گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛

هدف از الگوبرداری؛

عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”

مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛

طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛

چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!

منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش


منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش بخش 7 | توضیح مفهومِ «حُزن در قرآن» و ارتباط آن با قانون احساس بد = اتفاقات بد (جلسه 4)

 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرام گیان» در این صفحه: 2
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    امروز کمی غمگین و ناراحت بودم

    بخاطر شُکّی بود که یه نفر بهم وارد کرد امشب

    یه نفر که قرار شده درصد بگیره و کارای منو بفروشه

    تو حوزه بین المللی هم ادعاش میشه

    اولین بار بود بهش کار میدادم، یه مقدار هم جلو جلو پول گرفت تا انجام بده.

    اومده میگه قیمت کارت زیاده تخفیف بده!

    مجبور شدم کلی از کارم دفاع کنم

    و بگم چطوری و تخصصی حساب کردم که این شد. و قیمتش درسته

    حتی گفتم پولمو نقد نقد میخوام

    و کلی دلیل آوردم که قیمت کارم چرا منطقیه و پَرت نیست

    چانه زنی میکرد هِی

    خسته م کرد

    انرژیمو خیلی گرفت

    حالم بد شد واقعا…

    دلم نمیخواد دیگه باهاش کار کنم…

    توی فکر بودم و داشتم با خودم حرف میزدم تا میزون بشم،

    یادم از شعری زیبا افتادم که دوستی به اشتراک گذاشته بود چندسال قبل و من حفظش کرده بودم و هر از گاهی برای قوت قلب، برای خودم میخوندمش:

    .

    اینان کی اند تا که بِرَنجی زدستشان؟

    ما را نواختند اگر، ناز شستشان!

    این تپّه های بیهُده را خوب گشته ام

    چیزی نبود و نیست به بالا و پَستشان

    بس ادعا کنند که باغیم و ای دریغ

    کو یک جوانه رُسته به تاییدِ هستشان؟

    چندین ملخ به مزرعه‌ای چیره چون شوند؟

    سرگرم کرده است مرا جَست جستشان

    زین صخره‌های خُرد چه گویم که در فراز،

    بر هم زده است خلوت ما را شکستشان

    چونان درخت مُو به هم آوار میشوند

    خالی کند زشانه اگر داربستشان

    .

    شاعر:

    حسین جنتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    استاد مرسی

    خیلی یادآوری خوبی بود

    این موضوع که میگین

    قبل ازین که جهان بهمون فشار زیاد بیاره

    و با چک و لگد ادبمون کنه

    خودمون شروع کنیم به تغییر

    و با همون آلارم های اولیه از جامون بلند بشیم

    و براش تصمیم های جدید بگیریم

    من رو یاد اون کتابه انداخت

    کتاب: چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد

    .

    انیمیشن این کتاب هم ساخته شده

    لطفا اگر کسی هنوز ندیده و نخونده حتما حتما

    به نظرم پیگیرش باشه

    که خیلی مفید و خوبه

    من و چندنفر دیگه

    دقیقا بعد از خوندن این کتاب

    مهاجرت کردیم

    یا بیزینس جدیدی راه انداختیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: