گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • توحید یعنی: باور کردن نیرویی که همواره در دسترس ماست و زندگی ما را رهبری می کند؛
  • شما وقتی هدایت می شوی که تسلیم این نیرو می شوی و اجازه می دهی؛
  • “هدایت”، با ” اجبار و مقاومت کردن” بیگانه است؛ 
  • هدایت، با “تسلیم و اجازه دادن”، همنشین است؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

213 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا و صدیقه» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خدای یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و تمامی دوستان آگاهم

    امروز تا عصر یه حسی قند تو دلم آب کرده بود که زهرا یه سورپرایز امروز تو سایت منتظرته و ذوق عجیبی تو دلم انداخته بود.عصر که اومدم و فایل رو دانلود کردم وقتی دیدم فایل 13 دقیقه و خورده ایه گفتم چقدر کمه این فایل آخه! اما وقتی گوش دادم اندازه تمام ثانیه ها و لحظه های زندگیم برام حرف داشت …از صحبتهای المیرای عزیز تا صحبتهای فوق العاده اگاهی بخش استاد که واقعا همون سورپرایزی بود که همش بیرون که بودم میگفت بدو زودتر برو که قراره کلی خوشحالتر بشی و کلی اگاه تر.استاد این حرفهاتون رو این مدتی که دارم اموزشهاتون رو دنبال میکنم و مخصوصا و مخصوصا این 6 ماه اخیر و قدم یک با تمام پوست و جون و استخونم دارم حس میکنم.دقیقا مثال من بود در زمان شروع آموزشها که فکر میکردم همونطور که برنامه ریزی کردم میشه.مخصوصا وقتی قدم یک رو شروع کردم و تمام توان در حال حاضرم رو به کار گرفتم و جهاد پولادین خودم رو در به کار بستن آموزشها خیلی از نتایجی که خواستم حتی فراتر و زیبا تر از تصورم پیش اومد و نتایج مالی فعلا نشده نجواها میومد که مسیرت اشتباهه دیدی دیدی زهرا امسیرت اشتباهه! اما ذهنم رو کنترل میکردم چون منطق های زیادی داشتم که جلوش بزارم زمانهایی که حتی نا اگاهانه قانون رو استفاده کرده بودم و نتایج فوق العاده ای گرفته بودم. تو این 6 ماه تو چالشهای زیادی قرار گرفتم ولی فهمیدم تمام تک به تکشون از من یه زهرای زیباتر و اروم تر و خداگونه تر و سپاسگذار تر و پخته تر ساخت.انقدری که هیچوقت فکرشم نمیکردم مسواک داشتن انقدرررررررر شیرین باشه و نعمت بزرگی باشه و بابت یه مسواک یه مداد یه شارژ 2 تمنی برای گوشی انقدر خدا رو سپاسگذار باشم.هیچوقت فکرشم نمیکردم یه روزی حتی ته مداد هایی که این دو سال از تمریناتم نگه داشتم انقدر خدا رو بهم یاد آوری کنن و انقدر مهم بوده باشن و انقدر نعمت بزرگ .خونه و روستایی که همیشه ازش فراری بودم انقدر زیبا و گرم و دوست داشتنی باشه.پدرو مادرم انقدر بی نهایت خوب باشن .وقتی برگشتم روستا فکرشم نمیکردم یه روزی برم پدرم رو سر زمینها و کارهای سنگین کشاورزی ببینم که تازه بفهمم هزینه اون همه ناز و نعمت من از کجا میومده و مهمتر اینکه بفهمم زهرا پدر تو و اطرافیانت هیچ وظیفه ای هیچ وظیفه ای در قبالت ندارن انقدر شاید عاشقشون نمیشدم. شاید اگه شرایط مالی زودتر فراهم میشد من انقدر پیش خانوادم نبودم که انقدر واقعی بشناسمشون و دوسشون داشته باشم.امروز برای اولین بار تو کل عمرم پاییز باغمون رو دیدم شاید اگه به ظاهر تضاد ها نبود من اینجا نبودم که امروز با قدرت تو تنهایی برم تو باغمون با ارامش از درختا و رنگای پاییزیشون طراحی کنم ارزویی که از سنین کم تا الان تو دلم مونده بود انقدر زیبا اجابت بشه.انقدر در صلح باشم با خودم و دنیا که سگای به ظاهر ولگرد و وحشی به جای حمله به من یا حتی ترسوندنم به زیبایی ازم حتی مراقبت میکنن.خیییلی دوستون دارم استاد عزیزم و خدا رو خیلی خیلی بابت وجودتون و اموزشها و اگاهی هایی که بهمون میدین سپاسگذارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: