گفتگو با دوستان 40 | مفهوم تمرکز بر نکات مثبت - صفحه 8

سلام خدا جون🌎

سلام استاد جانم💫💥

سلام بچه های عباسمنشی🤗

خیلی خوشحال و سپاسگزارم که هستم اینجا و دارم باهاتون حرف میزنم بدون اینکه ببینمتون

این هم فرکانسی با عشق ماهارو اینجا کشونده و باعث شنیدن و درک حرفهایی ک میزنیم و استاد جان یادمون داده شدیم

نشونه ی قشنگ امروز شنیدن این فایل از سایت بی نظیر، واقعآ بی نظیر عباسمنش دات کام بود

خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت وجود استاد عزیزم و این آگاهی‌ ها و آموزشهایی که از طریق این فرشته ی زمینیش بما میده

خداروشکر میکنم بابت این نعمت بزرگ

صحبت‌های زهرا جان با یه نظم خاصی که حکایت از تکامل ش و پیشرفتی که به لطف الله مهربان و آموزه های استاد عزیز بدست آورده تبریک میگم بسیار مفید بود و درس داشت سپاسگزارم

راستش استاد جان از ۲۴مهره من سفر کردم کیش تا امروز نجواهای ذهنم یه ترمزی رو در من ایجاد کرده بود که من میخوام پا رو ترسهام بزارم اما چرا حرکت نمیکنم برنامه گذاشتم که ملیحه جانم رسیدی از پرش از ارتفاع می‌ترسی برو قدم بردار برو تو دلش،برای تنهایی پلاژ رفتن دنبال یه هم پا هستی پس چی شد اون درسهایی که تو دوره ی عزت نفس یادش گرفتی چرا پس عمل نمیکنی ،این شد که امروز از خدا خواستم بهم کمک کنه و منو هدایتم کنه که به انتهای مسیر فکر نکنم و قدم بردارم

اینم بگم استاد جانم که من دوره ی قانون سلامتی رو با عششق و یاری الله و شما استاد جانم ،شروع کردم یک ماه هستش، من اضافه وزنی نداشتم کاملا خوش تیپ بودم و هستم🥰🙂 بیماری ای نداشتم، همه چی عالی بوده تا الان اما از آنجایی که همیششششه دوست داشتم به شیوه ی درست تغذیه ام باشه

هرچند که همیشه رعایت میکردم اما با قاعده و قانون خاصی نبود اما تو این دوره ی فوق‌العاده خیلی راحت تر شدم، خیلی زمان زیادی دارم برای انجام هدفهام و کارهام

من عاشق نون بودم اما راحت رفته کنار ، بزرگترین پاشنه ی آشیل م از روز دهم بود قبلش مشکلی نداشتم

و این رو بگم که من اصلا به هیچ عنوان مقاومتی در خصوص این دوره از اولی ک هنوز رو سایت نیومده بود هم نداشتم

این موضوع رو برای این مطرح کردم ک چون یک وعده غذا میخورم همش ذهنم حرف می‌زد که بنده خدا هوا گرمه معده ات خالیه بری پلاژ،ضعف میکنی فشارت میاد پایین چیزی بجز آبم ک نمیتونی بخوری میخوای چکار کنی

بهر حال خیلی ذهنمو تا امروز درگیر خودش کرده بود

ک امروز پا رواین ترسه گذاشتم و رفتم😋👌💪

جالبه به محض اینکه در واحد رو باز کردم همسایه روبرو با سخاوت و پیشنهاد خودشون بدون اینکه من زبانم رو برای درخواست کردن باز کرده باشم تا دم در پلاژ منو رسوندن

و اینطور راحت و آسون رفتم پلاژ ، ترسه رفتتتت کنار

تازه چقدر بهش خندیم😂😂

انگار میخو استم کوه جابجا کنم🙈

همه چی عالی بود استاد جانم

و رسیدم بعد از ی ساعت ی لیوان چای خوردم

غذام رو درست کردم

و از دیروز ساعت ۱۴:۳۰ تا الان ساعت ۱۶:۲۲

که تا کامنتم سند بشه چیزی نخوردم

بدون یه ذره گرسنگی

همیشه تو سفر دنبال این بودم عه حالا چی بخورم ظهر شد

شب چی بخورم

در صورتیکه چقققدر الان ذهنم از این موضوع خلاص شده

همه رو مدیون شمام استادجانم

نتیجه ی خاصی از این دوره مد نظرم هست که بهش رسیدم توکل به الله مهربان با عشق تعریف میکنم براتون

واقعا از شما و خدای مهربونم بی نهایت سپاسگزارم

درس امروز:

پا گذاشتن روی ترسها و رفتن به دل اون ترس ، اعتماد به نفس ما رو بالا میبره و دیگه ذهن ازش غول نمیسازه

ازتون سپاسگزارم

با آرزوی دیدار شما و مریم جان عزیزم

💓💗👋👋🙋‍♀️