گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • کمترین نتیجه حرکت در مسیر مورد علاقه، داشتن “احساس خوشبختی” است
  • رشد و پیشرفت یعنی: تلاش برای ایجاد بهبودهای کوچک اما دائمی، در هر سطحی که هستی؛
  • کلید تجربه “روانی و آسانی” در مسیر پیشرفت چیست؛
  • دلسوزی و حمایت بی جا از دیگران، مانع بروز توانایی های درونی فرد می شود؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»

دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهه امینی» در این صفحه: 3
  1. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    سلام استادترین استاد

    امروز صبح با نشانه امروز من به این فایل هدایت شدم چند وقته که در حد توان دارم با فایلهای دانلودی روی خودم کار میکنم الحق و الانصاف نتایج عالی از آرامش و ارتباط با خدا تا زندگی در حال و تجربه شادی بیشتر و بالارفتن درآمد و دریافت الهامات و خلاصه تمام جنبه ها زیر و رو شده اما توی جنبه سلامتی یو یو وار شده من خوبم نسبتا اما می‌خوام عالی باشم عالییییییی

    با گیاه خواری و ورزش و کم خوراکی و چند استاد در این زمینه هم کار کردم اما هر بار با اینکه فکر کردم ایندفعه دیگه موفق میشم اما نتیجه مطلوب رو نگرفتم از اونجا که این خواسته مدام در گوشه ذهنم به دام افتاده بود و هدایت شدم که با قانون سلامتی به نتیجه میرسم از خدا درخواست داشتن این دوره رو کردم و امروز که باز هم به داشتن این دوره فکر میکردم و چشامو بستم گفتم خدایا یه جوری بهم آرامش بده که بهم میدی به این فایل هدایت شدم و جوابمو گرفتم

    هم در زمان درست که زیاد چکو لگد نخوردم تصمیم به تغییر گرفتم هم اون قسمت که شما هم راجع به گیاه خواری و افزایش انرژی صحبت کردید متوجه شدم که قانون سلامتی ته این راهه و جهان پاداش منو میده

    این پیامو ثبت کردم تا یاد آوری کنم به خودم و باز هم در آینده ای نزدیک ثبت کنم که پاسخ درخواست کننده در بهترین زمان داده شد

    استاد خیلی دوستتون دارم ازتون خیلی ممنونم که آنقدر خالص شدید که این آگاهی ها رو دریافت و در قالب محصولات برای سعادتمندی ما آماده کردید

    موفقیتتان روز افزون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    سلام و سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان

    چند روزی میشه از اولین باری که این فایل رو شنیدم میگذره و انگار ایست کردم و فقط محو تماشای این همه اتفاق سال‌های گذشته زندگیم شدم امروز که فایل روز 84 با نام”رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم” رو گوش دادم اصن نمیدونم چه طوری حالم رو توصیف کنم انگار بریدم…

    چه زمانی تصمیم به تغییر میگیریم؟

    من چقدر دیر به خودم اومدم حتی با مرگ سر و کله زدم وقتی زیر بار مشکلات داشتم له میشدم تصمیم به خود کشی گرفتم هر چی قرص توی یخچال بود رو خوردم یه بطری آبم روش ولی همون لحظه پشیمون شدم و خودم با پای خودم رفتم بیمارستان لقمان (تهران)و …

    من در پی عمل به نشانه ها که قلبم اصرار به انجامش می‌کرد با فردی که خوابشو دیده بودم ازدواج کردم از همون روز اول با وجود اینکه همسرم شرایط حتی نرمالی نداشت همه موافق بودن حرف خاصی نداشتن ولی یه اتفاقاتی می‌افتاد که ما باید حلش میکردیم تا بیایم جلوتر دقیقا روز نامزدی از آزمایشگاه خبر دادن گروه خونی شما مشکل داره و مجوز عقد نمیدن بعد از حدود دو ماه و آزمایشات مختلف مجوز دادن و عقد کردیم ولی دوران نامزدی یه شرایطی پیش اومد که شرایط مالی روز ب روز سخت تر پیش رفت اختلافات پیش اومد وقتی وارد یه خانواده غریبه با فرهنگ کلا متفاوت شدم انگار نمیتونستم هضم کنم بعد از چند ماه رفتیم سر زندگیمون زیر یه سقف خیلی خوب یادم میاد شب عروسی با لباس عروس نشستم پول‌های کادو رو شمردم که ببینم بدهکاریمون جور میشه و صبح روز بعدش رفتیم بانک پولها رو زدیم به حساب اونایی که قرض گرفته بودیم و بعد از دو ماه که همسرم کلا تصمیم گرفت سر کار نره و توی شرکت دولتی کار نکنه و نمیدونم چرا من به شدت احساس مسولیت میکردم برای زندگیم که اگه دوست نداره برای کسی کار کنه خب حتما خودمون باید یه کار راه بندازیم و همون موقعها خانواده من کلا مهاجرت کردن و من به شدت احساس تنهایی میکردم مدام این سوال توی ذهنم بود که چرا من باید با این آدم ازدواج میکردم هزار بار به همسرم هم گفتم و میدونه که به خاطر یه خواب باهاش ازدواج کردم همون موقعها به شدت ناسازگار شدیم و من یه روز اقدام به خودکشی کردم ولی وقتی قرصها رو میخوردمم دوست داشتم زنده بمونم و زندگیمو درست کنم

    نجات پیدا کردم اما بازم مشکلات بود ولی انگار من سرسختتر از قبل شده بودم منم تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم و در پی اون مهاجرت دو تا بچه پشت هم و تنهایی‌ها و مشکلات مالی انگار منو در منگنه ای گذاشت که بیدار شدم و به خدا پناه بردم و خدا از وسط اون همه ویرانی بیرون اومد یه وقتی به خودم اومدم دیدم که چقدر با آدم درستی ازدواج کردم این آدم دست خدا بود فقط من متوجه نبودم داستان از چه قراره نمیدونید ناخواسته چطور در جهت اهداف من کار میکنه خدایا من از کجای داستان زندگیم بگیم مگه میشه یه آدم به دست همسری که کتک می‌خورد همسری که نمیزاشت از در خونه بیرون بره همسری که اختیار یه هزار تومنی بهش نمیداد تمام سقف حیاط رو پوشونده بودو روزها آرزوی دیدن آسمون رو داشته به همه خواسته هاش برسه!!!!

    من در عجب این نظمم این برنامه های دقیقم این هدایتم این چه داستانیه من چه خواسته ای داشتم که فراموش کردم ولی تو فراموش نکردی من فقط میتونم بگم بریدم من هیچکاره هیچکارم همه کارها رو خدا انجام میده من فقط بندگی کردم و پبش اومدم هر چی بهم گفت عمل کردم و بالاخره سر از کارش در آوردم دیدم اون موقع که من یه قدم برمی‌داشتم اون داشت صد قدم بر می‌داشت و بعد از حدود پنج سال با اینکه داشتم به هدایت‌هام گوش میدادم ولی بهشون آگاه نبودم آگاه شدم بیدار شدم و خدا رو هزار بار شکر که به حرف دلم گوش دادم و با این آدم ازدواج کردم شاید سخت گذشت اما ارزششو داشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    سلام نهال عزیز یه چیزی که من متوجه شدم تا اینجای داستان از قوانین اینه که اصلا مهم نیست الان به قبل و در گذشته با توجه به باورهات در چه مداری بودی که ازدواج کردی الان به بعد مهمه اینکه هر لحظه بتونی خودتو به خداوند وصل نگه داری و احساس خوب داشته باشی وقتی تمرکزت رو بزاری روی خودت و فقط فکر بهبود خودت باشی قشنگ حس می‌کنی چقدر فاصله فرکانسیت با همسرت زیاد شده و به یه طریقی جهان شما رو از هم دور میکنه اگه همسر تغییر نکنه مثل من که اصلا میخواد منو بکشه وقتی میبینه توی سایت استاد عباس منش هستم خلاصه عزیز دلم فقط روی خودت کار کن ببین خدا چه کارا میکنه محو میشی ولی فقط روی خودت کار کن و احساست رو خوب نگهدار درها باز میشه راهها گفته میشه

    می‌دونم سخته ولی به ویژگی مثبت همسرتم توجه کن بگردی حتما یه چیزای خوبی هم داره

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: