مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛
هدف از الگوبرداری؛
عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”
مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛
طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛
چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!
منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD427MB27 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن25MB27 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
160. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
قدرت خدا
من صبح وقتی بیدار شدم دنبال یه عکس میگشتم که چند سال پیش رو بوم کشیده بودم
چهره دو نفر رو و میخواستم بذارم تو پیجم که دیروز بهم الهام شد که شروع کنم و برگه بدم به همه و کار بکنم و تلاشمو برای نقاشی دیواری شروع کنم
تا ظهر که گشتم ولی نتونستم پیدا کنم و تمرین رنگ روغنم رو شروع کردم
مادرم گفت میای بریم خونه مادربزرگ ؟؟ گفتم نه باید تمرینامو انجام بدم و اگه تموم بشه میام
بعد زنگ زد مادر بزرگم خونه عموم بود و نشد بره
دید اونجا نشد ، میخواست بره خونه خاله ام که اسباب کشی داره و قرار شد بره اونجا
بعد از ظهر حدود ساعت 6 هوا شدید باد وزید و طوفانی شد
منم از شدت گرما که نمیتونستم نقاشی بکشم خوابم برد و با صدای افتادن وسیله اتاقم بیدار شدم که رفتم پنحره رو ببندم
همین که بلند شدم و دیدم ، گفتم ببین تو یه لحظه خدا میتونه همه چی رو نابود کنه ،حتی وقتی تو خواب باشی یا حتی تو بیداری و آیه قرآن یادم اومد که میگفت
خدا بخواد میتونه کل جهان هستی رو نابود کنه و از اول دوباره جهان تاره خلق کنه
و این همه عظمت و قدرت فقط برای خداست
و همینطور داشتم فکر میکردم و میگفتم حمد و ستایش مخصوص توست
بعد مادرم گفت برو از تره بار پیاز بخر و از اونجا قرار بود برم از گنجه دیجی کالا وسیله داداشمو بردارم
وقتی رفتم بیرون دوباره طوفانی بود و انقدر باد خوب و خنکی بود ،گفتم خدا ممنونم ازت که دو روزه ازت درخواست کردم هوا رو خنک کنی که من بتونم شب تمرین رنگ روغنمو انجام بدم و دیگه خونه مون گرم نباشه
و سپاسگزاری میکردم و باد شدید میوزید وقتی رسیدم تره بار همون درخت زیبا و شبیه انسان که دستاشو بلند کرده بود رو دوباره دیدم و وایسادم با حرکت برگاش دیدم که داشت انگار صحبت میکرد و باز یاد آیه قرآن افتادم
که میگفت همه چیز در حال ستایش خداست
خیلی حس خوبی داشت به درختای دیگه هم توجا کردم و عظمت خدا رو دیدم که حتی برگای درختا هم کنار هم شکل انسانن و دعا میکنن
وقتی برگشتم خونه مادرم گفت نشد برم خونه خواهرم
گفتم مامان ببین احتمالا که نه حتما صلاح نیست تو امروز جایی بری برای همین پشت سرهم نمیشه
دو جا خواستی بری نشد
پس بمون خونه یه روز دیگه میری
این حس رو گرفتم که اگر بیرون نره براش بهتره
وقتی داشتم از بیرون برمیگشتم دیدم درخت کنار خونمون نصفش شکسته ،وایسادم و نگاهش کردم و دو چیز اومد به زبونم
قدرت خدا
و یکی هم یاد حرف استاد افتادم که میگفت ضعیف ها از بین میرن و قوی ها میمونن
و اینکه اگر وقت چیزی برسه که از بین بره و یا برای انسان مرگ هست ،باشه ، درست در زمانش میره و کسی نمیتونه نگهش داره
وقتی به این آیه ها فکر میکنم از خدا میخوام کمکم کنه عمل کنم
هرچقدر فکر کنم به آیات ولی عمل نکنم مفت نمی ارزه
و فقط ازش میخوام کمکم کنه کنترل کنم ذهنم رو
امروز به خودم گفتم همه چی تو یه لحظه رخ میده ،سعی کن خوب باشی تلاش کنی تا هر روز بیشتر قدم برداری
خوشحالم از اینکه خدا مراقبمه و هرلحظه آرومم میکنه و باهام حرف میزنه
الان که دارم مینویسم 21:37 رعد و برق زد
راستی یه چیزی بگم من قبلا از سوسک شدید میترسیدم ولی الان متوجه شدم ترسم تا حدود زیادی رفته و وقتی سوسک میبینم کنارش وایمیستم و فرار نمیکنم یا کنارم ببینم جیغ نمیزنم
چند روز پیش از پنجره باز بالکن سوسک اومده بود یکم ترسیدم ولی بیرون که میبینم و از کنارم رد میشه خیلی خیلی کم شده این ترس و همه اینا کار خداست که به یکباره تمام محدودیت هارو میگیره و وقتی یهویی متوجهش میشی میگی به خودت که
من که تلاشی برای این ترس نکردم چجوریه که نمیترسم و فرار نمیکنم
حتی از سگ هم اینجوری شد
از زمانی که آگاهانه خواستم تا از گربه ترسم رو بریزم به یک باره دیگه از سگ هم ترسی نداشتم و فقط خدا رو میبینم تو همه جا
چند روز پیش وایساده بودیم تا بی آر تی بیاد ، دیدم رو گوشیم رتیل شبیه عنکبوت مشکی بود ،آروم برداشتم و گوشیمو کنار میله گذاشتم تا بره
اگر قبلا میدیدم صد در صد جیغ میزدم و میکشتمش با زدن دستم به روی خودم و عنکبوت که پرتش کنم ولی الان متوجه شدم که چقدر آروم شدم
هرموجودی سمتم میاد دیگه واکنش نشون نمیدم و حتی باهاش حرف میزنم میگم کجا میخوای بری بهت کمک کنم
و این لذت بخش بود که خدا خودش بی نهایت قدم برای من برمیداره کافیه که من یه نیسم قدم چیه یه نقطه حرکت کنم
یه نقطه بذارم و خدا کل صفحات رو برای من پر میکنه
بی نهایت سپاسگزارم ازش بی نهایت
برای تک تک خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام
و سعادت در دنیا و آخرت باشه برای همه مون