گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • هدایت چیست؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ و تا چه حد می تواند دقیق باشد؟
  • نشانه هایی که تفکر در آنها می تواند نقش حیاتی “پیروی از هدایت در تجربه خوشبختی” را به ما بفهماند؛
  • مهم ترین باوری که “پیروی از هدایت” را تبدیل به مهم ترین اولویت زندگی فرد می کند؛
  • چه باوری باعث می شود هدایت را بر استدلال های عقل، اصلح بدانیم و تسلیم آن باشیم؟
  • “فرایند تکاملی درک هدایت” که منجر می شود به تسلیم بودن در برابر این جریان سازنده؛
  • آیا “هدایت خواستن” فقط درباره چیزهایی معنا دارد که نمی دانیم یا نمی توانیم؟! یا بهتر است درباره آنچه تخصص و مهارت داریم نیز از خداوند طلب هدایت کنیم؟
  • چگونه خود را در مدار دریافت هدایت ها قرار دهیم؛
  • “میزان تشخیص هدایت” بستگی به “میزان آمادگی فرد برای دریافت نعمت ها” دارد؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش بخش 10 | بررسی آیات با ریشه “ش ی ء” و “ر و د” (درک تفاوت بین اراده و مشیت خداوند)


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب عباسی راد» در این صفحه: 1
  1. -
    زینب عباسی راد گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    خدای مهربانم سپاسگزارم که من رو هدایت کردی تا امشب این فایل رو که دیشب تو جستجوها دیده بودم رو بیام و گوش کنم.

    سلام استاد عزیزم

    سلام دوستای عزیز هم خانواده ام در این سایت ارزشمند و پر از آگاهی

    استاد امشب که من این فایل رو گوش کردم انگار پرده ای از روی ذهنم کنار رفت و بهتر متوجه حرفهای شما شدم

    باید اعتراف کنم که ما واقعاً خالق زندگی خودمون هستیم،و ما خودمون هستیم که تعیین میکنیم زندگیمون چجوری پیش بره.

    استاد من جزو اون کسایی هستم که از بچگی همیشه الهامات خدا رو خیلی واضح احساس میکردم و چون درکی از قانون جهان هستی نداشتم اسم این حسم رو گذاشته بودم حس ششم

    و خوب یادم میاد هر بار به حس درونم اهمیت میدادم همه چی خوب پیش می‌رفت، ولی وقتی از سر لجبازی با اون حس درونم ،که تو اون لحظه بررررخلاف میل نفسانیم بهم الهامی میکرد،بی اهمیتی میکردم چ اتفاقات ناخوشایندی برام پیش می اومد. و این موضوع بحدی برای من واضع بود که تو همان دوران بچگی منو متوجه ی این حس کرده بود.

    و شما چ زیبا گفتید وقتی در مدار ش نباشیم این الهامات در ما کمرنگ میشه.

    استاد اینو برای یادآوری به خودم و تجربه ای برای دوستانم اینجا مطرح میکنم که ما چجوری خودمون رو از مدار درست ناخواسته خارج میکنیم.

    در بالا خدمتتون گفتم که من از بچگی یه حس قوی داشتم که اسمش رو حس ششم گذاشته بودیم،این حس قوی سالها با من بود ، و در مورد هر کاری الهامی بهم میشد یا خوابش رو می‌دیدم و این روند ادامه داشت تا زمانی که در زندگی مشترکم به مشکلات ریز و درشتی برخورد کردم و هر روز بهش اضافه تر میشد و این مشکلات باعث نارضایتی من از زندگیم میشد و الان که دارم بهش فکر میکنم میبینم من دقیقاً اون زمانی که تمام توجهم رو گذاشته بودم رو مشکلاتم در زندگی مشترکم و حتی از خدا هم شاکی بودم من اون زمانها،این حس در من خیلی کمرنگ شد و متاسفانه هر چقدر از درون آشفته تر میشدم،زندگیم سخت تر و سختر میشد و با مشکلات ریز و درشت بیشتری مواجهه میشدم.

    استاد من تا قبل آشنایی با شما این قانون رو نمی‌شناختم و اگر بخوام دقیقتر بگم من از 1تا 2 ماه گذشته بیشتر به این آگاهی ها رسیدم و کم کم دارم به این قدرت میرسم که بتونم ذهنم رو کنترل کنم،و از خدا می‌خوام منو به اون حد از آرامش برسونه که بتونم مثل قبل صدای خدا رو از درونم بشنوم.

    استاد یکی از الهامات خیلی واضعی که من از گذشته یادم میاد و من از سر بی اهمیتی بهش ،اونو نشنیده گرفتم ، چون اون الهام برخلاف خواسته ی اون زمان من بود و من نمی خواستم تسلیم باشم و میخواستم هر جور شده به خواسته ام برسم ،این بود که ما( و بیشتر من) تصمیم گرفتیم از ایران مهاجرت کنیم ،و در طی آماده شدن و انجام کارها بارها همون حس قوی در درونم بهم میگفت که این کار شدنی نیست و ما نمیریم،این حس بحدی در من قوی بود که هنوز هم که هنوزه بعد از گذشت 9 سال به همون قدرت در ذهنم یادآوری میشه،ولی چون من به دلایلی به شدت خواهان این مهاجرت بودم ، به حس درونم بی اهمیتی کردم،استاد اینو شاید شما باور کنید ولی کسی که در این مدار نیست ممکنه فکر کنه که دارم داستان تعریف میکنم،ولی خدا شاهده ،خدا تا لحظه ی آخر خواست منو از خواسته ام منصرف کنه و آخرین هشداری که به من داد در دقیقه ی 90 قبل رفتن ،شرایط بدی بود که در خواب به من گفته شد و من بجای تسلیم شدن ،باز خودم رو به نفهمی زدم چون تمرکزم رو خواسته ی نابجایم بود،و در آخر نتیجه ی من از بی اهمیتی کردن به این الهامات،عذابی شد که مدتها من و خانواده ام درگیرش شدیم.

    تقریبا دو هفته همراه دو بچه ی کوچیکم در کشور غریب در بازداشت بودم ،چون در فرودگاه متوجه شده بودن که ویزای ما اثر انگشت نداره و بعد برگشتن به ایران نزدیک دو سال در بدترین شرایط زندگی کردیم چون از لحاظ مالی هم تقریبا به صفر رسیده بودیم .

    الان مدتی ست که شرایط زندگیم بهتر شده و به یک آرامش نسبی رسیده ام و دوباره اون احساس (منظورم الهامات درونی ) در من داره زنده میشه اما نه به اون شفافیت قدیم و الان که هر روز دارم قانون رو درک میکنم ،سعی میکنم خودم رو پاک کنم از تمام اون سیاهی های که ناخواسته وارد وجودم شده بودن و من رو از اون نور مطلق دور کرده بودن.

    فایل امشب خیلی برام الهام بخش بود و هزاران بار خدا رو شکر میکنم که شما رو جزو دستان خودش قرار کرده تا من و امثال من رو که ناخواسته از فرکانس خدا دور شده ایم رو هدایت کنید به سمت اون خالق بی همتا.

    امشب با یادآوری گذشته ام واقعا به این درک رسیدم که ما همگی پاک به این دنیا اومدیم و این خود ما هستیم که در طول مسیر زندگی با گوش کردن به نجواهای شیطان ،خودمون رو از اون نور و آگاهی که خدا درونمون قرار داده دور میکنیم.

    خدایا، ای خالق بی همتا،ای قدرت مطلق جهان هستی من در برابر عظمتت تسلیمم

    خدایا من تسلیمم.

    خدایا هدایتم کن به هر راه و مسیری که خودت میخواهی.

    کمکم کن تا همان بنده ای باشم که در درگاهت سربلند باشم.

    خدای مهربانم خودم را به تو میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: