گفتگو با دوستان 6 | برکت تصمیمات از پیش تعیین شده

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • جهان روندی رو به حرکت دارد و هرگز سکونی در کار نیست؛
  • تا زمانی که به دنبال بهبود هستی، با روند طبیعی و روانِ رشد، همراه هستی؛
  • توانایی تشخیص نشانه ها و حرکت کردن در راستای آنها؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

145 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «H.A.Asadi» در این صفحه: 1
  1. -
    H.A.Asadi گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    درود و فراوان خدمت اساتید گرامی و همه هم خانواده های من در خانواده بزرگ عباس منش

    خواستم یه رد پایی از خودم بزارم، هرچند دیر….

    امروز علیرغم اصلاح دیدگاه و نگرشم نسبت به خدا و قوانین به لطف این سایت و استاد عزیز ، باز هم چند دقیقه ای افکار منفی به سرم زد که چرا از لحاظ مالی پیشرفت نمیکنم، پس کو مهربانی خدا ، پس کو میگن از تو حرکت از خدا برکت ، چرا حرکت های من برعکسه ؟ حتما خدا نمی‌خواد و…

    ولی سریع به خودم اومدم و یادم اومد که من پسری بودم در خانواده ای کم بضاعت که تابستان ها برای کارگری به گیلاوند میرفتم و ارزون ترین ساندویچ ماکارونی می‌خوردم(الان که دارم می‌نویسم هم جاتون خالی ماکارونی میل کردم ولی متفاوت در کنار خانواده و در منزل نه سرگذر کارگران)

    در اون زمان بخدایی خدا قسم 4 تا آرزو داشتم که برآورده شدند

    اول ازدواج با زنی زیبا و شاد که من کم روحیه را روحیه بده

    دوم داشتن شغل کارمندی در روستای خودم که هر وقت دلم بخواد برم مدرسه و برای دانش آموزان صحبت کنم ولی معلم نباشم که شدم بهورز روستای خودم

    سوم داشتم چند از هر دو میوه دختر و پسر تا بچه که الان دو دختر و دو پسر دارم

    البته اولین دخترم دو روزه فوت کرد

    چهارم در بهترین جای روستا به خونه نقلی داشته باشم که اینم رسیدم اما کمی بزرگتر حدود 1000 متر با دامداری و…

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم

    اما امروز احساس میکنم به قول دوستم سقف رو زدم و دارم درجا میزنم

    در حوزه های شغلی دیگر دارم آموزش میبینم، بهاشو پرداخت میکنم و می‌خوام از نظر مالی خیلی پیشرفت کنم و روی خودم کار کنم اینکه به این ایمان برسم اگر آرامش دارم سلامتی و… دارم به لطف خدا پس میتونم وضعیت مالی مو بهبود ببخشم و هر وقت حالم خوب میشه با گوش کردن فایلهای رایگان شما حالمو خوب میکنم

    الان روزشمار تحول زندگی من فصل دو داره تمام میشه و من خیلی تغییر کردم و دستاورد های زیادی کسب کردم

    در انتها می‌خوام بگویم من فکر میکنم هر چی خدا بهم داده بخاطر چند نکته مثبتم بوده مثل صداقت ، بدون شیله پیله بودنم ، سعی در اینکه حق الناسی گردنم نباشه ، احترام به والدین و خوش رفتاری با خانواده ام

    پیروز و ثروتمند و سلامت و سعادت مند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: