گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • شما فقط توان تغییر آنچه را داری که می پذیری خودت بودجود آورده ای. پس اولین قدم برای تغییر شرایط این است: “مسئولیت شرایط کنونی زندگی ات را بپذیر”؛
  • وقتی می پیذری که با باورهایت این شرایط را خلق کرده ای، خود به خود تعهد و اراده لازم برای تغییر آن باورها در وجود شما شکل می گیرد؛
  • چگونه نتایجم را بزرگتر کنم؟
  • آگاهی از گفتگوهایی است که در ذهن ما می گذرد؛
  • سازنده ترین بخش موفق شدن، ایمان و عزت نفسی است که به شما ثابت می کند که: “امکان پذیر است”

منابع بیشتر:

دوره کشف قوانین زندگی


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

150 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 2
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 2 بهمن رو با عشق مینویسم

    امروز صبح که بیدار شدم یه تصمیم بزرگ گرفتم

    گفتم من به جای اینکه 9 تا جدول رنگ شناسی رو که تقسیم کردم برای این 7 روز هفته هر روز یه جدول رنگ کنم و وقتمو بیشتر ببره

    چون من هر روز باید رنگ میساختم و قلموهامو میذاشتم و کارای دیگه انجام میدادم

    گفتم بیا امروز رو از صبح تا شب حتی اگر لازم بود نصف شب هم بیدار باشی و کار کنی

    حتما کار کن

    تا یه روزه تموم بشه

    چون مدام به فکر کار نیمه تمومم به خصوص جدول رنگ شناسی بودم و این اذیتم میکرد

    تا اینکه من شروع کردم و تا نصف شب 4 که شد خوابیدم

    من وقتی کار میکردم

    12:20اذان میگفت و منم داشتم جدولای رنگ شناسیمو کار میکردم

    تلویزیون روشن بود و مادرم و داداشم نگاه میکردن

    صدای اذان که از تلویزیون تموم شد شروع کرد به قرآن خوندن

    من دقیق گوش نمیدادم و یهویی این آیه رو شنیدم

    و لسوف یعطیک ربک فترضی

    خدا این روزا زیاد این آیه رو برام تکرار میکنه و تاکید داره که تو این 9 ماهی که بهم گفته سریع تر عمل کنم که راضیم میکنه

    خدایا شکرت

    امروز صبح من یه پیامی دریافت کردم از یه نفر که اصلا فکر نمیکردم یه راه بهم بگه، خود به خود این پیام رو فرستاد که سبب بشه من بتونم با استفاده از اون راه به ذهنم یاد بدم که نصف شب بیدار بشه

    پیامش این‌بود

    قبل از هر چیزی تغییر در هر موضوعی باید کم کم و به تدریج شکل بگیره

    نکته ی بعد اینکه برای پذیرش هر تغییری ذهن ما باید حس بکنه که اون تغییر فقط و فقط امروز انجام میشه و خیلی محدود تا در مقابلش مقاومت نکنه

    مثال…من فقط امروز میخوام 1صفحه مطالعه کنم

    هم مقدارش کمه و هم گفتی که من فقط امروز این کار را میخوام انجام بدم و ذهن اینو میپذیره

    پیامش دقیقا به جا بود و به موقع

    خدا داره دقیق با من صحبت میکنه که کلید میده بهم

    همیشه راه رو نشونم‌میده تا رشد کنم و بزرگ بشم

    خدایا شکرت

    وقتی این پیامو دریافت کردم گفتم پس من هر شب با ذهنم صحبت میکنم و میگم که ببین فقط همین امروز رو ساعت 4 بیدار شو و بشین و روی دوره ها کار کن و تا ساعت 8 بنویس

    و بعد روزت رو با نقاشی و پیشرفت در مهارتت ادامه بده

    بعد من داشتم کار میکردم

    گفتم خدایا نشونه ای بهم بده و اومدم سایت

    نشانه ام رو انتخاب کردم

    نمیدونم قبلا این فایل رو گوش داده بودم یا نه

    اما انگار بار اول بود

    گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر

    موضوع فایل قشنگ داشت با من صحبت میکرد

    قبلش من گفتم خدایا اون طلا فروشی که گفت تا یک شنبه صبر کنم و بهم اطلاع میده ،ازش خبری نشد و امروز سه شنبه شد

    چیکار کنم خودم پیام بدم یا منتظر بمونم ببینم خودش خبر میده ؟!

    که این فایل نشونه اومد و فهمیدم که خودم باید مسئولیت رو بپذیرم و سریع پیام دادم

    اما جوابی نگرفتم و تصمیم گرفتم شنبه برم حضوری پیگیری کنم

    وقتی گوش دادم سه نفر صحبت کردن با استاد

    دقیقا از سه نفر هم پیامم رو دریافت کردم

    خدا داشت به وضوح بهم میگفت که ببین

    خوب دقت کن و گوش بده

    بپذیر که باورهای خودت هست که نتایج رو نتونستی بگیری

    و میدونم که پذیرفتی

    اما

    رها باش

    جدی باش و اشتیاق و ذوق و خواستن واقعی رو باید قدم برداری و تو هم این حس هارو داشتی و الان با این فایل دارم بهت میگم

    تمرکز کن

    شبا که میخوای روی دوره ها کار کنی ،بیدار بمون و کار کن

    تو میتونی

    تمرکز بذار

    و طبق گفته دوستی که دومین نفر صحبت کرد و گفت 4 تا 8 صبح دوره هارو کار میکنه

    تو هم باید این کار رو بکنی

    پس طیبه انجامش بده

    تا حرکت نکنی هیچ اتفاقی برای تو رخ نمیده

    تعهد بیشتر به خودت بده طیبه

    تا اینجا کلی پیشرفت داشتی در همه جنبه ها به نسبت پارسال و دو سال پیش

    اگر تعهدت رو بیشتر کنی و تغییر بدی شخصیتت رو ، توی این 9 ماه زندگیت به کل تغییر میکنه

    توشروع کن

    خدا کمکت میکنه

    حرکت کن طیبه

    و من به دقت به این فایل گوش دادم

    و نفر سوم که گفتن در روزمرگی

    به خودم اومدم و گفتم باید دقت کنی طیبه

    مخاطب تک تک صحبت هاشون تویی

    دقت کن

    و به تک تک صحبت ها گوش دادم و چند بار به فایل گوش دادم

    من بارها به خودم میگم تو یه روزایی که چرا میری رد پاهاتو تو سایت میذاری

    نگه دار برای خودت

    چرا ریز به ریز با درکایی که داشتی مینویسی

    که تو این فایل که استاد گفتن در سایت مینویسید بعد بخونید

    به خودم گفتم تو وقتی مینویسی به رشد خودت کمک میکنی طیبه

    با نوشتن رد پاها سبب میشه

    هر روز تو فکر میکنی

    هر روز که داری اتفاقات روزت رو مینویسی در حین نوشتن درک هایی داری که سبب رشدت میشن

    و سعی میکنی یادت باشه و عمل کنی

    استاد که تو دقیقه 31 توضیح میدادن

    هنوز من نتونستم به جوابی برسم که چرا هی این فکر رو دارم که چرا میام و درک هایی که داشتم رو در سایت میذارم

    اوایل میومدم بنویسم که بگم منم دارم کار میکنم

    اما از یه جایی به بعد دیدم نه ،هرچی مینویسم ،دارم به خودم کمک میکنم

    خدا به بی نهایت طریق کمکم میکنه

    حتی داشتم به این فکر میکردم که چجوری کار کنم

    و کمی توقف داشتم

    که دو تا از دوستان پاسخ نوشته بودن برای من که وقتی دیدم برای چند ماه پیشم بود انگار خدا میخواست بهم بگه ببین ،بخون و به یادت بیار تلاش میکردی و رخ میداد

    و من بهت کمک کردم

    پس الانم حرکت کن و قدم بردار

    من تا شب فقط رنگ ساختم و فقط جدول رنگ کردم و مادربزرگم و عموم اومدن مهمون خونمون که باز هم کار کردم و شب تا نصف شب 4 کار کردم و بعد دو تا جدولم موند که رنگاشو نگه دتشتم صبح که بیدار شدم کار کنم

    خدایا شکرت

    و خدارو بی نهایت سپاسگزارم

    که فعال تر شدم نسبت به کارهای به تعویق افتاده ام

    و سپاسگزارم که امروز یه رنگ فوق آرتیست دیگه خریدم و خیلی خوشحالم که قدرت خرید دارم

    و سعیمو میکنم دوباره تلاشمو بیشتر کنم هم ذهنی و هم برای نقاشی

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    به نام ربّ

    منم دوستت دارم ملیکا جان

    الان از حموم اومدم و داشتم جلو آینه اتاقم با خدا صحبت میکردم و میگفتم چقدر زیبا تر شدی دختر ،چه موهای قشنگی ،چه چشمای قشنگی و ناخودآگاه هر بار جلو آینه به خودم میگم عشق دلم

    کی داره این حرفارو میزنه

    طیبه

    طیبه ای که بلد نبود یه عشقم به زبونش جاری کنه چه برسه هر روز که خودشو تو آبنه میبینه بگه عطق دلم و قربون صدقه خودش بره

    خدایا شکرت

    من چند ماه شد که حدود 15 دقیقه و یه وقتایی بیشتر ،زیر دوش آب تجسم میکنم خواسته هامو

    استاد عباس منش میگفتن که تجسم در آب خیلی خیلی خوبه

    و من هم ددسته نمیتونم برم استخر و یا دریا ،بهترین گزینه برای من زیر دوش آب حمومه

    از وقتی دوره هم جهت با جریان خداوند رو دارم پیش میرم با استاد ،یاد گرفتم قبل از تجسم سپاسگزاری کنم

    به قدری موثر بود که وقتی میخواستم زیر آب تجسم کنم خدا یادآوری کرد به من که اول سپاسگزاری بعد تجسم خواسته هات

    خیلی حس خوبی داشتم

    اول از اعضای بدنم شروع کردم و تشکر کردم و بعد به خاطر تک تک نعمت هایی که بهم عطا کرده

    و بعد تجسم کردم خواسته هامو

    خیلی حس خوبی داشتم و گریم‌میگرفت

    وقتی اومدم و نشستم و گوشیمو گرفتم دستم تا بیام سایت

    یهویی دیدم یه دایره آبی ،یه پیام از خدا دریاعت کردم ،از طریق ملیکای عزیز و دوست داشتنی و جذاب

    خوشحال شدم

    چون میدونستم یه پیام بی نهایت پر از عشقه

    وقتی خوندمش ولسوف یعتیک ربک فترضی

    اشک ریختم فقط

    آخه این روزا خدا به شکل های مختلف این آیه رو به من میگه و بمبارانم میکنه با این باور کا طیبه از همه جنبه ها راضیت میکنم و بی نیازت میکنم

    حتی در دوره هم جهت با جریان خداوند هم این آیه برام تکرار شد و دو سه روز پیش تکرار شد و الان با پیام شما

    و ابن یعنی اینکه مومنتومی که استاد عباس منش میگن داره سرعت میگیره و من باید این روندی کا دترم میرم رو پر قدرت تر ادامه بدم و باورهامو با احساس بی نهایت عالی و با تمرکز گوش بدم

    چقدر نوشته هات برای من درس داشت و پر از پیام بود

    حتی من به این فکر کردم که برای صورتم آب جعفری رو که هر روز میجوشوندم و با آبش صورتمو میشستم ،دوباره انجامش بدم

    ببین چقدر دقیق داره هدایت میکنه که با حرف شما تاکید کرد که حتما انجامش بدم

    خدایا شکرت

    حتی تو حموم که تجسم میکردم گفتم خدایا کمکم کن تا کتاب ماچ ماجی رو بنکیسم ،باورای محدودی دارم که هربار نتونستم برم و بنویسم

    الحق که انقدر بزرگه که وای خدای من ،وقتایی که تجسم میکنم مبخوام لپای نورانی شو بکشم و ماچش کنم به قدری بزرگ هست که من فقط نور میبینم و نور

    خیلی دوستت دارم ملیکا جان

    خیلی دوستش دارم که انقدر دقیق و ریز به ریز هدایتم میکنه

    استاد عباس منش میگفت وقتی میبینید باورهایی که تکرار کردین داره نشونه هاش میاد بذارین روند ادامه دار بشه و پشت سر هم تاییدش کنید و باورهارو قوی تر ادامه بدین

    و این سوره و آیه برای من نشونه بود که پر قدرت تر ادامه بدم و این جمله یادم باشه که هیچی برای من نیست ،حتی بدنی که دارم من هیچی نیستم ،هیچی

    و وقتی برای چیزی که برای من نیست و مالکش خداست ، نچسبم و رها باشم و فقط یک دارایی ارزشمندم رو که بی نهایت عظیمه بچسبم و وابسته اش باشم و اونم ربّ ماچ ماچی خودمه

    یادمه منم چند ماه پیش و عید امسال بود که میترسیدم از مرگ و درموردش در سایت نوشتم

    اما رفته رفته این ترس کمتر شد

    اما نمبتونم بگم به کل رفته

    منم مثل شما به خدا گفتم میخوام تجربه کنم همه چی رو با تو

    همه چی رو با تو میخوام

    هرچی میخوای بهم عطا کنی خودتم باش ،وگرنه اون چیز رو نمیخوام

    من دلم میخواد ربّ و صاحب اختیارم‌باشه

    خدایا شکرت

    بازم ممنونم که برای من نوشتی

    ماچ ربّ دلم به گونه های جذاب و دوست داشتنیت ملیکای عزیزم

    یهویی یادم‌اومد تو حموم داشتم اسامی خدا رو میخوندم با یکم اشتباه چون حفظ نیستم کاملشو

    به آخر که رسیدم ،گفتم خب یه اسمم داری

    و اون ماچ ماچیه

    ماچ ماچی خودمی

    عشقی عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: