گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • شما فقط توان تغییر آنچه را داری که می پذیری خودت بودجود آورده ای. پس اولین قدم برای تغییر شرایط این است: “مسئولیت شرایط کنونی زندگی ات را بپذیر”؛
  • وقتی می پیذری که با باورهایت این شرایط را خلق کرده ای، خود به خود تعهد و اراده لازم برای تغییر آن باورها در وجود شما شکل می گیرد؛
  • چگونه نتایجم را بزرگتر کنم؟
  • آگاهی از گفتگوهایی است که در ذهن ما می گذرد؛
  • سازنده ترین بخش موفق شدن، ایمان و عزت نفسی است که به شما ثابت می کند که: “امکان پذیر است”

منابع بیشتر:

دوره کشف قوانین زندگی


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    516MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

150 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    به نام خدایی که هرچه چه دارم از اوست

    سلام سلام سلام

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به دوستان و همرهان سایت

    و این خانواده ی بزرگ…

    با فعالیتی که دوستان توی دوره ی جدید دارند و کم پیدایی بچه‌های سایت توی فایلای دانلودی معلومه که اوفففف چه جریانی داره به مدار خداوند نزدیک و نزدیک تر میشه…..

    وای اصلا نتایج رو که نگم …منم خیلی مشتاق شدم برای تهیه ی این دوره …

    ولی هنوز هدایت نشدم بهش…

    راسش داستان هدایتم به این فایل هم درباره ی همین بود …

    اومممممم

    بزار اینطوری بگم _

    اومدم توی سایت …دلم می‌خواست یه انرژی بگیرم یه چیزی رو بشنوم …

    تا اینکه صفحه اطلاع رسانی سایت رو دیدم …که جلسه 4 دوره ی جدید برای بچه های دوره فعال شده …

    با پوزخندی رو کردم به خدا گفتم …خب منم میخوام …

    و با ناراحتی گفتم منم میخواستم این دوره رو داشته باشم ولی بهاش رو ندادم …

    بعد لیست گزینه هام رو آوردم تا بزنم روی نشانه ی امروز من و پیش خودم گفتم بهم بگو …خب منم دوست داشتم با بچه ها توی این دوره باشم …

    چرا آخه….چرا من در این حد هم آزادی مالی ندارم چرا من درآمد ندارم ؟

    و توی دلم گفتم الانم حالا یه چیز نامربوط حتما میگه که باید گوش بدم …تو دلم اینطوری بودم که آخه منو هدایت نمیکنه به خرید…. وقتی پولشو ندارم آخه این چه نیته که قبل از زدم روی نشانه ی من کردم ؟این چه خواسته ایه؟…خواسته ای که پر از گله و شکایت…

    ولی از طرفی کنجکاو بودم که خدا جوابمو چی میده …

    زدم روی نشانه من ..

    و صفحه اومد …

    بالای صفحه بزرگ نوشته بود

    مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر

    با تعجب بهش نگاه کردم …

    دیگه از این واضح تر …

    بعد خندیدم ..

    گفتم بابا تو خیلی باهوشی خدا جونم …

    باشه قبوله …

    ببخشید غلط کردم …

    چرا نداره …

    چون خودم همشو خلق کردم …

    ولی خیلی زرنگیاااااا

    و کلی تا حتی ساعت ها بعدش داشتم میخندیدم و با خدا صحبت میکردمو میگفتم تو خیلی باهوشیاااا از کجا فهمیدی باز میخوام سر خودمو شیره بمالم و مسئولیت رو بندازم گردنت …قربونت برم …

    و بعد نشستم گوشش دادم …

    و چقدر این فایل عالیی بود برامممم چقدر چیز یاد گرفتم …

    و چند تا کامنت هم خوندم و پاسخ دادم …

    و واقعا که این فایل ها ارزشمنده ..

    چقدر این سایت برکت داره واقعاااا

    عاشقتونم …

    مرسی از تک تکتون …

    مرسی استاد عزیزم …

    عاشقانه دوستتون دارم

    فعلااا تا بعدددد

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1310 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم ملیکا دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر آنقدر بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود داشته باشید

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    سلام به استاااااد عزیزم ومریم جااااان

    هدایت امروزم واین فایل ارزشمند

    اصل قانون…

    خودم باید مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم را بپذیریم..

    واگه این شرایط نادلخواه رو دوست ندارم باید شخصیت من تغیر کنه..با تعهد روزانه.. ن اینکه بخوام

    دچار روزمرگی و راکد بشم وخودمو گول بزنم که آره دارم روی خودم مثلا کار میکنم..

    استاد من باید اینجا اعتراف کنم که دچار روزمرگی شدم.

    وقتی من با تمام وجودم درک کنمم و بدونم که این تنهاا مننم که دارم خلق میکنم

    و تمام اتفاقات زندگیم حاصل تنها وتنهاا فرکانس وباورای منهه وجهان تنها به افکار و باورای منن تنهاا پاسخ میده

    و این منم که دارم خلق میکنمم این منمم که جهان تنهاا وتنهاا به فرکانس تنهاا من پاسخ میده به همون نسبتی که باورشش داشته باشم به همون نسبت میتونمم میتونم تغییر بدهم ..

    اتفاقات وشرایط الان زندگیم رو..

    خدایا کمکم کن که بهتر از همیشه قانون رو درک کنم و متعهدانه روی خودم کار کنم و پیشرفت کنم.

    خدایاشکرت برای هدایتتت عالیت.به این فایل..

    خدایا هرلحظه هدایتم کن به مسیر ها وایده های عالی برای رشدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 2 بهمن رو با عشق مینویسم

    امروز صبح که بیدار شدم یه تصمیم بزرگ گرفتم

    گفتم من به جای اینکه 9 تا جدول رنگ شناسی رو که تقسیم کردم برای این 7 روز هفته هر روز یه جدول رنگ کنم و وقتمو بیشتر ببره

    چون من هر روز باید رنگ میساختم و قلموهامو میذاشتم و کارای دیگه انجام میدادم

    گفتم بیا امروز رو از صبح تا شب حتی اگر لازم بود نصف شب هم بیدار باشی و کار کنی

    حتما کار کن

    تا یه روزه تموم بشه

    چون مدام به فکر کار نیمه تمومم به خصوص جدول رنگ شناسی بودم و این اذیتم میکرد

    تا اینکه من شروع کردم و تا نصف شب 4 که شد خوابیدم

    من وقتی کار میکردم

    12:20اذان میگفت و منم داشتم جدولای رنگ شناسیمو کار میکردم

    تلویزیون روشن بود و مادرم و داداشم نگاه میکردن

    صدای اذان که از تلویزیون تموم شد شروع کرد به قرآن خوندن

    من دقیق گوش نمیدادم و یهویی این آیه رو شنیدم

    و لسوف یعطیک ربک فترضی

    خدا این روزا زیاد این آیه رو برام تکرار میکنه و تاکید داره که تو این 9 ماهی که بهم گفته سریع تر عمل کنم که راضیم میکنه

    خدایا شکرت

    امروز صبح من یه پیامی دریافت کردم از یه نفر که اصلا فکر نمیکردم یه راه بهم بگه، خود به خود این پیام رو فرستاد که سبب بشه من بتونم با استفاده از اون راه به ذهنم یاد بدم که نصف شب بیدار بشه

    پیامش این‌بود

    قبل از هر چیزی تغییر در هر موضوعی باید کم کم و به تدریج شکل بگیره

    نکته ی بعد اینکه برای پذیرش هر تغییری ذهن ما باید حس بکنه که اون تغییر فقط و فقط امروز انجام میشه و خیلی محدود تا در مقابلش مقاومت نکنه

    مثال…من فقط امروز میخوام 1صفحه مطالعه کنم

    هم مقدارش کمه و هم گفتی که من فقط امروز این کار را میخوام انجام بدم و ذهن اینو میپذیره

    پیامش دقیقا به جا بود و به موقع

    خدا داره دقیق با من صحبت میکنه که کلید میده بهم

    همیشه راه رو نشونم‌میده تا رشد کنم و بزرگ بشم

    خدایا شکرت

    وقتی این پیامو دریافت کردم گفتم پس من هر شب با ذهنم صحبت میکنم و میگم که ببین فقط همین امروز رو ساعت 4 بیدار شو و بشین و روی دوره ها کار کن و تا ساعت 8 بنویس

    و بعد روزت رو با نقاشی و پیشرفت در مهارتت ادامه بده

    بعد من داشتم کار میکردم

    گفتم خدایا نشونه ای بهم بده و اومدم سایت

    نشانه ام رو انتخاب کردم

    نمیدونم قبلا این فایل رو گوش داده بودم یا نه

    اما انگار بار اول بود

    گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر

    موضوع فایل قشنگ داشت با من صحبت میکرد

    قبلش من گفتم خدایا اون طلا فروشی که گفت تا یک شنبه صبر کنم و بهم اطلاع میده ،ازش خبری نشد و امروز سه شنبه شد

    چیکار کنم خودم پیام بدم یا منتظر بمونم ببینم خودش خبر میده ؟!

    که این فایل نشونه اومد و فهمیدم که خودم باید مسئولیت رو بپذیرم و سریع پیام دادم

    اما جوابی نگرفتم و تصمیم گرفتم شنبه برم حضوری پیگیری کنم

    وقتی گوش دادم سه نفر صحبت کردن با استاد

    دقیقا از سه نفر هم پیامم رو دریافت کردم

    خدا داشت به وضوح بهم میگفت که ببین

    خوب دقت کن و گوش بده

    بپذیر که باورهای خودت هست که نتایج رو نتونستی بگیری

    و میدونم که پذیرفتی

    اما

    رها باش

    جدی باش و اشتیاق و ذوق و خواستن واقعی رو باید قدم برداری و تو هم این حس هارو داشتی و الان با این فایل دارم بهت میگم

    تمرکز کن

    شبا که میخوای روی دوره ها کار کنی ،بیدار بمون و کار کن

    تو میتونی

    تمرکز بذار

    و طبق گفته دوستی که دومین نفر صحبت کرد و گفت 4 تا 8 صبح دوره هارو کار میکنه

    تو هم باید این کار رو بکنی

    پس طیبه انجامش بده

    تا حرکت نکنی هیچ اتفاقی برای تو رخ نمیده

    تعهد بیشتر به خودت بده طیبه

    تا اینجا کلی پیشرفت داشتی در همه جنبه ها به نسبت پارسال و دو سال پیش

    اگر تعهدت رو بیشتر کنی و تغییر بدی شخصیتت رو ، توی این 9 ماه زندگیت به کل تغییر میکنه

    توشروع کن

    خدا کمکت میکنه

    حرکت کن طیبه

    و من به دقت به این فایل گوش دادم

    و نفر سوم که گفتن در روزمرگی

    به خودم اومدم و گفتم باید دقت کنی طیبه

    مخاطب تک تک صحبت هاشون تویی

    دقت کن

    و به تک تک صحبت ها گوش دادم و چند بار به فایل گوش دادم

    من بارها به خودم میگم تو یه روزایی که چرا میری رد پاهاتو تو سایت میذاری

    نگه دار برای خودت

    چرا ریز به ریز با درکایی که داشتی مینویسی

    که تو این فایل که استاد گفتن در سایت مینویسید بعد بخونید

    به خودم گفتم تو وقتی مینویسی به رشد خودت کمک میکنی طیبه

    با نوشتن رد پاها سبب میشه

    هر روز تو فکر میکنی

    هر روز که داری اتفاقات روزت رو مینویسی در حین نوشتن درک هایی داری که سبب رشدت میشن

    و سعی میکنی یادت باشه و عمل کنی

    استاد که تو دقیقه 31 توضیح میدادن

    هنوز من نتونستم به جوابی برسم که چرا هی این فکر رو دارم که چرا میام و درک هایی که داشتم رو در سایت میذارم

    اوایل میومدم بنویسم که بگم منم دارم کار میکنم

    اما از یه جایی به بعد دیدم نه ،هرچی مینویسم ،دارم به خودم کمک میکنم

    خدا به بی نهایت طریق کمکم میکنه

    حتی داشتم به این فکر میکردم که چجوری کار کنم

    و کمی توقف داشتم

    که دو تا از دوستان پاسخ نوشته بودن برای من که وقتی دیدم برای چند ماه پیشم بود انگار خدا میخواست بهم بگه ببین ،بخون و به یادت بیار تلاش میکردی و رخ میداد

    و من بهت کمک کردم

    پس الانم حرکت کن و قدم بردار

    من تا شب فقط رنگ ساختم و فقط جدول رنگ کردم و مادربزرگم و عموم اومدن مهمون خونمون که باز هم کار کردم و شب تا نصف شب 4 کار کردم و بعد دو تا جدولم موند که رنگاشو نگه دتشتم صبح که بیدار شدم کار کنم

    خدایا شکرت

    و خدارو بی نهایت سپاسگزارم

    که فعال تر شدم نسبت به کارهای به تعویق افتاده ام

    و سپاسگزارم که امروز یه رنگ فوق آرتیست دیگه خریدم و خیلی خوشحالم که قدرت خرید دارم

    و سعیمو میکنم دوباره تلاشمو بیشتر کنم هم ذهنی و هم برای نقاشی

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 737 روز

      به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

      به نام خدای قریب

      خدای نزدیکم …خدایی که همیشه کنارمه و هیچ وقت منو رها نکرده …

      سلام طیبه عزیزم …

      داستان رسیدنم به این فایل رو توی کامنتای اصلی نوشتم …

      و الان …که بعد گوش دادن به این فایل اومدم تا کامنتا رو بخونم و بعد دو تا کامنت رسیدم به کامنت شما

      البته که با پاسخی که دیروز برام فرستاده بودی خیلی حس خوبی ازت گرفته بودم خلاصه که شروع کردم به خوندن کامنت شما تا رسیدم به آیه ای که گفتی

      سریع زدم توی اینترنت و دیدم مال سوره ضحی بود ….

      وای خدای من بار ها و بار ها این سوره رو شنیده بودم اما حتی یک کلمه هم ازش نمیفهمیدم

      بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِبه

      نام خداوند رحمتگر مهربان

      وَالضُّحَى ﴿1﴾

      قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید (و همه جا را فرا گیرد). (1)

      وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى

      ﴿2﴾و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد. (2)

      مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

      که خداوند هرگز تو را وانگذاشته، و مورد خشم قرار نداده است. (3)

      ……….

      وایسا یه لحظه …

      به اینجا که رسیدم ودع رو کپی کردم و متو جه شدم که این کلمه به معنای وداع و خداحافظیَ هست …

      قربونت برم خدا جونم که داری میگی من هیچ وقت با تو خداحافظی نمیکنم چشمام اصلا الان پر از قلب شد ….

      ت. هیچ وقت منو رها نکردی قربونت برم من

      عشق منی

      لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾

      و مسلما آخرت برای تو از دنیا بهتر است. (4)

      وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا می‏کند که خشنود شو (5)

      اصلا دوست دارم بپرم بغل این خدا و سفت بغلش کنم و بگم عاشقانه دوستت دارم…

      به قول تو ماچ ماچی منیییییی…

      انگار استاد یه فایلی در این باره هم پر کردن …که خدا میگه جوری بهت نعمت میدم که به قول خدا راضی باسی و استاد میگفت واقعا من الان به این جایگاه رسیدم که راضیم جوری که ازائیل بیاد بگه برو بریم بگم بریم …راسش داشتم به این فکر میکردم …

      به خودم گفتم منی که الان 20 سالمه اگه اسرائیل بیاد بگه بیا بریم چی بهش میگم …

      راسش پارسال اینو از خودم پرسیدم و گفتم نههه من حتی یک درصد هم آماده نیستم من کلی آرزو دارم کلی چیز دوست دارم تجربه کنم اصلا زندگی نکردم …

      جالبه بدونی که الان میگم 9 درصد آماده..اتفاقات طی این یکسال باعث شد بیشتر با خودم با خدای خودم آشنا بشم عشق رو تجربه کنم و امسال به معنا ی واقعی حداقل 40 درصد هر روزم که بعضی روز ها به 90 درصد هم می‌رسید زندگی کردم وخوسحال بودم …

      امسال 100 برابر بیشتر به خواسته هام رسیدم حتی خواسته هایی که برام دور یا حتی غیر ممکن بود

      چقدر ا؟ آیت تعیین خوشم اومد

      خدایاشکرتتتتت

      أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾

      آیا تو را یتیم نیافت و سپس پناه داد؟ (6)

      وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾و تو را گمشده یافت و هدایت کرد. (7)

      وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾

      و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود. (8)

      فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾

      حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن. (9)

      وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾

      و سؤ ال کننده را از خود مران. (10)

      وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن. (11)

      *

      وای خدای من نگاه کن

      اصلا آیه آخر یه چیز دیگس

      ببین چی میگه …

      باورم نمیشه

      داره میگه

      بیا پیش من

      درباره ی نعمات صحبت کن

      نگفته با الله گفته با رب میگه ببین خوشگلم بلند شو بیا با من که قدرتم درباره ی نعمت هات صحبت کن یادم میوفته به اون آیه که خدا میگفت لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم

      بعد اینجا داره میگه بیا درباره‌ش با من رب صحبت کن …

      آخ من عاشقتمممممممم

      □¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡

      راسشو بخواین فکر کردم کامنتت تموم شد تا اینکه دیدم نه ادامش دادی….. بعدا اینکه گفتی به مغز باید بگی فقط همین امروز فقط همین یه ساعت یا فقط همین یه کار همین یه قدم مگرنه مغز قبول نمیکنه

      الان فهمیدم چرا امروز اصلا نتونستم کاری بکنم چون موضوع رو برای مغزم بزرگ کردم زیاد کردم و همه ی پروسه کامل از خوندن درسام رو گفتم …خب مغزم هم ترسید و نزاشت من به کارام برسم …جوری که الان تنها کاری که کردم گوش دادن به این فایل بود و نه درسا و دانشگاهم رو برای فردا خوندم نه ورزش یا کتابام رو خوندم با اینکه امروز بر عکس روزای دیگه خیلی وقت داشتم از اونجایی که دانشگاه هم نداشتم باید خیلی انرژی بیشتری می‌داشتم خیلی کارای بیشتری میکردم از وقتم بهتر استفاده میکردم اما برعکس روزای دیگه به قول دوستان و شما افتادم توی روزمرگی بخواب و ببین …. البته یه گام مثبت هم برای افزایش سلامتی پوستم به صورت کاملا هدایتی دریافت کردم …که دارم به صورت یه دوره برای خودم اجراش میکنم

      الان فهمیدم که چرا اون روزایی که کار دارم و حتی دانشگاه دارن از وقتای بعدش بیشتر و بهتر استفاده میکنم چون به مغزم میگم کاری به بعد نداشته باش …فقط الان این کارو به خوبی امتحان بده فقط کافیه یه قدم برداری حتی کوچیک حتی شده در حد چند دقیقه بر بهبود خودت…

      عاشقتم دختر مرسی ازت دوست دارم

      امیدوارم بهترین ها را تجربه کنی

      درپناه الله یکتا یابید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 691 روز

        به نام ربّ

        منم دوستت دارم ملیکا جان

        الان از حموم اومدم و داشتم جلو آینه اتاقم با خدا صحبت میکردم و میگفتم چقدر زیبا تر شدی دختر ،چه موهای قشنگی ،چه چشمای قشنگی و ناخودآگاه هر بار جلو آینه به خودم میگم عشق دلم

        کی داره این حرفارو میزنه

        طیبه

        طیبه ای که بلد نبود یه عشقم به زبونش جاری کنه چه برسه هر روز که خودشو تو آبنه میبینه بگه عطق دلم و قربون صدقه خودش بره

        خدایا شکرت

        من چند ماه شد که حدود 15 دقیقه و یه وقتایی بیشتر ،زیر دوش آب تجسم میکنم خواسته هامو

        استاد عباس منش میگفتن که تجسم در آب خیلی خیلی خوبه

        و من هم ددسته نمیتونم برم استخر و یا دریا ،بهترین گزینه برای من زیر دوش آب حمومه

        از وقتی دوره هم جهت با جریان خداوند رو دارم پیش میرم با استاد ،یاد گرفتم قبل از تجسم سپاسگزاری کنم

        به قدری موثر بود که وقتی میخواستم زیر آب تجسم کنم خدا یادآوری کرد به من که اول سپاسگزاری بعد تجسم خواسته هات

        خیلی حس خوبی داشتم

        اول از اعضای بدنم شروع کردم و تشکر کردم و بعد به خاطر تک تک نعمت هایی که بهم عطا کرده

        و بعد تجسم کردم خواسته هامو

        خیلی حس خوبی داشتم و گریم‌میگرفت

        وقتی اومدم و نشستم و گوشیمو گرفتم دستم تا بیام سایت

        یهویی دیدم یه دایره آبی ،یه پیام از خدا دریاعت کردم ،از طریق ملیکای عزیز و دوست داشتنی و جذاب

        خوشحال شدم

        چون میدونستم یه پیام بی نهایت پر از عشقه

        وقتی خوندمش ولسوف یعتیک ربک فترضی

        اشک ریختم فقط

        آخه این روزا خدا به شکل های مختلف این آیه رو به من میگه و بمبارانم میکنه با این باور کا طیبه از همه جنبه ها راضیت میکنم و بی نیازت میکنم

        حتی در دوره هم جهت با جریان خداوند هم این آیه برام تکرار شد و دو سه روز پیش تکرار شد و الان با پیام شما

        و ابن یعنی اینکه مومنتومی که استاد عباس منش میگن داره سرعت میگیره و من باید این روندی کا دترم میرم رو پر قدرت تر ادامه بدم و باورهامو با احساس بی نهایت عالی و با تمرکز گوش بدم

        چقدر نوشته هات برای من درس داشت و پر از پیام بود

        حتی من به این فکر کردم که برای صورتم آب جعفری رو که هر روز میجوشوندم و با آبش صورتمو میشستم ،دوباره انجامش بدم

        ببین چقدر دقیق داره هدایت میکنه که با حرف شما تاکید کرد که حتما انجامش بدم

        خدایا شکرت

        حتی تو حموم که تجسم میکردم گفتم خدایا کمکم کن تا کتاب ماچ ماجی رو بنکیسم ،باورای محدودی دارم که هربار نتونستم برم و بنویسم

        الحق که انقدر بزرگه که وای خدای من ،وقتایی که تجسم میکنم مبخوام لپای نورانی شو بکشم و ماچش کنم به قدری بزرگ هست که من فقط نور میبینم و نور

        خیلی دوستت دارم ملیکا جان

        خیلی دوستش دارم که انقدر دقیق و ریز به ریز هدایتم میکنه

        استاد عباس منش میگفت وقتی میبینید باورهایی که تکرار کردین داره نشونه هاش میاد بذارین روند ادامه دار بشه و پشت سر هم تاییدش کنید و باورهارو قوی تر ادامه بدین

        و این سوره و آیه برای من نشونه بود که پر قدرت تر ادامه بدم و این جمله یادم باشه که هیچی برای من نیست ،حتی بدنی که دارم من هیچی نیستم ،هیچی

        و وقتی برای چیزی که برای من نیست و مالکش خداست ، نچسبم و رها باشم و فقط یک دارایی ارزشمندم رو که بی نهایت عظیمه بچسبم و وابسته اش باشم و اونم ربّ ماچ ماچی خودمه

        یادمه منم چند ماه پیش و عید امسال بود که میترسیدم از مرگ و درموردش در سایت نوشتم

        اما رفته رفته این ترس کمتر شد

        اما نمبتونم بگم به کل رفته

        منم مثل شما به خدا گفتم میخوام تجربه کنم همه چی رو با تو

        همه چی رو با تو میخوام

        هرچی میخوای بهم عطا کنی خودتم باش ،وگرنه اون چیز رو نمیخوام

        من دلم میخواد ربّ و صاحب اختیارم‌باشه

        خدایا شکرت

        بازم ممنونم که برای من نوشتی

        ماچ ربّ دلم به گونه های جذاب و دوست داشتنیت ملیکای عزیزم

        یهویی یادم‌اومد تو حموم داشتم اسامی خدا رو میخوندم با یکم اشتباه چون حفظ نیستم کاملشو

        به آخر که رسیدم ،گفتم خب یه اسمم داری

        و اون ماچ ماچیه

        ماچ ماچی خودمی

        عشقی عشق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام استاد و مریم جان

    من عاشق نشانه روز هستم

    میتونی دقیق تر میگه امروز چیکار کن

    اینکه همه چی خوب پیش بره که عالیه

    ولی اینکه وقتی کمی بد شدند تو چیکار میکنی مهمه

    خیلی الکی بحث شد و من خیلی ناراحت از رفتاری که با عزیزم شد

    و این ماجرا باعث اتفاق ناخواسته دیگه شد

    ومن حیران و گریان

    به خودم اومدم شکر کردم بابت وجودشان و تعهد دادم آنچه باعث ناخواسته شده دیگه انجام ندهم تا دیگران به خاطر هر چیزی اجازه توهین داشته باشند

    گاهی نه خیلی وقتها محبت زیاد باعث شک میشه

    میانه رو تر باشم

    و مسولیت تمام اتفاقات زندگیم رو بپذیرم

    خدایا شکرت که بهم فهماندی و نگذاشتی مسیر سخت بشه

    خدایا شکرت

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهرا غفاری گفته:
    مدت عضویت: 287 روز

    به نام او…

    مینویسم تا ردپایی از خودم به جای بگذارم و سیر تکاملی ام را ثبت کنم.چند وقت پیش در بد منجلابی گیر افتاده بودم، دکتر مغز و اعصاب دارویی تجویز کرده بود که به کلی مرا از زندگی کردن وا داشته بود. این دارو را که خودم هم مسئول به وجود آوردنش بودم به کلی مرا داغون کرده بود، صبح و شب فقط میخوابیدم و نمیتوانستم کاری انجام دهم، افسرده و بی انگیزه شده بودم و روز های زندگیم ام را فقط سپری میکردم که بگذرد.احساس پوچی میکردم و زندگی برایم بی معنا شده بود، عمرم را به باد میدادم و اصلا نمیخواستم زنده باشم. کارم شده بود دراز کشیدن و به حال خودم تأسف خوردن.گویی مرده متحرک بودم. از خداوند عاجزانه میخواستم تا کمکم کند و فکر میکردم که این اتفاق را خدا رقم زده، به خاطر همین دائم از او میخواستم تا نجاتم دهد و خودم هیچ اقدامی برای تغییر شرایطم نمیکردم. حتی برای گوش کردن به فایل های استاد هم حوصله نداشتم. تضاد سنگینی بود بسیار سنگین. زندگیم شده بود منتظر ماندن برای شب شدن تا بخوابم و از این وضع فرار کنم. خلاصه جوری حالم بد و خراب بود و انرژی و انگیزه نداشتم که در آن لحظات خواسته ای قوی و بزرگ در وجودم ایجاد شد، اینکه اولین اولویت و هدفم خوب بودن حالم و داشتن انگیزه و انرژی باشد. به گونه ای این خواسته برایم مهم شد که حتی اولویتش از ثروت نیز برایم بیشتر شد.خلاصه سعی کردم که با دید بهتری به این قضیه نگاه کنم و به خودم بگویم اشکالی ندارد این تضاد باعث شدکه یک خواسته مهم و ارزشمند در من به وجود بیاید. تلاش کردم تا اوضاعم را تغییر دهم و روی خودم کار کنم و بهتر شوم.الان در حال ترک تدریجی دارویم هستم. حالم به مراتب بهتر از آن روزهایم است. دیگر افسرده و بی انگیزه نیستم. داشتم به فایل گفت و گو با دوستان گوش میکردم که نشانه های خیلی زیبا و دوست داشتنی دیدم و فهمیدم که در مسیر درستم و درحال پیشرفتم. خواستم این مرحله از زندگیم را ثبت کنم تا یادم باشد که در چه روزی بودم و از کجا شروع کرده ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَهٌ یَغْلِبُواْ أَلْفاً مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ (65) انفال

    اى پیامبر! مؤمنان را بر پیکار (با کفّار) تشویق کن، اگر بیست نفر از شما پایدار باشند، بر دویست نفر پیروز مى شوند واگر از شما صد نفر (مقاوم) باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه مى یابند، زیرا آنان گروهى هستند که (آثار ایمان را) نمى فهمند.

    نکته ای که برام مهم بود اینکه باید به مسیر پایبند باشیم و تعهد بدهیم اینقدر ادامه بدهیم تا به نتیجه برسیم.

    تغییر زمانی در ما لازم میشه که به تضاد بخوریم، یل اینکه در کارمان احساس یکنواختی و سادگی کنیم یعنی اینقدر کار ما برامون ساده و راحت شده که انجامش برامون هیجان و شادی نداره ،

    به نظر من در این حالت باید یک پله ترقی کنیم ، و خودمان را به چالش بکشیم.

    من دیروز در ستاره قطبی خودم ، خواسته خودم را به خداوند هدایتگر مطرح کردم ، یعنی مهاجرت به ترکیه و راه اندازی کسب و کارم در شهر استانبول در یک برج شیشه ای با درآمد خیلی بالا.

    من می دونم خداوند هرلحظه به بی نهایت طریق همه ما را به خواسته های هدایت می کنه.

    زبان گفتگوی خداوند با من با نشانه‌ ها است ، من باید کلید تایید را بزنم و در زمان و مکان مناسب اقدام حرکتی کنم یعنی ایمانم را به الله مهربان نشان دهم و از خود الله مهربان می خوام هنگام عمل کردن به ایده الهامی به من قدرت و شجاعت لازم را بده .

    خدایا شکرت

    استانبول منتظر من باش یک روزی برای زندگی می ام اونجا، فقط با یک چمدان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: