مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “اراده”، زیر مجموعه “مشیت” است؛
- در مسیر قانون حرکت کردن و نگران نتیجه نبودن، “قدرت عملگرایی” را بالا می برد؛
- مسیر تکاملی درک قوانین، عمل به آنجه درک شده و نتیجه عمل به آنچه تا اینجا درک شده؛
- تغییر شخصیت یک فرایند تکاملی است و پیمودن آن نیازمند اراده پولادین است؛
- اراده لازم برای تغییر شخصیت، از باور به این قانون می آید که: “شرایط بیرونی من بازتاب شخصیت درونی ام است”؛
- رزق بی نهایت و چگونگی قرار گرفتن در مسیر دریافت این نوع رزق؛
- باورها یک شبه ایجاد نشده اند که یک شبه تغییر کنند؛
- مثالهایی برای ساختن باور فراوانی؛
- نماد تغییر باورها، ایمان و آرامش قلبی با ثبات است؛
- قویترین باور من درباره خداوند؛
- درباره هر موضوع، شما به مسیر هم اساس با باورهایت درباره آن موضوع، هدایت می شوی؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD451MB29 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 42 | مفهوم تغییر باور26MB29 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان شکرگزار بودنتون هستم و خیلی سپاسگزارم از استاد عزیزم که دستی از طرف خداوند بودن برای من 😊❤
این اولین کامنتی هست که دارم میزارم چون قلبم گفت اینکار انجام بدم و با اقدام کردن این کار شاید بتونم به خیلیاا الگو بدم
من مهسا هستم 21 سالمه اگر بخام یه توضیحی راجب گزشتم بدم باید بگم که من دختری بودم که از سن چهار سالگی دور از پدر مادرم تو روستا با مادر بزرگم زندگی میکردم و چالش هایی تو همون روستا داشتم نگران مادرم بودم که جدا از من بود شبها زیر پتوگریه میکردم اما همیشه قلبم اروم بود😊
خب خب هر چی بزرگتر میشدم رابطم با مادر بزرگم بد تر میشد حتی شبهایی میشد که غذا خوردن برای من یواشکی و دزدکی میشددر ای حد بهه من کم غذا میداد و اذیتم میکرد اما نمیدونم چرا همیشه حال دل من خوب بود🙂
خب بزار بگم من از 11سالگی میرفتم سر کار از ساعت 5تا ساعت دو ظهر و چنان با عشق تو بیابون کار میکردم هیچوقت یادم نمیشه چادرمو میبستم به کمرم و با موهای خاکی و صورت پر از خاک با تراکتور کار میکردم و لذت میبردم که پول میساختم درامدم روزی 9 هزار تومن بود کم کم شد20 هزار تومن در روز …
این روند ادامه داشت تا دوران دبیرستان که من درحال تلاش بودم برای کنکور کلا تو کلاسمون هشتا دانش اموز بودیم
و من درسام خوب نبود چون خیلی بازیگوش بودم یادمه هر وقت میرفتم نونوایی نون بگیرم بهم میگفتن که تو چرا میخندی چون همیشه میخندیدم 😁😊کلا خیلی خوش خنده و بیخیالم دیوونه بودم دیگه دیوونگی هم عالمی داره الان که فکر میکنم میبینم همین شاد بودن بیخیال بودن منو هدایت کرد به سمت مسیر اگاهی
خب داشتم میگفتم از اون کلاس هشت نفره تنها کسی که به دانشگاه راه پیدا کرد من بودم با اینکه درسامم از همه ضعیف تر بود ولی خیلی دوست داشتم به محیط دانشگاهی و شهری برم و دوست پیدا کنم
راستی از سن 9 سالگی مامانم با من ارتباط داشت و حواسش دورادور به من بود چون همیشه داخل شهر بود و من فقط روستا بودم
خب از اونجایی که دانشگاه پیامنور قبول شده بودم و قبلش هم دانشگاه ازاد ثبت نام کرده بودم و جوابش نیومده بود
رفتم پیام نور انتخاب واحد کردم و کلا تموم شد شهریه رو هم دادم تا اینکه پیام اومد دانشگاه ازاد روانشناسی قبول شدی با اینکه میدونستم شهریه زیاد میخاد اما مامانم گفت برو ازاد پولشم میاد خدارو شکر میکنم بابت وجودش خلاصه انصراف دادم از پیامنور و رفتم دانشگاه ازاد ثبت نام کردم 😎
خب خب داستان از اینجا شروع شد😍😍🥰🥰 که من رفتم کافینت انتخاب واحد کنم که یه دختری هم اونجا بود جفتمون به انتخاب واحد دیر رسیدیم اسمش ماعده بود دستی از طرف خدا حالا همونجا صاحب کافینت روکرد بهمون گفت بیاین برای جفتتون انتخاب واحد میکنم کلاساتون با هم باشه برین دوست باشین خب من ماعده دوست شدیم رفتیم دانشگاه کار هامون انجام دادیم تموم شد ماعده به من رو کرد گفت خدارو شکر کردی خندم گرف گفتم اینو ببین چه دیوانس اما تو دلم گفتم خدارو شکر گزشت گزشت کلاسامون شروع شد …
راسش من یهدختر جذاب و زیبا هستم خدارو شکر و از اونجایی که تو روستا بودم یه رگ سادگی هم داشتم و که کار دستم داد تو دانشگاه با تضاد هایی بزرگی رو به رو شدم مثل ساکت بودنم که همیشه منو مسخره میکردن مثل بد نگاه کردن به من جوری که من انگار یه دختر بد کاره بودم در صورتی که من هیچ کاری نکرده بودم اما پسرا تهدیدم میکردن اذیتم میکردن تهدید به دزدیدن من میترسیدم خیلی چون کاری نمیکردم اما نمیدونمچرا پشتم حرف در اورده بودن تو این مدت همه تنهام گزاشته بودن چون هم رنگ جماعت نشدم جون خودم بودم تو دانشگاه گریه میکردم و راه میرفتم دختری که همیشه میخندید افسرده شده بود گریه میکرد وابسته به رفیقایی شده بود که ترکش کردن خیلی دلم پاک بود و الانم هست تو اون دوران بهم برچسب زدن و همه دخترا و پسرا تردم کردن حتی ماعده یادمه ماعده از قبل یسری ویس ها برام فرستاده بود اونهارو میزاشتم تو گوشم زمزمه ایمان بود زمزمه تسلیم شدن باورداشتن بود حرفای استاد تو گوشم بود و پشتم به یه نیرویی گرم بود اما اگاه نبودم نمیدونستم چیه واقعا ….
من رابطم با مادرمم از وقتی میرفتم دانشگاه خوب نبود جوری که میرفتم خونه دست پام میلرزید پرخاشگر بود و میزد ویس هارو میزاشتم تو گوشم و استاد عزیزم صحبت میکرد توگوشم نمیفهمیدم درک نمیکردم انجام نمیدادم عمل نمیکردم 😥 اما گذشت گذشت جهان بد چک لگدی بهم زد جوری زد که جهاد اکبر اکردم از سال 99 شروع کردم به کار کردن رو ذهنم چنان کار کردم روی خودم 😁چنان استمرار داشتم چنان عملگرا بودم 👌که نتیجی که میگرفتم خونوادم حیرت زده میکرد دوستامو انگشت به دهان بودن فن بیانم جوری شده بود که تونستم توجمع های بزرگ صحبت کنم اعتماد به نفسم و ارتباط گیری که داشتم تمام تمرینات استاد انجام دادم تو فایل رایگان از پنج بیدار میشدم و کار میکردم رو باورهام
صبح تا شب …. دوستایی که ازم فاصله گرفتن اومدن سمتم گفتن چیکار کردی گفتن میخایم باهات در ارتباط باشیم ….و درامدمچندین برابر شد و قوی تر شدم احساسات گذاشتم کنار جسارتم شجاعتم ایمانم بیشتر بیشتر شد و من یه دختر قدرتمند ساختم از خودم که هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره توقف ناپذیرر شدم و راه زیادی مونده تا رسیدن به خاسته ها و رویاهام …ایمان یقین اطمینان دارم که میرسم … من با فایل های رایگان استادد کلی نتیجه معنوی روحی و ارتباطی و مالی گرفتم اگر بخام دوره های استاد بخرمصد در هزار تصاعد میزنم مثل موشک میشم 🚀 در حال حاضر من با یه دوره رایگان شما که پرتو اگاهی هست دارم گوشش میدم و مدیتیشن میکنم تا بهدرون خودم سفر کنم و خودمو خدای درونم بیشتر پیدا کنم چون به این نتیجه رسیدم همه چی عزت نفسه من اگر به درونم سفر کنم و خودمو پیدا کنم مطمعنم رشد بزرگی تجربه خواهم کرد
ممنونم از استاد عزیزم و مریم جان که کلی فایل مفید و پر از اگاهی اماده میکنند خیلی دوستون دارررم و ممنونم از خودم که باجون دل دارم رو خودم کار میکنم
کسایی که کامنتم خوندین میبوسمتون عاشقتونم .🥰
خدایا شکرت بابت کامنتی که گذاشتم ❤