گفتگو با دوستان 7 | رابطه "امیدواری" با "قانون فرکانس"

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “امید” مهم ترین کلید برای باور به امکان پذیری است؛
  • درک قانون فرکانس، کلید زنده نگه داشتن “امید” است؛
  • “امید”، دروازه ای است برای: خلق زندگی دلخواه از دل شرایط کنونی؛
  • هرگز اوضاع آنقدر بد نیست که قابل تغییر نباشد؛
  • اگر زنده هستی، یعنی امکان پذیر است؛
  • “امید”، یعنی بر خلاف قبل -حتی یک لحظه قبل- فکر کردن؛
  • خداوند همواره نشانه های هدایت به مسیر خوشبختی را می فرستد؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدیه وهبی» در این صفحه: 3
  1. -
    مهدیه وهبی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِم

    قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (۲۵)

    گفت پروردگارا سینه‏ ام را گشاده گردان

     وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی (۲۶)

    و کارم را براى من آسان ساز

     وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی (۲۷)

    و از زبانم گره بگشاى

     یَفْقَهُوا قَوْلِی (۲۸)

    [تا] سخنم را بفهمند “سوره طه”

    روزی که به سایت عباس منش دات کام هدایت شدم، اونو فقط به عنوان قسمتی از مسیر راهم دیدم!

    نه اینکه بخوام تا آخر همینجا باشم! (مثل بعضی از دوستان که تو کامنتاشون میخوندم که میگفتن استاد دیگه پیدات کردیم و تا آخر عمر رهات نمیکنیم، یه جورایی حس و باور ِ شرک آلود ِ مراد و مرید بودن!) که من به شدت ازش پرهیز داشتم! و دارم!

    و همیشه تو مسیر زندگی ام، با افراد مختلف روبرو شدم، شرایط و دیدگاه های مختلف را تجربه کردم و بر اساس نیازم در شرایطی که بودم، هدایت شدم به سمت شون و ازشون چیزای زیادی یاد گرفتم!

    و این همیشه توی زندگی ام تکرار شده و ادامه داره!

    و سعی کردم به فردی خاص، یا دیدگاهی خاص، یا شرایطی خاص، “عادت” نکنم! و اون را تنها راه برای مسیری که میپیمایم، ندونم!

    که برای رسیدن به خداوند و توحیدی شدن و موحد بودن، راه ها و مسیرهای بی نهایتی وجود داره!

    من توی مدت عمرم (۵۰ سال) فراز و نشیب های زیادی داشتم

    ولی چیزی که همیشه یادم میاد این بوده که از بچگی با اینکه توی شرایط خوبی بزرگ نشدم، ولی یه حس جاه طلبی و جسارت و شجاعت و به دل ناشناخته ها رفتن را در وجودم احساس میکردم!

    حتی مادرم بهم میگفت تو از همون بچگی زیر بار زور نمیرفتی! و خاطراتی از بچگیم در این زمینه برام میگفت!

    ولی چون توی محیطی بزرگ شدم که این باور را داشتن که دختر همیشه باید مطیع باشه، زمان مجردی مطیع پدر و مادر! و زمان متاهلی مطیع شوهر!!

    و بر اساس این باور (به شدت اشتباه!) خیلی از چیزایی که در وجودم بود، توسط خانواده، مدرسه و محیط و اجتماع ِ اطرافم به شدت!!! سرکوب شد!

    ولی به مرور جاهایی که میشد ( با اینکه ناآگاهانه بود! ) یه جورایی توی اعماق وجودم، این روحیه را نگه میداشتم!

    و خداوند همیشه هدایتم میکرد به مسیری که باید توش قرار میگرفتم!

    روحیه و طبع لطیف و مهربانی دارم!

    ولی چاخان بازی و چاپلوسی و تعریف و تمجید نابجا از افراد هرگز تو کَتَم نرفته و نمیره! هرگز!

    و یه جورایی برام عذاب آور و رنج آوره!

    و با قرار گرفتن توی محیط هایی با این انرژی، سریع شاخکام تیز میشه و بهم آلارم و هشدار داده میده!

    این سایت را دوست دارم و از کامنت های دوستان و تجربه هاشون خیلی استفاده کردم و سعی کردم اونایی که با روحیه ام سازگار بودن، توی زندگیم اجرا و عمل کنم!

    از استاد عزیزم هم که هدایت شدم به سمت شون و زندگی ِ پربارشون سپاسگزارم و خدایم را شاکرم برای این هدایت ناب اش!

    و با تهیه فایل های ایشون و خرید محصولات و گوش سپردن و عمل کردن به اونها توی زندگی ام نتایج بسیار خوبی گرفتم!

    تحسین کردن زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگزاری کردن از خدای مهربانم و نعماتی که بهم ارزانی داشته، به جرات میتونم بگم سالهاست که بخشی از گوشت و پوست و وجودم شده و جزئی جدایی ناپذیر از شخصیتم !

    اینها را گفتم (البته همه اش یادآوری به خودم هست!) که به یه موضوع خیلی مهم برسم البته بازم برای خودم و گوشزد کردنش به خودم،

    اینکه به شرک هایی ( چه خفی چه آشکار!) که در وجودم رخنه دارن، حسابی حواسم باشه، که خدای نکرده جا خوش نکنن و من ازشون غافل نشم و هر لحظه روشون کار کنم! و همیشه و هرجا و توی هر موضوعی قدرت مطلق را فقط و فقط، ” خدا” ببینم ولاغیر!!!!!!!

    یه چیزی که توی این سایت دیدم، اینه که خیلی از دوستان ( و حتی یه جاهایی خودم)، حواسشون جوری به موضوع ِ تمرکز بر زیبایی ها رفته، که فکر میکنن اگه انتقادی توی این سایت، از عملکرد سایت و عملکرد استاد و خانم شایسته داشته باشن یعنی اینکه به منفی ها تمرکز کردن! و این موضوع، قدرت و جسارت ِ انتقاد و پیشنهاد را ازشون گرفته!

    و با توجه به این موضوع، اگر حتی جایی یه موضوع از نظر و دیدگاهشون یه کم اشکال داشته باشه، جرات ندارن به عنوان انتقاد یا پیشنهاد بازگوش کنن! ( البته چیزایی هم که خودم اینجا تجربه کردم این بوده که به انتقادها و پیشنهادها زیاد توجهی نمیشه!!! چندین مورد خودم دیدم و تجربه کردم !!!! البته نمیگم صددرصد )

    حالا هم میخوام یه موضوعی رو بگم که شاید بازگو کردنش باعث بشه کامنتم منتشر نشه! ( و البته اگر منتشر بشه، هرگز تایید نشه! ) که برام اصلا مهم نیست! من حرفی که بهم گفته شده اینجا بگم، میگم و ….

    اول تشکر میکنم از استاد عزیزم و خانم شایسته که سایت را با فایل های بسیار عالی و کاربری، پربار کردن و باعث ِ هدایت افراد زیادی به مسیر ” توحیدی” شدن!

    موضوعی که میخوام بگم اینه که من یه دوچیز از خانم شایسته دیدم ( البته قصد قضاوت ندارم! که سالهاست سعی کردم کسی را قضاوت نکنم و حواسم به عملکردهام در این زمینه بوده و هست!) اینه که ایشون دوتا صفت ِ کمالگرایی و رقابت طلبی، در وجودشون به وضوح در جای جای این سایت، در نوشته هاشون و عملکردشون در فایل های تصویری ِ زندگی در بهشت، دیده میشه که اونا را به فایل ها و خیلی از جاهای سایت هم منتقل کردن!

    مثل همین ستاره های طلایی و جام دست آوردها و لیست افراد برتر ِ! سایت، که به شدت یه حس رقابت ( البته رقابت ناسالم) باهاشون تو فضای سایت بوجود آوردن، که با دیدگاهی که من از استاد دیدم که توجهشون همیشه به این بوده که ما خودمون را فقط با قبل ِ خودمون مقایسه کنیم و رقابتی با کسی یا چیزی نداشته باشیم، این یه کار ِ ناجالب و غیرمفید توی این سایت با فضای توحیدی هست!

    و باعث میشه اون روحیه صبور نبودن ِ افراد و عجله داشتن برای اینکه از بقیه عقب نیفتن در بین افراد سایت بوجود بیاد!!! ( و در اصل افراد نخوان و نتونن تکامل شون را طی کنن)

    شاید هدف این باشه که این عاملی برای تحریک و انگیزه دادن به دوستان در سایت باشه، ولی از نظر من ، راه خوبی نیست!

    حرف های دیگری هم داشتم که فکر کنم فعلا تا همینجا سخن را کوتاه کنم بهتر باشه!

    خدای مهربانم

    تنها تو را میپرستم

    و تنها از تو یاری میجویم

    مرا به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدی

    و مرا در این راه ثابت قدم بدار

    خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    مهدیه وهبی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام بر دوست توحیدی و عزیزم

    خوشحالم از جوابی که دادید

    ممنونم ازتون برای کلام سراسر توحیدی تون

    ممنونم ازتون که به نکات بسیار عالی اشاره کردید

    امیدوارم در این راهی که در پیش گرفتیم، همیشه و هر لحظه هدایت الهی را دریافت کنیم و به یاری خداوند همیشه ثابت قدم باشیم

    در پناه الله مهربان همیشه شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمند باشید

    خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدیه وهبی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام

    سلامی از اعماق قلب و وجودم

    سلامی از سر ِ شور و شوق و احساسی ناب و خالص

    بر میلادم

    میلاد عزیز و دوست داشتنی ام

    درست متوجه شدی عزیزم، مهربانم!

    کلام الهی ِ تو ( توی همه کامنت های قبلی ات ) که از سوی خدای مهربانم برام بود، باعث شد که خداوند، بازم به درخواستم پاسخ بده و جسارتی که از ایمان به خودش در وجودم قرار داده بود، و مدتی زیر ِ خار و خاشاک های ِ باورهای مخرب ام پنهان و مدفون شده بود، دوباره تقویت بشه!

    و من همیشه این نیروی درونی ام (جسارت ِ حاکی از ایمان به خدا) را در درونم احساس میکردم، دوسش داشتم و همیشه در تمام زندگی ام، برام سوخت حرکت بوده به سمت خدا ….!

    من یکی دو روز، شایدم روز قبلش ( البته دقیق یادم نیست) قبل از اینکه به کامنت ها و کلام زیبا و توحیدی ِ تو هدایت بشم، احساس کردم دیگه توی این سایت کاری ندارم و قصدم شد که بیام از سایت بیرون و فقط با فایل ها و محصولاتی که خریده بودم و داشتم، به مسیرم ادامه بدم!

    برای همین، اسم و عکس و داستان هدایت ام را از توی پروفایلم برداشتم …….!

    و برای ادامه راه، رفتم سراغ محصول عزت نفس که خریده بودم و ……

    میانه ی گوش کردن به فایل های این محصول بودم که، بهم گفته شد برم توی سایت و کامنت دوستان را روی این محصول بخونم!

    توی کامنت های این محصول بودم که ….، نمیدونم چی شد سر از یکی از کامنت های تو درآوردم! ( با اینکه تو، هیچ کدوم از محصولات را نداری، و این به وضوح و آشکارا نشون داد که هدایت ِ هدایت ِ هدایت شدم به سمت تو!)

    و با خوندن اون کامنتت، هدایت شدم به پروفایلت و کامنت های ناب و سرشار از آگاهی های الهی و توحیدی ات و …..!

    ادامه اش را هم که توی کامنتی که در فایل ۱۱۰ برات گذاشتم، نوشتم و خوندیش و اینجا ازش برام گفتی عزیزدلم!

    انگار خدا واضح باهام حرف زد!

    و جواب ِ درخواستی که صبح ِ همون روز ِ هدایت شدنم به پروفایل ِ تو عزیز ِ مهربونم، ازش در تمرین ِ ستاره قطبی خواسته بودم به وضوح بهم داد!

    برگشتم به سایت!

    و دوباره اسم و عکس و داستان هدایت ام (که البته داستان هدایتم دیگه تایید و انتشار داده نشد!!!) را توی سایت گذاشتم!

    یه نیرویی در درونم به جریان افتاده بود که ….!

    باعث شد با یه جسارت و یه دیدگاه ِ توحیدی تر توی سایت بگردم و کامنت ها را جوری دیگه و با نگاهی تازه تر بخونم!

    و اون جسارت و شهامتی که همیشه از بچگی تو وجودم بود، و شاید مدتی بود، گمش کرده بودم، دوباره در وجودم به جریان افتاد و ………!

    احساس کردم، رسالتم این بود که برگردم!

    (هرچند خیلی خیلی کوتاه و موقتی! حتی اگه فقط به اندازه گذاشتن یکی دوتا کامنتی که “او” گفت و من نوشتم و اینجا ثبت شد !)

    و برای افرادی که توی این سایت به آمادگی ِ لازم رسیده بودن ( که مطمئنا یکی از اونا هم خودم بودم)

    و نیاز بود یه تلنگری بهم بخوره، از طریق کلام و قلم و دست و کامنت های تو و خودم،

    و این جوری خدای مهربانم باهام حرف بزنه!

    و بهم آگاهی هایی داده بشه!

    و این قدرت ِ نهفته در کلام جسورانه ام ( که البته همه و همه و همه اش کلام خدای مهربانم هست)، سوخت ِ قوی و نیرومند و سکوی پرتاب و پرشی بشه به سمت خودش!

    به سمت توحیدی تر شدن! به سمت سعادت و عزّتمندی!

    ( اینم بگم که من کامنت های اخیرم را به جرات میگم ده ها و ده ها و ده ها بار خوندم! تا با تمام وجودم و با تمام گوشت و پوست و استخونم پیوند بخوره و عجین بشه! چون یقین و باور دارم که هیچ کلمه و حتی حرفی اش از من نیست! بلکه کلام خداست که بر قلم من و دست ِ من جاری شده که بنویسم و تایپ کنم و اینجا به عنوان یه اثر الهی بجا بمونه برای خودم و اونهایی که در مدار ِ درکش هستن و در آینده هم هدایت میشن به سمتش)

    میلادم

    میلاد دوست داشتنی ام

    منم خیلی خیلی حرف برای گفتن دارم برات!

    ولی شاید نه دیگه اینجا !!!! (نمیدونم!)

    نمیدونم کی و کجا و چه وقتی این امکان فراهم بشه که باهات هم کلام بشم! ( مدت هاست که تسلیم “او” یم و همه چی ِ زندگی ام را به خودش سپردم و هدایتم کرده و هدایتم میکنه به سمت ِ هرآنچه که خیر و صلاحم بوده و هست، چرا که همیشه این کلام الهی بر قلبم حک و بر زبانم جاری است:

    ” رَبّ ِ اِنّی لِما اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرِِ فَقیر … خدایم، رب من، من به هر آنچه خیر که از جانب تو باشد محتاجم و فقیر! )

    ازت ممنونم عزیزدلم که عاشقانه و مهربانانه برام نوشتی!

    و سرشارم کردی از عشق ناب خداوندی!

    از اول تا آخر کامنت ِ پر از عشق و ایمانت،

    ( که اونو بارها و بارها و بارها با عشق خوندم)

    اشک ریختم … !

    شکرگزاری کردم … !

    سپاسگزاری کردم … !

    از خدای مهربانمون که ما را در مسیر ِ توحیدی، سر راه هم قرار داد و باهم آشنا کرد !

    به وجد اومدم … !

    از غلیان ِ احساساتی پاک و خالص و ناب!

    و قلبم سرشار شد از شور و شعف و نشاطی وصف ناشدنی!

    میلاد من!

    میلاد بینظیر و دوست داشتنی من!

    بینهایت ِ بینهایت تحسینت میکنم ؛

    برای قلب ِ زلال و پاک ات!

    برای روح ِ خدایی ات!

    برای ایمان ِ خالص ات!

    برای درون ِ زیبایت!

    برای عشق ِ بی قید و شرط ات!

    برای مهربانی ِ بی حد و اندازه ات!

    برای جسارت ِ ستودنی ات!

    برای کلام ِ الهی ات!

    برای قلم ِ توانمندت!

    برای تاثیر گذاری ِ شگفت انگیزت!

    و …………………..!

    عااااااااشقانه دوسِت دارم میلادم

    عزیز ِ دوست داشتنی من!

    در پناه ِ عشق ِ ناب ِ الهی ِ پروردگارم،

    همیشه و هر لحظه، سلامت و شاد و خوشبخت و سعادتمند باشی “دُردانه ی خدا” !

    خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: