مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛
هدف از الگوبرداری؛
عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”
مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛
طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛
چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!
منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD427MB27 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن25MB27 دقیقه
سلام خدمت دوستان وقتتون بخیر
چ جاهایی خودم تغییر کردم و چ جاهایی دنیا با چک و لگد منو تغییر داد؟
من ادامه تحصیل رو دوست داشتم همیشه حس درونیم از بچگی گفت ک تحصیلات منو ب ثروت میرسونه چ مادی چ معنوی ن اینکه کسی ک تحصیلات نداره ثروتمند نیس، ن . راجع ب خودم چنین حسی تو وجودم همیشه ب من میگفت. درس خوندم و بعد دوران لیسانس بنا ب شرایط و پیدا نشدن کار پدرم اجازه ادامه تحصیل نداد من فک میکردم ک اون مانع رشد و پیشرفت منه ولی الان ک فک میکنم میبینم ن خودم پافشاری روخواستم نداشتم من ۳ سال کنکور شرکت کردم و شب کنکور پدرم نمیذاشت برم سرجلسه و میدونم ک همه اینا الان میفهمم ک من هنوز آماده نبودم برا رسیدن ب این خواستم سال چهارم پدرم خودش گفت ک شرکت کن و برو سر جلسه من بنا ب منطق الکی ک داشتم گفتم خو من شرکت کنم و نذاره برم چی؟ ب دلیل علاقم شرکت کردم ولی کتاب نخوندم و روز امتحان من تمام چیزایی ک مطمئن بودم درسته رو زدم و تعداد سوالات جواب داده من خیلی کم بود ولی بهش فک نمیکردم و جواب اومد من دانشگاه سراسری قبول شدم با رتبه خوب این یعنی حالا من آمادگی دریافت داشتم پدرم خودش برا ثبت نامم اومد برعکس دوران لیسانس ک اصن یکبار هم نیومد و….. من دانشجوی موفقی بودم و تونستم ی پایان نامه خوب رو دفاع کنم ب دنبال کار بودم و ب همه رو مینداختم جز خدا ی روزی ب خودم اومدم گفتم بسه این همه اعتماد ب غیر خدا و از خدا خواستم ک راه مهاجرت من ب ی شهر بزرگتر رو باز کنه من مهاجرت کردم ب تهران ن برای کار برای یادگیری زبان انگلیسی جالب بود زبان اولویت اول من نبود ولی انگار راه حل همون بود اینجاست ک خدا بهتر میداند من خواستم چون با تمام وجودم خواستم شد ۲ ماه بعد ی شغل پیدا کردم ک فقط خواستم ثبات من باشه برای موندن در تهران و همین شد و حالا با تمام وجودم میخوام ک بتونم اینجا رشد کنم و پیشرفت کنم و شغل دلخواهمو پیدا کنم میدونم میشه و زمانش وقتیه ک من آمادگی پذیراییشو داشته باشم من کمی آدم عجولی هستم
من تو روابط آدمی هستم ک چک محکم از دنیا خورده خیلی محکم
آدمای بد سر راه من نبودن اصن من باورم اینکه دنیا پر از آدمای عالی با روابط عالیه
بد چک خوردم بخاطر باورهای بدم تو روابط عاشقانه
تو روابط دوستی و خونوادگی عالیم ولی وقتی پای احساسات وسط میاد من میبازم
بخاطر حس عدم لیاقت
و الانم دوست دارم تو این زمینه رشد کنم
الان خیلی بهتر از قبل شدم ولی بازم راه داره