گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • باور ساختن با آموزه های روانشناسی ثروت 1؛
  • نقش باورهای توحیدی در تجربه خوشبختی؛
  • هر فردی، ضربه های ویرانگر شرک را تجربه کرده است؛
  • پیرو آیین ابراهیم باش که موحّد بود و مشرک نبود؛
  • توحید یعنی قدرت ندادن به هر عاملی بیرون از خودت؛
  • تغییر کانون توجه خود را از همان وضعیتی که هستی، شروع کن؛
  • اجازه دادن به خداوند برای هدایت به سر راست ترین “جگونگی”
  • خداوند وقتی به هدایت تو ادامه می دهد که قدم اول را بر می داری؛
  • معجزه نگاه مثبت و سپاسگزارانه، به هر اتفاق و شرایطی؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 

دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهشید» در این صفحه: 1
  1. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    نشانه امروز من: گفتگوی استاد عباس منش با دوستان- 37

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد نمیدونم همزمانی های این فایل نشانه رو از کجا شروع کنم… احساس میکنم اگر من هر روز بخوام برای فایل های نشانه ام، فقط همزمانیهاشون رو بنویسم هم، برای یه کامنت کافیه…

    همزمانی این فایل درواقع از چند روز پیش شروع میشه که فکر کنم توی عقل کل، یکی از دوستان درجواب یکی از سوالات نوشته بود که سعی کن حتما گفتگوی استاد با دوستان قسمت 37 که خانم رزا صحبت کردن رو ببینی… منم یکم کنجکاو شدم و بعد از اون روز، چند بار این کامنت توی ذهنم اومد اما خیلی بهش توجه نکردم… درواقع اسم رزا یادم مونده بود اما از شماره گفتگو یه چیز محوی تو ذهنم بود….

    خلاصه دیشب که دکمه نشانه رو زدم و اسم رزا رو توی متن فایل دیدم، با یادآوری اون کامنت، یه لبخند بزرگ روی صورت من اومد.

    دیشب، بر خلاف دفعه های قبل، دلم نمیخواست شب فایل رو ببینم. چون خسته بودم و خوابم میومد و احساس میکردم دوست دارم که یه موقع که سرحال هستم فایل رو ببینم. همینجوری صفحه رو اسکرول کردم، اسم رزا رو دیدم و این جمله رو و پارتی تون رو خدا کنید.

    من چند روز هست که برای موضوعی اقدامی کردم و منتظر نتیجه اش هستم و در این مدت، دارم سعی میکنم با تمرکز بر سایت، یا زیبایی های بیرون از سایت، ذهنم رو کنترل کنم. و دیدن این جمله رو، من به عنوان یه نشونه و یادآوری از طرف خدا برای خودم دونستم که در جواب به یه سری نجوا و فکرهایی که توی ذهنم میان برام فرستاده….

    یادم نمیاد از روی کدوم فایل، ولی من این جمله رو قبلا روی یه کاغذ نوشته بودم و به دیوار اتاقم زده بودم، ولی این چند وقت اصلا یادم بهش نبود و خدا با نشونه اش بهم یادآوری کرد….

    دیشب یه اتفاق دیگه هم افتاد.

    آخر شب بود که احساس کردم دلم میخواد از کامنتهای سایت بخونم، برای همین رفتم از بین کامنتهایی که پایین صفحه سایت بیشترین امتیاز رو گرفته بودن، 7-8 تا کامنت رو باز کردم و وقتی رفتم توی رختخواب، شروع کردم که بخونمشون… یکیشون کامنت سعیده خانم شهریاری بود، که توی یه بخشی از کامنتش درباره توحید نوشته بود… وقتی خوندمش خیلی خوشم اومد و یاد این افتادم که این چند روز چند بار اسم فایل توحیدی شماره 9 به یادم اومده…(که باید اونو هم ببینم)..

    خلاصه،…

    سعیده توی بخشی از کامنتش نوشته:‌ توحید یعنی اینکه…. توحید یعنی اینکه….

    بعد یادم به یه کامنتی افتاد که یه دوستی نوشته بود یه روز که هیچی برای سپاسگزاری به ذهنش نمیرسیده، شروع کرده از روی سپاسگزاریهای کتاب معجزه سپاسگزاری رونویسی کرده.

    منم به خودم گفتم خوبه منم بیام توی تمرین ستاره قطبی امشبم از روی این بخش کامنت سعیده رونویسی کنم. و وقتی شروع کردم به نوشتن، یه جاهائیش رو از روی اون نوشتم، ولی بقیه اش دیگه خودش اومد ….. که اینجا تایپش میکنم:

    خدایا تو چقدر مهربونی مهربونی مهربونی. خدایا شکرت خدایا تو چقدر من رو دوست داری خدایا شکرت.

    خدایا بهم بگو چیکار کنم که ازم راضی و راضی و راضی تر باشی. خدایا شکرت. خدایا میخوام فقط به تو توکل کنم. خدایا توحید یعنی اینکه هیج کس توی زندگی من تاثیری نداره.

    توحید یعنی منم که خالق زندگیمم.

    توحید یعنی من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.

    توحید یعنی فرمانروای مغرب و مشرق… هیج معبودی جز او نیست، بر او توکل کرده ام و او فرمانروای عرش بزرگ است.

    توحید یعنی نباید نگران باشم.

    توحید یعنی خداوند یاور و کارساز و کارگشای منه.

    توحید یعنی من خودم رو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم و برای خودن ارزش قائل هستم.

    توحید یعنی خدایی که به خاطر من قوانین کشورها رو تغییر میده، این کار من رو هم به آسونی جور میکنه.

    توحید یعنی خدایی که ابرهای آسمون رو برای من جابه جا میکنه، این کار منو هم خودش رو به راه میکنه.

    توحید یعنی خدایی که اینقدر مهبرون و وهابه که با یه لب تر کردن من، این همه بارون رو به مدت 24 ساعت برام سرازیر میکنه، فکر بقیه کار رو هم کرده و خودش به آسونی، من رو به خوشی ها و لذتها و شادیها و ثروتها و نعمتها هدایت میکنه. خدایا شکرت.

    خلاصه، دیشب همینجوری که متن فایل نشانه رو اسکرول کردم، چشمم به کلمه توحید هم افتاد و گفتم ااا چه جالب! من از توحید نوشتم حالا انگار این توی این فایل هم درموردش صحبت میشه…

    درواقع وقتی دیدم که بالای عکس فایل اسم دوره 12 قدم هم نوشته شده، و چون خودم الان دارم 12 قدم رو کار میکنم، فکر کردم تمرکز این فایل بیشتر روی دستاوردهای یکی از بچه های سایت از دوره 12 قدمه و قراره راجع به اون صحبت بشه.

    تا امروز…..

    امروز که فایل رو گوش دادم…

    خدای من نمیدونم چی بگم …. توی کامنت دیروزم هم نوشتم، نمیدونم چطور سپاسگزار خدا باشم…

    اونجا که استاد در توضیح صحبتهای سحر جان گفتن:

    ««توحید یعنی: ندادن قدرت، به عوامل بیرونی.

    اگر یکی از من بپرسه که آقا توحید رو در یک جمله تعریف کن. میگم: قدرت دادن فقط به خداوند و نه هیچ عامل بیرونی دیگر.

    عامل بیرونی چیه؟ عامل بیرونی، پارتیه!!! توحید یعنی هیچ عامل بیرونی در کار نیست و توکل باید فقط بر روی خداوند باشه.

    خداوندی که قدرت رو به تو عطا کرده. خداوندی که این قدرت رو داده که خودت زندگی خودت رو خلق کنی.»»

    وقتی داشتم این 2 کلمه: توحید یعنی رو میشنیدم که از دهن استاد بیرون میان، مو به تنم سیخ شد.

    و وقتی گفتن: ««عامل بیرونی چیه؟ عامل بیرونی، پارتیه…»»، من رو یاد فکرهایی انداخت که این چند وقت سعی میکردم از خودم دورشون کنم…

    به راستی که خداوند به قلب بندگانش بیناست و به راستی که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره…

    خدایا شکرت

    ولی همزمانیهای این فایل به اینجا ختم نشدن…

    وقتی به این قسمت از صحبتهای رزا رسید که گفت:

    ««من واقعا آدمی بودم که خیلی به بقیه وابسته بودم…. یه چیزی هست به نام سندروم سیندرلایی! منتظر بودم که یکی بیاد منو نجات بده

    شما به من یاد دادید که خودم باید خودم رو نجات بدم…»»

    اینجا بود که دیگه اشکام سرازیر شدن….

    من دیروز برای فایل روز شمار 143 یه کامنت نوشتم که یه موضوعی رو که یادم اومده بود رو تعریف کردم و آخرش این جمله رو نوشته بودم:

    ««….. یادآوری این موضوع، برای من این پیام رو داره که:

    منتظر هیچ اتفاق بیرونی نباش…. منتظر نباش تا شرایط تغییر کنه… منتظر هیچی نباش…. منتظر هیچکس نباش….. هیچ کس نمیاد….. تنها کسی که میتونه نجاتت بده، خودت هستی… خودت باید دست به کار بشی و خودت رو نجات بدی.»»

    باورم نمیشد که دارم این جمله رو به فاصله یک روز بعد از اینکه نوشتم، از زبون یکی بچه های سایت توی فایل نشانه ام میشنوم…

    فوق العاده بود… احساسم فوق العاده است… بینظیره…

    دلم یه تب و تاب خاصی داره… یه جور خاصی میتپه… هیجان زده ام… نمیدونم چجوریه…

    و این جملات پایانی رزا:

    ….همه زندگی منم… همش در خدای من خلاصه میشه… خدا آبیه که داخل ظرف من ریخته میشه و شکل منو میگیره…

    فکرشو نکنید از کجا… میرسه… خدا بهت نعمت رو میرسونه

    I think what I’ve learned in my life is if you trust in God, if you realy, with all of your heart, just trust in God, and leave all your life to him, and let him lead you, and let him decide for you, ….

    You will see that the whole world will change for you and be in service for you… even the people, the world, the whole universe, do all the things for you…

    Just trust in God…

    Just trust in God…

    خدایا شکرت به خاطر هدایتهات

    خدایا شکرت به خاطر نشانه هات

    خدایا شکرت به خاطر قوانینت

    استاد جان، خانم شایسته عزیز، سحر جان، رزا جان، ازتون سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: