گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه"

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • می توانی کسب و کار خود را از اتاق خانه ات شروع کنی؛
  • “قانون تمرکز”، نتیجه پیروی از این قانون؛ و ضربه های نادیده گرفتن این قانون؛
  • نتیجه کار کردن روی ضعف های شخصیتی؛
  • توهمی به نام “درآمد غیر فعال”؛
  • “تمرکز پایدار”، حاصل عشق علاقه به آن موضوع است؛
  • تنها راه پیشرفت، تجربه خواسته ها و گذر کردن از آنهاست؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

143 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفس آریان» در این صفحه: 1
  1. -
    نفس آریان گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    سلام به استاد عزیز و خانمشون مریم جان و همه دوستان

    وقتی گفتگوی سحر عزیز در مورد زایمان رو شنیدم یاد خودم افتادم که دوران بارداریم چند ماه پیش فایلهای استاد رو هر روز گوش میکردم و من حال خوبی داشتم، خیلی جالبه مثله خیلی از خانمهای باردار که دائم درد و مشکل داشتن نبودم و هر وقت میرفتم سونو میدادم دکتر میگفت اوضاع جنین عالیه. حتی دکتر متخصص زنان و دکتر سونوگرافی که میرفتم با من خیلی مهربونتر از بقیه بودن و من خیلی راحت اینترنتی وقت میگرفتم و میرفتم. روز زایمانم هم ساعت ۵صبح ۹ مهر امسال با همسرم و مادرش رفتیم بیمارستان، بخش زایمان که رفتیم هیچ خانمه بارداری توی بخششون بستری نبود اون روز و من فقط بستری شدم برا همین ماماهای بیمارستان مثله پروانه دورم میگشتن و خیلی مهربون بودن.حتی یکیشون گفت چه شانسی داری روزای دیگه اینجا خیلی شلوغ میشه. اینم بگم من درد زیادی نکشیدم و برام قابل تحمل بود و ماماها تعجب میکردن که چرا من جیغ و داد نمیزنم، و میگفتن چه دختر خوبی هستی و آستانه تحمل دردت بالاس،من اما آروم بودم و توی ذهنم جملات تاکیدی میگفتم و اصلا استرس نداشتم. با اینکه نتونستم طبیعی زایمان کنم و سزارین شدم اما حسم خوب بود و پسرم ساعت ده شب بدنیا اومد و دکتری که منو جراحی کرد خیلی مهربون بود و همش با دستیارش میگفت میخندید.دو روز بعد که میخواستم مرخص بشم کلی خانم باردار اومده بودن که زایمان کنن.من خداروشکر کردم بخش زایمان برای من خلوت بود،هم از لحاظ این ویروس،هم از لحاظ رسیدگی ماماها. اینم بگم که بعده زایمان متوجه شدم افکار منفی جامعه خیلی روی ذهن آدم تاثیر میذاره. من قبل زایمانم فکر میکردم دوران بارداری و زایمان خیلی خیلی سخته، اما متوجه شدم این احساس و باوره آدماست که همه چی رو سخت یا آسون میکنه و خداروشکر من از زایمانم راضی بودم و به اون سختی که دیگران میگفتن نبود.‌ الان هم که پسرم یک و نیم ماهشه خدا روشکر خیلی آرومه، اما دیگران میگفتن بذار چهل روز بگذره پوستت کنده میشه و رفلاکس میگیره و کولیک میگیره اما من گوش ندادم به حرفهاشون و با احساس خوب با پسرم فایلهای استادو گوش میکنیم و از بودن در کنار هم لذت میبریم. خداروشکر میکنم که خدا بهم یه پسر زیبا،سالم و باهوش داده و دلم میخواد با باورهای خوب بزرگش کنم و به افکار منفی جامعه هم گوش نمیدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: