گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه" - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

143 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 860 روز

    به نام الله یکتا

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که هر لحظه خداوندم ما رو به راه راست هدایت میکنه…

    تنها راه گذر پر کردن خلاء های درونی است

    بارها و بارها شده که من به یک سطحی رسیدم و رفتم یک تفریح به ظاهر الکی و یا خرج الکی کردم (همیشه دوست داشتم اینکار رو انجام بدم) اولش خیلی خوشحال بودم که این کار رو کردم اما بعد از انجامش احساس گناه میکردم که چرا من الان توی این شرایط این خرج به ظاهر الکی رو کردم و حالم بد میشد و به مراتب بدتر،الان با شنیدن این فایل من آزاد شدم،رها شدم از قفل ها و زنجیرهای عذابی که خودم برای خودم در ذهنم ساخته بودم…

    خدایا صد هزار بار شکر،من باید خواسته هام رو تجربه کنم تا ازشون رد بشم و سیر بشم و بعد یک پله برم بالاتر،من باید یکبار یک رستوران فوق گرون میرفتم تا تجربه اش کنم اون حد از احترام و لاکچری بودن رو،من باید یک سفر خفن و گرون رو میرفتم تا تجربه اش کنم،من به واسطه عدم تکامل در زندگیم خیلی ضربه خوردم و به عقب برگشتم اما تجربه همون داشته ها حتی به صورت موقت منو الان آروم تر کرده و صبورتر،داشتن ماشین خارجی و اتومات صفر کیلومتر چند سال پیش و داشتن خونه 13 سال پیش برای یک پسر 23 ساله واقعا تجربه های خاص و منحصر به فردیه اونم با دست خالی،الان که اینجام و این حرفها رو شنیدم عشق کردم بابت کارهای اون زمانم که به نظرم اون موقع درست ترین کارهای بودن و من اون موقع قانون تکامل رو بلد نبودم،من به جای الاف بودن ازدواج کردم سال 88،یک جوان 21 ساله دانشجو با دست خالی و بیکار و خدمت نرفته و به جای رفیق بازی های الکی کار میکردم و پیش میرفتم و پول میساختم،اما به قول استاد سطل سوراخ بود و من هر بار بدهکار میشدم،اون موقع اون تجربه های به ظاهر اشتباه و عجله و خواسته یک شبه پولدار شدن رو بارها و بارها تجربه کردم و توی مدت کوتاهی لذتش رو بردم و درسته که خیلی وقتها زجر کشیدم به خاطر از دست دادنشون و به زیر صفر اومدم و دوباره شروع کردم،اما همیشه وقتی فکر میکردم میگفتم خدایا من نباید اون کارها رو میکردم اما همون وام ها و همون راه اشتباه و همون چک ها و قرض کردن‌ها و عدم رعایت قانون تکامل باعث میشد من توی برهه ای از زندگیم لذت هم ببرم و دیگه یه جورایی عقده ای نباشم که اگر یه آدم پولداری رو ببینم که سوار فلان ماشین خارجیه بهش حسادت کنم و بهش انگ دزدی بزنم و احساسم بد بشه بگم واو اون چقدر خاصه که سوار این ماشین خارجیه و من چقدر بدبختم و حالم بد بشه و الان توی فاز مقایسه نمیرم و احساس کمبود ندارم میدونم که یک رونده،به خودم میگم اون زمان که هیچکسی نداشت من بهترین مدلش رو سوار میشدم و الانم ادامه میدم و دوباره نقد میخرمش…

    همون تجربه ها و همون اشتباهات و عجله ها و حرص ها و همون شرک ها و همون بدبختی ها و فکر کردن در مورد اینکه چرا اینجوری شد و چرا من بدهکار شدم و اینکه من به دنبال راه حل و راه درست باشم که ثروتم پایدار بشه باعث شد که الان اینجا باشم و منی که کل زندگیم وام داشتم و بدهکار بودم الان مدتهاست هیچ وامی ندارم و چک و قرضی هم نیست و دسته چکم رو پاره کردم و نقد میخرم و نقد میفروشم

    اون اشتباهات گذشته منو وادار به فکر کردن میکرد و منو تسلیم خداوند می‌کرد و اون تسلیم شدن منو هدایت کرد به این سایت و الان در بهترین روزهای زندگیم هستم،خدا رو صدهزار مرتبه شکر

    الان با این نوع نگاه که باید خلاءهای ذهنم پر بشه راحت تر میتونم لذت ببرم و پول خرج کنم و نگران نباشم چون تنها راه گذر تجربه است

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    ممنون استاد عزیزم

    الخیر فی ما وقع

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: