گفتگو با دوستان 47 | خساست در خرج کانون توجه

سلام خدمت دوستان و استاد و مریم جان عزیز

استاد عاشقتونم

استاد منم مثل لقمان عزیز خیلییییی از شما درس ها آموختم

خیلی نسبت ب نظر مردم کم اهمیت شدم و بیشتر دنبال راحتی و رضایت نظر خودم هستم

البته خیلییییی جا دارم برای بهتر شدن

حتی تا همین چند وقت پیش هم دنبال رضایت دیگران بودم

نمونش: مادر شوهرم خیلی رو حجاب و ظاهر من حساسیت نشون میداد و همیشه سعی داشت منو ب چیزی ک خودش دوست داره تبدیل کنه و جوری خودش و اقوامش دوست دارن من ظاهرم و حفظ کنم و پوشش داشته باشم و برعکس من خیلیییی دوست داشتم ک همیشه با لباس های راحتی تر پوشش آزاد تر باشم

هر بار ک با من صحبت می‌کرد من برای جلب رضایتش کنارشون ک بودم طبق خاسته اونا پوشش داشتم ک ناراحت نشن و همیشه ام از این موضوع ناراحت بودم ک چرا همش دنبال تغییر دادن من هستن و من اینجوری راحتم ولی بخاطر اینکه ناراحت نشن همیشه این ظاهر سنگین و سخت و ب خودم می‌گرفتم

تا اینکه جدیدا خیلییییی بهتر شدم و دیگه حتی بهم میگه ک لباست مناسب نیست و از این حرفا فقط لبخند میزنم و حرفی نمی‌زنم یا میگم ن خوبه خودم راضیم

میخام بگم ک الان خیلی راحت تر زندگی میکنم خیلی با پوششی ک خودم علاقه دارم هر جایی ظاهر میشم و دیگه اهمیت نمیدم ک دیگران دوست دارن یا ن و خیلی تو اعتماد ب نفس من تاثیر گذاشته این موضوع دنیا ممنونم ازتون استاد جانم

استاد من خودم با همسر و اطرافیانم ی وقتایی ک عصبی میشم خیلی بد صحبت میکنم و انتقادات بدی میکنم ازشون همیشه از این رفتار زنندم عاجز بودم و هستم و ی سر تو یکی از بحثام با همسرم بهم گفت اگه یکی از حرفا و رفتار های خودت و با خودت انجام بدم دلت می‌شکنه و میفهمی ک چقدر ادمو میرنجونی . اون حرف خیلی روم تاثیر گذاشت و خیلی رفتارم تو عصبانیت بهبود پیدا کرده وقتی بهش فکر میکنم ک اگه یکی این حرفارو ب خودم بزنه چ واکنشی دارم متوجه میشم ک واقعا این شخصیت خیلی بد و زننده ای هستش

و من اینو از تضاد هایی ک بهش برخورد داشتم متوجه شدم

دوستان تضاد واقعا عالیه اگه ب دید پیشرفت و مشخص شدن خاسته بهش نگاه کنیم میتونیم بیشترین درس و نهایت استفاده رو از بهره ببریم

از خداوند هدایت میخام بابت بهبود بهتر این شخصیتم هدایتم کنه

ب امید بهبود شخصیتی بهتر برای همه دوستان