گفتگو با دوستان 22 | مثبت اندیشی و تاثیر آن در زندگی - صفحه 6

155 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی دوستداشتنی..عاشقتونم خدارو هزاران بار شکر می کنم چه کسی چه چیزی واقعا می تونست منو تا این حد با خودم باخدای خودم وباعشق ومحبت و …..اینهمه چیزهای دوستداشتنی وقابل تامل آشنا کنه تا من بتونم از پیله خشم ونفرت وتنهایی وبدی و کینه ها و ناسپاسی ها دربیام وهمچون پروانه ای که بعداز 37سال زندگی ( زنده بودن اما زندگی نکردن .. روز مرگی ) نجات بده پروبال تازه وزندگی تازه ببخشه؟!!! جز استاد عباسمنش عزیز برادر دوستداشتنی ام وخواهر عزیزم مریم جان، واقعا انگار کور وکر بودن تا قبل یکسال پیش،گوش وچشم و عقل وقلب واحساس داشتم اما زیر خروارها ناسپاسی وندیدن ها مدفون بود!!! تعجبی هم نداره مگه من دیده بودم تا قبلش اینهمه درست دیدن؟ اینهمه درست اندیشیدن؟اینهه سپاسگزاری واینهمه شاکر بودن؟ اینهمه عشق به خود ودیگران بی وقفه وبی توقع؟!! مگه لمس کرده بودم بخشیدن ودوست داشتن و رها کردن گذشته ها و روشن دیدن آینده رو تا این حد؟؟؟ وای نگم براتون که شما دوستان خوب ودوستداشتنی ام به خوی درک میکنید که چی میگم..

    به خدا قسم که من هرچی انسانیت هرچی پاکی وصداقت وعشق ودوستداشتن واقعی ودرست زندگی کردن ….اصلا هرچی خوبه تواین دنیا از دوتا فرشته ی زمینی استاد عزیزم ومریم جان یادگرفتم توی زندگیم تواین چندین ماه پیاده کردم وحالا با اینکه هنوز رو پله اول خدایی بودن وخدایی شدن وخدایی دیدن وخدایی حرف زدن وخدایی حس کردن و خدا گونه بودن هستم …اما روزی هزاران بار شاکر خداوند هستم به خاطر وجود استادم هدایت کننده وپیام آور خداوند. ..

    در مورد دیگاهم در مورد امریکا وهرچی که مربوط به آمریکا میشه باید بگم انگار یه بارون تندبهاری باسفر به دور آمریکا با سریال زندگی دربهشت وبا اینهمه فیلم وهرچی که باور کهنه وداغون ودروغ وتوهم بود رو از وجودم استاد عزیزم ومریم بانو شستند وبردند و حالا ذهن من جشم من باورهای من مثل گلبرگهای خیس بارون خورده پاک ومطهر شدند وبی صبرانه منتظر بهترین زمان هستم تا باهمسرم وپسرام بیایم ویه سفرعالی به آمریکا داشته باشیم توی این کشور زیبا با آدمهای بسیار دوستداشتنیش بافرهنگ غنیشون واینهمه امنیت وآرامش و….خداروهزارن بار شکر میکنم هر روز…استادعزیزم مریم بانوی عزیزم همیشه قدردان اینهمه عشقتون هستم دوستتون دارم درپناه امن خدا باشید همیشه انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فرحناز رستمی پور گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام استاد عزیزم مریم جان شایسته و همه عزیزانم در این سایت الهی

    خدا رو شکر میکنم که هدایت شدم به دیدن این فایل و ایمانم رو به خداوند و هدایت به مسیر درست بیشتر و بیشتر کرد .

    استاد عزیزم امروز ماجرایی برام پیش اومد که اصلا انتظارش رو نداشتم و همش گریه میکردم و میگفتم خدایا من که اینهمه دارم روی نکات مثبت تمرکز می کنم من که در تمرین ستاره قطبی چیز دیگه ای خواسته بودم آخه این چی بود که برام پیش اومد؟ ایراد کارم کجا بود ؟

    البته که مدام با ذهنم درگیر بودم که بیشتر وارد جاده خاکی نشه و همش میگفتم افسار تو دست منه افسار من دست تو نیست ! من تو رو به نفع خودم تربیت می کنم . و بعد از یکی دو ساعت تونستم خودمو آروم کنم و از اونجایی که قانون همیشه جواب میده بعد از چند ساعت شرایط به نفع من تغییر کرد !

    می خوام اینو بگم استاد جان این فایل جواب سوالات امروز من بود . به خودم گفتم استاد عباس منش که الگوی کنترل ذهن هست برای ما با چنین موضوعی مواجه شده و از اونجایی که به خوبی قانون رو میدونه خداوند هدایتش کرد به مسیری که همه چیز نهایتا به نفع استاد تموم شد و این درس خیلی بزرگی برای من داشت .

    این فایل باز هم الگوهای ذهنی منو در مورد آمریکا بهتر کرد درسته رفتار پلیس با شما خوب نبود ولی به خاطر باورهای درستی که داشتید هدایت شدید به شرایطی که مسائل رو براتون حل کرد و نهایتا پرونده ختم بخیر شد و از شما عذر خواهی کردند .

    همه ما میدونیم نکاتی که شما در مورد کشور آمریکا با ما به اشتراک گذاشتید و نود و نه درصدش مثبت بوده به دلیل مدار درستی هست که شما در اون قرار دارید . مطمئنا یه نفر با پیش فرضهای ذهنی منفی اگه وارد این کشور بشه اصلا مسائلی رو که شما تجربه کردید تجربه نخواهد کرد .

    این دنیای شماست که تونستید خودتون به زیبایی با کنترل ذهن و تمرکز و توجه به نکات مثبت و تغییر باورها برای خودتون خلقش کنید و با دنیای دیگران فرق میکنه و چقدر خوشبختم که اینا رو از شما آموختم و دارم دنیامو خودم خلق می کنم هر چند کار خیلی سختیه چون تمام سلولهای مغزی ما به هورمونهای ترس و استرس و غم و نکات منفی اعتیاد پیدا کردند و این ترک اعتیاد نیاز به یه کمپ داره که اون کمپ ترک اعتیاد به نکات منفی سایت شماست !

    شما می دونید استاد جان ولی شاید دوستان باور نکنن وقتی داری رو خودت کار می کنی و تصمیم داری ذهنتو مدیریت و کنترل کنی سلول های معتاد مغز که عادت داشتند همیشه با هورمونهای مختلف منفی تغذیه بشن چنان شورشی در مغز ایجاد می کنن و یه تظاهرات عظیم راه میندازن که نگو و نپرس هر کدوم یه پلاکارد اعتراضی و بلندگو دستشونه و تو مغز رژه میرن که : “ما هورمون منفی می خواییم یالا ” و اینجاست که ما باید وارد معرکه بشیم و با سیاست بالا شیک و مجلسی این سلولهای محترم رو راضی کنیم که دیگه خبری از هورمونهای منفی نیست و از این بعد نوع تغذیه شما عزیزان تغییر کرده و باید به این رژیم غذایی جدید عادت کنید ! امااااااااا …. حالا این دیگه هنر شماست که چه نوع ورودیهایی به ذهن بدید و چقدر به این رژیم غذایی جدید ذهنی پایبند باشید که دیگه زور سلولهای معتاد معترض به شما نچربه !

    من که سلولهای مغزی معتاد به هورمون منفی مو خیلی وقته آوردم کمپ پارادیس واقع در فلوریدا و دارم مدیریت شون میکنم که ترک کنن و باید مدام حواسم بهشون باشه که از کمپ فرار نکنن !

    خدا رو شکر که دارم آروم آروم نتایج مثبتش رو می بینم کار ساده ای نیست اما شدنیه و نیاز به زمان و تعهد بالا داره .

    استاد عزیزم باز هم خدا رو هزاران بار شکر میکنم که داره هدایتم میکنه به مسیرهای درست و از شما سپاسگزارم که در این مسیر در کنار ما هستید .

    در پناه الله یکتا محفوظ باشید.

    به زودی آمریکا می بینمتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3289 روز

    به نام رب

    واااای استاد تو رووو خدا بیشتر از تضادهایی که تو دوره الان زندگیتون پیش میاد و حلش میکنید و چطوری با کنترل ذهنتون هدایت میشید مثال بیارید، استاد مگه نگفتین که به قول انیشتن تنها راه آموزش مثال زدن، یعنی وقتی مثال میزتید من تازه بیشتر میفهمم عمل

    کردن به آموزه ها یعنی چی

    استاد شما خیلییی خو ب درس میدید، ولی من که تو زندگی شما نیستم ببینم که تضادهایی از این دست و چطور به نفع خودتون حل میکنید

    استاد شما الان مطمئما تو کسب و کار و روابطتون و … تضادهایی دارید حالا چون دیدتون به جهان متفاوت تر از دید من تضادهایی متفاوت ولی تضاد هست چون قانون جهان ولی اینکه چه جوری حلش میکنید و منظورم زمان حال، داستان تهران و بندرعباس و حفظ حفظم ، از زمان حال از حل تضاد ها ی الانتون بگید،اصلا همین که پسرتون با اینکه اینقدر دوست دارید ولی برش گرددونید ایران خوب این بک تضاد در روابط ولی خییلللی کنترل ذهن قوی میخواهد(البته نگفته نماند تو سفر به دور آمریکا واضح بود برام که پسرتون بزودی جدا میشه)ولی در کل منظورم اینه که من نازنین دارم این همه آموزشم میبینم که عملیش کنم ، و نیاز دارم به شنیدن و دیدن مثال واقعی

    این هم از اون جهت میگم که خدا 100 در دنیا و آخرت برای خانم شایسته ،یعنی اگر سفر به دور آمریکا نبود من فقطططط داشتم مثل یک طوطی حفظ میکردم چیزهایی که یاد گرفتم و هرچند الان اصلا هیچ ادعایی ندارم که دارم عمل میکنم ،سعی میکنم،یعنی آشنایی من با استاد به قبل و بعد از سفر به آمریکا نقسیم میشه، اصلا خیلی داغون تو در و دیوار بودم، یادما اون موقع من تازه 3 یا 4 ماه بود که اومده بودم ترکیه . و من تازه فهمیدم عمل کردن به آموزه ها یعنی چی، و البته چون خواهرم آمریکا ، تا حدودی اشنا بودم با این محیط ولی من از سفر به آمریکا و رندگی در بهشت بیشتر دنبال یادگرفتن عمل به آموزه ها بودم

    استاد جونم ، شما درسته که تو این وبدیو ها دارید زیبایی ها رو به تصویر میکشید ولی استادم، به قول خودتون تو شرایط عالی که همه میتونن ذهنشون و کنترل کنند، ولی تو شرایط تضاد اون کنترل ذهن یک عالمه تمرین از قبل میخواهد، استاد این فایل مثل آبی بود برام که از تشنگی ساعتها سیراب شده

    استاد من تازه با 3 جلسه ای که از تضتد گفتید تو ثروت 3 فهمیدم بابا تو تهههههه قانون که احساس خوب =اتفاق خوب هم باشی به صورت طبیعی تضاد هست،اصلا نمیشه که نباشه، مگه مرده باشی

    استاد باز هم بگید باز هم مثالللللللل بزنید.

    راستی استاد چقدر خوب شد این سیستم لایک و برداشتید ، دلم بیشتر میخواهد کامنت بزارم ،یک حس آزادی بهم داده.و مدتی دارم کامنت بچه ها رو میخونم، میدیدم چقدر درگیر لایک گرفتن بودن، و خودم هم اصلا دوست نداشتم کامنت بزارم چون همش ذهنم در گیر لایک بود، الان یه حس خوب دارم برای کامنت گذاشتن

    راستی تضاد امروز که داغ داغ یکی از شرکت هایی که مدیر دیجیتال مارکتینگشون هستم یک مدیر فروش خانم (ایشون ترک هستن)داره ایشون با من بسیار رفتار عالی داشت،عالی مال یک دقیقشه، تا سه شنبه هفته بیش که یک موضوعی پیش اومد و بسیار بد اخلاقی کرد و من از اون روز نتونستم حسم و مثبت کنم به ایشون با اینکه کلی تلاش ذهنی کردم، خلاصه چندتا برخورد بد دیدم تو این هفته گذشته تا امروز هم که دوباره تکرار شد، اون آدم با اون رفتار عالی تبدیل شد به این رفتار خلاصه امروز همش سعی کردم به خودم بگم مگه آدم ها تاثیری دارند تو رندگی تو به غیر از توجه تو پس حست و خوب کن و کار درست و انجام دادم فارغ از رفتار و برخورد ایشون و وقتی از در اومدم بیام بیرون بعد از یک هفته برام بوس فرستاد

    بچه هااااا اینی که موشتم تو عمل عدم کنترلش تو ذهنم یک جهههههنم ساخته بودها بببببباببببا خیلی سخته تو همل کنترل ذهن هر چند هر چقدر وقتی بیشتر روی خودت کار میکنی سریعتر مچش و میگیری ولی واقعا تمرین میخواهد

    استا جونم برای همین میگم بیشتر مثال از زمان حالتون بزنید

    من عاشقتم تا بی نهایت عاشق شما و خانم شایسته عزیز انشاءالله پیاز چال و آهنگ بارو بارونه با دست لری به زودی بوس

    و بوسه عشق بر تمام دستانی که در این سایت تایپ میکنند و چقدر با نوشتهاتون میفهمم آموزه ها و وعمل کردن.بوس

    ربم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3185 روز

    استاد جان الهی قربونت برم که کلامت آرامش میشه میشینه به قلب ما.

    خدایا صد هزاران بار شکرت برای این نعمت بزرگی که در زندگیم دارم و اونم استادی مثل شماست که اگه شب و روز سپاسگزاری کنم بخاطر نعمت وجودش و کلام آگاهی بخشش و نوری که به زندگی ما میاره بازم کمه بخدا قسم کمه.. استاد همین که گفتین کنترل ذهن کار خیلی سختیه منو آگاه کرد که لیلا بله این کار گاهی خیلی سخته😭 پس خودتو درک کن با خودت مهربون باش بدون که این هم قسمتی از مسیره …خدایا صد هزاران مرتبه شکرت برتی این آرامش و حال خوبی که دارم و ایمانی که به تو دارم که همه چیزو به نفع من برمیگردونی .. همونطور که دهها بار این کارو برای من کردی و زمانهای زیادی بود که احساس شکست ونا امیدی کردم ولی اون دوره رو گذروندم و بعدش تو کرور کرور نعمت و عشق وارد زندگیم کردی هزار برابر بهتر از چیزی که بخاطر از دست دادنش ناراحت میشدم..خدایا تو همیشه منو به نعمت فوق العاده تری عوض دادی..تو همون خدای قدرتمند منی که همیشه به تو ایمان داشتم و تو برام سنگ تموم گذاشتی..استاد جانم این کلام آگاهی بخشتون منو یاد این آیه ها از سوره کهف انداخت که داستان همراهی موسی ست با بنده ای از بندگان خدا که خداوند به اون رحمتی عطا کرده بود و به اون دانش آموخته بود و به موسی گفت:

     

    قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿۶۷﴾

    گفت تو هرگز نمى‏ توانى همپاى من صبر کنى (۶۷)

     

    وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿۶۸﴾

    و چگونه مى‏ توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى (۶۸)

     

    قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿۶۹﴾

    گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد (۶۹)

     

    قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿۷۰﴾

    گفت اگر مرا پیروى مى ‏کنى پس از چیزى سؤال مکن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز کنم (۷۰)

     

    فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَهِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿۷۱﴾

    پس رهسپار گردیدند تا وقتى که سوار کشتى شدند [وى] آن را سوراخ کرد [موسى] گفت آیا کشتى را سوراخ کردى تا سرنشینانش را غرق کنى واقعا به کار ناروایى مبادرت ورزیدى (۷۱)

      چقدر زیباست که موسی که پیامبر خداست هم همچین اشتباهی میکنه و از ظاهر مخالف امور نمیتونه اون خیری که در اون هست رو همون موقع تشخیص بده ..پس این نشون میده ما چقدر باید خودمونو درک کنیم اگه گاهی از ظاهرمخالف امور خیلی میرنجیم و شاید نتونیم همون موقع خوب ذهنمونو کنترل کنیم و به احساس عالی برسونیم خودمونو..ه

    قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿۷۲﴾

    گفت آیا نگفتم که تو هرگز نمى‏ توانى همپاى من صبر کنى (۷۲)

     

    قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿۷۳﴾

    [موسى] گفت به سبب آنچه فراموش کردم مرا مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر (۷۳)

     چقدر موسی با خودش در صلحه خدای من که اینو میگه.. چقدر درک میکنه که انسان یعنی فراموشکار..

    فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّهً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُکْرًا ﴿۷۴﴾

    پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را کشت [موسى به او ] گفت آیا شخص بى‏ گناهى را بدون اینکه کسى را به قتل رسانده باشد کشتى واقعا کار ناپسندى مرتکب شدى (۷۴)

     

    قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿۷۵﴾

    گفت آیا به تو نگفتم که هرگز نمى‏ توانى همپاى من صبر کنى (۷۵)

     

    قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿۷۶﴾

    [موسى] گفت اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم دیگر با من همراهى مکن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶)

     

    فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿۷۷﴾

    پس رفتند تا به اهل قریه‏ اى رسیدند از مردم آنجا خوراکى خواستند و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند پس در آنجا دیوارى یافتند که مى‏ خواست فرو ریزد و [بنده ما] آن را استوار کرد [موسى] گفت اگر مى‏ خواستى [مى‏ توانستى] براى آن مزدى بگیرى (۷۷)

     

    قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿۷۸﴾

    گفت این [بار دیگر وقت] جدایى میان من و توست به زودى تو را از تاویل آنچه که نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت (۷۸)

     و اینجا موسی رو آگاه میکنه از خیری که پشت اون ماجراهای به ظاهر بد و نادلخواه پنهان بوده و چقدر اینا درس داره که در ظاهر مخالف امور تلاش کنیم خیرشو ببینیم و بگیم الخیر فی ما وقع و بگیم خدایا صد هزاران بار شکرت.

    أَمَّا السَّفِینَهُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْبًا ﴿۷۹﴾

    اما کشتى از آن بینوایانى بود که در دریا کار میکردند خواستم آن را معیوب کنم [چرا که] پیشاپیش آنان پادشاهى بود که هر کشتى [درستى] را به زور مى‏ گرفت (۷۹)

     

    وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ﴿۸۰﴾

    و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشد (۸۰)

     

    فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاهً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿۸۱﴾

    پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد (۸۱)

     

    وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾

    و اما دیوار از آن دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نیکوکار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم] به حد رشد برسند و گنجینه خود را که رحمتى از جانب پروردگارت بود بیرون آورند و این [کارها] را من خودسرانه انجام ندادم این بود تاویل آنچه که نتوانستى بر آن شکیبایى ورزى (۸۲)

    خدایا به ما صبر کردن یاد بده..صبر نه تحمل.. صبر با احساس خوب و عالی با ایمان محکمی که به تو داریم و به مهربانی تو ..

    خدایا شکرت برای نعمت کامنتای آگاهی بخش دوستان عزیزم تو این سایت الهی..برای این جمع آگاه و حقیقت جو و زیبابین خدایا شکرت برای نعمت وجود استاد عزیزم.. شکرت که مارو آفریدی تا باشیم و لذت ببریم از بودنمون ،نعمت حیات و برخوردار شدن بخشیدی به ما بخاطر لطف بی نهایتت که نمیتونستی از ما دریغش کنی .. شکرت که مارو آفریدی و قدرتی به ما دادی تا هر خواسته ای رو که میخوایم براحتی و سادگی خلقش کنیم.❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    هر چیزی که بارها تکرار شده باشد، میشود باور ما، و اعمال و افکار ما هم طبق باورهایمان شکل می گیرد و به هر چیزی که می بینیم و می شنویم به شکل باورهایی که داریم که آنها را می بینیم و میشنویم.

    می شود وامکان پذیر است و چیزی به نام نمی توانم نمیشود نداریم و در فرهنگ لغت من چیزی به نام نمیشود و نمی توانم وجود ندارد یعنی خودم به مغزم دستور میدهم که چه کار باید انجام دهد.

    مثبت اندیشی، یعنی نگاه درستی به مردم و دنیا داشته باشیم و به تبع آن هدایت میشویم به جای بهتر.

    هر کشوری مسائل خودش را دارد؛ اگر مثبت ببینیم و مثبت بشنویم؛ این همان باورهای ماست که باعث شده که دنیا را طوری دیگر ببینیم و به زیباییها توجه کنیم و به غیر از آن توجه نکنیم.

    وقتی که باورهای درستی را داشته باشیم مثلا فقط به زیباییها توجه کنیم آنها را بگوییم و به آنها توجه کنیم از آن بیشتر وارد زندگی ما میشود و ناخودآگاه ما به سمت زیباییهای بیشتری هدایت میشویم.

    باید مثبتهای بیشتری را داشته باشیم و یکسره آن را تکرار کنیم و از آن بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما میشود یعنی خود ما خالق زندگی خود هستیم یعنی خود ما اتفاقات خوب را وارد زندگی خودمیکنیم. هر چیزیکه در زندگی ما پیش می آید بستگی به خود ما دارد که چطور فکر می کنیم و چطور باور داریم.

    جریانات ممکن است گاهی طبق خواسته ما پیش نرود، باید به آن ناخواسته به آن تضاد توجه نکنیم زیرا که با توجه به آن چیزی که خوب نیست از آن بیشتر وارد زندگی ما میشود یعنی باعث جذب ناخواسته می شود.

    هر جای دنیا که باشیم وقتی باورهای درست که داشته باشیم به آنجایی که می خواهیم هدایت میشویم مثل دوست دوممان که تعریف میکردند.

    انسانها درهر کشوری که هستند انسان هستند و با هم فرق ندارند.

    در صلح بودن با خود یعنی آرامش داشتن و با خود راحت و هماهنگ بودن.

    باید قائم به ذات باشیم بارها بارها بخواهیم که مثبت را بزرگ کنیم برای خودمان و بهش پر و بال بدهیم و یکسره آن را تکرار کنیم و برای خودمان بزرگش کنیم. یعنی خودمان مغزمان را پرورش دهیم که فقط به نکات مثبت توجه کنیم و آن را بارها تکرارش کنیم و بزرگش کنیم.

    با نگاهت با کنترل ذهنت است که می توانی زندگیت را خلق کنی. یکسره باید قانونها را مرور کنیم و عادت کنیم که طبق قانونها عمل کنیم و نگاهمان طبق قوانین باشد.

    یکسره به خودم بگویم که این همه اتفاقات بد در زندگی من افتاد ولی همه آنها ختم به خیر شد پس این هم می شود و درست میشود.

    ذهنمان را کنترل کنیم یعنی یک اتفاق بد که درمیان این همه اتفاقات خوب می افتد برایمان بولد نشود و این بر خلاف عادت مغز است می خواهد اتفاق بد را بزرگ کند ولی ما باید اتفاقات بد را بهش اهمیت ندهیم و به قسمتهای خوب آن توجه کنیم و اتفاقات خوب را مرور کنیم و تکرار کنیم یعنی توجه ما روی نکات مثبت و اتفاقات خوب باشد و راجبه آن صحبت کنیم و کانون توجه ما روی نکات مثبت واتفاقات مثبت باشد که در این صورت بیشتر هم اتفاقات خوب را دریافت میکنیم. اگر بتوانیم ذهنمان را کنترل کنیم و به نکات مثبت توجه کنیم یعنی ما خالق زندگی خود هستیم یعنی ما داریم ذهنمان را کنترل میکنیم.

    جناب آقای امید؛ استاد در مورد هدایت در جلسه قرانی همان قدمهای اول حسابی صحبت کرده اند که فکرمی کنم قدم اول باشد. و باز هم صحبت کرده اند و در قدمهای بعدی هم به آن میرسید.

    هدایت از جانب خدا مایه آرامش است و به ما آرامش میدهد تقلا وبدو بدو ندارد عجله ای در کار نیست و ما آرام هستیم و چیزی که به ما گفته میشود خارج از توان ما و بیشتر از چیزی که الان هستیم نیست و مناسب موقعیتی است و شرایطی است که الان داریم یعنی ما را دچار زحمت نمی اندازد و یک احساس آرامی میدهد. دوستم چند بار که این الهامات را عمل کنید فرقش را نجواها می فهمید و متوجه آن میشوید.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سجاد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    خدا حفظت کنه

    ممنونم که با سریال سفربه دور آمریکا ،توجه برنکات مثبت،زندگی دربهشت باورهای مثبت درمورد خواسته هامون ساختی مثل:مهاجرت به آمریکا

    یه فایل رسالت شغلی و پیداکردن علاقه بزار ایشالله همیشه جون بمونی

    خدایاشکرت که مارو هدایت کردی به این فرد

    حسین جون خیلی دوست دارم

    شنگول باشی😉😉😘😘😁😁

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    عباس منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1574 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته گرامی

    خدا را شاکر و سپاسگزارم که عضوی از سایت و گروه زیبا اندیش استاد عباس منش هستم.

    از شما سپاسگزارم استاد عزیز بخاطر فایل های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت

    ذهنیت من نسبت به آمریکا با تماشای این فایل ها بصورت بنیادی تغییر کرد. از شما آموختم به جای توجه به بیرون و دنبال مقصر بودن باید به درون خودم توجه کنم و زیبایی های دنیا را جستجو کنم. این کلید واژه ی سعادت در دنیا و آخرت است. خدایا مرا در گروه هدایت یافتگان خود قرار ده. آمین

    خداوند را بخاطر وجود گرانقدر خانواده استاد عباس منش سپاسگزارم.

    پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    سلام دوستان منم میخوام نظرم رو در مورد این فایل بگم

    باورهایی که من قبل از دیدن سریال سفر به دور آمریکا در مورد آمریکا و مردمش داشتم که 90 درصدش از اخبار و تلویزیون منتقل شده بود

    اول اینکه مردم آمریکا مردمی هستن دین ندارن مسلمون نیستن حجاب ندارن بی بندو بارن و قطعا میرن جهنم

    دوم اینکه مردمی هستن اصلا عاطفه ندارن مادرو پدر ها بچه ها رو ول میکنن زن و شوهر به راحتی جدا میشن میرن با یکی دیگه هیچکس از حال همسایه قوم آشناش خبر نداره و براش مهم نیست خونگرم نیستن

    سوم اینکه داشتن اسلحه آزاده و خیلی راحت اراذل و اوباش میتونن بیان و به دفعه هرکی رو بکشن و هیچکس هم نمیتونه اعتراضی بکنه

    حالا باورهایی که بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت ایجاد شد

    یکی اینکه چقدر مردم با خودشون در صلحن راحتن آزادن فارغ از اینکه چی پوشیدن و چی کار میکنن می‌خندن شادن دنبال شادی و تفریحن خیلی جالب بود برام وقتی خانم شایسته عزیز از کسی فیلم میگرفتن و متوجه میشد اون شخص بلا استثنا خوشحال میشد می‌خندید برعکس ایران

    دوم اینکه بچه ها چقدر آزادن که خودشون غذا تفریح بازی درس مدرسه دین و همه چیز رو انتخاب کنن و لذت ببرم فارغ از اجبار اطرافیان که این باعث میشه هم شاد باشن احساس خوب و لذت داشته باشن و هم بسیار مسءولیت پذیر باشن

    سوم اینکه چقدر زیبایی قشنگی و فراوانی از هرچیز آدم ها نژاد ها رنگ پوست ماشین خونه خوراکی غذا میوه و امنیت زیاد اینکه یه چی میخری میاد دم خونه میزارن میرن در آمریکا هست و عیناً واقعا دقیقا همون بهشتی هست که من تصور می‌کردم بعد مرگ در آخرت مومنان در اونجا زندگی میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ملیحه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    سلام به استاد مهربونم و دوستان عزیزی که با گفتن تجربیات قشنگشون به ما امید میدن، که وقتی اونها تونستن پس ما هم میتونیم به آرزوهامون برسیم.

    استاد عزیز شنیدن این داستان از زندگی شما زمانی که اصلن انتظارش را نداشتین، خدا می‌داند که چقدر چراغها را در ذهنمان روشن کرد، هر کدام از ما در مسیر هر روزه زندگی مان با اتفاقاتی روبه رو می‌شویم که اگر ذهنمان را نتوانیم کنترل کنیم حتی اون اتفاق به ظاهر کوچیک میتونه به یه اتفاق بزرگ و سخت و یک نتیجه بندی کاملن اشتباه تبدیل بشه که تموم ساخته هامون رو از بین ببره.

    استاد جان با تمام وجودم، داشتم به داستانتان گوش میدادم، جوری که خودم لمسش کنم و اونجای داستان که زیر بار حرف زور نرفتین و مترجم رو رَد کردین چقدر نشون میداد که شما در هیچ شرایط مطیع کسی که به شما اشتباه رو جوری نشون بده که حقیقت امر هست و چاره ای جز پذیرشش ندارین، نیستین و نخواهین بود که این خودش یک لطف الهی است.

    و اما قاضیِ که دیدگاه مثبتی نسبت به ایران از زمان خدمتش داشت و تونست حرفهای شما رو متوجه بشه.

    و این جز معجزه، جز لطف و رحمت الهی چی میتونست باشه؟!؟! 😭

    خداوند گر ز حکمت ببندد دری

    ز رحمت گشاید در دیگری

    الحق که نفستون حقِ استاد، شما دارین نشون میدین که بابا کنترل ذهن در هر شرایط و برای هر مخلوقی پیش میاد باید یاد بگیریم که اونقدر روی ذهنمون روی نجواهای ذهنیمون کار کرده باشیم که جنسشون رو بشناسیم اینکه از طرف خداست یا شیطان به نظرم بزرگترین نشونش همون چراغ بنزین ماشین(احساساتمون) هست.

    شما اونجا هم خسته بودین و هم اینکه متحیر از رفتار اون مأمور و نمیتونستین کاری انجام بدین، این نجوای الهی بود که به قلبتان آمد تا در آن لحظه برگه ها رو امضا کنید که به زندان نروید و بقیه ی راه با خودش بود که خوب میدونست که چه جوری انجامش بده و بهترین حال این بود که شما با اون مامور وارد بحث نشین، یا اینکه نپذیرفتن تا همون حرفهایی که مترجم میگفت شما تکرار کنید و با اینکه به زبان مسلط نبودین اما ایشون رو رَد کردین و این هم نجوای الهی بود که تو شرایطی قرار بگیرید که خودتان بخواهین صحبت کنین نه کسی جای شما.

    و اونجا بود که خدا نیروهای کمکی الهی را برایتان فرستاد، کی؟؟! زمانی که شما به خودتان اعتماد کردین زمانی که شما به قلبتان گوش کردین نه به ذهنتان که هزاران دلایل منطقی برای گمراهی تان داشت و این کارِ بسیار دشواری ست.

    استاد اونجا که گفتین وقتی قاضی از من پرسید که اهل کجا هستی؟! من گفتم ایران و اون گفت من ایران زندگی کردم، یعنی اونقدر قلبمو لرزوند که خود خدا میدونه، اشکهایی از سر حیرت و شوق بر گونه هایم جاری شدند. آره اینه وعده ی خداوند به توکل کنندگانش، این است همان رحمتی که ازش حرف می‌زند همون چراغ توی تاریکی ها همون نور روشن تو دل سیاه شبها، خدای ما بسی مهربان است🥺😭😭😭

    و این شما بودین که با تکرار این موضوع که شرایط بلکه به ظاهر بد است اما هر بار این خدا بوده که شرایط بد رو برای من به خیر تبدیل کرده و اونقدر این جمله رو تکرار کردین تا اون چیزی اتفاق افتاد که به لطف الهی به نفع ‌شما بود

    استاد عزیز در مورد بحثتون که قبل از دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا چه نگرشی به آمریکا داشتم و الان چه نگرشی دارم باید بگویم که:

    خدا روشکر در خانواده‌ ی ما به دلیل عدم علاقه ی مادرم به اخبار از شنیدن خبرهای این چنینی دور بودیم، ولی در مدارس، اون هم شهر قم که خودتون خوب میدانید و به زمان ما دهه ی شصتی ها اونقدر در مورد آمریکا در مدارس بد میگفتن که ذهنمان را تغییر دادند.

    ساعتها ما رو در دِل سرما و گرماها توی صفهای صبحگاهی نگه می‌داشتند و از آمریکا و اسرائیل و… بد میگفتن که باور کردنی نیست.

    یادم است که ناظم دبیرستانمان برای اینکه آدامس جویدن رو از ما دور کنند اون رو کار شیطانی و حیوانی از طرف آمریکا میدونست و در صف توی بلندگو با گفتن اسم اون شخص او را مورد توهین قرار می‌داد.

    در جلسات اولیاء و مربیان هم مغز مادرهامون رو مورد حمله قرار می‌دادند، خوب یادم هست که به مادرها گفته بودند، آمریکا در آدامس های وارداتی اش محلولی قرار داده است که موجب حامله شدن دخترهایتان میشود🥴😅تا این حد و از اون موقع فقط آدامس شیک یا خروسی (که فکر کنم شما خوب یادتان باشد) در مغازه ها وخانه ها خریداری میشد😂

    خلاصه اینکه هر اتفاقی در دنیا و عالم می افتاد از چشم آمریکا دیده می‌شد، بزرگانی دینی را به مدارس می آوردند که از آمریکا و توطئه های شیطانی اش ساعتها برایمان حرف بزنند و این باورها در ذهن من برای آمریکا ایجاد شده بود که :

    آمریکا شهر دروغها، نیرنگها، فریب هاست.

    شهری که در آن هر شخص اسلحه داره و به راحتی می‌توان شخص دیگری را بکشد.

    شهری که بنیان خانواده، عشق، عاطفه در آن نیست درست یک شهر بی روح.

    شهری که در آن چیزی به نام حقوق انسانی وجود ندارد و در خیابان هایش هر روز و هر لحظه صدای آژیر ماشین پلیس، تعقیب و گریز، صدای اسلحه و… شنیده می‌شود.

    اما با دیدن سریال‌های دوست داشتنی شما دیدگاه من به آمریکا نه ۱۸۰ درجه میشه گفت بلکه ۳۶۰ درجه تغییر کرد.

    آمریکا در ذهن من به شهری پر از آرامش، آزادی در عمل تبدیل شد.

    شهری که صمیمت خانوادگی، احترام به یکدیگر، حقوق فرزندی، استقلال کودکان و….. در آن موج می‌زند.

    کودکانی که در کنار مادر و پدرشان از زندگی لذت می‌برند بدون اینکه همیشه کنترل شوند، بدون اینکه از زمین خوردنشان بترسن، بدون اینکه سرزنش شوند، کودکان شادی که انقدر اعتماد به نفس دارند تا در مورد یک موضوع به ظاهر کوچک آنقدر زیبا صحبت می‌کنند که شما استاد عزیز با اون همه معلوماتتان به پای صحبتشان بدون هیچ خستگی می‌نشینید، آن قدر اعتماد به نفس دارند که با شما به مسابقه بنشینند، اینها همه قابل ستودنی است.

    آمریکا شهری است قانونمند که بر اساس عدالت پیش می‌رود نه کسی رو بی طرف قضاوت می‌کنند و نه یک طرفه به قاضی می‌روند.

    شهری که انسان‌ها از روز هایشان نهایت لذت را می‌برند به جای حسرت خودن اینکه فلان چیز را چرا او دارد و من نه، می‌پرسند و در موردش اطلاعات می‌گیرند و اگر خواستند همان مورد را در قالبی دیگر که از دستشان برآید، برای خود فراهم می‌کنند و لذتش را می‌برند .

    شهری که به طبیعت و حیات وحش احترام می‌گذارند و همه جا پاکیزگی و زندگی موج می‌زند.

    و آدمهایی که در لحظه حال زندگی می‌کنند و به جای نگرانی های فراد به دنبال این هستند که چطور امروز را بگذرانند، تا نهایت استفاده از آن را ببرند.

    آدمهایی که شکر گذار خداوند و نعمتهایش هستند و کوچکترین لطف الهی را جهت شکر گذاری از دست نمی‌دهند.

    شهری قانون مند که ترافیک، بی بند و باری در رانندگی و جاده هایش نیست.

    و خلاصه آمریکا برای من تبدیل به قاره ی رویایی شده و من اکنون برای مهاجرت دومم پِلان اومدن به آمریکا را در ذهنم گذاشته ام و هر روز با ویدئویی که از زندگی رویاییم ساخته ام تصور زندگی در آنجا و دیدن شما دو عشق الهی را دارم.

    استاد چه خوب که شما هستین و چه خوب که من شما را شناختم خدایم را هزاران بار شکر می‌گویم برای این لطفش و از او برایتان سعادتمندی روز افزون می طلبم.

    به امید دیدار استاد عزیزم 🙏🙏🙏🙏🙏😊🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    مجید اسماعیلی راد گفته:
    مدت عضویت: 3884 روز

    سلام ودرود به استاد بزرگ و عزیز و همینطور خانم شایسته عزیز

    بخدا این فایلها چکیده تمام دوره های شماست و ارزش اونها و تاثیر اونها از تمام دوره ها اگه بیشتر نباشه کمتر نیست

    وقتی از نتایج بچه های میشنویم و اینقدر با شور و حرارت صحبت میکنن و با ذوق وشوق از نتایج میگن خدا میدونه که چه شور و اشتیاقی در ما ایجاد میشه و اشک تو چشامون جمع میشه و خدا رو شکر میکنیم برای اینهمه بزرگی و دقت که چقدر دقیق به خواسته ها پاسخ میده اگه تو مدار باشیم چقدر سریع نتیجه میگیریم واینکه چقدر تغییر میتونه شگفت انگیز باشه .

    تغییر مثبت همیشگی برابر با پیشرفت مثبت همیشگی

    وچقدر زیبا اینا رو تو صحبت بچه ها می بینیم و خدا را بسیار نزدیک احساس میکنیم

    وخدایی که در این نزدیکی ست

    استاد گرامی برای این همه محبت سپاسگزارم و خدا رو بابت این همه نعمت شکر میکنم

    انشاله بزودی زود شمارو از نزدیک ببینیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: