گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-03-31 08:14:292024-04-18 05:57:27گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد من عاشقتونم
به پهنای صورت اشک ریختم
قلبم مثل یک گل شکفته میشد
مثل یک کبوتر پرواز میکرد
بعد از شنیدن حرفاتون انگار قفسه سینم باز میشد و کلی انرژی خداوند رو از کلام شما عزیزان دریافت میکردم 😭😭😭
وقتی شما با خانوم سپیده صحبت میکردید نفر سوم خدا بود😭😭😭
وقتی با حامد عزیز صحبت میکردید نفر سوم خالق بود 😭😭
وقتی با عرفان عزیز صحبت می کردید نفر سوم الله بود 😭😭😭
مگه میشه به صدای شما گوش داد و حضور خداوند رو احساس نکرد ؟
مگه میشه صورت شما رو دید صدای شمارو شنید و خداوند رو لمس نکرد ؟ مگه میشه ؟!
از ثانیه اول وقتی صدای این عزیزان رو شنیدم کنترلی بر اشکام نداشتم اصلا
خودشون جاری شدن و قلب منو پر کردن از پرودگار 😭😭😭خدایا شکرت ، خدایا شکرت بخاطر این صمیمیت، این رابطه ی بینظیر ، این قوانین بدون تغییر، این اتصال ، این عشق ، این عشق ، این عشق
عشقی که از خداوند از کلام شما عزیزان دریافت میکردم
عشقی که پراکنده می کردید بی شک انرژی خداوند بود
و حال همه ی ما بندگان رو دگرگون کردید
من بعد از مدت ها دارم کامنت میزارم، دل تنگ همین کامنت نوشتن بودم، به لطف شما استاد عزیز اومدم و دوباره نوشتم
وقتی عمل میکنید به عشق خداوند، نتایج قابل توصیف نیست
من می دونم اون لحظه ایی که دوستان با شما صحبت کردند چه احساس داشتند و چقدر عالی کنترل کردند احساسشون رو، شاید اگر من بودم از شدت گریه نمیتونستم صحبت کنم، دمشون گرم که انقدر عالی احساساتشون رو کنترل کردند در مقابل کسی که عاشقانه پیروش هستیم و کسی که عاشقانه ی عاشقانه کلام الله رو منتشر میکنه خیلی سخته کنترل احساس در مقابل چنین عظمت و عشقی خیلی سخته ، دمشون گرم واقعا
وقتی صدای بچه ها رو شنیدم مدام این شعر توی ذهنم می رقصید …
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست
قشنگ وقتی صحبتهای شما رو میشنیدم عظمت انسان رو درک میکردم، خداوند چه قدرت و شکوهی رو در اختیار انسان قرار داده که این چنین میتونن به تعالی برسن، که از ملک بالاتر باشن
وقتی که پا در این مسیر زیبا گذاشتم لحظه ایی شک نکردم و به لطف الله هر روز مشتاق تر، تشنه تر در این مسیر قدم گذاشتم، خیلی جاها اشتباه کردم خودمو گم کردم اما همیشه الله یاری رسان بود و نذاشت من کامل از این مسیر فاصله بگیرم و منو همیشه هدایت میکنه به این سمت بخاطر اینکه بهترین مسیره
جاهایی که خودمو گم کردم و فکر میکردم دارم درست میرم با توگوشی های محکم بهم فهموند اشتباه میکنم، یکیش غرور بود که با عزت نفس اشتباه گرفته بودم با اعتماد به نفس اشتباه گرفتم اما خدا تنها نمیزاره کمکت میکنه اشتباهات رو پیدا کنی، تو خودت حلشون کنی، خدا مچتو نمیگیره همیشه همیشه دستتو میگیره …
وقتی ایمان آوردم به این قانون همه چیز تغییر کرد جوری که باورش برای خیلیا سخت بود
اونایی که کامنتای منو تو قدم خوندن و اگه یادشون باشه تو زندگی منو خواهرم بیگ بنگ رخ داد از قدم دوم و من مهاجرت کردم از شهر کوچک خودم به مشهد و بعد از یکسال که با آدمی که واقعا خصوصیات ش رو خداوند برای من آرزو کرده بود ازدواج کردم، از قضا جز بچه های دوازده قدم بود و از کامنتای سایت و بعد از تلگرام در گروه عباسمنشی باهم آشنا شدیم و بعد از گذشت مدتی باهم ازدواج کردیم.
و رابطه ایی که داریم تجربه میکنیم یک رابطه بدون وابستگی و آزادی هستش و بهم کمک میکنیم پیشرفت کنیم. انشالله مفصل در مورد رابطم با عزیز دلم کامنت میزارم.
وقتی که خانواده همسرم منو دیدن میگفتن چجوری میتونی از خانوادت دور باشی؟ دلت تنگ نمیشه ؟ و یک جوری صحبت میکردند انگار من سنگ دلم
و
خیلی از بچه ها برای من کامنت میزاشتن که چجوری مهاجرت کردی؟ دلتنگ نمیشی؟ چجوری خانوادت اجازه دادن تنها بری و و و …
اول اینکه مهاجرتو خدا خودش همه چیو چید و من فقط به الهامم گوش دادم راه افتادم
و مدتی تو خوابگاه زندگی میکردم بعد از سه ماه در بهترین منطقه مشهد زندگی کردم.
در پاسخ به اونها همیشه یک جمله میگفتم
خدا بزرگه … خدا بزرگه …
یعنی چی خدا بزرگه ؟؟؟
یعنی اینکه من خدایی رو میپرستم و ایمان دارم بهش که جوری همه چیز رو میچینه که به من بیشتر خوش بگذره
شاید خیلیا نتونن باور کنن، اما بعد از مدتی مادرم و خواهرم به مشهد مهاجرت کردند
و ظرف سه روز خونه گرفتند.
خوب الان چی میشه گفت ؟ داریم معجزه از این بزرگتر ؟
که طرف بدون نگرانی خودش مهاجرت کرده و همش گفته خدا بزرگه و دل خوش کرده به خدای خودش جای اینکه ننه من غریبم کنه
همون خدا کاری کرد که زندگی دلچسب تر بشه
اتفاق بعدی اینه که آدمایی اومدن تو زندگیمون که به معنی واقعی کلمه بینظیرن
آدمای ثروتمند، آدمای بسیار بخشنده و آدمای بسیار مثبت و با ایمان
این چیو نشون میده ؟؟؟
اوشو یه چیز خیلی قشنگی گفته:
تو فقط چیزی رو جذب میکنی که اونو دارا باشی، زیرا آنچه که تو داری، هم چون آهنربا عمل میکنه و چیزهای مشابه را به خود جذب میکنه.
انگار که مستی وارد شهر میشه و به زودی دیگر مستان شهر رو پیدا میکنه
اگه قمار بازی وارد شهر بشه خیلی زود با دیگر قمار بازها آشنا میشه.
اگه جستجوگر حقیقت وارد شهر بشه، دیگر جستجوگران رو قطعا پیدا میکنه.
ما هر چی رو که در خود بیافرینیم دارای مرکزی آهنربایی میشه.
یاد وقتی میوفتم که پدرم برای تحقیق همسرم اومده بود مشهد و من همراش بودم، آدمی نبود که نگه چقدر مشهدیا دور از جون آدمای بدی هستن و …
بدگویی میکردن و بابام بنده خدا ترسید…
ولی من فقط میخندیدم
و جالب اینجاست که من تو کل زندگیم آدمایی به خوبی، با محبتی مهمان نوازی و دست و دلبازی مشهدیا ندیدم…
مگه میشه آدم خوب باشه بد جذب کنه ؟ حالا هرجایی که میخواد باشه
مگه میشه آدم خدارو دوست داشته باشه و آدما دوسش نداشته باشن؟
مگه میشه ؟
استاد عزیزم
قربون شکل ماهتون بشم، زمانی که با سایتتون آشنا شدم داشتن محصولات شما برام آرزو بود ولی انقدر خوشگل خدا فایلای شمارو تو زندگی من آورد که باور نکردنیه، بعد از دوازده قدم دوره عزت نفس رو تهیه کردیم با خواهرم، بعد با همسرم دوره ثروت۱ ، ارزش تضاد، دوره کسب و کار و کتابهاتون رو خریداری کردیم و داریم کار میکنیم و نتایج انقدر زیادن که در یک کامنت نمیگنجه اصلا در کلام نمیگنجه
الهی شکر الهی شکر
دیدن شما و خانوم شایسته عزیز واقعا یکی از خواسته های قشنگمه
و ایمان دارم
و ایمان دارم
که در بهترین زمان در بهترین مکان شما رو میبینم.
خیلی همتونو دوست دارم
خیلی زیااااد
عاشق تک تکتونم
سلام بر دردانه ی الله
ممنونم ازت الهام نازنینم بابت این کامنت پر از شور و شوق و عشق
انقدر انرژی و عشق این کامنت زیاد بود که میخواست از صفحه گوشیم بزنه بیرون …
مشخصه که چقدر عشق داری و تمام تلاشت رو کردی که عشق عظیمت رو در کلمات بگنجونی و منتقلش کنی باید بگم که این عشق فراتر از کلماته و افرادی که تو این مسیر باشند میفهمند، مثل یک دستگاه گیرنده ارتعاش هستن، نیازی نیست اصلا صحبتی باشه کلمات قادر به توصیف و توضیح این عظمت نیستند و من از کامنت پر از مهر و محبتت این رو برداشت کردم .
عشق و محبت خداوند به بندگانش انقدر زیاده که صحبت نمیکنه…
میگن وقتی دو نفر از هم خوششون میاد کلی حرف دارن، ساعتها باهم صحبت میکنند، وقتی عشقشون زیاد میشه کنار یکدیگر میشنن و زمزمه میکنند عشق و محبتشون رو بعد از اون در سکوت و نگاه خلاصه میشه چون عشقشون رو کلمات نمیتونه منتقل کنه، حالا اینو من در یک افسانه ایی خونده بودم در مورد انسان ها ، اما همین جمله در عشق خدا و بندگانش صحت داره و داریم تجربه اش میکنیم.
بازم ازت سپاسگزارم دختر شیشه ایی
امیدوارم تک تک لحظات زندگیت پر بشه از یاد و نشانه های الله
سلام جان و دلم
قربونت بشم عزیزم
ممنون و سپاسگزارم ازت بخاطر این محبت و عشقی که داری
انسان های مهربانی چون تو سزاوار بهترین ها هستند، همین که خداوند قلب بسیار مهربان به تو عطا کرده، همین که در این مسیر زیبا هدایتت کرده یعنی تو را برگزیده برای تجربه کردن بهترین ها در این جهان بینظیر
مطمئنم و شکی ندارم که خیلی زود به تمامی خواسته های ریز و درشتت میرسی
چون در مسیر درست گام برداشتی و فرشته گونه رفتار میکنی
من با این کوچکی خودم عظمت و مهربانی و محبت و عشق درونی تورو احساس کردم و پرواز کردم چه برسه به پادشاه عالم وقتی که این شور و عشق رو از بندش ببینه چه ها که نکنه
خدا لذت میبره خدا عشق میکنه شما عشق پراکنده میکنی
به خاطر همین این چنین بنده هایی رو غرق نعمت و پاداش های الهی میکنه که زانوهات سست میشن و در هر زمان و مکانی میخوای در مقابل پروردگار زانو بزنی و سجده شکر به جا بیاری
ازت ممنونم بخاطر این کامنتت، در هوای بسیار مطبوع و در کنار درخت سیبی که از خواب غفلت بیدار شده و جوانه زده و شکوفه های زیباشو نشون میده کامنتت رو خوندم و بسیار لذت بردم عزیزم.
آرزو میکنم زندگیت مثل همین آفتاب زیبا گرم و نورانی باشه.
سلام فرنوش نازنین
ممنونم بخاطر کامنت خوبت عزیزم
از تمام دوستانم سپاسگزارم بخاطر محبتی که دارن، اما من به کامنتایی که احساسم بگه پاسخ میدم.
در مورد مهاجرت من خیلی کامنت گذاشتم اما دلم میخواد برات بنویسم و بگم که فرنوش جان زمانش برسه با چالش یا به هر دلیل دیگه ایی با بزرگ شدن خواسته، انسان تصمیم راسخ میگیره و متمرکز میشه روی اون خواسته من قبل از تصمیم مهاجرت روی رابطه تمرکز کردم دلم و احساسم بعد سالها یک شریک و همراه میطلبید و به من میگفت بنویس و من تک تک آموزه های استاد رو پیروی کردم و هر روز نوشتم که میخوام چه شخصی وارد زندگیم بشه و هرروز به اون لیست اضافه میکرد مشخصاتی که میخوام اون آدم بیاد تو زندگیم و بعد از اینکه حس کردم تمام خواسته هامو نوشتم شروع کردم به نوشتن تجسماتم، من نه تنها در ذهنم تجسم میکردم، بلکه تجسماتم رو مینوشتم و هر شب قبل از خواب عکسهای عاشقانه رو نگاه میکردم، عکسهایی که از افرادی گرفته شده بود که عشق واقعی داشتند و ازدواج کرده بودند نه مدلهای عکاسی و انقدر تعدادشون زیاد بود که تمام باور های مخربی که در مورد رابطه داشتم رو نابود کرد، فرنوش جان من قبل از رابطه ی خودم یک رابطه ی سالم رو از نزدیک ندیده بودم تو کل زندگیم از رابطه می ترسیدم و همیشه فکر میکردم مرد دست به زن داره و خیانت میکنه اما اون عکسها و فیلما منو خیلی تکون داد
تو یوتیوب دو فردی که رابطه ی بینظیر داشتن رو دنبال میکردم به اسم جس و گابریل که فک میکنم شاید خیلیاتون بشناسید دو جوونی هستند که در سن کم ازدواج کردند و بسیار موفق و ثروتمند هستند. ویدیو هاشون خیلی به من کمک کرد.
در کنار اینها من تمرین ستاره قطبی رو به بهترین شکل انجام می دادم فایلارو مو به مو نگاه میکردم اتفاقی که افتاد من و خواهرم رو در گروهی اد کردند که پنج شش نفر از بچه های دوازده قدم توش بودند که ما از شوق پرواز می کردیم.
یکی از اون بچه های گروه از قبل کامنتای منو تو سایت میخوند و این خواسته درش شکل گرفته بود که با آدمی مثل من وارد رابطه بشه و وقتی دید خود من توی گروه هستم سر از پا نمیشناخت.
من از این قضیه مطلع نبودم و ما همه توی گروه باهم دوست بودیم و کلی همه باهم سفر رفتیم و هر روز به تعدامون اضافه می شد
سید یه ویدیو در مورد رابطه و باورها و با عکسهای خیلی زیبا درست کرده بود و ما هرشب قبل از خواب نگاه میکردیم از قضا جفتمون اون ویدیو رو نگاه میکردیم و از آخر باهم دوست شدیم😅
بعد از سفر تهران به من پیشنهاد رابطه داد و منم قبول کردم
بعد از شش هفت ماه آشنایی عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم.
و باهم دوره ها رو میخریم و روی خودمون کار میکنیم و داستان خواستگاری و خرید لوازم هم به کل معجزه بود در زندگیمون
بعد از رسیدن به رابطه قبل از ازدواج خواسته مهاجرت عجیب در دل من بزرگ شد و من هر روز صبح مدیتیشن میکردم و تجسم میکردم که دارم مهاجرت میکنم
کوله و چمدونم رو، هواپیما رو ، لباسمو همه چیز رو تجسم میکردم و از خداوند طلب کردم.و دقیقا همون شکلی که تجسم می کردم اتفاق افتاد. نه کمتر نه بیشتر
اینم بگم خانواده و فامیلای من طوری بودند که اگر من به فرض میخواستم کاری کنم باید از پدرم اجازه می گرفتم و پدرم با برادر بزرگش مشورت میکرد و کل فامیل می فهمیدند و همه نظر میدادند بعد تصمیم گرفته می شد …
میخوام بدونی تا چه اندازه غیر ممکن بود برای دختری مثل من که تنها مهاجرت کنه …
اتفاق عجیب غریبی رخ داد که نیازی نباشه من از کسی اجازه بگیرم
خلاصه من راحت رفتم و بعد از یک هفته همه فهمیدند و مجبور شدند این موضوع رو قبول کنند.
الآنم که دوساله مهاجرت کردم و کلی ترسام از بین رفت و الان امادگیشو دارم به خارج از کشور سفر و مهاجرت کنم.
بعد از اونم که خواهرم و مادرم مهاجرت کردند و اون دلتنگی که همه ازش حرف میزدند و نگرانش بودند هم بر طرف شد دیگه ناراحت نیستند😅
در زمان درست خواسته ها محقق میشن اگر به نفع ما باشه
من به فراتر از خواسته هام رسیدم و همسرم فراتر از اون چیزهایی که من نوشتم و خواستم رو داره
مثلاً نوشته بودم میخوام شخصی که میاد تو زندگیم مثل من زبان خارجه بلد باشه و این اتفاق افتاد
نوشتم میخوام به روز باشه و کامپیوتر و گوشی رو عالی بلد باشه و خوره ی کامپیوتر باشه این خواسته عجیب در من بود
و همسرم برنامه نویس حرفه ایی هستش که نمونشو ندیدم تو حوزه آی تی
و اینکه با ایمان باشه صادق باشه
چشم و ابرو مشکی باشه ، قدش بلند باشه، عباس منشی باشه
مولد ثروت باشه و ندیدم مثه همسرم که انقدر خوب پول بسازه و خواسته هاشو عملی کنه
و خانواده ی خوبی داشته باشه
که واقعا خانواده بینظیری داره که رابطه خواهرانه دارم با خواهرعزیزش، رابطه بینظیری دارم با مادر گلش با پدر مهربانش و فامیلای بینظیری که دارن
و کلی همیشه بهمون خوش میگذره ،
به تک تک اون چیزهایی که نوشته بودم رسیدم و همسرم تک تک اون خصوصیات رو داره
خدارو هزاران مرتبه شکر
میخوام بگم باید به زمان بندی خداوند ایمان داشته باشیم
فراتر از خواسته هامونو محقق میکنه
کلی اتفاق خوب تو زندگیم افتاد که من حتی نمیدونستم وجود داره
نمیتونستم تجسمش کنم حتی
میخوام در مورد یکی از تجسماتم بنویسم اینجا که خیلی دوستش دارم
قبل از اینکه وارد رابطه بشم اینو تو ذهنم همیشه میدیدم که منو عشقم با یه دوچرخه با هم خیابونو میگردیم، عشقم رکاب میزنه و من قسمت جلویی دوچرخه میشینم، بعد کلی باد میپیچه تو موهامو کلی باهم میخندیم و میریم خرید میکنیم و بر میگردیم خونه…
خوب دقیقا نه کمتر نه بیشتر این اتفاق افتاد که از شوق بعدش گریه کردم وقتی یادم اومد تجسم میکردم این خواسته رو
خلاصه بخواهید تا به شما داده شود …
کلی اتفاق خوب برات میخوام که خدا برات آرزو کنه عزیزکم
سلام
قربونت برم دادش گلم
حضور تک تک شما تو زندگی من بهترین اتفاق بود
مسافرت رفتن با شما، قدم زدن با شما، حرف زدن با شما همش در یک کلام لمس کردن پروردگار بود و بس
ازت سپاسگزارم که با قلم پر مهرت قلب منو شاد کردی
انشالله در بهترین زمان روی ماهت رو ببینم.
فرنوش زیبای من
من گاهی اوقات پروفایل دوستان رو نگاه میکنم و قبل از خوندن کامنت دوستداشتنیت عکس زیباتو دیدم و چقدر در دلم تحسین کردم، چقدر خداوند زیبایی به شما داده، بسیار جذابید و نمیشه دوستون نداشت.
ازت سپاسگزارم ، سپاسگزارم سپاسگزارم که انقدر واضح و کامل داستان هدایتت رو برای من نوشتی بعد از بیدار شدن از خواب این نامه عاشقانه خالق رو خوندم و کلی انرژی گرفتم و روحم سبک تر شد.
حس میکنم از زمین فاصله گرفتم انقدر احساس سبکی دارم
«ما همیشه باید به زمانبدی خدا ایمان داشته باشیم» خداوند همیشه در درست ترین زمان مارو به خواسته هامون می رسونه
درسته که ما داریم روی خودمون کار میکنیم، فایلها رو گوش می دیم قرآن رو مطالعه میکنیم دنبال الگو ها می گردیم اما با وجود تمام اینها همیشه در بهترین زمان اتفاقات رقم میخورن و من به زمانبندی خدا باور دارم.
دیدن الگو ها خیلی به من کمک کرد
نوشتن تجسماتم خیلی بهم کمک کرد
اضافه کردن به لیست خواسته هام در مورد شخصیت شخص مقابلم کمک کننده بود
و اینکه می نوشتم من چجوری آدمی ام و میخوام اون آدم چقدر به خصوصیات رفتاری من نزدیک باشه
من اون زمان نوشته بودم میخوام عباسمنشی باشه و مثل خودم پیگیر باشه نه مثل کلی از افراد که این فایلارو عشقی گوش میدن و ایمان نمیارن
بعد ها متوجه شدم مسیر رسیدن به حقیقت و کمال و خداوند بسیاره
حتما نباید اون شخص عباسمنشی باشه چون کلی از ما بخاطر اینکه شنیدیم شخصی عباسمنشی هست کلی بهش اعتماد کردیم درحالی که این اشتباهه
افراد زیادی در این سایت هستند که بویی از عشق خدا نبردند و من همیشه با خودم میگم عده ی زیادی رو خداوند فرستاده برای سود رسوندن به استاد به هزار دلیل
من با چند تا از دوستانم و خواهرم هر ماه گروهی یه کار جالبی میکنیم
حتی با افرادی که آشنایی با قانون ندارند
دور هم میشینیم و میگیم ده تا خواسته بنویس که در این ماه برات رخ بده
پنج خواسته قابل باور
پنج خواسته غیر قابل باور
شاید باورتون نشه ولی به قدری دقیق تک تک اون نوشته ها محقق میشه که فقط می تونیم از شوق اینکه خداوند چقدر عاشقه گریه کنیم بخاطر اینکه این قانون رو گذاشته برای بندگانش
اینکه هر چی میخوان در زمان درست اتفاق میوفته
حتی شخصی که با استاد آشنایی هم نداره این این اتفاق شیرین رو تجربه کرد و هر ماه اون شخص میگه بیایم بازم بنویسیم
مگه میشه قلم بزنیم و از پرودگار با عشق و ایمان بخوایم و اتفاق نیوفته؟
انشالله در زمان و مکان درست روی ماهت رو میبینم فرنوش پاک دل
و مطمئنم به خواسته خداییت خیلی نزدیک شدی
عاشقتم عزیزم
خواهر عزیز من
ازت سپاسگزارم بابت کامنت فوق العادت
منو برد به روزایی که عاشقانه و متعهدانه کنار هم کار می کردیم روی خودمون، باهم چقدر صحبت میکردیم در مورد قوانین چقدر پیشرفت کردیم اون روزای فوق العاده رو یادم آوردی و بیشتر از قبل شوق حرکت کردن بهم دست داد.
تو با استعداد ترین و فوق العاده ترین آدمی هستی که تو زندگیم دیدم که خداوند هر آنچه زیبا بوده در تو نهادینه کرده.
خوشبختم که در این جهان لذت رابطه ی بینظیر با زیباترین، با استعداد ترین، باهوش ترین و با ایمان ترین خواهر دنیا رو تجربه میکنم
هدیه ی بینظیر الله وقتشه بار دیگه بیای تو سایت و با نوشتن کامنتهای الهیت دل استاد و خانوادمونو شاد کنی و همچنین خودم
عاشقتم فراتر از حد تصورت
سلام مریم عزیز و شاد و دوستداشتنی
از خداوند میخوام که بار دیگه روی ماهت رو ببینم
کنار شما بودن یکی از لذت بخش ترین تجربه های زندگیم بود
ازتون ممنونم بابت کامنتی که برای من نوشتید و منو هل میدید که مثل قبل بیام و بازم بنویسم و بنویسم و بنویسم
تمرکز کردن روی آیات قرآن یکی از مهم ترین و اصلی ترین کارهایی هستش که باید انجام بدیم.
تو هشتاد نود درصد خونه ها قرآن در حال خاک خوردنه، یه دستی میکشن و از روی عادت یه بوسی میکنن و میزارن سر جاش بعد میگن کاش یه گنجی پیدا میکردیم و میزدیم به زخممون
نمیدونن گنج همینه که روش خاک میشینه و ماچش میکنن
اصل اینه
راهنما اینه
کلام الله اینه
عشق اینه
مدام مارو صدا میزنه
کیه که بشنوه؟؟؟
ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا
بشنو از آسمان ها حی علی الصلا
این خدای عاشق
مدام عشق پراکنده میکنه ، کیه که دریافتش کنه ؟؟؟
کسی که راه قرآن رو بره
کسی که بگه خدایا من دریافت میکنم عشق تورا
خدا پاسخ میده
خدا عشق میکنه بندش یه زیر چشمی سمت خدا دید میزنه
در های گلستان ز پی تو گشاده ام
در خارزار چند دوی ای برهنه پا
دمتون گرم که خودتون غرق قرآن کردید و بیش از پیش باید سمت قرآن شیرجه بزنیم حل بشیم توش
وقتی قرآن رو میاری کنار آموزه های استاد زندگیت کن فکیون میشه هیچ در درونت قیامتی بر پا میشه که بیا و ببین
برات بهترین هارو آرزو میکنم
میرسیم به هر آنچه که درخواست کردیم
انشالله
دوست خوبم سلام
ممنونم ازت که برای من کامنت نوشتی
مچکرم از محبتت
در مورد شغل پرسیدی
من شش سال مدرس زبان بودم
بعد علاقه مند شدم به کارای کامپیوتری، طراحی سایت و فتوشاپ و تولید محتوا
بعد از دوسال کار کردن متوجه شدم این اون چیزی نیست که بابتش حتی اگه بهم پول ندن انجامش بدم
و الان در کنار مقاله نویسی و تولید محتوا و گاهی وقتا ترجمه مسیر علاقمو دنبال میکنم در واقع از صفر شروع کردم
دوست عزیزم سلام
ممنونم از لطفتون
من دوسال پیش تو گروهی بودم که دوستان عباسمنشی بودن الان در حال حاضر در هیچ گروهی فعالیت نمیکنم
در واقع با همون دوستان ارتباط دارم اما گروهی نداریم.
ممنونم از کامننتون، خوشحال شدم
براتون بهترینارو آرزو میکنم
اما اگر این خواسته در شما شکل گرفته در زمان درست به خواستتون هدایت میشید صد در صد