موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- خداوند همواره و به هزاران طریق، ما را به “چگونگی تحقق خواسته هایمان”هدایت می کند؛
- سمت من در تحقق خواسته ام، عمل به الهامات و جدّی گرفتن هدایت هاست؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD267MB17 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی15MB17 دقیقه
سلام به استاد عزیزم ومریم بانو
همه اومد از الهاماتی که بهشون گفته وانجام دادن گفتن وبرای ما درس داشت،ولی من امروز اومدم بگم که به حرف قلبم نکردم وترسیدم وبه آرزوم نرسیدم ولی باز هم فهمیدم اینم یک الهام بوده
من دوسال پیش به صورتی آنی دلم خواست کنکور شرکت کنم با اینکه همسرم هیچ وقت راضی نبود درس بخونم همینکه بهش اطلاع دادم قبول کرد،
برای ثبت نام ،کارنامه پیش دانشگاهیم همون موقعه ها گم شده بود ودبیرستان به من نداده بودن،با اینکه همسرم همیشه سرش شلوغه ونمی تونه همراهیم کنه،اون روز بامن آمد.
اداره آموزش وپرورش منطقه رفتیم .من بهشون گفتم که مدرسه کارنامه منو گم کردند.انها باکمی پیگیری گفتند نیست،ولی لحظه طلایی،یک آقایی گفت چند تا مدرک از سالهای خیلی قبل هست میخوان بایگانی کنند بزارببینم اینجا نیست ،شاید باورتون نشه ولی مدرک تحصیلی من بعد از 15 سال پیداشد تازه روی روی بود ومن کارهام تموم شد وبااینکه آخرین روز ثبت نام کنکور بود ثبت نام کردم.
من فقط دوست داشتم پزشکی بخونم وبه خودم قول داده بودم فقط اگه پزشکی بیارم میرم دانشگاه
قصه ازاینجا بد شد،از اون لحظه با اینکه پر از هیجان بودم ولی نجواها شروع شد……
توسنت بالاست،
تو وقتی پزشک بشی تازه 47 سالت میشه اونم عمومی….
بچه ها رو میخوای چکار کنی…..
شیفت شب میخوای چکارکنم….
چطوری میخوای درسها رو بخونی…
اصلا اگه دکتر شدی باعث مرگ یکی بشی چی…..
وکلی نجوا ،نجوا..…. که کلا منو از پا انداخت ومنو بی انگیزه وبی انگیزه کرد
حتی باعث شد پشیمون شم ودرس نخونم
ولی کنکور دادم ورشته پزشکی رو آوردم ،آنجا اشک توچشمام حلقه زد وبسیار بسیار از خدا سپاسگذاری کردم.
برای مرحله دوم که انتخاب رشته بود…..دوباره نجواها اومد وکلا منو از پا انداخت ومنو نا امید کرد وحسم کلا بد وبدتر شد
وقتی جواب کنکور اومد من قبول نشدم
ولی من یک درس خیلی خیلی بزرگ گرفتم
1 .پزشکی برای من یک سراب بوده اونقدر ها هم که فکر میکردم بهش علاقه نداشتم( چون سال بعد هر کار کردم دیگه انگیزه نگرفتم واون حس شوق نداشتم )انگاری ازاینکه یک مرحله آورده بودم وهمون چند ماه همه بهم میگفتن خانم دکتر پرشده بودم و از پزشکی گذر کردم
انگاری بهش رسیده باشم وبگم خوب که چی ….
شاید این الهام اومد بهم نشون داد که تو برای این کار نیستی،من از خون نمی ترسم ولی از مرگ دیگران بسیار عذاب میکشم
میدونید استاد چون تو اون موضوع ایمانم رو به خدا نشون دادم،با اینکه قبول نشده بودم ولی رو زبونها افتاده بودم وهر کسی منو میدید می گفت عه قبول نشدی
از درون باشادی بهشون جواب میدادم نه حتما یک چیز بهتر خدا برام میخواد….اینو قلبن به همه میگفتم….وایمانم رو ازدست ندادم
تا اینکه شما قانون سلامتی رو برامون آوردین
خریدن اونم کلی ماجرای باورکردنی داره حالا بماند ….
من محصول خریدم و15 کیلو کم کردم که خودم هم باورم نمیشه واینجا بود که به خود باوری رسیدم
فهمیدم اون زمان من از نظر ذهنی آماده نبودم ووقتش نبوده
الان ،خدا بهم الهامی کرده، که سالها فراموشش کرده بودم ولی الان رفتم سراغش
ورزش ،تنها علاقه ای که خستگی ناپذیر م
امسال کنکور ارشد تربیت بدنی شرکت کردم مطمئنم قبول میشم…..
چون علاقه قلبیمه نه برای خودنمایی ومردم
نه برای پرستیژ جامعه که بگن فلانی دکتره
الان فهمیدم اونم پلان خدا برای من بوده که خودم بهتر بشناسم وبا علاقم حرکت کنم
استاد عزیزم اینها رو از شما یاد گرفتم
انشالله وقتی جواب ارشد اومد میام با ایمان قویتر بهتون خبر میدم وجشن قبولیم رو باهم میگیریم
حتی مطمئنم شاید این رشته ام به پزشکی هم وصل باشه چون من پیشگیری رو یاد میدم نه درمان
این نگاه رو هم از شما یاد گرفتم …..همه چیز زیباست فقط ما باید زیبا ببینیم
خیلی دوستون دارم
یا حق
به امید روزهای شادتر وبا هدفتر