مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- 12 قدم، مسیر تکاملی خلق زندگی دلخواه از دل همان شرایطی است که الان داری؛
- جهان طبق قانون، امکانات دنیای اطراف شما را بر اساس باورها و اهداف جدیدتان از نو بروزرسانی می کند؛
- همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع خوشبختی، دسترسی داریم؛
- بهود در کدام قسمت از زندگی ات را همین حالا می توانی شروع کنی؟
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD537MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 15 | هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست31MB34 دقیقه
با نام و یاد خدا
نشانه امروز من 10 شهریور 1403
این نشانه های روزانه چه می کنه با من؟ داره من رو قدم به قدم میبره به سمت کمال. اصلا وصف شدنی نیست حال من. چه درسهایی دارم میگیرم.
سید علی عزیز که همیشه با خوندن کامنتهاش کلی یاد میگیرم، شکیبا و عادله جان هم استانی های عزیزم که تو دوره دوازده قدم کامنتهای عالی شون بهم انگیزه میداد، و شور و شوقی که تو صداشون بود باز هم بهم انگیزه مضاعف داد برای استمرار در این مسیر.
سید علی عزیز با مثالهایی که زدن دقیقا مثل کانتهاشون نشون دادن که به درک خوبی از قوانین رسیدن. من خودم خیلی کارها رو به خاطر ادامه ندادن نتیجه ای نگرفتم. دقیقا مثل همینه که بذاری تا 99 درصد فایلتو دانلود کنی و بعد بزنی کنسلش کنی.
اینکه تضادها اومدن تا به ما درس بدن. تضادها خیر و برکتن اگه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم. اگه بتونیم متفاوت نگاه کنیم. من خودم تو زندگی به تضادهای زیادی برخوردم و همیشه بعدش احساس بدبختی و بدشانسی داشتم. اما از زمانی که قانون رو فهمیدم تونستم کمی دید بهتری داشته باشم.
الهامات و هدایت خداوند همیشگیه در زندگی ما. مثلا من برای رفتن به یه کلاسی هر روز با اسنپ میرفتم و برمیگشتم و هزینه هام رو خیلی بالا برده. هی میگفتم کاش یه راهی باشه راحت برم و هزینه ام کم بشه. امروز اتفاقی رفتم سر کوچه دیدم ایستگاه اتوبوسی که تو دو قدمی خونمونه دقیقا ایستگاه آخرش محل کلاس منه. یعنی اصلا باورم نمیشد که این همه وقت این ایستگاه همین جا بوده و من نمیدیدمش تا خداوند بهم میگه چشمت رو باز کن و هدایت رو ببین. بعضی وقتا واقعا جلوی چشممونه هدایت اما نمیبینیمش. به قول سیدعلی همواره باید منتظر هدایت باشیم. هدایت واقعا چیز عجیب غریبی نیست.
عادله جان داستانی که تعریف کرد خیلی من رو یاد خودم انداخت. منم زبان و ادبیات انگلیسی خوندم و سالهاست تو بخش بازرگانی یه شرکت کار میکنم. اما با خودم گفتم این واقعا چیزیه که اگه به خاطرش به من پول ندن حاضرم انجامش بدم؟ خیر! صدردصد به خاطر درآمدش انجام میدم. و رفتم سراغ نقاشی که همیشه عاشقش بودم اما به هزار دلیل مسخره و محدودکننده نمیرفتم سراغش. اما الان چند ماهه که دارم یاد میگیرم و با عشق انجامش میدم و حتی کارم رو به 2 روز در هفته کاهش دادم تا بتونم براش وقت داشته باشم در عین حال که ورودی مالیم صفر نشه.
من هم الان مدتهاست سالم سالم. یعنی واقعا قرص تو خونه ما یافت نمیشه. حتی مسکن هم نداریم.
استاد خیلی رو بحث تغییر تاکید کردند تو فایل اما هر چی فکر میکنم نمیدونم چه تغییری باید ایجاد کنم. البته میدونم من تو بحث ارتباطات ضعیفم و از دیروز به خودم تعهد دادم که رو این مورد کار کنم و وارد دل ترسهام بشم. تو همون محیطهایی که هستم مثل کلاس یا محل کار سعی کنم بیشتر با غریبه ها صحبت کنم. اما به جز این مورد در حال حاضر موردی به ذهنم نمیاد که بتونم تغییر بدم.
ممنون استاد عزیزم