گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-16 06:56:372024-04-18 06:45:27گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استادترین استاد
امروز صبح با نشانه امروز من به این فایل هدایت شدم چند وقته که در حد توان دارم با فایلهای دانلودی روی خودم کار میکنم الحق و الانصاف نتایج عالی از آرامش و ارتباط با خدا تا زندگی در حال و تجربه شادی بیشتر و بالارفتن درآمد و دریافت الهامات و خلاصه تمام جنبه ها زیر و رو شده اما توی جنبه سلامتی یو یو وار شده من خوبم نسبتا اما میخوام عالی باشم عالییییییی
با گیاه خواری و ورزش و کم خوراکی و چند استاد در این زمینه هم کار کردم اما هر بار با اینکه فکر کردم ایندفعه دیگه موفق میشم اما نتیجه مطلوب رو نگرفتم از اونجا که این خواسته مدام در گوشه ذهنم به دام افتاده بود و هدایت شدم که با قانون سلامتی به نتیجه میرسم از خدا درخواست داشتن این دوره رو کردم و امروز که باز هم به داشتن این دوره فکر میکردم و چشامو بستم گفتم خدایا یه جوری بهم آرامش بده که بهم میدی به این فایل هدایت شدم و جوابمو گرفتم
هم در زمان درست که زیاد چکو لگد نخوردم تصمیم به تغییر گرفتم هم اون قسمت که شما هم راجع به گیاه خواری و افزایش انرژی صحبت کردید متوجه شدم که قانون سلامتی ته این راهه و جهان پاداش منو میده
این پیامو ثبت کردم تا یاد آوری کنم به خودم و باز هم در آینده ای نزدیک ثبت کنم که پاسخ درخواست کننده در بهترین زمان داده شد
استاد خیلی دوستتون دارم ازتون خیلی ممنونم که آنقدر خالص شدید که این آگاهی ها رو دریافت و در قالب محصولات برای سعادتمندی ما آماده کردید
موفقیتتان روز افزون
سلام ب استاد دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان
خدای خوبم شکرت عاشقتم ک منو هر لحظه هدایت میکنی
باور کنید باور کنید این بهترین و واضح ترین و دقیق ترین نشونه ای بود ک تا ب الان دیدم و دریافت کردم،امشب خیلی خسته از زندگی و ناامید بی هدف کلا حالم خیلی بد بود ،چون اخیرا یسری اتفاقات در زندگیم با همسرم توی کارم افتاده ک شرایط خوبی ندارم،در حدی ک جایی ندارم و ن شغلی ک درامد خوبی داشته باشه و ن پولی با این حال خیلی دارم کنترل ذهن میکنم و خدا داره کمکم میکنه
چند شبه ک ب خدا دارم میگم
امشب با حال گرفته ودل شکسته ب خدا گفتم من نمیفهمم من نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن
ای که مرا خوانده ای،راه نشانم بده
جایی ک کار میکنم شبکارم و اصولا 90درصد مواقع بیکارم،قبل از اینکه بیام توی سایت و نشونه ام رو بزنم بیاد، همش حرف استاد میومد توی گوشم (وقتی تو روی آدما حساب میکنی،از مسیر خوشبختی دور میشی/روی آدما حساب نکن روی خدای اونا حساب کن)
اومدم توی سایت و نشونه ام رو زدم و این فایل گفتگو با دوستان قسمت 5 اومد،چقدر چقدر جمله ب جمله اش در من تحول ایجاد کرد،چ جملات نابی از زبون دوستان شنیدم و ب چه آگاهی از صحبت های استاد رسیدم،استاد وقتی شما فرمودید ک تضاد میاد ک ما پیشرفت کنیم و آگاهی هایی ککلا توی این فایل گفتید(البته بارها جاهای دیگه ازتون شنیده بودم ولی در مدارش نبودم ک درک کنم) اصلا ی لحظه خشکم زد ب خودم اومدم دیدم توی این شرایط ک بظاهر خیلی بده و سخته هستم و ب خودم گفتم ک آرررررره ببین این همه فرصت برای تغییر داشتی اما تنبلی کردی یا نخواستی یا… .
استاد جهان چک و لگد زد من بیدار نشدم حتی با پتک زد، دردم گرفت ولی بازم نفهمیدم تا این دفعه جوری پس گردنی زد ک با صورت خوردم زمین،تا ب خودم اومدم، ک باید تغییر کنم، تغییر بدم شخصیتم رو زندگیم رو،برم ب سمت هدفم ب سمت علاقه ام.
خیلی داره سخت میگذره، و میدونم خیلی هم سخته این تغییر، درد داره بها دادن داره میدونم، ولی من فقط ب رحمت خدا دل بستم و تنها از خودش کمک میخام تا یاریم کنه توی این مسیر
و این نشونه ام ک امشب دیدم اصلا تحولی در من ایجاد کرد ک فهمیدم فقط باید حرکت کنم باقیش دیگه توی قدم های بعدی گفته میشه و امیدوارم ک فراموشم نشه امشبم رو
واقعا ازتون بینهایت سپاسگزارم استاد ک این فایل ها و این آگاهی هارو با ما ب اشتراک میزارید روزیتون هزار برابر
ب امید و با کمک تنها فرمانروای جهان ب زودی میام و از دستاورد هام براتون میگم
شب و روزتون خدایی و پرامید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
دوستان نکته ای که تو بحث تضاد و تغییر است اینه که اگه ما تو مسیر درست باشیم
اونقدر رو خودمون کار کرده باشیم و ورودی هامونو کنترل کرده باشیم و در یک کلام بتونیم با خدای درونمون ارتباط برقرار کنیم و الهاماتشو درک کنیم به هیچ عنوان به تضاد بر نمی خوریم چون ما یک هدایت شده هستیم
حتی خود استاد که تو این فایل می فرمایند که من قبل از اینکه به تضاد بربخورم اومدم تو کار آنلاین
در واقع خودش نیومده!!!!
هدایت شده!
از کجا می گم؟
من دقیقا از فایل های قبلی استاد یادمه که ایشون می گفتن به من الهام شد که بیام تو کار آنلاین و حتی می گف اطرافیان می گفتن این یک حماقته !ولی می گف که من به الهاماتم و اون چیزی که بهم گفته شده بود عمل کردم
یعنی دوستان اینجا مسله ما نیستیم من با عقل ناقصم هیچ کاری نمی تونم بکنم یه دقیقه بعدمو هم نمی تونم پیش بینی کنم چه برسه به ده سال بعدم که پیش بینی کنم یه بیماری میاد و من برم تو کار آنلاین!!
بنظر من بحث هدایت خداوند و توجه به احساس درونی خودمون یک کلید گم شده هست تو بحث تضاد
و انسان ها بعد از رسیدن به موفقیت فک می کنن که کار خودشون بوده ….
بنظر من ما اگه مراقب ورودی هومون باشیم با گوش دادن مداوم فایل های استاد ،توجه به زیبایی ها و….
بلاخره می تونیم با خدای خودمون ارتباط برقرار کنیم
و تو هر کاری اگه به احساسی که داریم توجه کنیم هدایت می شیم و به تضاد بر نمی خوریم
حتی اگه شما جلسه قبلی کلاب هاوس رو گوش داده باشین اونجا تو فایل 2 یا سه بود فک کنم که سپیده خانوم گفتن که تو بیزینسشون یه فردی بوده که نقش اساسی داشته تو درآمد سپیده خانوم و ایشون (همون فرده که نقش اساسی داشته) می خواسته از این امتیازش سو استفاده بکنه و سپیده خانوم می گه که به الهاماتش گوش داده و با این که شرایط طوری بوده که اگه با ایشون فسخ قرارداد می کرده کلا نابود می شده و علی رغم مخالفت های اطرافیان که نابود می شیم و… اینکارو کرده و می گف تو کمتر از 48 ساعت 3 تا مشتری خیلی بهتر از اونو خدا براش رسونده!!!
حالا تو این مثال اگه سپیده خانوم به این فرد باج می داد چی می شد بنظرتون؟
بله 100 درصد تو آینده به تضاد بر می خورد ،له می شد و بعد تغییر می کرد،
نکته اساسی و البته فراموش شده اینجاس :
اگر ما هدایت شده باشیم (تو مدار درست باشیم) هیچ گاه به تضاد بر نمی خوریم چون داعما با نیرو و قدرت مطلق در ارتباطیم و به عبارت دیگه یه جی پی اس داریم که هر لحظه مسیر درست رو بهمون نشون می ده
تشکر می کنم از استاد و همه دوستان
سلام خدمت همه و استاد عزیز
در مورد تغییر من هنوز تجربه ای به این آشکاری نداشتم شاید هنوز دارم تکاملم رو طی میکنم.
اما فکر میکنم تغییر بدونه دلایل درست ممکنه ما رو از چاله بندازه تو چاه…..
وقتی که من در جایی که هستم به نتایج درست نرسیدم تغییر برای من فایده ای نداره چون همین الان باور هام و اعمالم مشکل داره.
فکر میکنم ما وقتی میتونی تغییر موفقی داشته باشیم که با باور های درست و عمل راستای اون باور ها باشه.
نمیدونم چقدر این نظرم درسته امید وارم که خدا منو هدایت کنه یکم سردرگم شدم.
سپاس گذارم از شما بابت این فایل آگاهی دهنده خیلی خیلی انرژی گرفتم بارها و بارها گوشش دادم انشالله که همیشه شاد و پیروز باشید.
با سلام
این فایل درسهای زیادی داشت
بحث عزت نفس زیر بنای رشد
خودباوری
احساس ارزشمندی
اینها تغییر می آورد
باتغییر کردن و در مسیر رشد قرار گرفتن به تضاد خاصی بر نمی خوریم
تضادها عامل حرکت ما هستند
تضادها می توانند رشد بدهند
وظیفه ما رشد کردن هست
ما باید حرکت کنیم
در مسیر علاقه مندی حرکت کنیم
وابسته نباشیم
حرکت کنیم
رشد کنیم و رشد بدهیم
سلام براستاد بزرگ ودوستان گلم
من در برهه ای دیر تغیر کردم ودر زمانی ه قانونو بهتر درک کردم زود و به موقع حرکت کردم
حدودا یکسال پیش که فکر میکردم کار مورد علاقه ام هست (البته کار مورد علاقه ام نبود، الان فهمیدم اون موقع نمیدونستم) داشتم روی کار مورد علاقه ام که یعنی فارکس بود داشتم کار میکردم هنوز به درامد نرسیده بودم ولی،ورودی مالی دیگه ای هم نداشتم تا اینکه تموم پس اندازم تموم شد و بدهکار شدم تا اینکه دیگه چک و لغت هارو خوردم و یک ایده ای اومد که فلان کارو بکن بدهیاتو بده و بعدش بیا دوباره همین کار فارکس رو انجام بده و من شروع کردم تووی شش ماه یعنی تا بیست روز پیش کل بدهیامو دادم و چقدر هم بیشتر درامد کسب کردم و درامدم چقدر افزایش یافت فقط با یک ایده از دو ملیون رسید به ماهی 30 ملیون توی چند ماه و من رسیدم به اخر سال گفتم من که بدهیام تموم شده خداوند گفت تواون موقع بخاطر بدهیات رفتی سراغ این کار حالا باید رهاش کنی تا کار بعدی بگه چون این کار رانندگی علاقه ام نبودو داشت کم کم هم دستان زیادی میومد و منم دوسش نداشتم و الان که همچی خوبه باهاش همه ایرانو گشتم و همه بدهیامو دادم و همچی برام هلو بپر تو گلو شده بود و منم مثل شما استاد با تغییر مقاومتی ندارم و حتی خیلی هم دوست دارم و الان که همچی اوکی هست و دوست دارم از تمام پتانسیل هام استفاده بشه حس میکردم از توانایی هام استفاده نمیشه و اینده اش رو دوست نداشتم بخاطر همین همین الان کههمچی اوکیه دیگه کارمو تعطیل کردم و میخام مهاجرت کنم و دارم کارهای سمت خودمو انجام میدم برای مهاجرت
بعدا میام از مهاجرتم براتون میگم
ممنونم از استاد بزرگ
سلام به استاد عزیزم ودوستهای هم فرکانسی عزیزم
بازهم یک فایل فوق العادههههههههه ازاستاد عزیزم وخیلللللللی ازشون سپاسگزارم به خاطر این گفت وگویی که ماخیلی ازش آگاهی میگیریم.
استاد چقدر زیبا گفتین که آدمها برای تغییر به 3دسته تقسیم میشن .دسته ی اول افرادی هستن که انقدر خودشون رو نابود میکنن و ازجهان چک ولغد میخورن که دیگه میبینن همه چیزشون رو ازدست دادن ، میان وتغییر میکنن.
دسته ی دوم افرادی هستن که به تضادها برخورکردن ولی نذاشتن که به نابودی برسن وقبل ازاینکه همه چیزشون رو ازدست بدن ، میان وتغییر میکنن.
دسته ی سوم افرادی هستن که قبل ازاینکه به تضادی برخوردکنن، خودشون به فکرتغییر می افتن ودنبال بهترشدن هستن.
استاد واقعا چه قدر این جملتون کلیدی هست که تضادها میان تا شما حرکت کنی، تاشما تغییر کنی ، وقتی خودت به فکر تغییر بیفتی هیچ تضادی برات پیش نمیاد.چه قدر خوبه که ما جزءافراد گروه سوم باشیم.
استاد من خودم به شخصه سعی میکنم که جزءافرادسوم باشم ولی خوب توی زندگی شخصی خودم ، فهمیدم که ی چیزایی داره من رو ، وادارمیکنه که تغییر کنم واون احساس وحال خرابی که چندسال پیش زندگی من روفلج کرد، به نظرم تضاد زندگیم بود.
من خودم خیللللللی به این حرف استاد ایمان دارم که نباید بچه رو انقدر ساپورت کنی که خودش دیگه هیچ کاری برای زندگیش انجام نده .
من ی الگوی بی نظیر دراین مورد دارم که برادر بزرگم هست ، پدرم انقدر این رو ساپورت کرد که باورتون نمیشه مال پدرم که رفت هیچ، تمام زندگی برادرم نابودشد.
اصلا اصلا اصلا خوب نیست که آدم محبت رو اینجوری به فرزندش ادا کنه ، چون باعث سستی وپایین اومدن عزت نفس بچش میشه.
چه قدرررررر خوشحال میشم از نتیجه های فوق العاده مثبتی که بچه ها گرفتن واین خیللللللی به آدم انگیزه میده و من رو یاد این متن میندازه که ازشما حرکت واز من برکت.یعنی غیر ممکنه شما حرکت کنی وخداوند پاسخش رو نده .خدایاشکرررررت برای این آگاهی های ناب
امیدوارم که خودم وهمه ی دوستانم دراین مسیر قبل ازاینکه به تضادی برخورد کنیم، تغییر کنیم.
شما رو به خدای عزیزم میسپارم و امیدوارم همیشه موفق باشین
سلام عرض ادب واحترام خدمت استاد عزیز ودوستان هم فرکانسی
در مورد این فایل یه سوال داشتم .می خواستم بدونم موردی که استاد فرمودند در مورد توقعات بالای فرزندان که تقصیر متوجه پدر ومادر هست یعنی چی؟چون به نظرم این مسئله خیلی شایع است در جامعه امروزی…وهمچنین در یک خانواده دوتا فرزند با شرایط یکسان عملکرد متفاوت دارند .مگر شما نمی فرمایید ما قادر به تغییر هیچ کس حتی فرزندان خود نیستیم.لطفا در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید.ممنون
به نام خداوند عشق
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت اینکه این شرایط رو محیا کردید تا ما این آگاهی ها را دریافت کنیم:
میخواهی جز کدام دسته باشی؟
1- اونایی که هیچ وقت تا لحظه مرگ هم تغییر نمیکنن
به تضادهای زیادی رسیدن و در همون شرایط از بین می روند.
2-اونایی که مثل دسته اول کلی مسئله و مشکل و تضاد برمیخورن ولی دیر تغییر میکنن و یه جایی سرشون به سنگ میخوره و قبل از اینکه بمیرن تغییر میکنن.
3-دسته سوم کسانی هستن که یه مدت تو مسئله و چالش هستن و با اولین نشانه و برخورد با یک تضاد مثل تذکر رئیس یا همسر برای از دست دادن سریع به خودشون میان و تغییر میکنن
4-دسته چهارم همیشه به دنبال تغییر و بهتر شدن شرایط و پیشرفت هستن،یعنی قبل از اینکه جهان بهشون چک و لگد بزنه با اینکه شرایطشون خوبه اما برای بهتر شدن شرایط تغییر میکنن.
چقدر از صحبتهای راستین و بهنام عزیز آگاهی و تجربه دریافت کردیم ممنونم که اومدن و این حرفا رو گفتن.
امیدوارم هر جا هستن شاد و سلامت باشن.
دائما در تمام جنبه های زندگی مثل سلامتی،روابط ،بهبود روند کاری و… دنبال پیشرفت ،رشد و بهتر شدن باشید.
قانون طلایی:
تضاد (ناخواسته ها ) برای این بوجود میان که شما پیشرفت کنید،اگر شما خودت همواره در حال پیشرفت و بهبود رو به جلو و دنبال عالی تر شدن (در تمام جنبه ها) باشی
تضادی بوجود نمیاد.
منم از اینکه پدرم از یه جایی به بعد حمایتم نکرد و حمایتش رو از سن 21 سالگی قطع کرد.
ممنون و سپاسگزارش هستم هم برای حمایتش هاش
هم برای عدم حمایتشهاش!
برای پیشرفت خودمون دستان خدا رو رد نکنیم:
مثل ت ر ا م پ که پدر پولدار داشت و بین برادرهاش اون تنها کسی بود که تونست تجارت پدرش رو گسترش بده.
در واقع خوبه که از شرایط ،موقعیتها ،افراد و دستان خدا برای پیشرفت استفاده مناسب در جهت پیشرفت وروند رو به رشدمون کمک بگیریم اما وابسته نشیم به اون دست ها و پول ها و شرایط برای تامین نیازها و…
و در جهت گسترش ،رشد و بهتر شدن خود و جهانمون باشن.
سلام و سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان
چند روزی میشه از اولین باری که این فایل رو شنیدم میگذره و انگار ایست کردم و فقط محو تماشای این همه اتفاق سالهای گذشته زندگیم شدم امروز که فایل روز 84 با نام”رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم” رو گوش دادم اصن نمیدونم چه طوری حالم رو توصیف کنم انگار بریدم…
چه زمانی تصمیم به تغییر میگیریم؟
من چقدر دیر به خودم اومدم حتی با مرگ سر و کله زدم وقتی زیر بار مشکلات داشتم له میشدم تصمیم به خود کشی گرفتم هر چی قرص توی یخچال بود رو خوردم یه بطری آبم روش ولی همون لحظه پشیمون شدم و خودم با پای خودم رفتم بیمارستان لقمان (تهران)و …
من در پی عمل به نشانه ها که قلبم اصرار به انجامش میکرد با فردی که خوابشو دیده بودم ازدواج کردم از همون روز اول با وجود اینکه همسرم شرایط حتی نرمالی نداشت همه موافق بودن حرف خاصی نداشتن ولی یه اتفاقاتی میافتاد که ما باید حلش میکردیم تا بیایم جلوتر دقیقا روز نامزدی از آزمایشگاه خبر دادن گروه خونی شما مشکل داره و مجوز عقد نمیدن بعد از حدود دو ماه و آزمایشات مختلف مجوز دادن و عقد کردیم ولی دوران نامزدی یه شرایطی پیش اومد که شرایط مالی روز ب روز سخت تر پیش رفت اختلافات پیش اومد وقتی وارد یه خانواده غریبه با فرهنگ کلا متفاوت شدم انگار نمیتونستم هضم کنم بعد از چند ماه رفتیم سر زندگیمون زیر یه سقف خیلی خوب یادم میاد شب عروسی با لباس عروس نشستم پولهای کادو رو شمردم که ببینم بدهکاریمون جور میشه و صبح روز بعدش رفتیم بانک پولها رو زدیم به حساب اونایی که قرض گرفته بودیم و بعد از دو ماه که همسرم کلا تصمیم گرفت سر کار نره و توی شرکت دولتی کار نکنه و نمیدونم چرا من به شدت احساس مسولیت میکردم برای زندگیم که اگه دوست نداره برای کسی کار کنه خب حتما خودمون باید یه کار راه بندازیم و همون موقعها خانواده من کلا مهاجرت کردن و من به شدت احساس تنهایی میکردم مدام این سوال توی ذهنم بود که چرا من باید با این آدم ازدواج میکردم هزار بار به همسرم هم گفتم و میدونه که به خاطر یه خواب باهاش ازدواج کردم همون موقعها به شدت ناسازگار شدیم و من یه روز اقدام به خودکشی کردم ولی وقتی قرصها رو میخوردمم دوست داشتم زنده بمونم و زندگیمو درست کنم
نجات پیدا کردم اما بازم مشکلات بود ولی انگار من سرسختتر از قبل شده بودم منم تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم و در پی اون مهاجرت دو تا بچه پشت هم و تنهاییها و مشکلات مالی انگار منو در منگنه ای گذاشت که بیدار شدم و به خدا پناه بردم و خدا از وسط اون همه ویرانی بیرون اومد یه وقتی به خودم اومدم دیدم که چقدر با آدم درستی ازدواج کردم این آدم دست خدا بود فقط من متوجه نبودم داستان از چه قراره نمیدونید ناخواسته چطور در جهت اهداف من کار میکنه خدایا من از کجای داستان زندگیم بگیم مگه میشه یه آدم به دست همسری که کتک میخورد همسری که نمیزاشت از در خونه بیرون بره همسری که اختیار یه هزار تومنی بهش نمیداد تمام سقف حیاط رو پوشونده بودو روزها آرزوی دیدن آسمون رو داشته به همه خواسته هاش برسه!!!!
من در عجب این نظمم این برنامه های دقیقم این هدایتم این چه داستانیه من چه خواسته ای داشتم که فراموش کردم ولی تو فراموش نکردی من فقط میتونم بگم بریدم من هیچکاره هیچکارم همه کارها رو خدا انجام میده من فقط بندگی کردم و پبش اومدم هر چی بهم گفت عمل کردم و بالاخره سر از کارش در آوردم دیدم اون موقع که من یه قدم برمیداشتم اون داشت صد قدم بر میداشت و بعد از حدود پنج سال با اینکه داشتم به هدایتهام گوش میدادم ولی بهشون آگاه نبودم آگاه شدم بیدار شدم و خدا رو هزار بار شکر که به حرف دلم گوش دادم و با این آدم ازدواج کردم شاید سخت گذشت اما ارزششو داشت
سلام به الهه ی عزیز
مادامی که داشتم صحبتات رو میخوندم انگار که خودم داشتم زندگیت میکردم داستان منم شبیه توعه همش با خودم میگم چرا من با این آدم ازدواج کردم حتی کاهی هم ب جدایی فکر میکنم و نمیدونم باید چیکار کنم
خوشحالم ک معجزه خدارو تو زندگیت دیدی و الان از انتخابت راضی هستی امیدوارم این اتفاق هم برای من بیفته
سلام نهال عزیز یه چیزی که من متوجه شدم تا اینجای داستان از قوانین اینه که اصلا مهم نیست الان به قبل و در گذشته با توجه به باورهات در چه مداری بودی که ازدواج کردی الان به بعد مهمه اینکه هر لحظه بتونی خودتو به خداوند وصل نگه داری و احساس خوب داشته باشی وقتی تمرکزت رو بزاری روی خودت و فقط فکر بهبود خودت باشی قشنگ حس میکنی چقدر فاصله فرکانسیت با همسرت زیاد شده و به یه طریقی جهان شما رو از هم دور میکنه اگه همسر تغییر نکنه مثل من که اصلا میخواد منو بکشه وقتی میبینه توی سایت استاد عباس منش هستم خلاصه عزیز دلم فقط روی خودت کار کن ببین خدا چه کارا میکنه محو میشی ولی فقط روی خودت کار کن و احساست رو خوب نگهدار درها باز میشه راهها گفته میشه
میدونم سخته ولی به ویژگی مثبت همسرتم توجه کن بگردی حتما یه چیزای خوبی هم داره
در پناه الله