مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- باور ساختن با آموزه های روانشناسی ثروت 1؛
- نقش باورهای توحیدی در تجربه خوشبختی؛
- هر فردی، ضربه های ویرانگر شرک را تجربه کرده است؛
- پیرو آیین ابراهیم باش که موحّد بود و مشرک نبود؛
- توحید یعنی قدرت ندادن به هر عاملی بیرون از خودت؛
- تغییر کانون توجه خود را از همان وضعیتی که هستی، شروع کن؛
- اجازه دادن به خداوند برای هدایت به سر راست ترین “جگونگی”
- خداوند وقتی به هدایت تو ادامه می دهد که قدم اول را بر می داری؛
- معجزه نگاه مثبت و سپاسگزارانه، به هر اتفاق و شرایطی؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD758MB49 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی45MB49 دقیقه
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا
روز 116ام و تعهدمن!
امروز هر فایلی که گوش میدادم و البته برای بار چندم گوش دادن به این روز از روز شمار،نشونه ای بزرگ و واضح وروشن بمن میداد ازینک متعهد باش به اینک خودت خالقی و با کانون توجهت،اتفاقات زندگیتو خلق میکنی
جلسه اول قدم دوم،جلسه سوم ثروت 1
و درنهایت اگاهی های این فایل
که واقعا در شرایط به ظاهر بد،تو تلاش کن نکته ی خوب پیدا کنی و کانون توجهتو به قشنگیا متمرکز کنی .حتی اگه اولش سخته
مهم اینه ک بتونی حتی شده خیلی کم،ولی احساستو خوب کنی و بدونی که قانونه و اتفاقات خوب در این لحظه میفته و تو در مدار ادمها و شرایط خوب قرار میگیری
و دوباره دارابادو فرکانس بالای این مکانه مقدس برای من
هرچیزی که در ستاره قطبی نوشته بودم تیک خورد
نوشته بودم فایلامو گوش بدم
نمیدونم کجا و روزمو چجور بگذرونم اما در یک مکان خوب و حال عالی باشم
نوشته بودم پول به حسابم بیاد نعمتو ثروت بیاد
نوشته بودم من به هیچ چیز و هیچکس وابسته نیسم و رهاتر از همیشه امروزمو میگذرونم و خودم حالمو عالی میکنم
در نهایت الان که شبه
و من شکر گزارم برای هدایتم به داراباد
برای گوش دادن به فایلها
برای لبخند مردی که وقتی اومد دید من در نهایت ارامش کنار. رودخونه نشستم،اروم ردشدو رفت اونورتر نشست بهم میوه و اجیل تارف کرد
واریز پولی که اس ام اس اومد برام
رسیدم باشگاه وبه صورت غیر منتظره یک شاگرد جدید کوچولو به جمعمون اضافه شدو برام یک نقاشی کشیده بود و همین طور یک دستبند مرواریدی و دوتا دونه کاکائو کنارش
و هزاران اتفاق و صحنه های دیدنیه دیگ
مثل اسمون ابی و ابرهای سفید داراباد
مثل اسپرسو گرمی که به مدت 3ساعت پیاده رویم نوشیدمو لذت بردم
مثل مکالمه ی قشنگی که بین منو خانومی که ازم ادرس پرسید ردو بدل شد
مثل رابطه ی عالیم و محبت امیزم بین منو همه ی انسانهایی که امروز باهاشون مراوده داشتم از خانواده تا شاگردو صاحب ملکم