گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-28 07:26:172024-04-19 07:10:46گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد جان و همراهان عزیز
دیشب ب اتفاق همسرم داشتیم این فایل و ب صورت صوتی گوش میدادیم ک شما در مورد هدایتتون برای خریدن دوره سربازی و تعریف میکردید و من تو فکر رفتم تو فکر اینکه 2 سال پیش برای من هم همچین اتفاقی افتاد و همون لحظه همسرم بهم گفت مثل گواهینامه گرفتنت شده گفتم دقیقا منم داشتم ب همین فکر میکردم دیشب نشد بنویسم چون میخواستم فقط گوش کنم و الان اومدم ک بنویسم از هدایت گرفتن گواهینامه ام
من سال 91 آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم و با عشق و علاقه کلاس میرفتم و امتحان آئین نامه رو اولین بار قبول شدم اما برای آزمون شهر خیلی استرس داشتم با اینکه خیلی خوب رانندگی میکردم فکر میکنم 3 بار امتحان دادم و رد شدم با اینکه فکر میکردم قبولم اما رد میشدم چون واقعا استرس داشتم کنار سرهنگ
دیگه با 3 بار رد شدن نرفتم و کارتکسم تا 2 سال اعتبار داشت اما بازم نرفتم
تا گذشت و گذشت 4 سال قبل و من دوباره حال و هوای گرفتن گواهینامه بسرم زد و دوباره رفتم آموزشگاه و گفتن باید دوباره بری معاینه پزشکی و دوباره امتحان مجدد بدی برای آیین نامه
اما هیچ مبلغی و مجدد پرداخت نکردم و مدیر آموزشگاه ب من گفت این کارتکس هم تا 2 سال اعتبار داره اگر باطل بشه از اول باید ثبت نام کنی و مبلغ و واریز کنی
دوباره آئین نامه امتحان دادم و بار دوم قبول شدم چون امتحان دیگه آموزشگاه نمیگرفت
دوباره آزمون عملی گند زدم و بازم همون موضوع تکرار شد و من دیگه نرفتم
هی امروز و فردا میکردم و بعد فراموش میشد تا شد یکی از روزها و من ی لحظه ب ذهنم اومد برم آموزشگاه برای امتحان آزمون
رفتم آموزشگاه موضوع رو گفتم دقیقا روز شنبه بود هفدهم ماه بود نمیدونم کدوم ماه و مدیر بهم گفت کارتکست بیستم باطل میشه و ما قبل این تاریخ امتحان شهر نداریم اما میتونم نامه بدم برید پیش فلان سرهنگ و بگید امضا کنه و ببرید آموزشگاه فلان ازت امتحان بگیره و منم رفتم سرهنگ نبود اما یکی دیگه بجاش امضا کرد و بردم آموزشگاه دیگه ای و بهم گفتن فردا امتحان هست منم خوشحال بودم و نگران
خوشحال از اینکه هنوز ی فرصت برام موند و نگران از اینکه من حتی بلد نبودم ماشین راه ببرم چطور میتونستم قبول بشم حتی پول کافی برای یک جلسه رانندگی یکساعته هم نداشتم و سپردم ب خدا
از گوگل آداب نشستن و حرکت کردن و میخوندم و چیزی ک برام مهم بود این بود خدا بی دلیل منو نفرستاده بود آموزشگاه همش تو ذهنم مرور میشد
فردا صبح شد و ب همراه پسرم براه افتادیم پسرم برای مدرسه و منم برای آزمون رانندگی
من هیچی با خودم نبردم جز گوشی هیچ پولی هم نداشتم توی راه یه تراول 50 تومانی پیدا کردم و با ذوق گرفتم و ب پسرم گفتم پول شیرینی قبولیم جور شد وقت برگشت شیرینی میخرم میارم خونه
رسیدم و استرسها شروع شدن و من همچنان با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا من هیچی بلد نیستم خودت قبولم کن همچی و ب خودت سپردم
ی دختری بود ک باهم صحبت میکردیم گفت من آخرین روز کارتکس اولمه اما من آخرین روز کارتکس دومم بود و وضعیتم بدتر بود
سرهنگ میگفت بدون لیست هرکی دوست داره زودتر بیاد و این ی همزمانی بود برام
من و اون دختر تصمیم گرفتیم آخرین نفر بریم تا استرس کمتری داشته باشیم
دیگه ظهر شده بود همسرم اومد پیشم بود وقت امتحان ما شد و من اون دختر آخرین نفر بودیم اون قبل من رفت پشت فرمون و قبول نشد و منم قلبم داشت تو دهنم میومد رفتم سوار شدم کمربند و بستم صندلی و تنظیم کردم و آینه ها رو چک کردم ماشین و روشن کردم دِ برو حرکت هی گاز میدادم و ماشین حرکت نمیکرد اصلا با من لج کرده بود صدای ماشین رو هوا بود و حرکتی ازش نمیدیدم ب سرهنگ گفتم منو رد کن من استرس دارم نمیتونم
گفت مطمئنی ؟
همسرم کنار شیشه بیرون از ماشین داشت نگاهم میکرد ی لحظه نگاهش کردم داشت با دست بهم علامت میداد چیکار کنم تازه دوزاریم افتاد ک من اصلا دنده نزاشتم دنده رو یک گذاشتم و حرکت کردم بقیش و درست انجام دادم حتی دوبل پارک هم انجام دادم بعد گفت تمام
بهم گفت چیکارت کنم رد شدی گفتم اصلا باید قبولم کنی من نمیدونم باید این اتفاق بیفته و قبول بشم این آخرین روز امتحانمه
گفتم من رانندگیم خیلی خوبه قبلا تو فلان جاده رانندگی کردم پیش شما استرس داشتم(این اتفاق برام افتاده بود تو ی جاده باریک و پر شیب رانندگی کرده بودم اما نمیدونم چطور تونستم )
گفت ب همسرت بگو بیاد
صداش زدم اومد ب همسرم گفت چیکارش کنم رد شده همسرم گفت قبولش کنید قول میدم براش ماشین نخرم
افسر قبولم کرد گفت برو حداقل موقع حرکت ترمز دستی و میخوابوندی خخخخخخ اینجا گفتم واااای خدای من تو با اینکه هیچی بلد نبودم قبولم کردی
رفتیم آموزشگاه خودم گفت باید بری آموزشگاهی ک امتحان دادی و فقط امروز فرصت داری همه ی کارهارو انجام بدی
رفتم ب اون آموزشگاه گفتن ما نمیتونیم کاری کنیم باید آموزشگاه خودت انجام بده
دوباره رفتم آموزشگاه خودم و گفتن باشه ما خودمون انجام میدم دیگه دقایق رو ب آخر بود اما من امید داشتم ب حرکتی ک خدا برام انجام داد و گفتن 50 تومن ناقابل باید بابت گواهینامه بهشون بدم منم 50 تومنی ک صبحش پیدا کردم تقدیم کردم دقیقا خندم گرفت ک چطور خدا همه چیزو هماهنگ کرد
و از خدا سپاسگذاری کردم بابت این اتفاق زیبایی ک برام ب خوبی رقم زد و من بدون هیچ خرجی و اینکه اصلا دوبل پارک یادم مونده باشه و با این همه اشتباه باز قبول شدم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد بینهایت از شما سپاسگذارم
الهی ک ببینمتون
سلام بانو جان
کامنتت رو با علاقه و شوق خوندم
خیلی جاالب و شنیدنی بود..راستش جاهاییش رو کلی خندیدم با اجازه ات .
زمان امتحانت برای کاردکس دوم.
من حدود 17 سال رانندگی می کنم
و اینکه ماشین رو گاز می دادی و نمی رفت برام جالب و شیرین بود.
17 سال پیش من سر بارداری دومم نزدیک 8 ماه باردار بودم و امتحان دادم.
الان خاطرات کلاس های حضوری ، آزمون هام ، هم تئوری و هم عملی برام زنده شد.
استرس همراه با شیرینی
هم قدم 157 برای رسوندن پا به ترمز و کلاج کوتاه بود
هم وضعیت بارداری 8 ماهه ، اجازه نمی داد پشت فرمون جا بشم.
خودمم ماما هستم.
خیالم از بابت سلامتی پسرم راحت بود
و سعی می کردم کمترین استرس رو به خودم وارد کنم بخاطر بارداریم.
میگفتم اگه نشد هم اشکالی نداره.
دوبار امتحان دادم تا قبول شدم.
بار اول رو فک کنم بخاطر جواب دندان شکنی که به سرهنگ دادم( تیکه انداخت که واجب بود ؟) ، ردم کرد.
بار دومم فک کنم دلش سوخت .
انگیزه ی قویی داشتم برای گرفتن گواهینامه.
الان داشتم فکر می کردم اگر برای همه ی کارهام ، اینطوری سفت و سخت و محکم و در عین حااال با مدیریت احساساتم ، اقدام می کردم ، الان باید من آپولو هوا میکردم به جاای ناسا .
خوندن کامنت شما ، برام یه تجدید خاطره شد و اینکه یادت باشه رقیه جان! با انگیزه ، با جدیت ، با آرامش به اهداف راحت تر میشه رسید.
یکی از کارهایی که توی زندگیم انجام دادم و بخاطرش همیشه و همیشه خودمو تحسین کردم ، گرفتن گواهینامه بود.
خیلی خیلی زیاد برام خوووب و لازم بود.
سپاسگزارم از شما بانو جان.
از اینکه توی این خونه ی خدا و کنار دوستان پر انرژی ام ، طواف می کنم هفتاد بار به جای هفت بار زیبایی های این خونه رو ، خیلی خوشحااال و سپاسگزار هستم.
دوستتون دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم بانو
همه اومد از الهاماتی که بهشون گفته وانجام دادن گفتن وبرای ما درس داشت،ولی من امروز اومدم بگم که به حرف قلبم نکردم وترسیدم وبه آرزوم نرسیدم ولی باز هم فهمیدم اینم یک الهام بوده
من دوسال پیش به صورتی آنی دلم خواست کنکور شرکت کنم با اینکه همسرم هیچ وقت راضی نبود درس بخونم همینکه بهش اطلاع دادم قبول کرد،
برای ثبت نام ،کارنامه پیش دانشگاهیم همون موقعه ها گم شده بود ودبیرستان به من نداده بودن،با اینکه همسرم همیشه سرش شلوغه ونمی تونه همراهیم کنه،اون روز بامن آمد.
اداره آموزش وپرورش منطقه رفتیم .من بهشون گفتم که مدرسه کارنامه منو گم کردند.انها باکمی پیگیری گفتند نیست،ولی لحظه طلایی،یک آقایی گفت چند تا مدرک از سالهای خیلی قبل هست میخوان بایگانی کنند بزارببینم اینجا نیست ،شاید باورتون نشه ولی مدرک تحصیلی من بعد از 15 سال پیداشد تازه روی روی بود ومن کارهام تموم شد وبااینکه آخرین روز ثبت نام کنکور بود ثبت نام کردم.
من فقط دوست داشتم پزشکی بخونم وبه خودم قول داده بودم فقط اگه پزشکی بیارم میرم دانشگاه
قصه ازاینجا بد شد،از اون لحظه با اینکه پر از هیجان بودم ولی نجواها شروع شد……
توسنت بالاست،
تو وقتی پزشک بشی تازه 47 سالت میشه اونم عمومی….
بچه ها رو میخوای چکار کنی…..
شیفت شب میخوای چکارکنم….
چطوری میخوای درسها رو بخونی…
اصلا اگه دکتر شدی باعث مرگ یکی بشی چی…..
وکلی نجوا ،نجوا..…. که کلا منو از پا انداخت ومنو بی انگیزه وبی انگیزه کرد
حتی باعث شد پشیمون شم ودرس نخونم
ولی کنکور دادم ورشته پزشکی رو آوردم ،آنجا اشک توچشمام حلقه زد وبسیار بسیار از خدا سپاسگذاری کردم.
برای مرحله دوم که انتخاب رشته بود…..دوباره نجواها اومد وکلا منو از پا انداخت ومنو نا امید کرد وحسم کلا بد وبدتر شد
وقتی جواب کنکور اومد من قبول نشدم
ولی من یک درس خیلی خیلی بزرگ گرفتم
1 .پزشکی برای من یک سراب بوده اونقدر ها هم که فکر میکردم بهش علاقه نداشتم( چون سال بعد هر کار کردم دیگه انگیزه نگرفتم واون حس شوق نداشتم )انگاری ازاینکه یک مرحله آورده بودم وهمون چند ماه همه بهم میگفتن خانم دکتر پرشده بودم و از پزشکی گذر کردم
انگاری بهش رسیده باشم وبگم خوب که چی ….
شاید این الهام اومد بهم نشون داد که تو برای این کار نیستی،من از خون نمی ترسم ولی از مرگ دیگران بسیار عذاب میکشم
میدونید استاد چون تو اون موضوع ایمانم رو به خدا نشون دادم،با اینکه قبول نشده بودم ولی رو زبونها افتاده بودم وهر کسی منو میدید می گفت عه قبول نشدی
از درون باشادی بهشون جواب میدادم نه حتما یک چیز بهتر خدا برام میخواد….اینو قلبن به همه میگفتم….وایمانم رو ازدست ندادم
تا اینکه شما قانون سلامتی رو برامون آوردین
خریدن اونم کلی ماجرای باورکردنی داره حالا بماند ….
من محصول خریدم و15 کیلو کم کردم که خودم هم باورم نمیشه واینجا بود که به خود باوری رسیدم
فهمیدم اون زمان من از نظر ذهنی آماده نبودم ووقتش نبوده
الان ،خدا بهم الهامی کرده، که سالها فراموشش کرده بودم ولی الان رفتم سراغش
ورزش ،تنها علاقه ای که خستگی ناپذیر م
امسال کنکور ارشد تربیت بدنی شرکت کردم مطمئنم قبول میشم…..
چون علاقه قلبیمه نه برای خودنمایی ومردم
نه برای پرستیژ جامعه که بگن فلانی دکتره
الان فهمیدم اونم پلان خدا برای من بوده که خودم بهتر بشناسم وبا علاقم حرکت کنم
استاد عزیزم اینها رو از شما یاد گرفتم
انشالله وقتی جواب ارشد اومد میام با ایمان قویتر بهتون خبر میدم وجشن قبولیم رو باهم میگیریم
حتی مطمئنم شاید این رشته ام به پزشکی هم وصل باشه چون من پیشگیری رو یاد میدم نه درمان
این نگاه رو هم از شما یاد گرفتم …..همه چیز زیباست فقط ما باید زیبا ببینیم
خیلی دوستون دارم
یا حق
به امید روزهای شادتر وبا هدفتر
سلام دوستان عزیز سایت عباسمنش
میتونم بگم یعنی چقدر من خوشحالم که با همچین سایتی آشنا شدم ، آرامش خاصی داره ، آدم احساس بهتری نسبت به خودش پیدا میکنه
در حال حاضر منم دچار همچین تضادی شدم من الان 4 شهریور هست پنج روز دیگه عمل بینی مه من راستش این یکی از اهدافم بوده و خانوادم همیشه باهام مخالفت میکردن ولی به کار کردن روی ذهنم به جایی رسیدم که همه چیز اوکی شده فقد به تضادی که بر خورد کردم اینکه پدرم که خیلی با من موافق بوده و.. به طرز عجیبی تغییر کرده و حتی رضایت عمل رو بهم نمیده و جوری میخواد بپیچونع بره مسافرت که اصلا براش مهم نیس و از طرفی هم طوری رابطش رو با مادرم بهم زده که حتی میگه برو طلاق بگیر و…
ولی من ناامید نمیشم میدونم خدا همیشه تو بدترین شرایطم بودم کمکم کرده بهم الهام کرده و بازم میکنه و به شرفم قول میدم که با خبرای خوب بیام دوباره زیر همین کامنتم بگم شد همه چیز درست شد
پدرم دوباره رفتارش درست شده :)
خانوادمون از قبل صمیمی تر شده..
و من بینی مو عمل کردم ..!
درحال حاضر توی این موقعیت باید ذهنمو کنترل کنم اجازه ندم نجوای شیطانی تمام تلاشی که کردم رو هیچ کنه و فقد روی خواسته تمرکز کنم بنویسم و تجسم کنم و میشه!
همون طور که وقتی میخواستم ژل لب بزنم دقیقا شب قبل از ژل پدرم مخالفت کرد و من اهمیتی ندادم و خودش فرداش بهم گفت خب دخترم حاضر نمیشی بریم؟ دیر میشه ها
و این سری هم میشه من باور دارم خدا عاشقانه هوامو داره و اجازه نمیده من دلسرد بشم
اجازه نمیده قلبم بشکنه و درسته پدر خوبی ندارم ولی خودش بجاش برام پدری میکنه
و من با خبرای خوب زیر کامنت همین فایل میگم ! همین چند روز اخیر !
سپاسگزارم که به این فایل هدایت شدم و الهامات بهم داده شد که قبلام برات شده این بارم درست میشه
درود براستاد عزیزومریم جون ودوستان وخانواده بزرگ وموفق عباس منش،همیشه موفق وهمیشه پیروز این فایل نشانه امروز من هست که بسویش هدایت شدم،چقدر جالب وزیبا بود،مدتی که با آموزشهای استاد آشنا شدم هرروز بهترهستم آرامشی که امروزداشتم را درگذشته نداشته ام،نتایج دوستان در اینجا جالبه ونشان دهنده این قوانین هست پیشرفت ورفتن بسوی بهتر شدن ،خدارو هزار مرتبه شکر ،منتظر بهترینها هستم ،درپناه الله یکتا.
به نام خداییکه خیلی بخشنده است و مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و گرامی و خانم شایسته عزیز و همچنین به همه دوستانی که به این مسیر الهی هدایت شده اند.
خدارو هزاران بار سپاسگزارم که حدود یکساله بصورت معجزه وار به این مسیر هدایت شدم و بصورت جدی روی افکار و آگاهیم کار میکنم.
امروز که داشتم صحبت های گرم شما و همچنین نتایج دوستان رو نگاه می کردم و گوش می دادم به یاد اتفاقات گذشته ی خودم افتادم که من هم با هدایت خدای بزرگ از خدمت سربازی معاف شدم.
قضیه اش به این صورت بود که من یه حسی درونم می گفت سربازی نمی رم و کلا معاف میشم و حتی اینو بارها به دوستان و همکلاسی های خودم گفته بودم. تا اینکه موقع آزمون دانشگاه فرا رسید و من هم چون شاگرد تقریبا منظم و باهوشی بودم مطمئن بودم در همون رشته مهندسی عمران قبول میشم.
اون دوران بصورت ناخودآگاه سه چیز رو باهمه وجودم احساس می کردم.
1_ توکل به خدا
2_ ذوق و شوق رسیدن قطعی به خواسته هام
3_ تلاش و کوشش که با شروع حرکتم مسیر هموار و آسان میشد.
بعد از کلی درس خوندن و آمادگی جهت آزمون کنکور بالاخره آزمون دانشگاه برگزار شد و موقعی که نتایج اومد من قبول نشده بودم. واسم خیلی عجیب بود با اینکه دلم چیز دیگه ای می گفت.
جالبه که بیشتر دوستانم در همون رشته قبول شده بودند.
من توکلم رو از دست ندادم و همچنان پر از امید به آینده همراه شوق فراوان بودم.
چندماهی گذشت و من برای کمک به مادرم در فروشگاهش مشغول بکار بودم و همزمان به دنبال جمع کردن پول برای ثبت نام در دانشگاه آزاد بودم.
برادر بزرگتری دارم که اتفاقا همون موقع از سربازی اش به مرخصی آمده بود و همراهش یک برگه بود برای معافیت من!!
من هیچ اطلاعی از معافیت دوبرادری نداشتم، قانونی که همون سالها بمدت 1 سال به اجرا در اومده بود و بعد از معاف شدن من، قانون هم تغییر کرده بود.
همراه برگه ی تایید خدمت سربازی برادرم به محل ساختمان نظام وظیفه شهرمون مراجعه کردم و کلا 10 دقیقه بیشتر طول نکشید و به من یک برگه معافیت موقت دادند تا اینکه اصل کارت معافیت ام برسه.
جالبه که من همچنان احساس توکل به خدا و ذوق و شوق درونی همراهم بود.
روز بعد یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت که دانشگاه قبول شدی.
خیلی واسم عجیب بود، سریع رفتم و پیک آفرینش رو خریدم و اسم من جزو نفرات ذخیره بود و من قبول شده بودم و حالا می تونستم از نیم سال دوم تحصیلی وارد دانشگاه بشم.
دی ماه بود و هوا سرد، با کلی ذوق و شوق وارد دانشگاه شدم تا کارهای ثبت نام ام رو انجام بدم، مدرک گواهی موقت معافیت ام رو قبول کردند و من براحتی ثبت نام کردم.
جالبه تمام همکلاسی های من که واسه نیمه اول سال تحصیلی قبول شده بودند همشون همون موقع با دفترچه آماده به خدمت ثبت نام کرده بودند و طبق قرعه کشی دانشگاه همشون شروع به تحصیلشون از بهمن ماه اعلام شده بود.
من و هم کلاسی های دبیرستانم در بهمن ماه همون سال باهم ترم اول رو شروع کردیم در حالی که من از خدمت سربازی معاف شده بودم.
این یک تجربه بزرگ توی زندگیم بود و باور کنید هروقت بخاطرش میارم ناخودآگاه از فضل و رحمت خدای بزرگ گریه ام میگیره.
من توکل کردم و خواستم و براحتی واسم انجام شد.
تجربه ای که دارم دوباره توی زندگیم با کمک استاد عباس منش عزیز پیاده اش می کنم تا به خواسته های بزرگ و بزرگ ترم برسم.
با تشکر از شما.
بنام خدای مهربان
وسلام به استاد مهربان وشایسته بانوی مهربان
استاد عزیز چقدر این فایل زیبا بود این فایل نشانه امشب من بود خیلی خوشحال شدم وامیدوارترشدم بسیار دلچسب بود
داستان سربازی شما چقدر آموزنده ودرس داشت
چقدر توکل چقدر گوش کردن وتوجه به الهامات
چقدر باورهای درست
چقدر تمرکز به ورودیهای ذهن وکنترلش وقدرت تغییرات جهان با میخواهم ومیشود هارو نشون میدید ویاد میدید
چقدر تمرکز رو اینها که پرداختن به اصل هست انسان رو از حاشیه وفرع دور میکنه وباعث رشد و پیشرفت وشکوفایی باطنی وظاهری مامیشه
استاد عزیز شماچقدر ماهید به خدا که فایلهای رایگانتون هم دنیایی از درس و محبت ومهر وسخاوت وصفاهست که از دل وجون فریاد میزنید بال بال میزنید تا به ما تفهیم کنیدکه داستان از چه قراره
ازتون ممنون وسپاسگزارم
استاد به مهربانی شما هنوز ندیدم همیشه در پناه الله بکتا سلامت باشید
عاشق نحوه صحبت کردن شما با دوستان هستم
اینقدر باصفا
اینقدر متواضع وشیرین
چقدر آرام بی نظیر ومهربان ومهربان
گرم وصمیمی و آرامبخش برای ما صحبت میکنید به خدا قسم که من یکی سیر نمیشم از دیدن شما وصحبتهاتون
من شمارو تحسین میکنم وخداروشکرگزارم که اینجا هستم
واینکه کامنت شما دوست گرامی بسیار زیبا بود و واقعا من به وجد آورد وامیدوارتر شدم خیلی خوشحال شدم دلم روشن شد
وشمارو هم بسیار تحسین میکنم که با راهکارهای عالی
خواسته خودتون تونستید محقق کنید تبریک میگم خیلی بی نظیربود
خدارو سپاسگزارم
بهنامخدای_زیبایی ها
سلام دوستانه خوبم
■مطلب جالبی گفتن که من به این فکر میکردم اونایی که ثروت دارن چه کاره متفاوتی انجام میدن و افراد فقیر چیکار میکنن که فقیرن
■سوال های درست باعث میشه که دنیا جواب درست به ما بده
■ما هر چقدر استاندارد های بالایی داشته باشیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم اجازه نمی دیم که بقیه افکار ما رو به بردگی خودشون دربیارن
■در مورد سربازی منم ی داستان جالب دارم الان 22 سالمه
■همیشه از بچگی میگفتم من سربازی نمیرم چرا برم عمرمو طلف کنم و دنیا منو جوری هدایت کرد به طور خیلی اتفاقی در دانشگاه به رشته ای هدایت شدم که این ویژگی رو داشت بعد از گرفتن مدرک لازم نیست بری سربازی و ی جایی میتونی کار کنی و خدمت برات رد بشه
■من موقع انتخاب رشته نمیدونستم و 2 سال بعدش فهمیدم
■واقعا وقتی ما درخواستی داشته باشیم جهان پاسخ میدهد خداوند پاسخ میدهد فقط کافیه بخوایم و ایمان داشته باشیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته
من با اینکه قانون را نمی دانستم ولی همیشه سعی می کردم مهارت جدید کسب کنم . اما با این وجود همیشه در هر مکانی کار کردم حقوقی به من پرداخت نمی شد و همیشه گرفتار آدم کلاهبردار می شدم ولی الان که بر روی بسته روان شناسی ثروت کار می کنم هزینه های من کاهش یافته و پس اندازم بیشتر و درآمدم هم کمی بیشتر شده است
من تجربه اینچنین که استاد گفته اند داشته ام و بدون مصاحبه و کار خاص مجوز موسسه دریافت کردم در صورتی که از نظر قانونی امکان
پذیر نبود و من هم هیچ تلاشی برای گرفتن نداشتم خود به خود درست شد و آن زمان قانون را نمی دانستم ولی چون احساس خوبی داشتم و گرفتن آن برایم خیلی اهمیت نداشت توانستم به راحتی آن مدرک را دریافت کنم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام بر استاد مهربان
درود بر دوستان نازینیم
باز الگوی دیگر از موفقیت تا ذهن من به این باور برسد که می شود و می توانم
چه نکته عالی همیشه باید آنها را ببینم که از من بهتر هستند
آنها چه کارهایی کرده اند که از من بهتر هستند ؟
این مهمترین درسی بود که از در ابتدا از این فایل یاد گرفتم
یک درس دیگر برایم این بود که هر چیزی که در ذهن خودم بسازم همان را به دست خواهم آورد و به همان خواهم رسید
یک درس دیگر وقتی که گوش به الهامات و ایده های خداوند که به قلب من وارد می شود را می دهم باید همان لحظه و بدون هیچ گونه ترس و شکی آنرا انجام بدهم
وقتی که قلب من به من می گوید انجام بده باید حرف او را گوش بدهم و آن خواسته را انجام بدهم
قلب محل جایگاه خداوند است و هر چیزی که به او الهام می شود از عالم غیب است و او می داند و من نمی دانم
این درس برایم خیلی مهم و عالی بود
خیلی حس و حالم را خوب می کرد
خیلی از آن درس و تجربه گرفتم
ممنونم استاد مهربان بخاطر یادآوری این قانون عالی
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد بزرگوارم ودوستهای هم فرکانسی خودم
چه قدر خوشحال میشم وقتی افرادی رو میبینم که در سن پایین دنبال پیشرفت وتغییر هستن بسیار لذت میبرم واز ته دل علی آقا رو تحسین میکنم.
وقتی نتایج دوستان رو میشنوم چه قدر آدم امیدوارتر میشه ، چه قدر استرس اینکه من نمیتونم کمتر میشه ، چه قدر ایمان میاری به قانون جهان هستی که برای همه یکسان ودقیق عمل میکنه وی حسی بهت میگه توهم یک روز میای توی کلاب هواس وازنتایجت میگی واین چه قدر به آدم انگیزه واراده میده.
خیللللللی خوشم میاد از این اخلاق استاد که هیچ وقت نمیخواد دیدگاهش رو به کسی تحمیل کنه وهیچ اصراری نداره که طرف مقابل قبول کنه یا نه.
استاد همیشه میگه چیزی رو که تجربه نکردم براش هیچ ایده ای ندارم ، تمام افکار وایده هایی که شما دارین رو باید طلا گرفت چون شما مرد عمل هستین والگویی بسیار بزرگ برای من ، خداوند شما رو برای ماحفظ کنه
چقدر این قانون خداوند زیباست ، چقدر عدالت وانصافش به آدم حس قدرتمندی میده، قانونی که فقط تصمیم وتعهد تو رومیخواد وکافیه تو حرکت کنی ، هیچ قانونی در کشور نمیتونه مانع توبشه ، جهان دست به دست هم میده تا کار تو رو حل کنن وتو به خواسته ات برسی ، خدایا هزاران هزار مرتبه شکر برای این قانون بدون تغییر جهان هستی وهزاران بار شکر برای وجود استاد عزیزم ومریم جان ودوستهایی که با تجربه وآگاهی هاشون به ما کمک بسیار زیادی میکنن
این صحبت استاد که گفتن من قبلا هر کاری میخواستم انجام بدم خیلی پشت گوش مینداختم وانجام نمیدادم، من رو یاد قبل خودم انداخت که ی کاری که میخواستم انجام بدم هی امروز وفردامیکردم ولی الان هر کاری بخوام همون روز انجامش میدم ، انسان چه قدر فراموش کار هست من این اخلاق خودم رو ازیاد برده بودم و وقتی دیدم انقدر من تغییر کردم خیللللی حس خوبی بهم دست داد وخودم رو تحسین کردم.
واقعا استاد راست میگه که ذهن خیلللللی فراموشکار هست وباید به هرچیزی که رسیدیدرو بنویسید وبارها وبارها برای ذهنتون تکرارکنید .چه قدر ذهن موفقیتها رو زود ازیاد میبره ولی کاستی ها رو هی به یاد میاره .من امروز با دیدن این فایل نشستم وتمام ارزش اخلاقی وکارهایی رو که تواین مدت انجام داده بودم رو نوشتم وخودم رو تحسین کردم
باز هم سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیر وآگاهی هایی که به ما درهرلحظه داده میشه ، در پناه الله مهربان موفق وپیروز باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
نشانه امروز من فایل زیباست.
چه زمانی تصمیم به تغییر میگیرید.
استاد من امروز با خودم فکر می کردم که چقدر خوبه که استمرار پیدا کردم وخودمو موظف کردم تا هرشب بیام و روز شمار تحول زندگی ببینم وکامنت بزارم.وچقدراحساسم خوبه به قول اون دوستمون که با دونستن چجوری قورمه سبزی لعاب دار درست میشه.شکم سیر نمیشه و باید عمل داشته باشیم و باعمل که نتیجه متفاوت میشه.خداروشکر میکنم هرروز بهتر از دیروز میشم شکرت خدا.
امروز احساس می کنم که تغییر دروجودم شروع شده.تصمیم های خوب عالی گرفتم از دیشب زبان انگلیسی شروع کردم و یه مدتی توی سایت فعال هستم و میخوام با نتایج خوبم بیام و بنویسم براتون برای همه هم فرکانسی ها و یک روز توی سایت بخش انگلیسی براتون کامنت بزارم و اینم از فروانی وخوب بودن سایت هست که من بعد از گذشت 7سال از دیپلم گرفتنم دوباره شروع کردم به زبان انگلیسی خدایا شکرت.
سپاس گزارم استاد