گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی - صفحه 3

بنام رب وهاب و غفورم

سلام به دوستان عزیز و گلم

روز 77 ام

چقدر صحبت های عالی ای رو شنیدم و چقدر آگاهی بخش مثل همیشه

عاشقتونم استاد عزیزم که اینقدر سخاوتمندانه و مو شکافانه میاین قضیه باورسازی رو به رایگان که واقعا این فایل ها قیمت ندارن، نمیشه روشون قیمت گذاشت اینقدر که معرکن

واقعا ازتون سپاس گزارم از دوستان عزیزی که میان تجربه ها و آموزه هایی که دریافت کردن رو به اشتراک میگذارن و استاد عزیزم برای این که میان در قالب گفت و گو با دوستان میزارین تو سایت

از تمام شما سپاس گزارم واقعا کارتون حرف نداره

خیلی جالبه یادمه دقیقا زمان هایی که من یوتیوب می دیدم و میرفتم انواع و اقسام موزیک ویدیو و مستند می دیدم چیزی که خیلی برام جالب بود میزان راست گویی این جامعه بود، کلا شفافیت خیلی زیاد بود، طرف براش مهم نبود که حرفی که میزنه چقدر طرفدار داره یا نه، آقا من در حال حاضر نظرم اینه و یادمه اونموقع یکی از ویژگی هام رو که رک بودن و صداقت بود رو سعی می کردم هی کمتر و کمترش کنم تا جایی که با این فرهنگ آشنا شدم و دیدم که آقا یه فرهنگی هست که اینجوری قضیه و منم سعی کردم ویژگی خودم رو نگه دارم، هر چند بگم رک تند خود و یا گستاخانه ای نبودم و نیستم فقط همیشه نظر واقعیم رو غ=علی رغم اینکه چه تاثیری داشته باشه و چه برداشتی ازش بشه می گفتم، یه مدت هم بنا به شرایطی اون باورهای قدیمی من که ساختار و پایه اساسی ای مثل عزت نفس نداشتن، به راحتی مورد تزلزل قرار می گرفتن تو یک سری شرایط، و اونموقع من خودم نمیشدم، تا اینکه با یک سری تصمیماتی که تو زندگیم گرفتم رفته رفته اعتماد به نفس افزایش پیدا می کرد و باورهای قبلیم پدیدار می شدن و من بیشتر خودم میبودم، و این دقیقا چیزی هست که استاد در دوره عزت نفس می گن.

و وقتی با استاد آشنا شدم، کلا آشنایی با استاد خودش شروع دوره باورسازی من از هر گفته و عمل ایشون چه در قالب صوت و چه در قالب ویدیو بود، مدل صحبت کردن استاد یک اطمینان و اعتماد به نفس عمیقی داشت که همون موقع میگفتم استاد که اینقدر محکم حرف میزنن برای اینکه به چیزی که هستن و چیزهایی که میگن اطمینان دارن و این به نگاه آدم به خودش ربط داره، و دقیقا منم یاد گرفتم یک همچین نگاهی به خودم داشته باشم و با قاطعیت و اطمینان هر چه بیشتر حرف بزنم، محکم حرف بزنم هر چند قبلا هم کمی اینجور بودم ولی تهش یه حالتی بود که نکنه اشتباه می کنم، ولی دیگه هیچ تزلزلی قبل و بعد صحبتم نمیاد و این همش از الگو برداری از استاد عزیزم هست.

و دقیقا همونجوری که استاد در فایل 55 گفت و گو با دوستان میگن: من سعی کردم فقط یک استاد و معلم نباشم ، بلکه الگو باشم و واقعا الگو بودن خیلی حرفه و استاد بهترین الگو برای رسیدن به خواسته هام هستن، چه بسا که تمام اون چیزایی که من فقط تو رویاپردازی هام داشتن رو دارن زندگی می کنن که یه جاهایی از شدت شوق اینکه کسی مثل استاد داره رویای من رو زندگی می کنه کلی ذوق می کنم و میرقصم از شادی.

خدایا شکرت که در مدار استاد عزیزم هستم، در مدار شنیدن این آگاهی ها، واقعا خداوند وهاب سریع الاجابست و وعدش حق، تو درخواست بفرست و به بهترین شکل وارد زندگیت میشه، آره ما آزادی زمانی و مکانی و مالی و رسیدن به خواسته هامون رو میخوایم، و خداوند میاد از بهترین طریق و از طریق یاد دادن ماهی گیری به تو (وجود استاد و الگوبرداری از ایشون) خواسته هات رو بت میده.

یادمه همیشه تو ذهنم بود که اطرافیانم رو میدیدم که چقدر به همسرانشون وابستن، تو کوچکترین چیزهایی که از نظر منی که اونموقع دبیرستانی و نوجون بودم چیز شخصی ای بود که حتی شوهر آدمم حق نظرخواهی نداره، و یا اینکه در میزان صمیمیت که شوهر آدم باید رفیق آدم باشه، باید ذوق کنی از دیدنش نه اینکه خوشحال باشی از اینکه شوهرت اول صبح میره بیرون و نمیاد تا عصری، اینا چیزهایی بود که من همیشه در اطرافیانم البته اونموقع دیدم، و به محض اینکه الان تغییر کرد دید و با استاد آشنا شدم و همش افرادی و زوج هایی میدیدم که همون چیزی بودن که میخواستم و بعد خود استاد که فراتر از حرفن، خودشون و خانم شایسته هر موقع می خوان یه جوری هست مدل زندگی شون که میتونن تا مدت ها اگر به تنهایی نیاز داشتن، تنهایی رو به راحت تریت شکل تجربه می کنن و یا اینکه خانم شایسته تنها می مونن تو پردایس و این چیزی بود که میگفتم اگر خونه فوق العاده بزرگ داشته باشم و توش تنها بمونم چقدر عالیه و دیدم خانم شایسته همینجورن و کلی چیز دیگه که چقدر خوشحالم که در مدار دیدن و شنیدن این زیبایی ها و الگو گرفتن از شما استاد عزیزم و خانم شایسته گل هستم

عاشقتونم دوستان عزیزم

عاشقتم خدای بزرگم

در پناه الله باشید.