گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشید

    سپاس گزارم از آگاهی هایی ک در این فایل در اختیارم گذاشتین

    منم از اون آدم هایی هستم ک همه چی رو تا الان فقط با چک و لگد یاد گرفتم و الان حس میکنم شاید از این ب بعد هم توی یه سری مسائل دیگ بازم چک و لگد بخورم چون میترسم تغییر کنم چون میدونم باید از لحاظ مالی تغییر کنم ولی نمیکنم

    استاد جونم اینو بگم ک من قبلا از ارایشگری بدم میومد ولی ب خاطر درامد بالاش تصمیم گرفتم ک ارایشگر شم و با اینک میدونستم دوسش ندارم و اصلا ادم این کار نیستم و روحیه اش رو ندارم ولی ادامه دادم و هرانچه ک پول داشتم رو خرج یادگیری کردم و هفت تا مدرک در این حوزه گرفتم و فقط یکی رو از فنی و حرفه ای پرینت گرفتم و خدا شاهده دیگ دنبال پرینت گرفتن اون شش تا نرفتم حالا جدا از پولی ک ب مربی میدادم چقدر هزینه کردم و وسایل خریدم

    و جالب این ک قشنگ زیر فشار خرج وسایل و اینا داشتم له میشدم ولی بی خیال نمیشدم

    تا اینک خوب خوب پولام تموم شد و دیگ حسابی چک و لگد خوردم و الان کامل بی خیالش شدم و دنبال علاقه ام دارم میرم و اون هم نقاشیه

    نمیگم سخت پیگیرشم ولی تا الان دوتا تابلو فروختم و خیلی طرح ها کشیدم

    و میدونم ک باور هام در علاقه ام ک نقاشی هست داغونه

    باید روی باورهام در مورد سیاه قلم کار کنم و از اهرم رنج و لذت استفاده کنم

    اینو از یکی از بچه ها یاد گرفتم

    الان میخواستم بگم نمیدونم چطوری و از کجا الگو برای خودم پیدا کنم ولی یهویی توی دلم ناخوداگاه داشتم زمزمه میکردم ک وقتی با اهرم رنج و لذت باورهام رو عوض کنم خدا الگوهای مناسبی سر راهم قرار میدع

    استاد جونم به خدای خودم و ب خودم و ب شما قول میدم از همین امروز تلاشم رو تکاملی برای رشد توی علاقه ام بیشتر و بیشتر و بیشتر کنم

    و متعهد باشم ب قولی ک دادم

    استاد عزیزم ازتون سپاس گزارم برای موضوع این جلسه ک من رو هدایت کرد ب تعهد و قولی ک ب خدای مهربونم و شما و خودم دادم

    وقتی این رو مکتوب کردم اینجا یعنی میتونم

    وقتی شما میگین کارتون باید اون چیزی باشع ک عاشقش هستین و باورهاتون رو در موردش درست کنید شما به هرانچه بخواهید میرسید

    اینو شما گفتین و منم مث چشمهام شمارو قبول دارم و حرف هاتون وحی منزل شده برام ولی این ک من تغییر کنم بستگی ب خودم داره شما فقط بهم گفتین محدثه جان مسیر ب همه چی رسیدن فقط علاقه ات هست

    دیگ منم ک انتخاب میکنم

    حالا ک 29 سال اینطوری زندگی کردم و هر کاری ک تونستم رو امتحان کردم

    حالا از این ب بعدش میخوام از علاقه ام استفاده کنم

    ب امید پیشرفت خودم

    از خدا میخوام یه روز از این کامنت ب عنوان یه قدم و فکت استفاده کنم

    عاشقتم استاد جونم

    مریم جونم عاشقتممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سعید حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2767 روز

    سلام

    استاد واقعا این ایده گفتگو با بچه های خیلی عالیه و خیلی انگیزه خوبی میده بهم و کلی استفاده کردم تا حالا از این گفتگوها

    من تو اولین گفتگو ها وقتی سپیده صحبت کرد از هدایت خیلی تاثیر گرفتم و همونجا کامنت گذاشتم که میخوام کار فعلیم رو که کلی براش زحمت کشیدم رو جمع کنم چون حالا که به نقطه خوبیی رسیدم توکارم فهمیدم این دقیقا اون چیزی نیست که من میخوام با توجه به این که کار فیزیکی و خسته کننده‌ای هست و ازادی زمانی من رو میگیره تغییرش بدم و الان اصلا نمیدونم که بعدش قرار چی بشه و به کجا هدایت بشم این درحالیه که من سه سال پیش کارم رو از زیر صفر و با جیب خالی شروع کردم و هیچ کمک مالی و وامی از کسی نگرفتم و خودمو خدای خودم ساختیمش و الان میخوام جمش کنم شاید یکم برام سخت بچه‌ای که بزرگش کردم رو بسپارم به کس دیگه ولی بهم گفته شده و من هم انجامش میدم …

    چند وقتی بود که توفکر مهاجرت به کشور آذرباییجان بودم و یکسری اطلاعات بدست اوردم و ذهن خودمو محدود کردم به اون اطلاعات که الان نمیشه و مرزها بسته است و …

    حتی اون دوستی که اونجا زندگی میکنه بهم گفت الان مرزها باز شده و هزینه ویزا ۷۰۰دلار هست یکم صبر کن ببینیم چی میشه و من هم پرونده رو بستم تو ذهنم که حالا باید صبر کنم ببینم چی میشه که چند وقت پیش که داشتم با خودم حرف میزدم و درباره مهاجرت که بهم گفته شد خب حتما که نباید بری اونجا برو ترکیه نگران چیزیم نباش

    منم گفتم چشم و الانم دارم مغازه رو جمع میکنم و میدمش به یکی از شاگردام که خیلی تو کار قبولش دارم و انسان خوبیه

    این وسط ذهنم خیلی نجوا میکنه که از ایران بری چی میشه اونجا نمیدونی چجوری زبانشون رو خوب بلد نیستی تنها میشی و…..

    ولی من تسلیمم میذارم که جهان کارشو انجام بده منم لذت میبرم از زندگیم من نمیدونم چجوری میخواد پیش بره و چه اتفاقاتی قراره که بی افته ولی هرچی بشه من پیش میرم و از حاشیه امنم خارج میشم چون جهان به شجاعان پاداش میده

    همین چند روز پیش هم یه نرم افزار یکی از دوستام برام فرستاد که آموزش زبان ترکی بود و دارم هر روز کار میکنم رو زبانم

    نتیجه دوستان خیلی بهم انگیزه میده که خیلی راحت من هم میتونم برسم به خواسته هام و هر وقت نحوها میاد میگم چطور حامد و سپیده و راستین و….رسیدن پس منم میرسم

    خیلی زود از تو کشور ترکیه با کلی موفقیت تو کلاب هوس براتون صحبت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    انیس دیده بان گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    سلام استاد عزیزم خدارو شاکرم که یه روز دیگه رو تجربه میکنم و در مسیر درست هستم و بازهم خداوند من رو هدایت میکنه به سمت خواسته هام و سپاسگزار شما هستم.

    این فایل نشانه امروز من بود عادت دارم چشمامو که باز میکنم و هنوز زیرپتو هستم اول میام تو سایت و نشانه م رو میبینم😍

    من امروز سوم مهر دقیقا ۳۵ روز هست که از مشهد مهاجرت کردم تهران ، من ۱۰ ماهه که با سایت شما آشنا شدم و اوایل حتی توان خرید هیچ محصولی نداشتم و فقط فایلهای دانلودی رو دنبال میکردم و هرروز ازصبح تاشب مشغول هرکاری بودم وویسها و ویدیوهارو گوش میکردم و میدیدم.تقریبا بعد از ۲ ماه اولین محصول که قدم اول از ۱۲ قدم بود رو خریدم و من این فایلهارو چندین بار در روز گوش میکردم و تلاش میکردم تا تغییرات لازم رو در خودم بدم چون حاضر بودم هرتغییری بکنم تا به پول و درآمد بالا برسم .

    خییییییلی دوست داشتم دوره ثروت رو تهیه کنم ولی توانش رو نداشتم و فقط میتونستم از یک سری نیازهام چشم پوشی کنم تا بتونم قدم های بعدی رو با تخفیف بخرم. و این حرف شما دائم تو گوشم بود که زمانی میتونی بسته ثروت رو بخری که توان خریدش رو داشته باشی و از کسی قرض نکنی و باخودم عهد بستم که باید به این درآمد برسم و بدنبال راهکارها بودم .

    نشانه هارو میدیدم و تغییرات محسوس بود برام .

    من شروع آشناییم با سایت درآمدم ۳ تا ۳.۵ میلیون بود من مربی رزمی و آمادگی جسمانی هستم. بعد از ۲ یا ۳ماه از شروع آشناییم با سایت برج ۱۲ سال ۱۴۰۰ درآمدم دوبرابر شد ینی ۷میلیون تومان دقیقا همون تایمی که همه مربیا اعتقاد دارن نزدیک عیده و کلاسها دق و لقه بماند که بحث کرونا و تعطیلیها رو هم داشتیم.( حالا اینکه با شروع انتشار این ویروس سال ۹۸ من چه حرکتی زدم برای کارم بعد دریک فرصت دیگه حتما تعریف میکنم)

    .

    استاد عزیز من فروردین هم ۷م درآمد داشتم و اردیبهشت خونه رو جابجا کردم رفتم محله بالاتر ( چون همیشه دوست داشتم بالاشهر رو تجربه و زندگی کنم) از کلاهدوز مشهد رفتم احمدآباد بلوار رضا. همه میگفتن نمیشه نمیتونی پیدا نمیشه ولی پیداشد رفتم و خونه نقلی پیدا کردم و شروع کردم به تغییرات خونه تاجایی که ازدستم برمیومد تا بتونم فضایی رو برای تمرین شاگردانم درست کنم دقیقا مثل خونه قبلیم.

    استاد عزیزم من اردیبهشت ۱۴ میلیون درآمدم شد خرداد و تیرماه ۱۷م درآمد داشتم و به ۲۰ میلیون هم رسید و من تصمیم گرفتم مهاجرت کنم تهران.سالها بود از محیط کارم و همکارام و خیلی مسائل دیگه راضی نبودم اما وقتی ایمانم قویتر شد که من میتونم و تونستم گفتم هرجا که باشم میتونم بسازم .تقریبا یک هفته بود که تصمیم گرفته بودم و خیلی از کارهام رو هم انجام داده بودم که بیام تهران گفتم الان وقتشه که دوره ثروت رو فراهم کنم استاد گفته بود هروقت پولشو داشتی تهیه کن.

    استاد عزیزم وقتی جلسه اول و دوم رو گوش میکردم اشک میریختم زمانی که میشنیدم میگفتید زمانی باید حرکت کنی که همه چی خوبه نه بزاری که شرایط مجبورت کنه به تغییر و حرکت من تازه ۴ماه بود به درآمد نسبتا خوبی رسیده بودم در طی ۵ماه ۶ تا ۷ برابر شد درآمدم.

    بله الان تهرانم و هنوز هیچ درآمدی ندارم حتی برای احتیاجات روزمره و هرچه پس انداز داشتم تموم شد و خوابگاه یه تخت اجاره کردم ۵میلیون تومان و سالن دو سانس اجاره کردم برای شروع آموزشم یکی ۲.۵ میلیون و یکی ۳ میلیون و هنوز شاگردی ندارم .

    اما نشانه هارو میبینم و مطمئنم و ایمان دارم که بهترینها برام اتفاق میفته و من میتونم به درآمد بالا برسم و اون طوری که میخوام زندگی کنم.

    من همه پلهای پشت سرم رو خراب کردم که دیگه به شرایط قبل فکر نکنم و مجبور باشم همینجا شرایطم رو باب دلم بسازم.

    تو این چندسال خیلی دوست داشتم و تلاش هم کردم که برای تیمم و شاگردانم اسپانسر پیدا کنم ولی همه میگفتن باید مطرح باشید تا حمایت کنن و…

    الان چندروزیه که باهام از مشهد تماس گرفتن که فرش مشهد قبول کرده اسپانسر بشه ولی فقط به شرط اینکه برگردی مشهد اما من مشهد برنمیگردم.

    و دوست داشتم اینم بگم که توی ۵ سال تلاش حرفه ای در امر مربی گری ام موفق شدم دهها قهرمان در سطح استان و ۳ قهرمان در سطح کشور داشته باشم و همین الان یکی از شاگردانم در اردوی تیم ملی جوانان در حال رقابت برای اعزام به مسابقات جهانی هست.

    و من به همه خواسته هام میرسم استاد عزیزم بهتون قول میدم و منتظر خبرهای خوش ازطرف من باشید

    دوستتون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    amir yousefvand گفته:
    مدت عضویت: 3574 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان گرامی

    خداروشکر میکنم و ممنونم از استاد عزیز که بازهم یک محصول کاربردی برامون گذاشته که بینهایت ازش استفاده کنیم

    من خیلی اهل کامنت گذاشتن نیستم بخاطر اینکه فعلا تمام تمرکزم روی کارم هست و واقعا فرصت اینکه کامنت بزارم رو ندارم اما یه موضوع تو این فایل بود که خواستم آگاهی خودم رو درموردش به اشتراک بزارم شاید برا دوستان بدرد بخوره

    یه تفکری که به اشتباه از صحبت های استاد برداشت شده اینه که ما باید از صفر شروع کنیم که به موفقیت برسیم و اون موفقیت به ما بچسبه و ارزشمند باشه و اگه غیر از این باشه انگار اشتباه کردیم ، منظور از صفر شروع کنیم اینه که از اون جایی که الان هستیم و با اون شرایطی که همین الان داریم ، کار مورد علاقمون رو شروع کنیم ، نه اینکه اون شرایط الانمون رو بزاریم کنار و خودمون رو ببریم پایین تر که بگیم از صفرمیخوایم شروع کنیم. مثلا ما الان صد میلیون پول توحسابمون هست و میتونیم اون رو پایه ای کنیم برا شروع کارمون و ازش استفاده کنیم و قدم هامون روبرداریم ، بعد بیایم بگیم خب اون صدمیلیون رو من نمیخوام میزارمش کنار میرم از صفرشروع میکنم. این بنظرم اشتباهه و رد کردن هدایت ها و دستان خداونده. مثل اینه که ما الان لوله کشی آب داشته باشیم روی زمین و به راحتی آب در دسترسمون باشه که بخوایم مثلا به گل هامون آب بدیم بعد بیایم بگیم نه ، من میرم چاه میکنم که به آب برسم و با اون آب که بادستان خودم به دست اومده به گل هام آب بدم ، بنظرتون منطقیه!! منظور از صفر که استاد میگن اینه که از همین شرایط الان و با همین وضعیتمون شروع کنیم یعنی مبدا محور مختصات شروع کارمون رو باید روی نقطه فعلی زندگیمون بزاریم ، حالا این نقطه ممکنه برای یکی دارایی ده میلیارد تومان باشه ممکنه برای یکی دارایی ده هزارتومان باشه.

    درکل میخواستم بگم خیلی خوبه که روی پای خودمون بایستیم و از صفر شروع کنیم اما معنی هردو رو ( روی پای خودومون ایستادن و از صفر شروع کردن) درک کنیم که مسیرمون قشنگتر بشه.

    ممنونم از همه عزیزان و استاد عزیز بخاطر تمام آگاهی های لذت بخشی که با هدایت های الهی به دست ما میرسونین.

    ایکاش این امکان هم تو سایت میشد اضافه کرد که بجای تایپ کردن کامنت ، فایل صوتی میفرستادیم اونوقت خیلی راحتتر میشد منظور خیلی از حرفامون رو برسونیم و خیلی بیشتر مطلب میذاشتیم. تایپ کردن سخته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای هم فرکانسی خوبم

    چه واژه قشنگی، هم فرکانسی های عزیزم

    عاشق این واژه شدم، فرکانس

    چقد زندگیم و اتفاقاتش شده از جنس فرکانس های مثبت و زیبا

    چقد درک این واژه و توصیفاتش برام قابل درکه

    چقد خوشحالم که فیزیک خوندم حتی اگ مسیر اشتباهی بود

    الان که جدی بهش فکر میکنم، میبینم نه اشتباه نبوده، من قبل از اینکه برم دانشگاه با این قانون اشنا شده بودم

    به واسطه اشناییم با این قانون و ذهن شدیدا منطقی که داشتم هدایت شدم به این مسیر

    اره… من هدایت شدم به رشته فیزیک تا دنیا و قوانینشو درک کنم، تا درمورد کوانتوم مطالعه کنم

    تا امروز که در مورد فرکانس حرف میزنم ذهنم کوچیک ترین مقاومتی در قبال پذیرشش نداشته باشه

    خدایاشکرت که منو هدایتم کردی

    راستش این موضوع الان وسط کامنت گذاشتن اومد تو ذهنم و خبر خوب اینکه الان قراره بعد از کامنت گذاشتنم برم و ساعت ها فقط به این جریان هدایتم فکر کنم و لذت ببرم

    حتی شاید بیام و نتیجشو و جریانشو با شما هم به اشتراک بزارم…

    ولی الان میخوام در مورد این موضوع الانمون حرف بزنم در مورد تغییر

    چقد جالبه دقیقا تو این چند روز داشتم شدید رو این موضوع مانور میدادم به خودم و امروز این فایل رو دیدم

    تو طول زندگیم هم زمان هایی رو داشتم که دیر تغییر کردم، هم جاهایی که زود تغییر کردم… و نتایج عین روز جلوی چشمام روشنه و منطقم ساکت شده و اون گوشه نشسته جرات نداره مخالفت کنه خداروشکر

    چقد این دید سیستمی به جهان و خداوند خوبه، چقد کمک کنندس…

    چقد جالبه دوست عزیزم در مورد علاقت حرف زدی، همین امروز داشتم به یه عده از دوستام میگفتم که ویژگی های چیزی که بهش علاقه داری چیه

    چقد خوبه که ادم وقتی حتی هیچکسو نداره که همراهیش کنه دنبال علاقش بره

    واقعا جهان با سرعت نه فقط برای ما، برای کل جهانیان رشد میکنه وقتی به سمت علایقمون کشیده میشیم

    چقد زیبا، بهنام عزیز کارمندی رو رها کرده و از تبریز بدون سرمایه به تهران رفته

    بر خلاف همه ادما که میگن نهههه تهران هزینه داره اونایی هم که کار دارن نمیتونن خرجشونو دربیارن

    و این نشون دهنده ایمان واقعی هست

    واقعیت همینه، زمانی که رها میکنی، هدایت ها به سمتت میاد

    اگر تعصب داشته باشی هزاران هدایت هم بیاد سمتت تو نمیبینی و قبول نمیکنی

    این رها کردنه که تورو رشد میده، که چشمات رو باز میکنه

    خدایاشکرت

    راستین عزیزم، لحظه لحظه حرفات رو با دقت گوش دادم

    شاید بتونم بگم تو شرایط تو بودم یه مدتی، هیچوقت خانوادم کم نذاشتن برام

    اما همیشه از بچگی کار میکردم، بدون اینکه هیچوقت پولی در بیارم و چون فراهم بودم برام سوال نشده بود چرا من که کار میکنم پول در نمیارم

    و زمانی این سوال اومد که از طرف خانواده حمایت کم شد، و اونجا فهمیدم که من دارم چیکار میکنم، اونجا بود که فهمیدم باید خیلی چیزا عوض شه

    اونجا بود که با قانون کم کم اشنا شدم، اولا خوب بود همه چی رفته رفته داشت عالی میشد و من شروع نکردم به تغییر

    اینجا من فکر کردم دگ همه چی قراره همینجوری ادامه پیدا کنه، گفتم من دیگه سختی هارو کشیدم و راهمو پیدا کردم

    و اوضاع به شدت بد شد، اوضاع جوری بد شد که نتونسم هیچ جوره کنترل کنم، تا جایی پیش رفت که خدا پیغمبر نمیشناختم و هر روز اوضاع بدتر و بدتر شد..

    ولی خداروشکر با شما اشنا شدم و باز راهمو پیدا کردم

    یواش یواش تغییر کردم و برگشتم به مسیر

    و امروز خداروشکر میکنم که هر شرایطی دارم اگاهانه است

    خداروشکر میکنم که ایندفه فریب شرایط خوب رو نخوردم

    اینبار با اینکه بهترین شرایط رو داشتم، پیشنهادای کار عالی داشتم و قبول نکردم همونجوری ادامه پیدا کنه

    از کارم انصراف دادم و گفتم باید برم دنبال چیزی که میخوام

    میخوام خودم تبدیل بشم به اون کار افرینی که میخوام حتی اگر حقوق نداشته باشم، حتی اگر اشنایی نداشته باشم و تجربه نباشه

    و شروع کردم، با تکیه بر قانون تکامل

    اول افتضاح بودم، رفته رفته بهتر شدم و عالی تر شدم

    و امروز خداروشکر میکنم که اگرچه هنوز درامدی مثل قبلا ندارم و درامد کافی شاید نداشته باشم از کارم، ولی میدونم و میبینم مسیر رو که چی در انتظارمه

    میبینم که هر روز حالم از روز قبل بهتره، میبینم که چقد کاری که میکنم ارزشمنده و امروز میبینم که برای اهداف خودم دارم قدم برمیدارم

    میبینم اینو که هر روز با ولع بیدار میشم و کارامو انجام میدم و خستگی ناپذیر شدم..

    هیچوقت حتی فکر هم نمیکردم حاضر باشم در روز 12 ساعت کار کنم ولی هیچ درامدی نداشته باشم.

    اما امروز فهمیدم که هیچی برام لذت بخش تر از این مسیر نیست و قطعا به زودی خبرای بزرگی که میبینم پیش روم رو به شما هم خواهم گفت…

    عاشق تک تکتونم

    عاشق یکی یکیتون

    خداجونم شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2576 روز

    به نام خدا.

    سلام استاد.

    خدایا شکرت برای این سریال جدیدی که شروع شده و هر دفعه داره به کلی از سوالات ما پاسخ میده.

    و چه به موقع پخش میشه این سریال.

    استاد عباس منش،خدا شاهده تمام کسانی که عضو این سایت هستن و محصولات شما رو تهیه کردن وشاید سالهاست اونجوری که باید از گنجی که در اختیارشون بوده استفاده نکردن.با دیدن این سریالی که شروع شده و از خداوند میخواهیم که ادامه داشته باشه.کیفیت بهره وری و استفاده از محصولات شما بالاتر میره.چیزی که شما خیلی دوست دارید اتفاق بیفته و هدفتون هست.

    استاد من میگم شاید تو ذهن اکثریت ما این فکر بیاد که حالا عباس منش شده،همه که نمیتونن مثل اون بشن.و مسیر رو سخت جلوه بده برامون.

    اما وقتی میایی میبینی افرادی از این برنامه استفاده کردن و عمل کردن و نتیجه گرفتن و از همه مهم تر میان با صدای خودشون به صورت لایو توضیح میدن و باز از همه مهمتر بیشتر از دستاوردهاشون میگن (چون تو کامنتها به این وضوح از دستاوردهاشون نمیگن)

    این ذهن منطقی من بیشتر باورش می کنه که ببین پس می شه.پس هستن کسایی که دارن پا به پای استاد پیش میرن و پیشرفت میکنن.

    چرا این رو میگم.

    پیرو صحبت دوستمون که پرورش گل و گیاه داره.

    من دارم در راستای کاری که دوست دارم و ایده ش یه ابهامی بود به قلبم.و نه از کسی الگو گرفتم و نه دیدم کسی این کار رو به این سبک انجام داده باشه، یا حداقل من ندیدم .و ذهنم همین دیروز می‌گفت حالا معلوم نیست اینی که تو میخوای بشه.ایا مردم بیان عضو سایت تو بشن یا نه.شاید مردم استقبال نکنن.(هر چند من دارم با وجود نجواهای ذهنم حرکت میکنم و به ایده هام عمل میکنم)ولی می‌خوام بگم امروز با شنیدن صحبتهای دوست عزیزم همش دارم تحسینش میکنم و میگم ببین در عرض یک سال چند ده هزار نفر میان سمت سایت و بیزینس این بنده خدا.تازه از صفر شروع کرده و هیچ پیش زمینه ای تو این کار نداشته.کی این مردم رو میاره؟مسلما خدا آورده.چرا خدا این کار رو کرده؟چون این دوستمون ایمانش رو نشون داده.شجاعت به خرج داده.و پاداش نمی تونست غیر از این باشه.استاد یه چندتا الگوی عالی اطرافم هستن.که پدره از سن میانسالی پس از سالها این شاخه و اون شاخه شدن وارد بیزینسی شده و خدا و شکر طی چندسال گذشته تبدیل شده به یک امپراطوری بزرگ در زمینه مصالح ساختمانی.و بچه های این بابا چهار تا پسر هستن و کل این امپراطوری رو به دست گرفتن.و دارن با سرعت خیلی خیلی زیاد گسترش میدن.هر روز دارن نمایندگی های جدید میگیرن.املاک جدید میخرن.و حیطه ی کاری خودشون رو گسترش میدن.با دیدن این فایل به فکر اونا افتادم که از سرمایه پدر استفاده کردن و ماشاالله چه پیشرفتی هم کردن.پدره هم که اصلا معلوم نیست کجاست.کلا آزاد آزاد شده .بیزینس رو داده دست بچه ها و رفته پی عشق و حال خودش.مسافرت و لذت بردن از زندگی .

    از صبح که این فایل رو نگاه کردم صد بار گفتم خدایا شکرت.خدایا شکرت به محضی که نجوایی میاد نشونه ای از طرف تو میاد و قلب مون آروم میگیره.تبریک میگم بهت دوست خوبم.انشاالله تمام بچه ای این سایت از دیدن نتایج همدیگه انرژی بگیرن و حرکت کنند و نتیجه بگیرن و سعادت مند بشن در دنیا و آخرت.

    (فیها خالدون در بهشت)

    استاد نمیدونی چقدر امروز گفتم دمت گرم.خدا خیرت بده مرد.چکار میکنی با افکار ما.

    خدا نگهدارت باشه استادم.منتظر قسمت های بعدی سریال هستم با عشق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1977 روز

    بنام الله مهربان و بی همتا

    سلام به استاد نازنینم و مریم مهربانم

    و سلام به دوستان حقیقت جوی سایت

    استاد از اونروز که موضوع این جلسه رو تو کانال تلگرام اطلاع رسانی کرده بودین همش منتظر این فایل بودم تا بیاد روی سایت تا بشنوم درسهای ناب استادم رو از زبان دوستانی که هر کدوم دستی از دستان خدا هستن برام تا باور کنم که میشود، و در ضمن به قول دوستمون چند روزه این خواسته داشتن گوشی آیفون تو ذهن منم شکل گرفته بود ولی خیلی بهش توجه نکردم و یه جورایی تو ذهنم گنگ بود، اما امروز کامنت دوست خوبم علیرضا باعث شد که خواسته م واضحتر بشه برام که منم میخوام یه گوشی آیفون داشته باشم تا بتونم تو این گفتگوها شرکت کنم و از هم صحبتی با استادم لذت ببرم😍😍🙏🙏

    استاد خیلی عالی شد که این گفتگوها رو راه انداختین و دوستان میان و از تجزبیاتشون و نتایجشون میگن، و این یعنی راحت تر شدن کار جهان که یه سری داستان هدایتها رو بجای اینکه بخوایم بخونیم میشنویم، واضحتر و ساده تر و تاثیرگذارتر💪

    خدایا شکرت

    موضوع؛ چه موقع تصمیم به تغییر می گیرید

    استاد چی بگم از هدایت خداوند، از نظم و دقتی که این جهان داره و الگوهایی که نشونم میده😭 منم مثل دوست خوبم آقا بهنام تو کار گل و گیاه آپارتمانی ام و چند روزه که دنبال یه نشونه بودم و دنبال این بودم که یه دوست عباسمنشی پیدا کنم که تو این حوزه به موفقیت رسیده باشه و امروز که آقا بهنام تعریف کردن که تو یه سال شدن نفر سوم این حوزه دوباره یه آرامش الهی تمام وجودمو دربرگرفت که میشووووووود، وقتی هدایتها اینقدر دقیق و اینقدر نابه غیرممکنه که نشود، و چقدر تحسین کردم آقا بهنام عزیزم رو که تو یه سال اینقدر موفقیت کسب کردن و اینهمه ایمان و توکل به خرج دادن👋👋

    منم در حین فایل داشتم فکر میکردم ببینم چک خوردم یا مثل بچه آدم اومدم تو مسیر تغییر🤪 دیدم منم وفتی خیاطی رو گذاشتم کنار شرایط به ظاهر خوب بود نمیگم عالی چون تضاد داشتم ولی جوری نبود که مثلا مجبور به تغییر بشم،انگاری چک های کوچکی میخوردم ولی نمیفهمیدم از کجا میخورم. اما هدایت خداوند بود و تو اون روزای اوج بیماری یه جوری اون پازله چیده شد تا من بفهمم اونی که من میخوام اینجور سخت کار کردن و صبح تا شب پشت چرخ نشستن نیست، منم مثل شما خیلی دوست دارم که آزاد باشم، هر چند الانم بخاطر گیاهام یکم درگیر هستم اما این کاری نیست که بخوام بخاطرش اذیت بشم و دوسش دارم و مطمئنم حتما تو پله های بعدی بهم مسیر راحت تری گفته میشه، هر چند که هنوز تو این مسیر به موفقیت های بزرگ نرسیدم،( البته نرسیدم چون به قول شما هنوز اونا تو ذهنم بزرگن و تا وقتی اون درآمد، اون موفقیت تو ذهن من بزرگ و عجببه یعنی هنوز باهاش فاصله دارم، یعنی هنوز باید مدار طی کنم تا بهش برسم، و به قول عرفا باید طی طریق کنم) اما اینروزایی که الان دارم تجربه می کنم آرزوهای چند سال پیشمه😇 که پر از حس خوبم و پر از شوق رسیدن و دارم سعی می کنم نسبت به خواسته‌هام رها باشم تا در زمان و مکان مناسب بهش برسم به امید الله🙏 و خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم که دارم اینروزا رو تجربه می کنم. و یکی یکی ترسهامو میشکنم و میرم جلو تا ببینم خدا چه پلنی برام چیده،

    نکته دیگه ای که من از گفتگوی شما با آقا راستین عزیز یاد گرفتم بازم به یاد آوردن نعمتهاس، خیلی از ماها و البته باید بگم من افتادم دنبال اینکه خودکفا باشم و چون میخوام توکلم به خدا باشه چشمم رو کمکهای خانواده م بستم و با خودم میگم مثلا اگه شوهرم نبود خودم مهاجرت میکردم و ایمان نشون میدادم و بازم تله ذهن. اما وقتی شما به آقا راستین گفتین تصور کن اگه از ساپورتهای پدرت استفاده میکردی الان چقدر تو موفقیت هات تاثیر داشت انگاری یه تلنگری به من زده شد که ببین اگه الان تحت حمایت خانواده ت و همسرت هستی شکر گزار این نعمت باش، فکر نکن اونا مانع رشدت شدن، اونا دستهای مهربون منن تا تو لذت بیشتری تو زندگیت تجربه کنی. تا تو راحتتر به خواسته هات برسی، و به قول استاد میشه پلی باشن برای صعود بهترم اگه خودم بخوام قبل از اینکه جهان مجبورم کنه،

    خدایا برای درسی که امروز بهم دادی شکرت و ازت میخوام هر لحظه من و بچه های این سایت رو هدایت کنی همچنان که تا حالا لحظه ای رهامون نکردی، خداوندا هدایتمان کن به راه راست، راه کسانیکه نعمتهاتو بر آنان ارزانی داشته ای🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 2339 روز

    سلام به همگی😍

    استاد عزیزم، میخواستم مثل همیشه توی دفترم بنویسم ولی دلم نیومد، یه حسی بهم گفت اینجا بنویسم نتیجه ی قشنگتری داره😃

    من سریع میرم سر اصل مطلب که تمرکزم حفظ بشه

    استاد عزیزم، چند وقتیه که دارم با فوکوس بیشتری روی زندگیم و رویدادهاش کار میکنم، و اخیرا توی روابطم به چالش هایی خورده بودم که توی کامنتای قبلی و دوره ی عزت نفس شرحش مفصل هست…

    بطور خلاصه من با باور های عالی شخصی رو ناخودآگاه جذب کردم که به معنای واقعی همه چیز تمام بود، و بعد باور عدم لیاقت منو هی ازین شخص دور میکرد، دوباره بازگشت دوباره دوری، و این سیکل مدام تکرار میشد.

    من وقتی باز به رابطه برگشتم که دوره ی عزت نفس رو یک بار کامل گذرونده بودم و نتایج شگفت انگیز بود. الان بعد از یک ماه و نیم، می‌خوام قبل از چکش خوردن از جهان خودمو عوض کنم و بهتر و بهتر بشم ، چون از دیروز یه حسی بهم گفت مریم، یواش یواش داری راکد میشی و این نشونه ی خوبی برای تغییرها. استاد این فایل و نوشته ی فایل سفر بدور آمریکا قسمت ۸۴ که نشانه ی امروزم بودن مثل معجزه هستن برای من.

    دلیلی که متوجه تغییر شدم این بود که سنسور هام دوباره بخاطر باور عدم لیاقت بهم هشدار دادن، امروز کلا توی فکر شریک عاطفیم بودم و اینکه چرا وقتی اون اینقدر خوبه و خودش میخواد یه سری کارهارو برای من با جون و دل انجام بده من رد میکنم؟ و بعد احساسای بد شروع شدن، کار رسید به گریه و بعدش بشکن! باید تغییر کرد، پاشو بسترش مریم

    خب، سری قبل من بخاطر اینکه روی خودم کار کنم عقب کشیدم، اما اینبار من دیگه شاگرد رسمی استادم، اینبار تعهد دادم، اینبار وقت عمل به دانسته هاست و به جای رها کردن رابطه باید بسازمش، نه بخاطر اون شخص، بخاطر خودم، چون اگر با این آدم درست نشه و من رابطه ی دیگه ای رو شروع کنم، شاید آدمش عوض بشه ولی نتیجه همینه

    پس من بسم الله میگم و شروع میکنم به ساختن💪

    با رمزِ «اون و نتیجه رو رها کن و فقط روی خودت و الهاماتی کار کن » 🤩💪

    استاد از خداوند هدایت خواستم، و خدای سریع الجواب پاسخم رو داد، نشونه هارو بهم نشون میده. مثل همین که توی فایل گفتین کسایی هستن که از بچگی کنار دست پدرشون کار کردن و الان توی ۲۰ سالگی یه شرکت و کارخونه رو مدیریت میکنن، دقیقا ویژگی های شریک عاطفی من هست؛ من فهمیدم خدای مهربونم این دوست رو برای من فرستاد تا ازش چیز یاد بگیرم، تا الگوی من باشه توی خیلی از زمینه ها، تا عالی بودن در تقریبا همه ی جنبه ها برام منطقی و عادی بشه. پس من چرا این دست خدارو ول کنم و بخوام برم از صفر شروع کنم؟! وقتی خداوند خودش با عشق این موقعیت رو بهم هدیه داده❤️ پس منم با عشق میپذیرمش، قبول میکنم که این من بودم که تا همینجای نتایج عالیمو کسب کردم و تلاش میکنم تا بقیشم به لطف الله عالی و عالیتر بسازم و برم جلو💪❤️

    خدای مهربونم شکرت بابت ویژگی های فوق العاده ای که در من قرار دادی. بابت ایمانم به تو، شناخت تو، باور های سازندم، بابت تلاشم برای هماهنگی روح و جسمم، بابت زیبایی روح و جسمم، بابت تاثیر گذاریم

    خدایا شکرت که شریک عاطفیم ویژگی های فوق العاده دوست داشتنی رو داره، شکرت که خوش اخلاقه، شکرت که مستقله، شکرت که ندونسته به قانون عمل میکنه، شکرت که عشق واقعی و باهم بودنِ از روی آزادی بینمون هست، خدایا شکرت بابت این نعمت هایی که به من عطا می‌کنی❤️

    خدایا شکرت که دوره ی عزت نفس رو دارم، شکرت که فایل های استاد رو میبینم و هدایتم میکنی، شکرت که قلبمو آروم و مطمئن می‌کنی، پروردگارم شکرت که همیشه هستی و قلبم با یاد تو آرام میگیره❤️

    و هذه من فضل ربی❤️👑

    عاشقتونم در پناه رب العالمین شاد و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2841 روز

    سلام سلام سلام

    من این فایلو ۵ بار پلی کردم و گوش دادم و برای پاشنه ی اشیل من چه پرده ها که کنار نرفت،دیروز یه جا رفتیم برای کاری که شروع کردم و گفت که میتونم استخدامتون کنم بعد تو راه برگشت همسرم گفت نه اصلا فکرشو نکن که بری اونجا کار کنی توی همین مسیری که هستی یه راهی پیدا میکنیم.

    بعد من پیش خودم میگفتم این از کمبود عزت نفسه که بگی فلان جا نرو کار کن،از طرف دیگه هم همسرم با وجود شرایط شعلی که داره واقعا ادم همراه و کمک کننده ی منه و با ایده های من ایده میده میگه اینو میخریم اونو میخریم برای کارت که راه افتاد کلی ایده میده و واقعا مرد فوق العاده ای هست،بعد من از دیروز خیلی فکرم درگیر بود که کجای این ماجرا اشکال داره،صب قبل از این که فایلو پلی کنم ،همون خدا قشنگه بهم گفت ببین بابا تو قرار نیست که بری مثلا از صفر شروع کنی با بدبختی و کارگری و نخوابیدن یه پولی جور کنی که تا یک ساله اینده بری دنبال مجوز و این حرفا،این بنده ی خدا داره میگه این پولا رو میده اقااا خداا داره دو دستی شرایط خوب رو تقدیمت میکنه ولی تو داری از همو باور عدم لیاقت که نه من لیاقت راحتی رو ندارم من باید زجر بکشم پس میزنی این همه نعمت رو،

    وقتی دوستمون درمورد ثروت پدرشون گفتن و استاد توضیح دادن گفتم ااااااااا خدایاااا همینه که گفتیا حالا داری اینطوری تاییدشم میکنی.

    بعد تق تق تق موارد دیگه اومد به ذهنم

    من نه تنها در این مورد بلکه در تمام موارد مالی توی زندگیم اینطوریم .من ناخواگاه این رفتار نشون میدادم که من که لایق این پولایی که بدون زحمت خاصی میاد توی زندگیمون نیستم.همسرم که کار میکنه پولا که مال من نیست هرچند که ما از حساب ایشون دو کارت داریم ولی من خودمو لایق استفاده از این خان نعمت نمی دونستم چون باور من این بوده که باید زحمت بکشی تا پول داشته باشی،و بارها همسر من تاکید کردن بابا ما هرچی داریم مال هممونه،خونه ،ماشین ،…

    توی ذهن ایشون هیچ محدودیتی برای من نبوده ولی ذهن من خیلی محدود بوده که حتی خرید کلی خونه اگه میرفتم قیمت از مقداری میرفت بالا انگار میخواستن جونمو بگیرن .با این فایل من متوجه شدم که

    اول :من شخصی هستم که با وجود شرایط خوب مالی خداروشکر دارم حرکت میکنم و میخوام به درامد برسم نه بخاطر این که مجبورم ،بخاطر این که رشد بدم شخصیتم ،از توانایام استفاده کنم و شرایط رو بهتر کنم.

    دوم :این که بخاطر باورای خودم و باز باور لیاقتم که چنین فردی رو جذب کردم که تمام شرایط یک زندگی عالی رو برام فراهم کنه و بال پروازم بشه برای شکوفا کردن و رشد کردن خودم، همون دست خدا هست که اومده تا کارا رو به بهترین نحو برای من پیش ببره.

    مثه خانم شایسته که درسته هر روز دارن به نحو احسنت روی خودشکن کار میکنن و باورای عالی دارن که در کنار سخصی قرار گرفتن که مسیر رو براشون هموارتر کرده ،امکانات رو بهتر و راحتر فراهم میکنه،یعنی ما هرچقد عالی عمل کنیم اشکال نداره که یه دستی از خدا با ما باشه تا شرایط رو برامون عالیتر کنه،اصلا لیاقتشو داریم ارزششو داریم که کارا خیلی راحت و بدون دردسر پیش بره و روند رشد کار ما رو تسریع ببخشه،.

    خدایا الهییی شکرررت شکرررت بخاطر این درک و این اگاهی ها و این مطالب در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    امید اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی

    داستان تغییر در زمینه درس خواندنم

    من در زمانی که کلاس نهم بودم به این فکر میکردم که مقطع دبیرستان خیلی مهم است که در مدارس سطح بالا باشم چون مسیر قبول شدن در کنکور اسان تر است .

    من اون سال تصمیم گرفتم که تلاشم را زیاد کنم برای قبول شدن در آزمون تیزهوشان .البته اون سال ها کمی در مورد قانون و قدرت تجسم می دانستم . و هر روز تجسم می کردم که در تیزهوشان هستم هرچند باور های محدود کننده ای هم در این زمینه داشتم ولی باور به قبول شدنم از آنها قوی تر بود .

    من در آن سال نسبت به مدرسه عادی ای که در آن بودم بیشتر درس می خواندم اما نسبت به بچه های نمونه و بچه های دیگه که در مدارس با کیفیت بودن کمتر بود ولی قدرت تجسم کارش را کرد و در مدرسه تیزهوشان ما که ۶ نفر تجربی در شهر من و چند شهر اطراف قبول میکرد پذیرفته شدم .

    البته این را هم میگم که وقتی همه چیز را به خدا می سپاری کارهایت راحت میشود م.من به دلیل باور های محدود کننده و این که در درس خواندن خودی نشان بدم می خواستم که هم برای نمونه دولتی و هم برای تیزهوشان قبول شوم . و به خدا سپردم و شاید باور نکنید ولی اون سال که من آزمون دادم آزمون تیزهوشان و نمونه دولتی یکی شده بود در حالی که قبلا هر کدوم آزمون خود را داشتند .

    در این ۳ سال دبیرستان چون معلمان و دانش آموزان از لحاظ کنکوری تلاش بیشتری می کردند . مسیر کسب تراز های بالا در آزمون های آزمایشی و خود کنکور هموار تر شد .

    من می دیدم که افرادی که در مدارس عادی هستند واقعا کیفیتشان با ما قابل قیاس نبود حتی کیفیت نمونه هم با ما قابل قیاس نیست مثلا مدرسه نمونه افتخار می کرد که تو کنکور پارسال چند تا از دانش آموزان پرستاری قبول شدن در حالی که مدرسه ما پارسال ۳۵ تا پزشکی و پرستاری داشت (رشته هایی که خیلی طرفدار دارند البته قبول شدن برای پزشکی سخت تر است)

    واقعا زمان ما هدر نمی رفت چون توی کلاس هم کنکوری کار می کردیم ولی مدارس عادی در کلاس فقط برای امتحانات تشریحی می خوندن و هر کسی که به دنبال کنکور بود باید در خانه کار می کرد .

    از لحاظ اخلاق هم بچه هایی که در تیزهوشان هستند خیلی بهتر از مدارس عادی هستند . و خیلی با ادب و با احترام هستند

    معلمان دست چین شده و با کیفیت تیزهوشان خیلی کمک کننده هستند و این معلمان ما هستند که در موسسات کنکوری به آنها می نازند و می گویند که با آموزش این معلمان رتبه خوبی کسب می کنید .

    از نظر تعداد دانش آموزان،تیزهوشان دانش آموزانی خیلی کمتری (کمتر از نصف مدرسه عادی ای که در آن بودم قبلا) نسبت به بقیه مدارس دارد و همین موضوع سبب صمیمیت بیشتر بین کادرمدرسه و دانش آموزان و توجه بیشتر به آنها میشود .

    همه این موهبت ها بخاطر این بود من قبل از اینکه وارد سال های آخر مدرسه و کنکور شوم . خاصیت مدارس تیزهوشان را درک کردم و خودم را تغییر دادم و نگذاشتم تا کار به چک و لقد جهان بیفتد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: