گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
  • لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
  • به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
  • اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    392MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    -وقتی به خواسته های خود دست میابیم نباید مغرور شده و مسیر درست را فراموش کنیم

    -اغلب ما به دلیل گذر از تضادها کار کردن بر روی باورهایمان را فراموش کرده و دچار روزمرگی می شویم

    -تفاوت افراد موفق و ناموفق از این نقطه آغاز می شود

    -همواره قانون را به یاد داشته باشیم و بدانیم جهان هر لحظه به افکار و باورهای ما پاسخ می دهد

    -در هر لحظه جهان اطراف ما با باورها و فرکانس هایمان خلق می شود

    -جهان اطراف منظور: شرایط ایده ها افکار افراد اتفاقات و موقعیت هاست

    -اتفاقات آینده ی ما با فرکانس های کنونیمان خلق و ایجاد می شود

    -هر لحظه بررسی کنیم: در چه مسیری در حال حرکتیم؟

    -باید بتوانیم با ایجاد انگیزه همواره خود را در مسیر صحیح ثابت قدم نگه داریم

    -همواره سعی کنیم از روز پیش خود تنها کمی بهتر عمل کنیم

    -پیش از مواجه شدن با تضادها و چالش ها تغییراتی در جهت درست ایجاد کنیم

    -به محض تغییر باورها و افکارمان شرایط به نفع ما تغییر میابد

    -با کار کردن بر روی باورهایمان شرایط هر بار بهتر و بهتر می شود

    -ورودی های ذهنی خود را به شدت کنترل کنیم

    -تلویزیون و سایر رسانه های اجتماعی را کاملا قطع کنیم

    -تمرکز خود را تنها بر روی رشد و پیشرفت خود قرار دهیم

    -وقتی نتایج مناسب از تغییر باورهای خود می بینیم تعهد خود را به کار کردن بر روی باورها و افکارمان بیشتر کنیم

    -به اندازه ای که باورها و افکار ما تغییر کند نتایج زندگی ما تغییر می کند

    -صبر کردن به معنای طی شدن زمان طولانی برای تحقق اهداف نیست

    -جهان مانند آینه ای باورها و فرکانس های ما را به ما باز می گرداند

    -مشکل ما این است که با تغییربسیار کوچک انتظار نتایج بسیار بزرگ را داریم

    -به اندازه ای که باورها و فرکانس های ما تغییر می کند جهان به ما واکنش متفاوتی نشان می دهد

    -از همان ابتدا درک کنیم که ما تنها می توانیم مدار خود را به یک مدار بالاتر تغییر دهیم

    -باورهای ما به صورت اساسی و بنیادین در زمینه ی ثروت دچار اشکال است به همین دلیل نتایج کار کردن بر روی باورهای ثروت ساز دیرتر رخ می دهد

    -توقع و انتظار خود را از تغییر باورها و دریافت نتیجه در حد تعادل نگه داریم

    -به محض تغییر باورها و فکارمان رفتار جهان با ما همان لحظه تغییر می کند

    -اگر نتایج زندگی ما تغییر نکرده به این معناست که افکار و باورهای بنیادین و اساسی ما تغییر نکرده است

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 780 روز

    172مین گام خوشبختی روی مدار روزشمارزندگی.

    به نام خدا وسلام به خدا.

    سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.

    الهی‌ سپاسگذارم بابت سلامتی خانواده ونی نی جونم.

    چندروزپیش که به نوه دایی جانم تماس گرفتم درحالی که توی پارک ملت پیاده روی میکردم وباپسرم باماشین به خانه آمدیم این تماس ادامه داشت حدودا 1/30 ساعت طول کشیدصحبتهای عالی.

    که قرارگذاشتیم یک ملاقات حضوری داشته باشیم.

    گفت :بیا خونه ما،گفتم: نوه هات نمیذارن صحبت کنیم!

    گفت:بیاروستاتوباغ،گفتم :من راه دورنمیام !که اتوبوس سوارشم.گفتم:شمابیاخونه مابچه هابزرگن سرِ کارن.

    چندروزگذشت تاروز5شنبه21فروردین سالگرددائی جانم بوددعوت بودیم .

    توی روستامون برای ناهارهنوزازخونه راه نیفتاده بودم خبردادان که زندایی جانم بهشتی شد¡!!!!!!!¡

    بنده خداحدو7سالِ مریض بودزیردست شده بود5سال پیش پسر4رمشون که همسرخواهرمن بودبهشتی شد!!!!!!!

    سال/1403/12/1یک دانه دخترشون فوت کردهمون روزخاکسپاری دایی جانم سکته کردبعد9روزفوت کردبعدیکماه پسربزرگ خانواده بهشتی شد.

    دیگه زندایی جانم آلزایمرگرفته بودخیلی اذیت نمی‌شدکه عزیزانش رفتن!!!!!

    این پلن زیبا رو خدا برای منونوه دایی جانم به زیبایی چیده بود که باهم باشیم وازحال خوب واحساس خوب صحبت کنیم. الهی شکرت

    روز اول مراسم گفتم :من باعزیز دلم میرم شهر وفردا برای مراسم ختم سوم نمیام!!!!!!

    نوه دایم گفت: نه نبایدبری بیاباهم بریم باغ خونه ی ما که فرداناهارباشی.

    خدایاشکرت شب باخواهرم رفتیم باغ همین نوه دایی جانم خیلی به حال بود.

    ازکجاشروع کنم؟؟؟؟!!!!!!! وتا کجا ادامه بدم!!!!!!؟؟؟؟

    اونقدرزیبایی بود.

    تراس بزرگ،جلوی خانه رودخانه پرآب باصدای دلنشین،صدای پرندگان گوناگون،زیردرختان سربه فلک کشیده، ،رنگ سبز گیاهان توی باغهای دور،واطراف،کوههای سرسبز وسبزیهای کوهی،درختان ارغوان بارنگ گلهای زیبا،ویلاهای اطراف،رستورانهاباآبنماهای زیباوخوش صدا ،تختهابرای میهمانان که برای لذت وتفریح وخوردن غذاهای خوشمزه آمده بودن، دیگه قطعه ای ازبهشت روتجربه می‌کردم.

    اجاق کنارتراس،طنابی که برای بچه‌ها وسط تراس آویزان بودوماهم استفاده میکردیم.

    سفره ی شام وصبحانه دورهمی عالی،که بالباس گرم وملحفه دورخودمون پیچده بودیم!!!!!!!

    ازسرماطوفان ورعدوبرق، بارش باران وتگرگ صدای شکسته شدن شاخه ها که روی سقف تراس میریخت دخترداییم میگفت :نترسید.

    شب خوابیدن زیرکُرسی وروشن کردن بخاری هواسردبود.توی شهرکل پنجره ها رو باز میذاریم که هوای تازه بیادولی اونجادر وپنجرها بسته بود

    الهی شکرت برای ناهار رفتیم مسجد

    بازدوباره خانم مداح یک خبردیگری اعلام کردکه فدابرای خانم فلانی مراسم ختم دراین محل اجرامیشه!

    من تصمیم داشتم بعدازناهاروسرمزار باخواهرازروستابرگردیم.

    ولی به محض شنیدن این خبر دخترداییم گفت: بیاامشب باهم بریم باغ فردا باهم میریم مراسم ختم بعدبروشهر!!!!!!!

    به عزیزدلم تماس گرفتم که برنامه اینه میخوام شب بمونم باخنده وجدی درهم میگفت: نه! خانم بیادیگه ماتنهاییم!!!!بچه چی بخورن!!!؟؟؟؟

    که انگاربچه هاکوچکندماشاالله بالای30سال عمردارن خخخخخخخخخخخ.

    گفتم: عزیزم، این خانم ازاقوام شماست!!!!

    گفت:عزیزم فقط به توخوش بگذره اشکال نداره بمون!!!!

    راستش من وقتی میرم روستادلم میگیره مگه بابچه هاوعزیزدلم باشم.

    بالاخره دوباره شب رفتیم باغ بازهمون زیبایهاولی این بار جلسه ی 2نفره داشتیم. وازفایلهای استاداستفاده میکردیم.

    صبح همسرشون که پسرخاله ی بنده هم هست رفت شهرسرِ کار دیگه خودمون 2نفرحالکردیم رفتیم روی بلندی کنارِ رودخانه وپشت سرمون نهرآب باعشق داستان انداختن موسی به آب رو گوش میکردیم.

    خلاصه براتون بگم که ازیک کلام خواسته که منودختردایی جانم داشتیم که باهم خلوت کنیم ومنی که میگفتم:باغ نمیام

    ولی خداگفت: باغ بهترین جابرای عشق بازی بامن است.

    وبرای مراسم ختم هم ازباغ باید میرفتیم روستاحالاازباغ تامسجد روستا کمی راه هست من که سعی میکردم پیاده برم ولی یکم سربالایی داره و دخترداییم نمیتونست پیاده روی کنه هرماشین میومداشاره میکردیم که سوارمون کنن!!!

    چون از رودخانه ماشین زیادمیادبعددیدم یک ماشین خیلی باعزت جلوپامون نگه داشت درب جلوی ماشینوبازکردصدازدخاله بفرمایین!!!!!!

    نگاه کردم دیدم داماددخترخواهرمِ میگه بیابنشین دیگه منم رفتم صندلی جلونشستم جلوتررفتیم جلوی بنگاهشون بوق میزدکه خانمش(نوه ی)خواهرم بیادلوازمهاشوبرداره .

    بعدگفت: خاله نگاه همشون اخم کردن که این خانم کیه کنارِ من نشسته!!!!!!

    بوق میزدو باخنده میگفت :این خانم دوستِ دخترمِ خخخخخخخخخخخ .

    خانمش،مادرخانمش،خواهرخانمش،زن برادرخانمش،وحتی خواهرهمین آقااخم کرده بودن ومنم براشون دست تکون میدادم.

    ولی نمی شناختن تاخانمش آمدجلودیدعه خاله لیلا توماشینه!!!!

    خندیدبه شوهرش گفت: بروبادوست دخترت خوش بگذره خخخخخخخخخخخ.

    بنده ی خدا ماروتامسجدرسون الهی شکرت که این وسیله رو برامون فرستادی.

    همش معجزه ونعمت بود.

    رفتیم مراسم ختم وهمون شب هم مراسم ختم شام مارونگه داشتن .به دخترعمه عزیزدلم گفتم: من اگه برای شام بمونم باید منوببرین شهردخترعمه ی عزیزدلم گفت: چشم ماشین داریم میبریمت خیلی بااحترام خدابهترین وسیله ی ایاب ذهاب روبرام مهیاکرد دمت گرم خداجون.

    ودوتاازفامیلامونده بودن برای برگشت چکارکنن!!؟؟؟

    یکیشون سریع بعدنمازشب برگشت چون شب وسیله نبودولی خدابرای لیلاجان همه جوره خدمت رسانی کردازجایی که فکرش رانمیکردمتشکرم خداجون.

    شب قبل از شام تومسجدنشسته بودم مداح روضه میخواندومنتظربودن میهمانهاسرجمع بشن.

    عینک همراهم نبودولی صفحه رو بزرگ نماکردم وشروع کردم به کامنت خوندن.

    فکرکنم کامنت فهیمه جان بود.

    داشتم میخوندم که تولد17سالگی برادرزاده عزیزشون بوده وازحرم اقام امام رضاباعمه جانشون تماس تصویری میگیرن!!!!

    وفهیمه خانم گریه میکنن و نوشته بود بهشون الهام میشه که توبه خاطراعتقادات ومذهبی بودنت هنوزبه ثروت (پول)نرسیدی!!!!!

    ولی فهیمه جون اول صحبتشون میگفت: همه روباهم قاتی نکنین وبه ایشون الهام شده!!!!!

    منم باخواندن کامنت گریه میکردم ومداح روضه میخواندهرکس متوجه من میشد گریه کردن واشک ریختنهای من خیلی طبیعی بود¡!!!!!

    گفتم :خدایامن برای درخواستهام باخودت مستقیم تماس برقرارمیکنم چون استادبه من آموخته به خداشرک نورز!!!!

    ولی تویه خدارودرتمام ابعاد دوستت دارم .

    حتی درابعادپیامبران وامامان وائمه.

    چون الگوی خیروبرکت وثروتمندی وصبرهستند. و خودت همه رو برام به صورت معلم خلق کردی.

    چون آنقدر رد پای محکم واستوارازخودشون به جاگذاشتن ویکتاپرستی روگسترش دادن تاآخرین اولاد آدم وحوابرکت داره .

    الهی چشم وگوش وزبانم رادراین صراط مستقیم مستدام واستواربگردان چون من بی نهایت ازوجودخودم توی این مسیرلذت میبرم ورسمشم همین بوده وهست وخواهدبود قانون بدون تغییر را دوست دارم بایدبیشتر روی خودم کارکنم.که لذتش توی همینه صبرکردن آمین.

    آقابعدازشام صدازدن بیابریم.

    سوارماشین شدیم به داماددخترعمه گفتم شماپل چهل بازه منوپیاده کنین پسرم میاددنبالم وَشمابه مسیرخودت ادامه بده!!!البته ازجای خانه ی ماهم راه بودولی کمی پیچیده وچراغ راهنمایی، بلاخره پسرم آمددنبالم رسیدم خونه البته بارهبریت خودِ خدااین جورچین ازطرف خدابودمتشکرم خداجون بوس به کله ی خدا.

    نمازصبح بیدارشدم نمازخواندم چای وصبحانه ی عزیزدلم وگل پسرم رو آماده کردم وخوابیدم.

    خواب دیدم مثلأ تویک مدرسه هستم فقط صدامیشنیدم که یک گروه دخترهستندکه صداشون میومدازیک دختری میپرسیدن پس اسب کجاست!؟؟ومن دیدم اسبی خوش اندام ورزیده زین شده یگ پارچه مخمل سبزوبارنگ قرمزونارنجی روش دوخته شده یاابوالفضل یااسم ائمه بودنمیدانم ودوتابال بزرگ داشت رنگ نقره‌ای مایل به سفید که انگار این رنگ از مرکز شروع میشدنقره ای وبه رنگ سفیدتاسرِ بالهاش تمام میشد!!!!!!!!

    نمیدونم چه جوری توصیف کنم!!!!!!!!؟؟؟؟..

    واین اسب ازبس که بزرگ بودوهیبت داشت اگه توی فضای بازبودخیلی بزرگتربود.ولی باهمان عظمت و هیبت توی این سالن هم راحت بود.

    فقط دیدم یک دیوارکه سمت راست دفتربود.

    این دیواربازشدیامحوشدومن از سمت راست اون مکان رومیدیدم درختهای سبز وبلندمثل کاج بودواحساس میکردم پشت این دیوارجنگله واسب که ردشد ودرحال ردشدن اسب واین معجزه من تند،تندمیگفتم:

    الرزق ورزقان.الرزق ویطلبک.

    و دیوارسرجای خودش قرارگرفت الله اکبر ،سبحان آلله

    بیدارشدم .

    دیدم ساعت 7/10دقیقه شده سریع دفترشکرگذاری رو آوردم خوابم رو نوشتم الهی شکرت بااین همه نعمت وثروت ومعجزه والهامات .

    خدایافهم ودرک همراه باعمل ودیدن نتیجه رو به من ارزانی ده.آمین

    عاشق همتونم یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن

    آنک آموخت مرا همچو شرر خندیدن

    گرچه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

    عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

    سلامی با تمام حالِ عالیم محضر استاد گرانقدرم ومریم بانوی نازنینم

    و همه دوستانم در ادامه با عشق این مسیر لبریزاز آگاهی

    خدایاشکرت بابت لحظه به لحظه که کنارمی و من تمام سعی ام این است از نگاه زیبای تو به وجودم و زندگیم زیبایی ببخشم با گفتارم و عملکردهایم همانطور که خواست توست در مسیر درست و رعایت قوانینی که بر جهان حکمفرما کرده ای و بی شک همه برای رشد و شکوفایی من است و بندگی زیر سایه ایمان و توکل به تو و تنها تو که برای من کافی هستی .

    نشانه امروزم ،چقدر دوستش دارم ،نکته های کلیدی برای آگاهانه تر زندگی کردن ،برای داشتن ذهن بازو پاک ، برای قلبی لبریز از عشق به خداوند برای تعهد های عالی تر در تمام زمینه ها و هرروز شخصیتی بهتر و خداپسندانه تر

    و تأثیر گذارترین صحبت ناب شما که ملکه ذهنم کرده و تمام سعی ام این بوده و هست از همان ابتدای بیداریِ صبح به صورت واقعی، بیداری و آگاهی را تجربه کنم ،در لحظه باشم و تمام تمرکزم روی خودم در هر شرایطی که هستم

    در آشپزی،حمام کردن،خرید کردن و…..

    توجه ام به زیبایی های اطرافم باشد،

    به طور مثال اینکه چقدر لذّت می برم وقتی خداوند رو برای لحظه ای که می خواهم آشپزی کنم دعوت کرده و با او یک آشپزی لذّت بخش رو تجربه می کنم و حالم فوق‌العاده است .

    عجله ای برای کاری ندارم و با مدیریت کردن زمان سعی می کنم کارهایم را با عشق و شور وشوق انجام دهم و شکرگزاری کنم از بدن سالمم ،بودن در این مسیر،گوش کردن به صحبت‌های ناب استاد ،مدیتیشن که مدتیست حالم را به احسن الحال بی نظیر تری تبدیل کرده وبی نهایت دل مشغولی های زیبا که موجب رشدوپیشرفتم شده است

    بنابراین اگر هر لحظه فرکانسم مثبت باشد و در مدار عشق،شادی،سلامتی،شکرگزاری، ثروت و باوربه فراوانی باشم لاجرم همیشه حالم عالی و احساسم زیبا خواهد بود .

    به این باور رسیده ام که با تغییرات اساسی و اصولی من حتی عزیزدلم هم که در این مسیر حضور دارد ، من باید تمام تمرکزم روی رفتارو عملکردهای خودم باشد و می بینم که چه نتایج فوق‌العاده ای به لطف خداوند در رابطه ام کسب کرده ام

    و بودن در این‌مسیر و متعهدانه هرروز و هرروز ادامه دادنِ باعشق ،

    زندگیه من در همه ابعاد تغییرات چشمگیری داشته است،

    پس حال که قانون را به وضوح می دانم و برآن اِشراف کامل دارم که من در هرلحظه می توانم جهان اطرافم را با تمام متعلقاتش به تسخیر خود در آورم و خود آگاهانه خالق زندگیه پربارو باشکوهی باشم ،

    باید سعی کنم با مسئولیت پذیری عالی تری در این مسیر گام بردارم تا دستاوردهای عیاردارتری را دریافت کنم با ادامه دادن و

    با هرروز داشته ها را به یاد خودم آوردن و تفاوت از زمین تا آسمانی که در این مدت در مسیر در تمام زمینه ها دریافت کرده ام و خداوند سخاوتمندانه به صورت امانت برای آسایش و آرامش و رشدوپیشرفت های عالی ترم، ارزانی داشته است .

    پس باز هم به خودم می گویم و هرروز تکرار

    می کنم که باید سعی کنم آگاهانه تمرکزم را روی لحظه حال زوم کنم ،طلایی ترین لحظه برای رشدو شکوفائی ام است ،واقعا خداروبرای بودنم در این مسیر و ادامه دادنِ با عشق آن بی نهایت شاکروسپاسگزارم ، باید طلا بگیرم قدم به قدم بودنم در این مسیررا ، چون حالم عالیست ،احساسم عالیست و با خودم و خدایم جهانی متفاوت را در درونم احساس می کنم ،

    احساس می کنم واقعا بی نیازم و درسته که دوست دارم زندگیه عیاردارتر با امکانات به روز تر را تجربه کنم و باید هم همین طور باشد تا در جهت رشدوپیشرفت دنیا نیز سهمی داشته باشم و مثمر ثمر باشم اما

    من در این مسیر هستم ،قدم هایم را برمی دارم در فرکانس مثبت با حال و احساس عالی و هرلحظه بابت جایی که هستم شکرگزارو سپاسگزارم و

    بی شک، تغییرات اساسی تر خواهد شد اما مدت هاست سهم خودم را با هدایت و الهامات انجام و بقیه را با تمام عشق و ایمانِ واقعی و توکل و امید به خدا سپرده ام و سعی کرده ام تمام تمرکزم روی زیبایی ها ،آگاهانه زیستن،شکرگزاری های بیشتر ،شاد زیستن و متعهدانه تر رفتارکردن و عملکردن باشد .

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند و عالی باشید و بدرخشید، عشق به همه عزیزانم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: