خودم تاحد خیلی زیادی میتونم خودم رو در شرایط احساسی و هیجانی براحتی کنترل کنم.من یک روزی نشستم و باخودم صحبت کردم و عهد بستم..که این کاررو انجام بدم و دادم.

    مثلا موقعی که تو رابطه خیلی عصبانی میشم هواسم رو ببرم روی یچیز دیگه و جواب هیچگونه صحبتی رو ندم..چون وقتی تو جواب نمیدی طرفتم خسته میشه و بیخیال جروبحث میشه…مثلا فایل گوش میدم.اتاقمو عوض میکنم..آب خنک میخورم. به تازگی هم که یک پرنده زیبا خریدم واقعا تمام توجه واحساسم رو به کلی دریک لحظه تغییر میده.

    من مدتهاست بخودم قول دادم که وقتی یک تصمیمی دارم میگیرم اول ازخودم سوال بپرسم؟

    -آیا این تصمیم من ازروی خشم وعصبانیت نیست؟

    -آیا این تصمیم من ازروی هیجان و یا شنیدن یک حرف یا خبرنیست؟

    -آیا این تصمیم من ازروی جوگیرشدن و یا شادی بیش ازحدنیست؟

    و..

    وبعد تصمیمم رو قطعی میکنم..واصولا هم تمام تلاشم رو میکنم که برای قطعی کردن یک تصمیم یک زمانی رو اختصاص بدم..و تصمیمات یهویی رو تقریبا به صفررسوندم.

    من به این نتیجه رسیدم که تصمیمات یهوویی دقیقا از روی ترس،نگرانی،بی ایمانی،فرارکردن ازچیزی،عجله کردن،باورکمبود و..گرفته میشه وهمه اینها انقدر فرکانس منفی دارن که بتونن نتایج افتضاحی برامون رقم بزنن.

    باسپاس ازاین فایل زیبا و ارزشمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    سلام استاد عزیزم سلام مریم جونم عاشقتونم هستم

    خدایا بابت حضور استاد عباس منش و مریم شایسته در زندگی ام بینهایت سپاسگزارم زیرا حالم خوب است.

    استاد اول اندام عالی و ورزشکاری شما را تبریک میگم و تحسینتون میکنم

    وقتی اندام شما را می‌بینم و صورتتان که چقدر جوان شده خیلی ذوق میکنم هیکل شما و صورت جوانترتون اصلا هیچ ربطی به چند سال پیشتون نداره خیلی تغییر کردین من واقعا شما را تحسین میکنم

    چقدر پرادایس زیبا و قشنگ هست واقعا لذت بخشه در چنین جایی زندگی کردند الهی همیشه شاد و سلامت و موفق باشید

    در مورد فایل امروز چقدر این فایل به موقع بود انگار برای من آمده درست همین دوشب پیش در شرایط سخت تصمیم گیری مهمی برای رابطه ام بودم که توانستم خودم را کنترل کنم و درست تصمیم بگیرم خدایا شکرت

    استاد عزیزم من تجربه های زیادی دارم برای اینکه در شرایط احساسی خوب و با یا شرایط احساسی بد که باید تصمیم میگرفتم

    خوب که جوانتر بودم و کم تجربه تر در شرایط بد احساسی بوده که عصبانی شدم و از کوره در رفتم و شاید حرفهایی زدم که همان فردای اون روز خیلی پشیمان شدم

    ولی الان تمام اون روزها برام تجربه شده الان خیلی در این شرایط بهتر عمل میکنم و حتی با نوشتن اهرم رنج و لذت که از خودتون یاد گرفتم سعی میکنم بهترین تصمیم را بگیرم

    و استاد من بهترین روشی که در این زمان‌ها انجام میدهم و تونسته خیلی کمکم کنه اولیش دوش آب سرد هست و واقعا معجزه میکنه در مورد من آنقدر آروم میشم و حالم خوب میشه که خودم هم باورم نمیشه

    دومیش هم پیاده روی هست به خصوص رفتن به طبیعت وقتی از خونه بیرون میزنم و میرم طبیعت انگار فقط خودم هستم و خدای خودم و هیچ چیز دیگری وجود نداره

    من هستم خدایم دوتایی با هم عشق بازی می‌کنیم چقدر راحت باهاش حرف میزنم چقدر سپاسگزاری میکنم انگار با خدا دوتا دوست صمیمی خیلی نزدیک هستیم

    و سومیش هم اینه که من کمپ را دوست دارم میرم به دل طبیعت و کمپ میکنم

    وقتی توی چادر خودم هستم و در نیمه های شب بیدار میشم به خدا میگم خدایا من هم متل محمد اومد به غار حرا

    اون زمان محمد میرفت به غار حرا و با خدایش تنها میشد و راز و نیاز می‌کرد الان چادر کمپ من غار حرا من است و من اونجا در دل تاریکی شب با پروردگارم تنها میشم و با او نیایش میکنم چقدر خوبه چقدر حس خوبی داره خدایا شکرت

    من با این روش‌ها تا کنون توانسته ام در شرایط احساسی که به من وارد شده بتوانم احساسم را کنترل کنم و تصمیمات بهتری بگیرم

    و حتی در شرایط احساسی خوب هم تجارب زیادی دارم اویل در رابطه هایم خیلی زود تصمیم میگرفتم و به قول معروف یه دفعه ذوق زده میشدم حالا یه خریدی میخواستم انجام بدهم یه چیزی را تا میدیدم در نگاه اول زود میخریدم و بعد می دیدم عه بهتر از اون هم بوده و من می‌توانستم بهترش را بخرم

    ولی الان دیگه خیلی کمتر اینگونه احساساتی میشم و عمل میکنم

    متلا هفته پیش من برای خرید زمین رفتم به شمال کشور اونجا یه مشاور املاک تا زمین نشونم داد و خیلی تعریف و تمجید می‌کرد خلاصه همان روز با هم رفتیم شرکتشون و با مهندس اون گروه صحبت داشتم ایشون خیلی دوبار ه از این زمین‌ها تعریف کرد و من را داشت مجبور می‌کرد که اگر میخوای و مورد پسند هست همین الان مقداری بیعانه بده تا ما یه دونه از این زمین‌ها ا برای شما کنار بزاریم و چندین بار به من اصرار کرد و من هم چون تجربه داشتم و میخواستم زود تصمیم نگیرم خیلی محکم به اون آقا گفتم خیلی از لطف شما ممنون ولی من اجازه می‌خواهم کمی بیشتر فکر کنم بعد نتیجه را خدمتتون میگم

    از این تصمیمم خیلی خوشحالم و اینکه احساساتی نشدم و تحت تاتیر تعریف‌ها و تمجیدهای آنها قرار نگرفتم

    اتفاقا بعدا هم که کمی تحقیق کردم متوجه شدم این زمین‌ها داخل بافت نبوده و برای ساخت فعلا اجازه ساخت ندارند

    و خلاصه دوباره خدا را شکر کردم که توانسته بودم برای خرید زمین اون روز احساسم را کنترل کنم و از همه مهمتر نظر و عقیده ام را عنوان کردم و بعدا تماس گرفتم و صادقانه کفتم که من می‌خواهم زمینی بخرم که داخل بافت باشه همین زمان بتونم بسازمش

    خلاصه استاد همان طور که فرمودید کنترل احساست خیلی مهم هست و چقدر مهم هست که درسهامون و بگیریم و بهتر عمل کنیم

    خدایا بابت درسهایی که در زندگی ام به من داده ای و همیشه هوای من و داری بینهایت سپاسگزارم خدایا بابت اینکه خیلی از اوقات توانستم احساساتم را کنترل کنم و تصمیم‌های درست بگیرم بینهایت سپاسگزارم

    خدایا بابت همه چیز بینهایت سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید

    ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2826 روز

    بنام خداوندی که همیشه کنارم بوده وهست

    سلام استاد عزیزم مریم و جانم و دوستان گرامی

    قبل از جواب دادم به مباحثی که استاد مطرح کردند

    خدا رو شکر میکنم که منو در مسیر این هدایت و آگاهی قرار داد چون من آدمی هستم که خیلی زود احساسی میشم حالا چه خشم باشه چه احساس ترحم باشه چه ناراحتی باشه و چه ترس و بزرگترین نقطه ضعف من همین احساسی بودنم هست همیشه از خدا میخاستم که کمکم کنه این حالت به حداقل برسه بخصوص خشم در سایت قسمت عقل کل، پاسخ هایی که دوستان در مورد خشم دادند رو مطالعه میکردم و چندتا کتاب در مورد خودشناسی که مطالعه کردم و این سایت متوجه شدم که آدما آیینه من هستن این منم که این شرایط رو خلق میکنم مشکل از منه حالا هر دلیل منطقی که برای احساساتی شدنم باشه مشکل خود منم

    من اگر هروز روی خودم کار کنم به شیوه هایی شما استاد عزیز میتونم مثل شما در آرامش باشم

    استاد جانم واقعا قابل تحسینه اندام عالی که دارین کنترل ذهن عالی که دارین استمرار و تمرین هروزه که دارین چقدر زیباست محیطی که درش زندگی میکنی به دور از مردم شما دوتا و طبیعت و کلی عشقبازی با خداوند واقعا بهشته بهشت مگه بجز آرامش و احساس خوب چه تعریف دیگه ای میشه از بهشت داشت

    در مورد تصمیماتی که در شرایط احساسی گرفتم خب بالطبع خیلی تصمیم و اتفاقات هس اما مهم ترینشدر زمینه روابط در محیط کاری بود جایی که من کار میکردم از لحاظ فرکانسی اصن با من جور نبود اما من میترسیدم ازونجا بیام بیرون چرا چون فک میکردم دیگه برام کاری نیس یا خونواده ناراحت میشن برا همین ادامه دادم حتی یکی دوبارم که به رییس گفتم ایشون هم طوری حرف زدن که این ترس در من بیشتر شد و من تصمیممو گفتم که میخام بمونم اما اشتباه بود عواقب این تصمیم برام خیلی گرون تموم شد طوریکه بعد از یکی دو سال به طرز وحشتناکی ترک کار دادم و حین عصبانیت یه سری حرفا گفته شد که ارتباط من به کل با آدمای اونجا با اون‌محیط قطع شد درس بزرگی که این اتفاق برام داشت این بود هر جا که احساست خوب نباشه و میتونی اونجا رو حذف کنی حذف کن اگر اینکارو نکنی جهان خودش حذفت میکنه به بدترین شکل

    دومین مورد که همین چند هفته پیش بود خیلی شدید عصبانی شدم با برادرم بحثم شد و ارتباطم باهاش قطع شد دلیلم منطقی بود اما در حالت احساسی یه سری حرفا گفته شد که نباید گفته میشد

    من نسبت به قبل خیلی بندرت وارد بحث و درگیری میشم وقتی که یه بحثی میشه یا احساسم بد میشه سریع محیطمو ترک میکنم از وقتی که حضورم تو سایت بیشتر شده فایلارو نگاه میکنم تمرینات عزت نفس و سه قدم دوره دوازده قدم رو انجام میدم خیلی بهتر شدم

    تصمیم گرفتم آگاهانه ذهنمو کنترل کنم آگاهانه از جاهایی که حس بد داره دور بشم آگاهانه ارتباطمو با افرادی که انرژی منفی دارن کم کنم آگاهانه با خودم حرف بزنم که آروم باش تو بهترین خلقت خداوندی و باید آروم باشی خودمو قاطی هر بحث بیهوده ای نمیکنم در کل بیخیال باشم

    سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند که واقعا خیلی کمک حالم بود مریم جانم تشکر میکنم بابت فیلمبرداری عالی که دارین و هروز زیبایی های بیشتری رو به ما نشون میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    سلام

    صبح که از خواب بیدار شدم ، حقیقتش تصمیم داشتم برم خرید، که خیلی هم برام مهم بود، موبایلم را روشن کردم ، دیدم که خدارا شکر فایل جدید آمده ، وبا خودم گفتم ابتدا نگاه کنم و کامنتم رابنویسم و بعدبرم.

    من مثالی الان یادم آمد در محیط کار قبلیم ، در دانشگاه بود، که من و مدیر آموزش هردو اتاق تکثیر سوالات امتحانی پایان ترم بودیم که در همان حین که درب اتاق باز بود، یک دانشجو آمد داخل و سلام کرد و مؤدبانه گفت سوال آموزشی دارم ، من اصلا جوابش را ندادم ولی مدیر آموزش با ناراحتی تذکر گفت برو بیرون ، اینجا ورود ممنوع است ، دیدم هردو ناراحت شدن و احساسی که حرف های بدی رد بدل شد تا حدی که مدیر آموزش آمد جلوتر و محکم به سینه دانشجو پسر، زد و دعواشدید شد ،

    من دیدم اوضاع خرابه فورا در اتاق را محکم بستم تا دعوا ا دامه نداشته باشه، ولی کاری که شد این بود دانشجو پیش رئیس دانشگاه رفت و قضیه را گفت و کمتر از یک هفته سمت مدیر آموزش را از همکارم گرفتن ، و به همکار دیگری دادن.

    راهکار من برای کنترل احساس :

    اینکه در آن شرایط حساس هیجانی پیاده روی کنیم تا روحیه ما خوب بشه کافی نیست چراکه شما در محیط اداری هستی شرایط برای پیاده روی و یا دوش آب سرد و یا بازی با حیوانات نیست ، حتی دیدم اینقدر تاثیر احساسات زیاد هست که طرف فراموش می کنه حتی نفس بکشه،

    بهترین و مهمترین کار در آین شرایط احساسی که فقط چند ثانیه هست، اینکه آگاهانه تصمیم بگیریم کاری نکنیم، آگاهانه تصمیم بگیرم حرفی بد نزنیم ، و آگاهانه تصمیم بگیریم تا رفتار احساسی انجام ندهیم ، این بهترین روش هست چرا؛

    چون یک شرایط پیش آمده که ، بهترین زمان هست از آموزه‌های استاد برای کنترل ذهن استفاده کنیم، حتی شده در مسائل کوچک و جزئ ولی انجامش بدهیم و از طریق آگاهی های فایل های استاد عمل کنیم، که هم خودمان را محک بزنیم و عملگرا باشیم ، و هم خودش یک تمرین به ظاهر سخت ولی ارزشمند خواهد بود.

    ایمانی که عمل نیارد ، ایمان نیست حرف مفت است.

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    معصومه پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم خانم

    ممنون از فایل بی نظیر تان

    صبح که از خواب بیدار میشوم با ذوق فراوان اول میام تو سایت خوبم که ببینم شمافایل جدید گذاشتین یانه

    ممنونم از این همه آگاهی ها که به ما میدهید

    استاد من خیلی آدم عجولی بودم تصمیمات نادرست زیاد می‌گرفتم و تنها کسی هم که همیشه ضربه می‌خورد خودم بودم

    همسرم هم فردی لجباز ویک دنده آنی تصمیمی می‌گرفت و همه چیز را از هم می‌پاشد وجنگ ودعوا وکتک کاری میشد ویکی دوساعت بعد پشیمان میکرد من با چنین فردی بیست ساله دارم زندگی میکنم الان هم اصلا عوض نشده اما خدا رو شکر من از موقعی که قانون را فهمیدم صبورتر وآرامتر شدم و عجولانه تصمیم نمی‌گیرم

    وهمیشه اگر تنشی تو خونه ام باشه کمی صبور تر میشم وجبهه نمی‌گیرم

    استاد چند سال پیش همسرم با مردی دوست بود که فاصله سنی اونها خیلی زیاد بود تقریباهمسرم همسن پسرش بود دوستش دو دختر تو خونه داشت که یکی مطلقه بود و دیگری شوهرش فوت شده بود و مادرشان هم فوت شده بود

    همسرم ساعت ها خونه اونا می‌رفت ومن همیشه بهش شک داشتم وگیر میدادم چرا میری هروز جنگ ودعوا تو خونه ام بود ما هها با شوهرم حرف نمی زدم همیشه با هم قهر بودیم

    هر موقع به او میگفتم اونجا نرو بیشتر لج میکرد طوری شده بود که از سر کار یکسره می‌رفت خونه ی دوستش وتا ساعت یک شب به خونه نمی‌آمد

    من هم با بچه هام همیشه تنها بودیم واعصاب بهم ریخته یکسره داد میزدم و گریه میکردم فقط خدارا صدا میزدم

    افسردگی شدید گرفته بودم اونقدر گریه میکردم که انگشتان دستانم قفل میکرد نمی‌توانستم کاری بکنم به خاطر پسرام که کوچک بودن دلم نمی‌آمد آنها را بندازم برم خونه پدرم

    شوهرم می‌گفت من بچه ها را بهت نمی‌دم . من فقط تنها کارم گریه کردن بود فشار روی خودم

    هروز میدم از سر کار دیر میومد خونه .حدس میزدم که باید خونه ی دوستش رفته باشه .

    چون خونه دوستش چند تا کوچه فاصله داشت تا خونه امان با فرار میرفتم اونجا .ماشینش را میدم دم در خونه ی دوستش عصبی میشدم چند بار تصمیم گرفتم که آبروی شوهرم را ببرم برم در خونشون دعوا راه بندازم باز دلم می‌گفت برگرد

    اون موقع ها خدا باهام حرف میزد اما زیاد درکش نمی‌کردم من تا نصفه شب بیدار میمونم و پیام میدادم بهش وزنگ میزدم که بیاد بیشتر با من لج میکرد حتی از اونا طرف داری میکرد طوری رفتار میکرد که من بیشتر شک میکردم ومطمعن میشدم که او بایکی از دختر های دوستش رابطه داره برای یک پیرمرد به خونه اونا نمیره

    صد درصد برای دختراش میره

    او میدونستم که نقطه ضعف من بچه هام هستن نمیتونم بدون اونا جایی برم نزدیک به دوسال من این عذاب را تحمل کردم

    شوهرم می‌گفت که من فقط میرم جای پیرمرده تنهاست تازه زنش را از دست داده من فقط میرم پیشش باهاش حرف میزنم

    ذهن من قبول نمیکرد طوری شده بود شب وروزم گریه بود

    همیشه به خواهرم زنگ میزدم یک ساعت حرف میزدم و گریه میکردم از کار های شوهرم میگفتم ودردل میکردم

    چون این قانون را بلد نبودم توی این مسیر نبودم

    خواهر بیچاره ام مجبور بود به حرف هام گوش بده وساعت ها حال اورا هم بد میکردم

    خواهرم هم همیشه غصه ی من را می‌خورد آخرش گفت تو که داری خودت را از بین میبری بیا برو جای یک مشاور حرف بزن تا شاید راه حلی برات بزاره

    خودش هزینه ی مشاوره را داد ومن چندروز رفتم و همینطور از بی محلی های شوهرم گفتم وکار های که میکرد درسی که گرفتم این بود که کمی با مشاور حرف زدم حالم بهتر شد سبک تر شدم حرف اش به دلم نشست اوگفته چون تو داری یکسره به او میگی نرو اونجا شوهرت لج می‌کنه مرد بودنش را میخواد بهت ثابت کنه

    مطمعن باش فقط به خاطر لجبازی با تو اینکار را می‌کنه صبورتر باش کاری به کارش نداشته باش ،زنگ نزن و پیامک نده ،اگر هم یک روز نرفت خونه دوستش ،بهش بگو امروز چرا نرفتی اونجا

    من تمام کار هایی که مشاور گفت را انجام دادم و دیدم که شوهرم بهتر شد و دست از لجبازیش برداشت . رفتن به خانه دوستش را کمتر کرد طوری شد که هر ماهی یک شب بیشتر نمی‌رفت ،وبعضی اوقات هم هر چند ماه یک بار می‌رفت

    الان که فکر میکنم خدارا سپاس گذارم به خاطر او ن شب های که میرفتم تا در خونه ی دوستش تا آبروی شوهرم ودخترای دوستش را ببرم ندایی بهم می‌گفت صبر کن درست میشه و بر می‌گشتم شاید چندین بار توی خونه این تصمیم را می‌گرفتم تا برم داد وبیداد کنم در خونشون .

    میرفتم میدیم که ماشین شوهرم اونجاست میگفتم ایندفعه آبروش را میبرم اما خدا نمیزاشت ومیگف کمی دیگر صبر کن

    خدارو هزار مرتبه شکر که اونجا درسته که سختی های زیادی کشیدم اما صبر کردم وزندگی ام از هم نپاشید والان من خودم با دخترای دوست شوهرم ،دوست شدم و فهمیدم که اونا هم خانم های خوبین

    من خیلی قضاوت های اشتباه کردم اونم به خاطر این بود که پدرم به مادرم خیانت کرده بود فکر میکردم همه مردها خیانت میکنن .

    خدارو شکر که الان حالم عالیه و شوهرم هم بهتر شده و حالا خونه هیچ دوستش نمیره وبیشتر تو خونه میمونه خدارو شکر اون موقع ها تصمیم نادرست نگرفتم و عجولانه کاری را که می‌دانستم عاقبتش بد بو د وزندگی خودم از هم می‌پاشید رانگرفتم خدایا به خاطر هدایت هات همیشه سپاس گذارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    من هم اکنون اگه نارا حتی پیش بیاد فقط صبر میکنم با شوهرم بحث نمیکنم وحرف نمی‌زنم تا بحث بالا نگیره فقط سکوت میکنم اگر هم حق با من باشه چون نمیتونم شوهرم را قانع کنم فقط سکوت میکنم

    از استاد عزیزم وسایت عالی هم سپاس گذارم به خاطر این که میتوانیم حرف ها ی دلمان را بزنیم سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    هادی قره قانی گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    واقعا چه حس بی نظیریه که با امید فایل جدید از خواب بیدار بشی و اولین کاری که می‌کنی بری توی سایت و ببینی یک آگاهی دیگه که منتظرشی با عنوان «عواقب تصمیمات احساسی» اومده باشه.

    قبل اینکه بخوام شروع به نوشتن کنم اول از همه بهتون بابت سبک جدیدی که موقع فیلمبرداری پیاده روی هم میکنید تبریک میگم چون خیلی جذاب تر میشه فایل ها و با یک تیر چند نشون میزنید، هم پیاده روی، هم صحبت و هم اینکه ما بیشتر پرادایس زیبا رو میبینیم. البته کار خانم شایسته عزیز سخت تر شده که البته قطعا از کاری که انجام میدن لذت میبرن.

    استاد عزیزم من شخص بسیار خونسرد و آرام هستم که بخشی از اون از اول با من بوده و بخش مهمی از اون رو هم خودم تقویت کردم. آنقدر آرام که برای همه این ویژگی جالب هست و همیشه بهم میگن و تحسینش می کنند.

    این آرامش که البته نتیجه کنترل احساسات آگاهانه هست، در همه جنبه های زندگیم تاثیرات فوق العاده ای داشته. از جنبه های مالی گرفته تا روابط، خداروشکر نتایج خوبی برام داشته.

    اما در رابطه با سوالتون.

    در مواقعی که من با احساسات شدید که حالا عصبانیت، ترس و هر احساس بدی هست، با خودم میگم « هادی، آروم باش هیچ چیز نباید تو رو بهم بریزه و باعث احساس بد بشه» و این احساس بد تا چند ساعت دیگ هیچ خبری ازش نیست، فقط الان آروم باش.

    روش دیگه ای که من در مواقعی که در گفتگویی عصبانی هستم انجام میدم «سکوت» هست. سکوت یعنی کظم غیظ، سکوت یعنی، می‌تونستم جوابتو بدم ولی چون برا خودم ارزش قائلم جواب نمی دم و کل کل نمی کنم.چرا؟

    چون از نتیجه خبر دارم و یقین دارم که احساسات بد= اتفاقات بد هست.

    همین آگاهی از این اهرم قوی و کاربردی رنج و لذت، باعث میشه آدم بتونه با توجه به شناخت عواقبش بهتر تصمیم بگیره.

    روش دیگه ای که من در این مواقع انجامش میدم و خودتون هم اشاره کردین پیاده روی در پارک و طبیعت هست. چون باعث میشه با خودم تو تنهایی بیشتر فکر کنم و کم‌کم آروم بشم و بعد زیبایی ها رو ببینم و موقع برگشتن به خونه دیگه خبری از اون احساس بده نباشه.

    و اما یکی از بهترین روش ها برای من در این مواقع انجام میدم، اومدن به سایت بی نظیر عباسمنش و خواندن کامنت های دوستان هست که واقعا عالیه و باعث میشه آدم از نتایجشون و صحبت هاشون انگیزه بگیره و به کل اون احساس بد قبل رو فراموش کنه.

    استاد عزیزم به قول خودتون وقتی آدم آگاهانه مسایلشو حل می‌کنه و خودشو کنترل می‌کنه اون اتفاقات بد قبل دیگه خیلی کمتر براش میفته. من از وقتی که احساسات خودمو کنترل می کنم واقعا به ندرت برام پیش اومده که تصمیم احساسی بگیرم و از عواقبش پشیمون بشم. و الان هم واقعا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد تا بخوام مثالی بزنم.

    تو جایی که اکثریت افراد دلهره و استرس بالا و پایین شدن قیمتا رو دارن و ازش حرف میزنم و البته منم ی زمانی داشتم، الان دیگه مثل قبل نیست و واقعا بالا پایین شدن قیمت دلار و ماشین و … احساس ترس و دلهره برام بی معنی شده و خیلی کمتر درگیرش میشم.

    استاد عزیزم هر چی جلوتر میرم و شرایط خودمو میبینم و به نتایجی که رسیدمم دلیلش اون چیزایی بوده که گفتین و من گوش کردم و مهمتر از اون عمل کردم بهش و چیزایی که نرسیدم بهش همون هایی هست که من عمل نکردم.

    اگر آنقدر تاکید کردین اخبار نبینید، با آدمای منفی هم کلام نشید الان میبینم چقدر آرامش ذهنیم رو مدیون شما. و عمل به آموزه های شما هستم.

    استاد عزیزم، مدت حدود یک ماه هست که شروع کردم به نوشتن کامنت و این نوشتن چقدر باعث شده تا نقاط قوت خودم رو بهتر بشناسم. چرا؟ چون موقع نوشتن، فکر می کنم و به یاد میارم و مینویسم .

    پیشنهاد میکنم این کار رو انجام بدین و هر کس که میگه سخته نوشتن برام و نمیتونم بنویسم و واقعا چیزی برای نوشتن ندارم، باید بگم شروع به نوشتن کنید کم کم هدایت میشید و مینویسید.

    خوشحالم که شروع به نوشتن کردم و احساس بسیار خوبی از این کار دارم.

    ممنون از شما که صبح بهاری رو با این فایل برام بهاری تر کردین.

    از شما دوستان عزیزم هم که با کامنت های قشنگتون تو سایت که باعث دلگرمی و انگیزه می‌شید، بی نهایت سپاسگزارم.

    از خداوند، آرامش ثروت و سلامتی برای همتون آرزومندم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    لیدا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان

    سلام به کل دوستان عباس منشی

    استاد امروز بعد مدت ها سایت باز کردم چون فکر کنم از مدار کامنت نوشتن هم خارج شده بودم

    یه مدت تو محل کار یه کم مدارم خوب نبود

    امروز سایت باز کردم انگار عنوان فیلم واسه من نوشته بودن

    دقیقا این حرف شما رو من تجربه کردم همین چند ماه اخیر دقیقا ضربه خوردم در حالی که یکی از همکاران مو دیدیم به قول بقیه دوستان یخ و بی احساسه اتفاقا من بررسی می کنم اون نفر خیلی هم خوب کارش پیش می‌ره

    نمیدونم چرا تا فایل باز کردم 5 دقیقه اول ذهنم سریع رفت سراغ این موضوع گفت نگاه کن مثال واقعی پیشت نشسته

    حالا که دنیا چک و لقد هاشو زد تصمیم گرفتم که تصمیم احساسی نگیرم با کسی کار نداشته باشم فقط رو خودم کار کنم تمرکز بزارم رو خودم انگار تو دنیا من تک و تنها هستم دارم کار میکنم فقط به خودم توجه کنم نه تصمیم احساسی بگیرم نه با کسی کار داشتن

    استاد شاید همه میگن این حرفا ها رو میدانیم اما دونستن با عمل کردن

    فرق همه آدم هاست با استاد عباس منش قول میدم بهترین شاگرد شما بشم

    قول میدم قوانین آگاهانه و درست انجام بدم

    چقدر راه حل هاتون خوبه نفس عمیق از عمق جان از روح خدا رو داشتن درست قدم برداشته

    پیاده روی

    دوش آب سرد برای رهایی از خشم

    شکر گزاری

    همه نکاتی که میگید دقیقا رهایی از خشم همینه موضوعه که فرمودید ریشه رو پیدا کنیم چرا عصبی و خشمگین میشیم

    تصمیم بر اساس احساس همون کثیفی ها رو زیر مبل انداختن است

    الان که صحبت میکنید تازه میفهمم این ریشه یابی چقدر زندگی رو عوض می‌کنه

    من این جهاد اکبر انجام میدم

    استاد شما فقط استاد نیستید واسه من حکم پدر هستید حکم برادر دارید

    خیلی ارزشمند هستید

    من یه راه حل بهم ذهنم رسید برای اینکه تصمیم احساسی نگیرم یه 5 دقیقه بشینم نفس عمیق بکشم برم ریشه یابی کنم و اون جمله طلایی تون اجرا کنم احساس خوب اتفاق خوب

    سرکار عصبی شدم چون قدرت از خدا گرفتم دادم به ریسم باعث اتفاقات بد شد

    سپاس از شما استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت اساتید بزرگم استاد عباسمنش بزرگ و عزیزم و مریم جون زیبا و خوشگل

    عجب فایل بینظیر و رویایی با مناظر فوق العاده دلبر و رویایی بود خدارو بی نهایت شکرت برای این همه ثروت و زیبایی

    چقد لذت داره تو این هوای رویایی و تو این طبیعت بکر و زیبا و فوق العاده پیاده روی کردن خدارو بی نهایت شکر

    در رابطه با موضوعاتی که استاد گفتن

    من مثلا تو روابط در دوران جاهلیتم که قبل از دوره های استاد بود اگه لجم میگرفت سریع طبق یه تصمیم احساسی بد طرف رو بلاک میکردم که دیگه دسترسی بهم نداشته باشه بعد که آروم میشدم از این کارم پشیمون میشدم و میرفتم از دلش در میور‌دم ولی دیگه فایده ای نداشت و رابطه نابود می‌شد اما دیگه بعد دوره های استاد به هیچ وجه این موضوع پیش نیومده و تموم آگاهی های دوره های استاد رو دارم زندگی میکنم و خداروشکر نتیجه شم عالیه خدارو بی نهایت شکر و اینقد تمرکزم هر لحظه روی خوبی های افراد و موضوعاته و حواسم هست به این موضوع شدیدا واقعا خداروشکر پیش نیومده واسم

    و من مثلا اگر موضوعی پیش میاد که عصبانی بشم فایلای استاد بلافاصله میزارم گوش میکنم حتی موقع رانندگی تموم فایل های استاد رو میزارم و در مدار درست قرار میگیرم و هر اشتباهی که پیش اومده باشه قبلا خودمو بخشیدم کاملا و استاد هم میگن ما انسانیم و این طبیعیه که از مدار خارج بشیم اما با کنترل ذهنمون میتونیم دوباره تو مدار مناسب قرار بگیریم میگم ارمغان نمیخواد هیچ کاری کنی الان فقط باید ذهن و روحتو یکی کنی الان آرامش داشته باشی با شکرگزاری بابت داشته هام و مشغول کردن با کارای خونه آشپزی کردن تمیز و مرتب کردن خونمون و اتاقم حسابی خودمو مشغول میکنم تا از اون شرایط احساسی منفی بیام بیرون تا یواش یواش به احساس بهتر تو اون موضوع برسم و بتونم به خوبی های اون طرف هم فک کنم در این مورد هم بازهم قانون شیرین تکامل تکامل فرکانسی داریم تو احساسات آرام آرام باید احساساتمون رو خوب کنیم تا به احساس بهتر برسیم و استاد تو جلسه ششم دوره کشف قوانین زندگی حسابی و کامل بهمون توضیح دادن

    یا یکی دیگه از اون کارا که آرومم میکنه فقط پیاده روی کردن هست و با خدا حین پیاده روی حرف زدن هست اینجوری خیلی خیلی آروم میکنم خودمو و دوش گرفتن هم خیلی خیلی آرومم میکنه وقتی از نیروی بینظیر عنصر آب استفاده میکنم یا یه وقتایی شمع هم روشن میکنم یا عود که بوش واقعا آرومم میکنه اما انصافا واقعا خیلی خیلی کمتر شده بعد دوره های استاد واقعا خیلی کم شده اما خوب ما انسانیم و طبیعیه بعضی مواقع پیش بیاد که با این روش‌ها خودم رو آروم میکنم تا از روی احساس منفی یا مثبت حتی تصمیم اشتباه نگیرم چون قانون رو میدونم که احساس بد هدایت میشم به سمت اتفاقات بد و احساس خوب هدایت میشم به سمت زیبایی های بیشتر و خواسته هام خدارو بی نهایت شکر برای قوانین بی نظیرت

    و استاد واقعا ازتون ممنونم خیلی نکته بینانه مثل همیشه بهمون تو‌این فایل بهشتی تاکید کردین

    یک دنیا ممنونم ازتون سایتون مستدام و همیشگی بالاسرم باشه تا ابد

    عاشقتونمممم در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سلامت خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 3997 روز

    سلام سلام سلام

    استاد ومریم بانوی عزیزم این عکس فایل رو که دیدم دیوانه شدم.

    چقدر این پرادایس داره هر روز زیباتر،زلالتر و قشنگتر میشه.

    دمتون گرم.

    چقدر به این آگاهیها نیاز داشتم.

    استاد، الان تو یه چالش افتادم یه مدته که اون مساله دلیلش فقط و فقط همین بود که همسرم در زمانی که کاملا احساسی شده بود تصمیماتی گرفت و الان یه مدتی هس که میخوایم اون مساله رو که در اون شرایط به وجود اومده( در عرض چندقیقه) درستش کنیم و نمیشه.

    یعنی کلی باید رو خودمون کار کنیم و کلی هزینه کنیم تا بتونیم اون چن دقیقه رو حلش کنیم که چرا در اون لحظه احساسی شد واین تصمیم رو گرفت؟؟

    خودمم بارها شده که در اون شرایط تصمیم گرفتم و چقدر ضربه خوردم.

    در زمینه روابط مثلا عصبانی شدم و حرفایی رو زدم که کل اون دیوار و حریم بین من و دوستم رو به هم ریخته ودیگه نمیشه مث روز اول اون روابط رو درست کرد.

    مث روز اولش نمیشه.چون دلخوریهایی پیش میاد.

    و از وقتی اومدم رو خودم کار میکنم و سعی میکنم بیشتر تو سایت بیام و هر روز حداقل یه فایل از شما گوش کنم،و حس وحالم رو با روشهای متفاوت خوب نگه دارم بهتر شدم.سکوتم بیشتر شده.

    همین دیروز در شرایط احساسی وحشتناک قرار گرفتم ولی دایم تو ذهنم به خودم گفتم، سکوت کن.سکوت کن.سکوت کن.و جامو عوض کردم از اون حالتی که بودم و آروم شدم.

    راهکارهای من برای آروم کردن ذهنم تو شرایط احساسی منفی::

    1-تو ذهنم با سرعت هزار تکرار میکنم سکوت کن.سکوت کن.سکوت کن.

    2-جایی که هستم تغییر میدم.اگه وایسادم میشینم.

    اگه نشستم بلند میشم راه میرم.یا میرم تو یه اتاق دیگه.

    3- خودمو مجبور میکنم زورکی فقط لبخند بزنم.

    این لبخنده واقعا خیلی خیلی عوضم میکنه.

    مخصوصا تو جمع که اون شرایط هس میخندم( لبخند) و شوخی میکنم و با خنده و شوخی حالمو خوب میکنم.یعنی اون شرایط رو یه جورایی جدی نمیگیرم.

    4- نفس عمیق وحشتناک کمکم میکنه.چون کسی هم متوجه نمیشه و تو جمع خوب جواب میده.

    5- اگه جایی باشم بتونم آب بخورم، یهه لیوان آب خنک میخورم و آرومم میکنه.

    6- اون محیط رو عمدا ترک میکنم.مثلا از خونه میزنم بیرون.

    7- میام بیرون و میرم ماشین برمیدارم یه فایل از شما یا آهنگایی گه مریم جون تو سریال ها و سفرها برامون گذاشته رو تو گوشیم دارم اونارو پلی میکنم و شیشه ماشین هم میارم پایین و خودم با اون خواننده شروع میکنم متن رو خوندن و این خیلی حالمو خوب

    میکنه ( چون بااین اهنگا خیلی خاطره دارم).

    8- میرم پشت بوم خونه مون و روبروی پشت بوم کلی کوههای قشنگ داره و کوهها رو میبینم و با خدا حرف میزنم.اگه زمان عروب یا طلوع هم باشه،میشینم ساعتها طلوع و غروب رو میبینم.

    9- یعنی این صحبت کردن با خدا بسیار آرومم میکنه.

    10- نوشتن.دفترم برمیدارم و میرم تو یه گوشه خلوت و فقط مینویسم.مینویسم و کلی حس منفیهامو میریزم بیرون و حسهای خوب رو جایگزینش میکنم.

    11- و زنگ میزنم دوستای مثبتی که دارم و درباره یه موصوع قشنگ باهم حرف میزنیم و حالم خوب میشه.

    امام علی میفرمایند: به هنگام خشم، نه تصمیم، نه تنبیه،

    واقعا اگه کل زندگیمون فقط همین کنترل احساسات رو داشته باشیم همه چی معرکه میشه.

    ممنونم از اگاهی که به ما میدین.

    من بارها و بارها باید این رو ببینم و گوش کنم و درک کنم و به یاری الله عمل کنم.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: