گفتگو با دوستان 46 | "بهبودگرایی" به جای کمالگرایی

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • صلح درونی، سلامتی می آورد؛
  • رابطه  ذهن آرام و تن سالم؛
  • بدن ما به سرعت، به تنش و ناهماهنگی ذهنی، واکنش نشان می دهد؛
  • به محض اینکه با خودت به صلح برسی، بدن شما فرصتی پیدا می کند برای بازسازی و درمان خودش؛
  • نقش آگاهی های دوره های روانشناسی ثروت بر “شروع و رونق” کسب و کار شخصی ام؛
  • احساس خوب، همه چیز است؛
  • منظور از احساس خوب، احساسی است که بوسیله تغییر نگرش بوجود می آید؛
  • معحزات شگفت انگیز اخراج کمالگرایی و استخدام “بهبودگرایی”؛
  • شما زمانی موفق می شوی که قدم اول را با آنچه داری، بردای؛؛
  • “روی خودت کار کردن”، باید به شما شجاعت بدهد برای حرکت کردن؛

منابع بیشتر

جلسات 4 تا 6 دوره شیوه حل مسائل زندگی


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

125 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 3
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    گفتگو با دوستان قسمت ۴۶

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم

    بنام خدایی که جامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    خدا رو شکر که امروز با حس و حال خیلی خوبم تا حالا اتفاقات خوبی رو برای خودم رقم زدم اتفاقاتی که قبلا هم می افتادن اما چون دید من و نگاه من عوض شده اونها رو خوب میبینم :

    از تمیز کردن محل کارم که با حال خوب انجامش دادم و بقول مریم جان انرژی مثبتی که توش بود و داشت تموم میشد رو با این تمیز کردنم دوباره به جریان درآوردمش همون کاری که قبلا از انجام دادنش احساس بدی بهم دست میداد

    از درست کردن غذای خوشمزه ای که با عشق برای عزیزانم درست کردم هرچند خودم هم دوست نداشتم ولی از مریم جان یاد گرفتم که با عشق بپزمش همون غذایی که قبلا با اکراه درستش میکردم و به زمین و زمان بد میگفتم که چرا اینجام چرا باید برای دیگران غذا درست کنم اونم غذایی که خودم هم ازش نمیخورم

    از دوش عالی که گرفتم و خدا رو سپاسگزاری کردم به خاطر اینهمه نعمت که دوش گرفتن رو برای من مهیا میکنه و هر آن که اراده کنم میتونم انجامش بدم

    از پیاده روی که توی حیاط کوچیک خونه توی این هوای لطیف پاییزی انجام دادم و توجیه ذهنم رو برای پیاده روی نکردن به خاطر نبودن فضای کافی و همراه و همپا نادیده گرفتم و مقداری از چربی های بدنم رو سوزوندم

    از نیمروی خوشمزه ای که زدم بر بدن

    از پولی که انتظارش رو نداشتم اما به حسابم واریز شد

    از عشقی که با بوسیدن خواهرزاده ی خوشگلم نصیبم شد

    از برقی که توی چشم های خواهر زادم نظاره گرش بودم بخاطر اینکه ی چیپس و ی آدامس براش خریدم

    از هوای لطیف پاییزی که موقع سرخ کردن ماهی زیر شاخه های درخت انگور و توی حیاط کنار باغچه بر بدنم حس کردم

    از دیدن سیر تکاملی سرخ شدن ماهی ها در ماهی تابه که با طی کردن تکامل و آرام آرام با شعله ی کم اتفاق افتاد و نتیجه هم قطعا همونی بود که باید میشد نتیجه ای عالی و بدون عجله

    از هدفونی که دور گردنم جا خوش کرده بود و صحبت های استاد در جلسه دوم و سوم عزت نفس داشت ازش پخش میشد و مرور مطالب

    از چایی که کنار گاز تک شعله موقع گوش دادن فایل ها و آشپزی زیر سایه درخت انگور نوش جان کردم

    از پرتقال نیمه زرد و سبز خوشگلی که با دست خودم از درخت پرتقال حیاط چیدم و مزه ی ارگانیکش رو روی زبانم احساس کردم و چشیدم

    و ………..

    و اینهمه اتفاق خوب فقط و فقط نتیجه ی احساس خوب دیشبم و امروز من بود

    و این احساس خوب بقول استاد عزیزم نه بخاطر مصرف مواد مخدر بود و و نه بخاطر خوردن قرص مسکن

    این احساس نتیجه ی تغییر دیدگاهیه که من سه سالیه که شروع کردم و دارم سعی میکنم ادامش بدم با تمام لغزش هایی که دارم .وقتی که توی اوجشم اینجوری زنجیره اتفاقات خوب بهم وصل میشه و هر زمانی که ی ذره از مسیر منحرف میشم اون اتفاقات خوب کم میشه و میدونم که این نیاز داره به مداومت و استمرار و سریع برگشتن و دارم سعی میکنم اینکار رو انجام بدم

    حالا دیگه میدونم که اگر مساله ای هست از سمت منه و گرنه قانون همیشه درست بوده هست و خواهد بود و سعی میکنم پیدا کنم اون ترمزهایی رو که مانع به نتیجه رسیدن هام شده رو مثل همین ترمزی که دیروز از طریق یکی از دستان خداوند متوجهش شدم و باید برطرفش کنم

    و اما صحبت های دوستان عزیزم :

    همون ابتدای صحبت حرف از دو دوره ای شد که جز خواسته های من هستن در سال ۴۰۰:

    دوره عزت نفس

    و روانشناسی ثروت

    اولی که به لطف خداوند خیلی زود محقق شد و با خریدن و کار کردن روی دوره عزت نفس من خیلی از ضعف های شخصیتیم رو پیدا کردم که دارم سعی میکنم برطرفشون کنم.احساس میکنم بعد از کار کردن روی این دوره ظرفم خیلی بزرگتر شده خیلی قوی تر شدم و جسورتر

    و دومی رو هم که ان شا الله تهیه میکنم در زمان مناسب

    آره اولین چیزی که برای بچه های سایت اتفاق می افته زمانی که با استاد آشنا میشن همین خداشناسیه و من هم استثنا نبودم توی این زمینه و تازه وقتی این مسیر خداشناسی و به طبع اون خودشناسی اتفاق می افته سر و کله ی نعمت ها توی زندگی پیدا میشن نعمت هایی که بودن اما به خاطر عدم شناخت ما قادر به دیدن و جذب اونها نبودیم .در حقیقت با این شناخته حجاب ها و حایل های از روی دیدگان و قلب آدم کنار زده میشن و تازه جمال و جلال خداوند هویدا میشه و فرد توی مدار دیدن و شنیدن و لمس کردن و تجربه کردن قرار میگیره و چه تجربه ی شیرینیه

    در حوزه سلامتی :

    الان خیلی خوب درک میکنم که وقتی استاد میگفتن بیماری فقط زاییده ذهن انسانه یعنی چی. وقتی میگفتن بدن ما این توانایی رو داره که خودش خودش رو خوب کنه و نیاز به هیچ عامل بیرونی نداره یعنی چی .الان دارم درک میکنم که وقتی ذهن آرام باشه جسم هم آرامه .من در طول این ۳ سال آشنایی با استاد فقط دوبار سرما خوردم که اون هم زمانی بوده که ی کم آرامشم بهم خورده در صورتیکه که قبل از آشنایی با استاد من سالی چند بار سرما میخوردم

    الان خیلی خوب درک میکنم که جسم چطوری واکنش میده به ذهن

    و ی نکته ی جالب اینه که در طول این مدت نه تنها من خودم از لحاظ سلامتی رشد کردم اطرافیانم هم که باهاشون زندگی میکنم هم توی این زمینه رشد کردن .تا حالا به این موضوع اصلا دقت نکرده بودم الان که بحث سلامتی شد یهو این مساله از ذهنم عبور کرد .من با خواهرم و دامادمون و خواهرزادم زندگی میکنم .این چند سالی که من دارم روی خودم کار میکنم اونها هم نسبت به قبل سالم تر شدن و هرچی فکر میکنم یادم نمیاد اونها هم توی این مدت مریض شده باشن حتی توی این شرایطی که تو دنیا پیش اومد اونا سالم سالم بودن .خدایا شکرت

    در مورد درخواست کردن که از موضوعات دوره عزت نفسه صحبت کردن سوری جان

    ی اتفاقی امروز برام افتاد :

    امروز یکی از همسایه ها ی درخواستی از من داشت و من چون میتونستم انجامش بدم و زحمتی هم برام نداشت براش انجام دادم و جالب این بود که بدون اینکه من چیزی بگم خودش گفت به خاطر این لطفی که کردی من فلان چیز رو میدم به شما هر وقت خواستی میتونی بیای ببری منم خوشحال شدم و همون جا ی درخواستی دیگه ای هم کردم و اونا هم پذیرفتن .الان که دارم فکر میکنم من بطور ناخودآگاه تمرین درخواست کردن بیشتر رو انجام داده بودم چون اون لحظه اصلا تمرین عزت نفس توی ذهنم نبود و بطور ناخودآگاه انجامش دادم .یادآوری این موضوع خیلی برام خوشاینده چون من توی درخواست کردن مقاومت داشتم و این رو نوعی ضعف میدونستم قبل از آشنایی با استاد اما الان خیلی راحت تر درخواست میکنم

    و اما فایل های دانلودی:

    چقدر آگاهی هایی که توی این فایل ها هست غنی و زیاده .من خودم مدتیه شروع کردم فعلا فقط دو دسته بندیش رو تونستم کار کنم که هنوز هم تموم نشده .بعضی وقت ها واقعا تو درکشون میمونم اونقدر که سطحشون و کیفیتشون بالاست و از اونجایی هم که هر چند روز ی بار یک یا چند فایل بهشون اضافه میشه مثل اقیانوسی میمونه که پایانی نداره .

    این فایل ها خاطرات خوش آشنایی من با استاد رو برام مرور میکنه که با چه شوق و ذوقی شب ها و روزها گوش میدادم مینوشتم نکته برداری میکردم دفتر ها پر میکردم و چه حال خوشی رو من با این فایل ها تجربه کردم از خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجیدم دوست داشتم برم به همه بگم که بابا ی همچین جایی هست و چون اوایل آشناییم بود این کار رو هم میکردم تا کم کم متوجه شدم قضیه چیه و نیازی به گفتن من نیست و بقول استاد مسیری که درست باشه خودش راهش رو پیدا میکنه

    الان که سه سال از آشنایی من با استاد میگذره احساس میکنم بیشتر به این فایل ها نیاز دارم چون اون موقع فقط گوش میدادم و الان نیاز دارم که درکشون کنم وبعد هم عمل

    اما صحبت های استاد:

    فردی که باورهای غلط داشته باشه این باورهای غلط باعث ایجاد یک نگرش هایی میشه که فرد رو دچار تنش و اضطراب میکنه و همین تنش و اضطراب ها آرامش رو از فرد میگیره و فردی که آرامش ذهنی نداشته باشه جسمش هم دچار اختلال میشه

    وقتی این آگاهی ها رو با چیزهایی که در مورد دلایل بیماریها گفته میشه مقایسه میکنم متوجه میشم که اگر ما بپذیریم بیماری از درون ما منشا میگیره نه از بیرون چقدر راحت میتونیم فرایند درمان رو طی کنیم بدون ی عامل بیرونی و فقط با کار کردن روی باورها .واقعا اگر با این دید به بیماریها نگاه کنیم دیگه چه نیازی به اینهمه مواد شیمایی هست .وقتی این دیدگاه رو داشته باشم دیگه اینقدر به جسممون و به خودمون ظلم نمیکنیم

    وقتی این دیدگاه رو داشته باشیم دیگه رفتن پیش روانشناس و روانپزشک و پزشک چه معنی داره هر کسی خودش روانشناس و روانپزشک و پزشک خودش میشه

    اما موضوع اینه که بقول استاد افراد خیلی کمی باور میکنن این حرف ها رو که بیماری فقط زاییده ذهن بشره .افراد خیلی کمی باور میکنن که بیماری از درونه نه از سبزی و میوه ای که میخوریم

    خدا رو شکر که در زمره افرادی قرار گرفتیم که به مسیر ایجاد باورهای درست هدایت شدیم و به واسطه ایجاد باور سلامتی همه داریم به نحوی سلامتی رو تجربه میکنیم

    من همین الان دارم نمونه عینی ی مادری رو میبینم که داره خودش رو فدای بچش میکنه و اون هم کسی نیست جز خواهرم .ایشون این چند ماهی که خواهرزادم کلاس اولی شده تمام هم و غمش رو گذاشته روی موضوع درس خوندن بچش و کلی خودش رو محدود کردن از هر لحاظ و از صبح تا شب درگیر اینکار هست و من دارم میبینم که چقدر داره حرص میخوره بابت این موضوع .بعضی وقتاها وسوسه میشم که برم بهش بگم اما حرفهای شما استاد توی ذهنم میاد که تا کسی در مدار درک این مسایل نباشه صحبت کردن فایده نداره البته ایشون دارن دورهایی که من خریدم رو کار میکنن و حتما در زمان مناسب خودشون آمادگی دریافت رو پیدا میکنن

    دارم میبینم زن داداشم رو که یکی از بچه هاش اصلا به درس علاقه ای نداره و داره با زبان بی زبانی میگه من دوست ندارم درس بخونم من عاشق ورزشم من رو ببرید کلاس ورزش ثبت نام کنین اونم بچه ای که ۷ سالشه با این درک و آگاهی و من لذت میبرم از اینکه از همین سن میدونه به چه علاقه داره اما دارم میبینم مامانش رو که چقدر داره خودش رو زجر میده به خاطر اینکه بچش به درس علاقه نداره و چه عواهایی که با این بچه نمیکنه

    و البته دارم میبینم نمونه های دیگه رو در اطرافم که مادرها خیلی بی خیال هستن و دارن از زندگیشون لذت میبرن و خودشون رو درگیر بچه هاشون نمیکنن .یعنی هر دو مدلش هست که البته مدل بی خیالش کمتر هست .

    خدا رو شکر که من این آگاهی ها رو دارم کسب میکنم تا در زندگی آینده خودم بتونم ازشون استفاده کنم و این حس مسئولیت پذیری بیش از حد رو نداشته باشم

    بله استاد عزیزم الان بدن من دقیقا معیار و فاکتور حال خوب و بد منه .به محض اینکه ی ذره حالم بد میشه معدم رفلاکس میده یا سینوس های سرم درد میگیره و میفهمم که حسه بد شده .

    دوست عزیزم زینب جان از شمال و گیلان صحبتش رو شروع میکنه جایی که من دوست دارم زندگی کردن رو توش تجربه کنم و با شنیدن اسم شمال و گیلان حس خوبی بهم دست داد

    و از حس اطمینانش برای صحبت کردن هم لذت بردم که بیانگر خالق بودن و داشتن احساس خوب برای خلق اتفاقات خوبه

    چقدر خوبه که پدر و دختری توی ی مسیر هستین اونم ی مسیر درست مسیر خودشناسی و خداشناسی همین لذت مسیر رو بیشتر میکنه

    ی نکته ی خیلی خوبی رو زینب جان اشاره کردن و اونم اینه که بعضی افراد ذاتا توی ی سری چیزها خوبن یا توی خونواده ای بزرگ میشن که کلا اینجوری هستن و بنابراین توی اون زمینه کمتر مشکل دارن مثل خود زینب خانم که توی عزت نفس خیلی مشکل نداشتن برعکس من که توی خونواده ای بزرگ شدم که عزت نفس توش صفر بود

    اما بهرحال همون فرد ممکنه توی ی زمینه دیگه ای باوهاری محدود کننده داشته باشه و این همون نکته ایه که استاد بارها بهش اشاره کردن که توی جریان تغییر و کار کردن روی باورها ما نباید خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم چون هر کسی با توجه به بک گراندش رشد و پیشرفتش با بقیه فرق میکنه و این اون نکته ای هستش که من باید بارها بخودم یادآوریش کنم که پیشرفت خودم رو با خودم مقایسه کنم

    من الان میتونم بگم که با دوره عزت نفس خیلی نسبت به قبل خودم پیشرفت کردم و این یعنی من دارم خوب پیش میرم

    چقدر خوبه که اینقدر شناخت داشتین از خودتون حتی قبل از اومدن به این مسیر توی زمینه عزت نفس زینب جان

    و منطقی کردن خواسته ها و پیدا کردن الگوها همون نکته ی مهمی که استاد توی دوره دوازده قدم خیلی خوب توضیحش دادن که ایجاد باور باید با منطقی کردن رخ بده چون ذهن رو باد هوا چیزی رو قبول نمیکنه ذهن رو فقط با فکت با واقعیت میشه مدیریتش کرد

    و نکته ی دیگه ای که باز هم استاد توی دوره ی کسب و کار شخصی خیلی خوب توضیحش میدن که زمانی که فرد میفهمه به چی علاقه داره بعدش باید بره و توی اون زمینه آموزش ببینه و مهارت کسب کنه همون چیزی که زینب جان بدرستی رعایتش کردن

    بله زینب جان قدم اول جلسه سوم و چهارم همون موضوع نمایشگاهه که استاد در مورد قیمت تابلوها صحبت میکنن و از از ما میخوان که با توجه به اونا باور فراوانی رو در ذهن خودمون ایجاد کنیم نمونه های عینی که وجود داره در مورد پول ساختن از هنر چیزی که خیلی ها باورش ندارن حتی خود من هم تا قبل از اون نمیدونستم که مردم حاضرن برای ی تابلو اینقدر پول بدن

    و اون نکته که ما ی کاری رو شروع نمیکنیم چون فکر میکنیم باید کامل و بی نقص باشیم توی اون مورد تا کارمون رو شروع کنیم که خود این ریشه در کمالگرایی داره که اگر این نوع تفکر ادامه دار باشه فرد رو از حرکت باز میداره اما زنیب جان تونستن با کمک گرفتن از آگاهی های استاد قدم اول رو بردارن و استارت کار رو زدن

    تحسین میکنم شما زینب جان رو که عشق و علاقت رو پیدا کردی و بعدش شروع کردی به ساختن باورهای درست و همون چیزی که استاد توی جلسه ششم قدم اول میگن در مورد هدفگزاری ترکیب پشن و باورهای درست نتیجه ی طبیعیش میشه جریان ثروت در مورد شما اتفاق افتاد چون لاجرم باید اتفاق بیفته و راهی بجز این نیست

    تکرار تکرار و تکرار گوش دادن به فایل ها و البته باورسازی و عمل کردن رمز موفقیته همه ی بچه هاست از جمله زینب جان

    و نکته ی خیلی خیلی مهم توی کسب و کار که استاد بهش اشاره میکنن در دوره دوازده قدم و دوره کسب و کار :

    وقتی با کار کردن روی خودمون ایده ای بهمون گفته میشه البته ایده ای که با شرایط الانمون قابل اجرا س و نیاز به عامل بیرونی نداره فقط نیاز به کم ایمان بیشتر یکم شجاعت بیشتر داره ما باید بند کفش هامون رو سفت کنیم و حرکت کنیم و قدم اول رو بر داریم قدم های بعدی توی طول مسیر بهمون گفته میشه

    کسی که در چنین شرایطی اقدام میکنه یعنی ایمان داره

    و اینکه قرض گرفتن و وام گرفتن برای شروع کسب کار باید خط قرمزمون باشه چون اینا یعنی تکامله هنوز طی نشده

    و باز هم مرور مباحث قدم اول که باوری که به اقدام نرسه به شجاعت نرسه یعنی هنوز ساخته نشده وقتی ما اقدام میکنیم و حرکت میکنیم اونوقته که باوره ساخته شده

    و همین الان این چند بیت شعر بهم الهام شد در خصوص صحبت های پایانی استاد که :

    اگر در مسیر تغییر باوری

    و نشانت میدهد ایزد دری

    به پا خیز و هی دست دست نکن

    به وام و به قرضی دلت خوش مکن

    چو برداری آن گام اول سریع

    قدم ها ی بعدی می شود مشتریت

    سپاسگزارم استاد و دوستان خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    سلام نفیسه جان عزیز.سپاسگزارم دوست خوبم. خدا رو شکر که لذت بردین. راستش این توانایی شعر گفتن رو من از خیلی وقت پیش داشتم اما خیلی برام جدی نبود و بهش اهمیت نمیدادم تا زمانیکه سریال زندگی در بهشت شروع شد و با دیدن بعضی از قسمت ها بهم گفته میشد در قالب شعر بنویسشون و از اونجا بود که من فهمیدم توانایی گفتن شعر بلند رو هم دارم چون قبلا در حد دوبیتی میگفتم و از اون زمان دارم بعضی وقتها مینویسم .نمیدونم شاید اشاعه قوانین از طریق شعر و قرآن اون رسالتی باشه که من باید انجامش بدم هنوز مطمان نیستم چون هنوز رسالتم رو پیدا نکردم ولی این موضوع یعنی اشاعه توحید و قوانین از طریق شعر به ذهنم خطور کرده .بازم سپاسگزارم که وقت گذاشتین و کامنت من رو خوندین .کامنت های شما دوستان الهی ام هم مسیر رو برای من هموارتر میکنه

    الهی که به هر چی میخوای به لطف الله مهربان برسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    سلام دوست خوبم فرنگیس جان .نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم چون امروز در شرایطی بودم که نیاز به این مواردی داشتم که خودم مدتها پیش نوشته بودم .چقدر به این آگاهی ها نیاز داشتم که خداوند از طریق شما که دستش هستین من رو هدایت کرد به خوندنشون و چقدر انرژی گرفتم . توی کامنت خودم هم به رسالتم اشاره کردم که همین چند روز پیش توی فایل نشانه من خداوند باز هم بهش اشاره کرد و دقیقا شعر و نوشتن رو توی کامنت یکی از بچه ها به عنوان رسالتم بهم نشون داد . خدا رو شکر سپاسگزارم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: