مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تاثیرگذارترین عامل برای خلق ثروت؛
- هیچ محدودیتی برای خلق ثروت نیست؛
- کار کردن روی بهبود باورها، یک فرایند دائمی است؛
- آگاهی از دلیل اصلی نتایج، باعث متعهد ماندن و ادامه دادن در مسیر صحیح می شود؛
منابع بیشتر:
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD675MB43 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 1 | همراه ماندن با جریان هدایت40MB43 دقیقه
به نام خداوند هادی.سلام استادجان و دوستان عزیز.من این فایل رو قبل از رفتن به مسافرت تا نیمه هاش گوش دادم.الان از مسافرت برگشتم و دارم بقیشو گوش میدم،یعنی اون موقع توی مدار شنیدنش نبودم.این اتفاقی که الان میخوام تعریف کنم رو چندین بار بهم الهام شد که برو و در سایت بنویس و الان با شنیدن صحبتهای استاد راجع به مرگ نشانه رو دریافت کردم و اومدم به الهامم عمل کنم.میخوام بنویسم تا درسشو بگیرم و رهاش کنم.امروز دهم فروردینه،مادربزرگم لحظات آخر زندگیشه به گفته ی دکترها،فردا صبح به سمت شهرکرد حرکت میکنم.نشانه ها و هدایتها میگن نرو،و باز نجواهای شیطان میان برو،مادربزرگت درحقت خیلی خوبی کرده،مردم چی میگن و و و و…دارم لباسهارو جمع میکنم،صدای درونم یه چیزی میگه،نسرین وصیت نامت رو بنویس.نه یکبار و نه دوبار،دایما تکرار میشد،بازهم توجهی نکردم،صبح حرکت کردیم ،ماشین کنار جاده متوقف شد توی گردنه های شهرکرد،شانه ی راه توی اون پیچهای سخت!یه راننده ی بنکر برای کمک ایستاد،جای پارک تاحدی بود که بنکر هم پارک شد!اگر چنددقه دیگه دیر ایستاده بودیم ماشین جام میکرد و تا ته دره رفته بودیم.رسیدیم شهرکرد.مادربزرگم حالش خیلی بهتره!ما با پیشبینی های انسانی بازهم اشتباه کردیم.ساعت ۹شبه و ما دوباره حرکت کردیم به سمت خوزستان،نشانه ها میگن نرید،ولی باز هم حرکت!نشانه پشت نشانه حرکتو ادامه ندید،بازهم حرکت ۵بار تاایذه متوقف شدیم،ولی باز هم حرکت،بوم…با یه بنکر بنزین تصادف کردیم توی گردنه ی سراک!خدایا این یه فیلمه!انقدر عواملی که برای مردن ما لازم بود زیاده که مغزم نمیتونه هضم کنه چطوری زنده ایم،چندتا از ترسهای بزرگ زندگیم،شیب کوه و سربالایی،دره،ماشین سنگین،تصادف،گرگ،تاریکیه شب،بچه هام،نمیدونم به قول استاد چه کاری قراره انجام بدم که زنده بودم،فقط توی کوه داشتم از خدا تشکر میکردم،و قول دادم به هدایتها عمل کنم.پسر دوسالم تمام مدت تصادف روی کوه خواب بود،تا وقتی که رسیدیم دم در خونه!بنکر ،شانه ی راه!کلی آدم برای کمک ایستادن توی اون جای خطرناک،الان ۱۵ امه ماهه،روزی که بهم الهام شده بود که حرکت کن!تا چندروزه اول احساس میکردم روی هوا راه میرم و واقعا ازخود بیخود بودم،نمیتونم حساب کنم چندتا چیز کنار هم قرار گرفت که الان ما زنده باشیم ولی فقط با احساسم درک کردم که انگار خدا دستاشو گذاشت دور ماشین جوریکه به اندازه رفتن روی یک مانع هم اذیت نشدیم!الان که دارم این متنو مینویسم مادربزرگم هنوز زندست و دوباره هم پیشبینیه انسانی غلط شد و مرگ اگر زمانش برسه یا نرسه هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه جلوشو بگیره حتی اگر با یک بنکر بنزین تصادف کنی!من فهمیدم هنوز قانون جزءرفتارم نشده با اینکه سعی میکنم عمل کنم!که اگه شده بود هدایتها رو جدی میگرفتم.اینها رو نوشتم تا باری که ذهنم روی دوشم گذاشته بود رو زمین بذارم و با یه دید جدید دوباره زندگی رو شروع کنم.از خدای عزیزم سپاسگذارم بخاطر زندگیه دوباره ای که به من داد.درسشو میگیرم و رهاش میکنم با اینکه سخت بود،هدایتو جدی بگیر نسرین.خدایا ازت ممنونم.ازشما و دوستای عزیزم هم ممنونم استاد جان برای این فایل عالی.در آغوش امن خداوند غرق آرامش باشید.