گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-25 05:31:312024-04-27 08:15:02گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 149 فصل پنجم
دقیقا بعد اینکه فایل تموم شد استاد عزیزم اینقدر حسم خوب بود اینقدر داشتم به موضوعاتی که تو فایل مطرح شده بود فکر میکردم که ده دقیقه هم نشد یه خبر بسیار خوب دریافت کردم یعنی هم دیشب با خواهرم داشتیم راجع به کارهای جدید که میخواستیم شروع کنیم صحبت میکردیم هم از صبح فرکانسش و فرستادم هم اینکه داشتم با خودم میگفتم برای شروع باید یسری وسیله بخرم اما خب پولش چی؟؟ بعد رها کردم و بعد ده دقیقه گوش دادن فایل یه نفر بهم گفت اگه خواستی وسایل و مواد کارت و تهیه کنی من پولش و بهت میدم نمیدونستم چیجوری خوشحالی کنم البته اینقدر مات و مبهوت خداوند بودم اینقدر داشتم به قانون فکر میکردم همون لحظه رفتم به خواهرم گفتم و باهم کلی خوشحال شدیم و قانون و تایید کردیم گفتش من دارم روی عزت نفس کار میکنم و نشانه هاش و دریافت میکنم تو رو ثروت چقدر جالب و البته اللهی
خدااایا شکرت
حالا موضوعاتی که ازین فایل برداشت کردم و نوشتم :
* بهترین هدیه و بهترین نعمت خداوند زیباترین و بهترین حاله
مجدد با خواهرم که صحبت میکردیم و من هرروز خدا رو بابت داشتنش و هم مسیر و هم فرکانس بودنش شکر میکنم واقعا نعمت بزرگیه داشتیم میگفتیم هرکسی که تو سایته و روی خودش کار کرده محاله ممکنه حداقل به یه جنبه ای از قانون نرسیده باشه یسری ها تو جنبه روابط، یسری ها ثروت، یسری ها آرامش و سلامتی یسری ها هم در تلاش برای داشتن تمام جوانب مثل استاد عزیز شایدم بیشتر از ایشون و این حس بهترین حس دنیاست دیدن نتایج بقیه و سپاسگزاریشون و تایید و ادامه دادن و حتی نتایج خودمون
* حتی خود خدا هم در قرآن اشاره کرده به اینکه غمگین نباشید تو تقریبا 34 آیه حتی اگه 1بارم گفته بود پس مهمه و اینکه ما اینهمه سال جور دیگه ای اموزش دادیم رفتار کردیم تقلید کردیم و تحقیق نکردیم که بابا جان کی و کجای قران گفته اندوهگین باشی اشک بریزی حزن داشته باشی یعنی به خدا نزدیکی ؟؟؟؟ اینا رو به خودم میگم که چرا یکبارم راجع بهش تحقیق نکردم
* ما اگه بتونیم در زمانهای بیشتری احساس خوب در خودمون ایجاد کنیم تو دنیای مادی بهشت و تجربه میکنیم مخصوصا در شرایط بد چون تو شرایط خوب که خوبه ما احساسمون بد نمیشه شرایط بده که با وجودش ما میتونیم حتی اون لحظه هم احساسمون و خوب نگه داریم
* آیه قرآنی : اگر شما سپاسگزار باشید شما را می افزاییم
* با تغییر فرکانس میتونیم اتفاقات 1ثانیه بعدمون هم تغییر بدیم
* اگه ما میتونستیم در تمام موارد در بهترین احساس ممکن باشیم زندگیمون در بالاترین کیفیت ممکن بود
* وقتی حالت خوبه و در شرایط بد بتونی حالتو خوب نگه داری نعمت ها از در و دیوار وارد زندگیت میشه
* وقتی اتفاق به ظاهر بد میفته میتونی بگی که من تجربه کردم بزرگ شدم و یاد گرفتم چون تو این شرایط هست که تو میشینی فکر میکنی و با خودت بگو چه درسی من باید یاد بگیرم؟
خدایا شکرت ازین فایل بینظیر ازینکه در مدار شنیدن و درک این آگاهی ها هستم که بتونم تو عمل ازش استفاده کنم استاد عزیز و دوست داشتنی من خیلی خیلی ازتون ممنونم و دلمم برای شما و مریم جان کلی تنگ شده بوس بهتون
بنام الله یکتا
سلام
احساس خوب =اتفاقات خوب
به حق که حفظ خاکریز نگه داشتن احساس خوب خیلی اراده و تجهیزات میخواد
اگه یه ذره عقب نشینی کنی …باختی
من عصریکه داشتم فایل رو نگاه میکردم گفتم …خب خداروشکر که من نود درصد میتونم احساسم و خوب نگه دارم….نمیدونم چرا….ولی چند ساعت بعدش رفتم توی یه چالش
شاید خدا میخواست که من خودم رو بهتر بشناسم
رفتن تو چالش همان و ….کنترل نکردن احساس و از دست رفتن احساس خوب همان
اخه استاد شما فرمودید که من اصلا ادعا نمیکنم که اگه من بودم که قبض رو میدیدم …سکته نمیکردم
من با خودم گفتم «چقدر تواضع!!!!
معلومه که شما میتونی احساست رو کنترل کنی…منکه دانشجوی شما هستم ،میتونم…باز شما ادعا نمیکنی که بتونی»
تازه خودم و جای اون اقا تصور کردم که قبض و دیدم و گفتم …خدا خودش درستش میکنه و جور میشه
ولی بعدش خدا….
گوشم و پیچید و گفت….
ادعا میکنی که میتونی؟؟!!!
باشه….
بیا تو نکته ضعف های خودت احساست و خوب نگه دار …اگه هنر داری
و من باختم و نتونستم احساسم و خوب نگه دارم
خدایا منو ببخش
خدایا ازت هدایت میخوام
خدایا همه ی ما رو به بهترین وجه ممکن به تمام خواسته هامون برسون
خدایا شکرت
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ ﴿9﴾
و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از وى سلب کنیم قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ
و اگر پس از محنتى که به او رسیده نعمتى به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد بى گمان او شادمان و
فخرفروش است
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ
مگر کسانى که شکیبایى ورزیده و کارهاى شایسته کرده اند [که] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود
سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی
در مورد این آیات نکته ای رو لازم دونستم برای خودم متذکر بشم تا هر وقت این متنو میخونم فراموشم نشه و ردپای من
باشه در این کانال بی نظیر… تفاوت لذت حقیقی و مجازی!! تا حالا بهش فکر کردید؟ اینکه لذت میتونه اصالت داشته باشه
یا یه شرطی سازی فریبنده باشه؟ چرا خداوند هر دو مدل واکنش انسان رو نفی میکنه چه خوشی موقع نعمت چه غم موقع
نقمت و گرفتاری؟ یادمه اکهارت توله خیلی خوب این موضوع رو باز کرده بود… و خود استاد وقتی در مورد حال خوبشون
حتی زمانی که چیزی نداشتن… ببینید یکسری عوامل محرک وجود دارن که مغز از طریق یکسری هورمون ایجاد میکنه و
اگه انسان به اون محرک ها پاسخ بده مغز از طریق ریختن هورمون توسط غده های درون ریز احساس شعفی دروغین
به انسان میده که انسان احساس شادی و شعف میکنه اما همش جادو جمبل مغزه و اصالتی نداره… یعنی اگه مثلا غده
هیپوفیز مغز در ترشح پپتید دچار مشکل بشه ماها از خوردن چلوکباب سلطانی هم لذتی نمیبریم… یعنی چه تحریک به
انجام کارهایی که مغز ما رو براشون شرطی کرده و چه لذت بعد از انجام اون کار همش کار مغزه و البته لازمه و در جهت
تکامل ماست… اما این لذت ها اصالت نداره و فقط ما رو هول میده برای بقای جسم… حتی بوهایی که استشمام میکنیم
لذتشو مغز برامون تعریف میکنه… مثلا بیماری فانتوسمی باعث میشه انسان بوهایی رو احساس کنه که اصلا ماده ایجاد
کنندش وجود خارجی نداره.. حتی لذت جنسی هم شرطی سازی مغزیه… از اینجا شرطی سازی ها شروع میشه تا اونجا که
آقا من به فلان پست برسم خوشحالم!!! و وقتی میرسیم کمی باهاش شادی میکنیم و بعدش تمام!! البته این شرطی سازی ها
باید باشه و میشه حتی مدیریتشون کرد مثل اونجا که استاد فرمودن واس لاغر شدن با اهرم رنج و لذت از غذا متنفر شده
بودن… حالا ارتباط این مطالب با آیات ابتدا چیه؟ خیلی خلاصه عرض کنم… رسیدن ها و نرسیدن ها خودش حامل لذت
خاصی نیست و ما رو رشد نمیده که وقتی برسیم شاد شیم یا نرسیم غمگین… خدا میفرماید بندگان مومن که عمل صالح
انجام میدن از این پروسه مستثنی هستند… البته من نمیخوام بگم از موفقیت های این چنینی لذت نبریم نه … بلکه میخوام
بگم این ها نباید اصل باشه… بلکه پروسه ای که ما رو تکامل میده و در نهایت به اینها میرسیم باید مد نظر باشه…
بندگان صالح به این اتفاقات فقط برای اصلاح نفسشون و بازخورد گرفتن نگاه میکنن… خوب پس لذت حقیقی کجای داستانه
وقتی انسان تکامل پیدا میکنه و درکش از خداوند عمیق تر میشه حالش عالی تر میشه و احساسش خوب تر میشه… این
احساس خوب که ناشی از مقام قرب هستش یه تفاوتی با اون شرطی شدن ها داره… شرطی شدن ها همیشه ضد داره
و محصول مغزه… اما احساس شعف و حال خوبی که از درون تراوش میکنه ضد نداره…یعنی یا هست یا نیست… اما
شرطی شدنها ضد داره… گرسنگی و سیری… عشق و نفرت (تفاوت عشق حقیقی و شرطی شدن برای یه شخص خاص)
احساسات کاذب به یه موضوعی در بیرون گره خورده که عامل ایجادشه… اما شعف درونی بیدلیله و وقتی میره رنجی ایجاد
نمیکنه… مثل مواد مخدر نیست که اگه بود لذت ببری و اگه نبود درد بکشی… خواستم بگم لذت واقعی در تمام لحظاتیه که
ما آگاهانه از زندگیمون لذت میبریم و بر اثر شرطی سازی های ذهن به گذشته و آینده پرتاب نمیشیم…
یاد نامه دکتر سعید مهرپور به همسر مرحومشون افتادم… به عنوان حسن ختام متنشو اینجا میزارم… واقعا لذت حقیقی در
تمام این لحظات در جریانه و در گرو رسیدن به چیزی و یا جایی نیست و وقتی انسان این لذت آگاهی و تنفس در هوای
خداوند رو میچشه همیشه حالش عالیه و اون چیزهایی هم که دنبالشونه به طور طبیعی و راحت به دست میاد…
——-
مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است، رسیده ام.
پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رئیس! اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم، این که همه
این ها را که برشمردم، پس بدهم و در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجانی چای با هم بنوشیم و
این بار قول می دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم.
مریم عزیزم؛ این روزها جوان ترها آن چنان برای پیشرفت عجله دارند که نگاهِ مادر، نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی بینند و
برای رسیدنِ هر چه سریع تر به قله، بسیاری را در دامنه جا می گذارند. مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب هایی که صحبتِ تو را نمی شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.
مریم جان، بگذار جوان ترها را نصیحتی کنم: در بالای قله ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی
شماست…
149مین ردپاتوی مدارخودشناسی وخداشناسی ازکلام خدادرقرآن توسط دویارودوست مهربان قدمت دار.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به 3استادگرانقدرخودم که آنچه دروجودمن خفته ونهفته بودوهست رابرام از اعماق وجودم زنده وشکوفامیکنند.
سیداستادمحمدعرشیانفر،که اولین ناجی مرا باقانون آشناکرد.
من شبهابالالایی استاد عرشیانفر تاصبح گوشی روشن زیرسرم میخوابم وصبح تاازسخنان استادعرشیانفرواستادعباسمنش روحم جون نگیره از زیرپتوبیرون نمیام حالاساعت12ظهرهم باشه من بایدروح وذهنم شارژبشه بعدبلندمیشم!!!!!!
سیدجانان استادعباسمنش،واستادخوش سلیقه مریم جون که به عنوان شاگرداول کلاس درسهایی راکه ازاستادجان شنیده به صورت دوره برای مابه تصویرکشیده !!!!!!!!!!!!!
استاداگه سخنان وتجارب کسی دیگری رومیخواست برای من بگی وبه گوشم فروکنی تامنوآدم میکردی خودت ازخط خداشناسی میرفتی به جاده خاکی!ولی تجارب خودت را خیلی راحت به من حالی میکنی متشکرم.دمت گرم.
خُب خدایا حالاتوبه من آموزش بده که چگونه ازاین همه نعمت وثروت توراسپاسگذاری کنم!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
که چنین شاگردهای بزرگی درکلاس عشق وعاشقی پرورش داده ای .
وچگونه ازاین استادهای روشنفکرم تشکرکنم؟!
که تجربه ی زندگانی خودشون رو،که تجربه کردن به سادگی میان براماتعریف میکنن!!!!!!!!!
که میشه تمرین برای ماوپیشرفت ماوثروت سازی برای جمع ازاستادوتااون دانشجویی که تازه واردکلاس شده البته،البته،البته به شرط باورکردن حرفهای استاد،باوربه خودمون،باوربه خداوشاه کلیدطلایی روبرداریم!
برای تمام خواسته هااجراکنیم .قدمهای تکاملی همراه ،بااحساس عالی ،حالابگویاعلی قدم بردار که توموفقی انشاالله آره توکه این دلنوشته رومیخونی آماده ترازبقیه هستی.
چون منم اگه بگم مثل خودت شایدهم بدتربودم درست گفتم.
خوب جایی اومدی بهشته هرکسی توی غرفه ی خودش نتیجه اش رابه اندازه ی باورهاش گرفته به صورت دلنوشته به ثبت میرسونه واستادوعوامل پشت صحنه به مااطلاع رسانی میکنند دم همشون گرم.
یک خاطره ازقبض:حدوداًسال 71یا72بودقبض آب امدبرای ماوصاحب خانه به صورت شراکت!مبلغ 10تومان یعنی(10تاتک تومانی)به عزیزدلم نشون دادم گفتم قبضِ آب اومده .پرسیدچند؟!
من هیچی نگفتم فقط نشونش دادم!بنده خداخودش خواند100تومان!!!!
منم هیچی نگفتم!!!چون به ریال نوشته بود100ریال!!!!!!!
بعد100تومان ازش گرفتم 5تومان دادم به صاحب خانه 95تومان برای خودم ماند!!!!!خخخخخخ بازهمون پول روتوی همین زندگی خرج کردم وخوشحال بودم 95تومان دارم!!!!!بعدبراش تعریف کردم!!!!!!!!!!!!!!
گفت :ناقُلابه من کلک زدی!!!خخخخخخخخخخخ کلی خندیدیم وشدیک خاطره خدایاشکرت.
یک اتفاق برای مایعنی منوخواهرم افتاد واقعابدبود!!!!!!دهه ی 70بود.حدواًسال شاید74دقیقایادم نیست یک زمین100متری به چه ذوق وشوق باخواهرم که مجردبود،خریدیم.
بافروش قالی که ازجهازم بودحتی روغن نباتی که اون زمان باکوپن میدادند چندتاروغن فروختیم بالاخره زمین روخریدیم!!!!!
زمین ازمحلی که زندگی میکردیم دوربودهرچندوقت یکبارباخواهرم وعزیزدلم میرفتیم خبرمیگرفتیم.همسایه ی کناری میگفت: بیاین درست کنین، ماهم تنهایم والی آخر!!!!بعدازشایدیکسال که گذشت رفتیم زنگ زدیم ازهمسایه خبربگیریم یک وقت اومدبیرون بادخترش یک پاواستادن گفتن شماکی هستین!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدم گفتن این زمین مال ماست قولنامه داریم!!!!!!!!!
پاسگاه ودادگاه ماهم که قانون بلدنبودیم بلاخره کاغذدست نویس خانگی آوردوگفتندشاهددارن ازبزرگان محلی امضاءکردن!!!!!!!!
ماهم که چندتاقولنامه پشت به پشت هم داشتیم ودونفرقبل ازماهم که فروشنده بودن به دادگاه براشهادت اومدن نمیدونم چی شدکه کلادادگاه گفت این خانم تاریخ کاغذدست نویسش ازشماجلوترِ!!!!!
این ومیخوام بگم هروقت مابه دادگاه یاپاسگاه میرفتیم اونقدباخواهرم میخندیدیم که بایدزیربغلهای مارومیگرفتند!!!!!الان یادم آمد ازخنده روده بُرشدم!!!!
کلابعضی وقتهاکه استرس واردمون میشداونقدمیخندیدیم غش میشدیم ازخنده!!!!!
خواهرم مریض بودخدابیامرزپدرم بردش درمانگاه آمپول بزنن تاچشمش به آمپول میفته ازبس که میخنده درمونگاه رو،روی سرش میگیره بعدازآمپول هم بیحال وبی هوش میشه که دکترمیادروسرش!!!!!!
الان هم همون طوربرای آمپول یاحجامت کردن میخنده!!!!!!
خودمم تاچندسال پیش برای آمپول تزریقم کنن خیلی میخندیدم به تزریقات میگفتم نیاجلوتاخندم تموم بشه!!!!خوب که میخندیدم میگفتم حالابیا!!!بازشروع میکردم ازموقع آمپول میزدن کلی زمان میبرد وهمه میخندیدن اگه خواهرم روهم میشناختن میپرسیدن شماخواهرفلانی هستی میگفتم: آره خُب خندشون میگرفت!!!!
خاطره ی بعدی :بنده ازموتورسواری میترسم ازاول که سوارمیشم تامقصدکه میرسم ازبس که میخندم خسته میشم. برسم مقصدازکت وکول افتادم درد،دل میشم!!!!!
چه مسیرکوتاه باشه؟؟؟!!! چی مسیرطولانی ؟؟؟؟!¡!!!!!!!
اونقدرخنده دارم تابرسم به مقصدیعنی واقعاهمینجوری ام تمیتونم خودمو روی موتورکنترل کنم فقط خنده!!!!
عاشقتونم ازاینکه این لایوهاروخداتوسط دواستادعزیزم که ازاعماق وجودم صحبت میکنند وکل زندگی ماهم همینطورکه استادعباسمنش میگن به ماهم بدون هیچ آگاهی گذشت اگه خندیدیم چه میدونستیم احساس خوب آورده اتفاقات خوب آورده؟!
نه !فکرمیکردیم زندگی همینه!!!!!!!
اگه حرفهای مادرمنوکسی بودمثل استادخُب همه روبه صورت اتفاقات وتجارب زندگی به فایل درمیآورد ومامتوجه میشدیم که فرکانس چیه؟؟!!!!
خالق زندگی ماکیه!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالامیفهمم چه فرصتها رابه (؟؟؟؟؟!!!!!)دادیم ورفت خدایاکمکمان کن که بقیه راباآگاهی استفاده کنیم وبدانیم لذت زندگی یعنی چه!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
من ازبچگی خیلی دوست داشتم بدونم خداچه جورآدمی هست!!!؟؟؟؟.بعدمرگ چی میشه !!!!؟؟؟؟توقبرچکارکنیم مادرمیترسم!!!!؟؟؟
همش میگفتم: خدایاقبل ازپدرومادرم بمیرم که شب روی قبرم بخوابن!!!!تمام سوالهابه صورت ترس توی ذهنم رخنه کرد!!!!!مادرم میگفت:خدانکنه ننه جان داغ اولادسخته!!!!!!
الان صحبتهای استادای عزیزم که قرآن روبرام میگن وبرنامه ی استادموزون روکه نگاه میکنم ازاعماق وجودم همون تَهِ وجودم نمیدونم کجاست!!!؟؟وچه جوری بیان کنم اینهابرام گفته میشه!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
فکرکنم سال97باخواهرودخترخواهرم وعزیزدلم رفتیم شمال که 99صدم٪بوددرحال غرق شدن بودیم که خدادرابعادیک دست قوی منوهُل دادبه سمت ساحل خودم شناکردم اومدم جلوبعدهم یک آقایی ازساحل آمدتوی آب دستموگرفت بردکنارساحل وهمون دستی که منوهُل دادخواهرم ودخترش روزیربغل زدبردکنارواین نجات دادن مابرای این بودکه خدابرای من ناجی شده جواب سوالاتم رابه دست بیارم.
همین غرق شدنمون هم که 4تااکیپ آمبولانس آمدبرای ماوکمی اونطرفترازماهم نیازبه آمبولانس بودنرفتن گفتن به مااعلام شده که به این محل اعزام شویم چون توی مُتِلِ کلی همکاربودیم وعزیزدلم رومیشناختن چندنفرتماس به اورژانس داشتن وهمه هم آدرس ماروداشتن اولین آمبولانس که رسیدحال خواهرم خیلی خراب شد .ماروبردن بیمارستان توراه اون آقایک سوالاتی ازمن میپرسیدجواب میدادم بعدخندمون گرفت!!آقاپرسیدمنومسخره میکنیدگفتم نه!!خوب ازاسترس بازمنودخترخواهرم خندمون گرفته بودولی خواهرم دیگه رمق خنده نداشت هرچی آمپول وسرم خوردهیچ عکس العملی نداشت.
من نمیدانم که بقیه ازبرنامه های استاد موزون چه برداشتی دارن؟!نظرهمه محترمه ولی من باهربرنامه لذتم بیشترمیشه برای اعزام با کاروان بازگشت به سوی ملاقات باخدا.
امروزمتوجه شدم که اون زمین اصلا به صلاح منوبچه های من نبوده چون محله ی بی فرهنگی بودهمه زیرصفربودن امروزمیگم خدایاسپاسگذارم که اون زمین رفت جایی که میبود.
والان من که ازنجات یافتن ازدریاخوشحالم اگه ازخواهرم بپرسی شایدجواب دیگری بده!!!!
خدایا شکرت که بازهم غریق نجاتم شدی ومرابه اقیانوس آگاهی هدایت کردی.
الهی هرکس به ماکلامی می آموزدخدایاتومستقیم نعمت دنیاوآخرتت رابه آنهافزونی بخش آمین.
به نام هدایت الله
سلام خدمت خواهر عزیزم لیلا دوست ارزشمند و توحیدی وفعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما میتوانم حس کنم ولذت ببرم
آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود داشته باشید
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
استاد عزیزم بهترین استاد جهان استاد عباسمنش دوستون دارم و ممنونم بخاطر این لایو که من انلاین بودم و چقدررررررر اگاهی در این لایو بود. انقدر زیاد که گاهی میخواستم اشک بریزم از حس خوب و بیشتر اگاه شدنم. چقدر قسمت های اخر که درباره اعتماد صحبت کردید رو درک میکردم چون من بار ها و بار ها بعد از اعتمادم به خدا، معجزه دیدم. بعد از اینکه به یک بیماری لاعلاج مبتلا شدم، به خودم گفتم فکر کردی اعتماد فقط برای روز های خوبه؟ که همه چیز بل بلبل باشه و تو بگی من به خدا اعتماد دارم؟ جوری به خدا اعتماد کردم که کم کم فکر بیماری از ذهنم اومد بیرون و میخوام بگم که خدا رو در قلبم احساس کردم میخوام بگم که خدا جواب هر اعتمادی رو میده… خدا فقط نعمت سلامتی رو بهم نداد خدا قلبم رو عاشق کرد. بعد از اون اعتماد و بعد از اون ایمان خدا باهام کاری کرد که الان همه جا نشانه های خدا رو میبینم. قلبم و روحم دیگه مثل قبل نیستن و به یک روح و قلب عاشق تبدیل شدن. وقتی داشتین از اعتماد حرف میزدید دوس داشتم منم میتونستم چیزی بگم منم میتونستن داستان زندگی و اعتمادم رو بگم. به همه بگم به خدا اعتماد کنید. به همه بگم خدا با ماست، مشکل ما فقط اینه که بهش اعتماد صد درصد رو نداریم. … استاد خوبم ممنونم که همیشه به ما درس اعتماد و ایمان رو دادین
با سلام خدمت استاد اساتید
مثل همیشه عالی و پر محتوا بود هم لذت بردیم و کلی استفاده کردیم واقعا استاد زبان آدم بند میاد که چی بگم چی میتونم بگم فقط میتونم بگم عالی عالی بود از بینهایت در گرانبهایی که از این اقیانوس آگاهی صید کردم (امیدوارم که گمشون نکنم یعنی فراموش نکنم و به کار بندم ) یکی خیلی درخشان بود این بود که استاد حتی در یک لایو که اکثر ادمها فقط اطلاعات و دانستههای خود را به معرض تماشا میگذارند
در این لایو دیدیم که استاد با اینکه آخر علم و آگاهی هستند یک جورایی با اون مثلهای قرآنی ناب داشتند یکسره به ما درس میدادند و هر مثلی که عرشیانفر زدنند در مورد حضرت زینب حصرت محمد استاد با منطق عالی فرمودندکه اینها همه نتیجه تکامل هست یا در مورد اون شخصی که گفت بخاطر فیش برق سکته کرده استاد گفت همه ما اینطور هستیم و هیچ کس نیست که در تمام لحظه های زندگی بتونه ذهنش رو کنترل کنه وقتی میگه من خودم هنوز نمیتونم در تمام لحظه ها ذهنم رو کنترل کنم این حرف یک دلگرمی به شاگردانش میده که حد نداره واقعا لذت بردم استاد همه چیز شما درسه همه فایلهای سریال زندگی در بهشت سفر به دور آمریکا گفتگو با بچه ها ولایوها وای وای وای استاد شما کی هستید چیزی که من فهمیدم شما نمیگذارید حتی یک لحظه حروم شه خلاصه استاد حال کردم از حرفهای طلایی شما از این مهمتر حال کردم از اون دیدگاه قشنگتون که از دل هر چیز کار باشه مسافرت باشه رقص تو خیابون باشه یا یک لایو باشه شما مثل پروفسور سمیعی اون درس رو از لابلای اون قضیه در میارید و دو دستی تقدیم طرف میکنید بعداز سه سال آشنایی هنوز حالا یک زرویی دارم میشناسمتون دمت گرم استاد ودر آخر خواهشمندم که متن کامل این لایو رو روی سایت بگذارید در حال حاضر نیم ساعت بیشتر نیست ممنون و متشکرم
به نام خدا
سلام
خدایا شکرت خدایا شکرت که منو توی این مسیر قرار دادی که از همچین استادی درسی زندگی بگیرم چقدر تو خوبی استاد. چقدر هر بار بهم یادآوری می کنی که عمل کردن به قانون و خوب زندگی کردن اصلاً کار سخت و پیچیدهای نیست. من هر بار یادم میره و فکر میکنم مثلاً شما که میتونی ذهنت رو کنترل کنی و خوب زندگی کنی یه آدم خاصی هستی یا یه قدرت خاصی داری و چقدر خوبه که شما هر بار بهم یادآوری می کنی که نه .. بابا منم آدمم من اشتباه می کنم منم تمرین می کنم تلاش می کنم یاد میگیرم هدایت می شم و به اندازه تلاشم نتیجه میگیرم همیشه میتونم بهتر بشم بهتر از دیروزم.
چقدر استاد سر صبحی حالمو خوب کردی اونجایی که گفتی من هیچ ادعایی ندارم که تو تمام موارد میتونم ذهنم رو کنترل کنم و اگه جای اون بنده خدا بودم… چقدر ساده و خوب قانون رو برام باز می کنی اونقدر ساده که میگم به به چقدر راحته خوب پس من هم میتونم انجامش بدم پس بذار شروع کنم از همین الان از همین چیزای کوچیک. چقدر مثالهای خوبی میزنی از پنچری ماشین از زمین افتادن موبایل.. عاشقتم استاد چقدر راحت قانون رو یادم میدی چقدر کلام تو صریح و گیراست چقدر خوب بلدی حال آدمو خوب کنی خدایا شکرت. بعدش خیلی راحت راه کار میدی میگی: برای اینکه بتونی ذهنت رو راحتتر کنترل کنی تمرین کن سر صبح که بیدار میشی نعمتهاتو بشمار و به خاطرشون خداروشکر کن وقتی سپاسگزار باشی خدا ظرف وجودی تو رو بزرگ تر میکنه و تو ظرفیتت بیشتر میشه و با هر تضاد کوچیکی کنترل خودت رو از دست نمیدی و حالت بد نمیشه و راحت تر می تونی ذهنتو کنترل کنی این بزرگترین درس زندگیه به همین راحتی خدایا شکرت.
وااای استاد همیشه عاشق این تعهدتم یعنی اینقدر متعهدی که میگی مهم نیست که چقدر دلیل منطقی دارم برای ناراحتی و نگرانی نباید دستمو بکنم توی آتیش دقیقا میدونم چقدر متعهدانه عمل می کنی به قانون یعنی بزرگترین الگویی که سعی می کنم ازت بردارم همین تعهده.
استاد از صبح دارم این فایلو تو ذهن خودم مرور می کنم بعد یه مثال خیلی قشنگ یادم اومد چند روز پیش یه ویدیو دیدم توی اینستا یه آقایی گویا یه پراید داشته که میاد میبینه یه نفر در ماشینشو باز کرده از توی ماشینش دریل و سنگ فرز و این چیزا داشته اونا رو برداشته و دوباره در ماشینو بسته و رفته حالا این آقا از خودش ویدئو گرفته بود که بزاره تو اینستا و از اون دزده تشکر کنه می گفت همین که ماشینمو نبردی همین که ضبط شو نبردی همین که درش رو بستی که کسی دیگه نیاد دست درازی کنه خودش جای تشکر داره چیزایی هم که بردی نوش جونت من راضیم ازت خیلی برام جالب بود من هیچ وقت این طوری به قضیه نگاه نکرده بودم با خودم گفتم پس میشه به یه قضیه به قول استاد به ظاهر بد هم طوری نگاه کنی که حس سپاسگزاری داشته باشی چقدر این آقا قانون رو خوب بلده و چقدر من ازش درس گرفتم خدا رو شکر.
استاد این روزا حالم خیلی خوبه میدونی چرا چون دارم یاد میگیرم که به خدا اعتماد کنم و بذارم کارها رو به بهترین شکل انجام بده دارم تمرین می کنم استاد دوبار امتحان کردم گفتم خدایا ذهنم رو پاک می کنم و خودمو رها می کنم به دست تو خودت به بهترین شکل ممکن این مشکل رو حل کن استاد خدا شاهده تو هر دو مورد به یه ربع نکشید که مشکلم حل شد اونم به بهترین و سادهترین شکل. استاد وقتی قانون رو امتحان می کنم واینطوری نتیجه میگیرم از خوشحالی می خوام پرواز کنم.
استاد سپاسگزارم که انقدر ساده بهمون درس میدی من با ذوق میام سر کلاس تو و با علاقه درسامو مرور می کنم امیدوارم که شاگرد خوبی برات باشم و با موفقیت هام خوشحالت کنم عاشقتم ☺️
به نام خدا
سلام دوستان واقعا یه چیز خیلی مهم یک آگاهی یک کد مخرب در ذهنم بود همه ما همیشه از یک جایی ویروس رو بهمون دادن همون افکار غلط باور غلط من درحال مراقبه بودم این فایل رو گوش میدادم ببینید همیشه در ذهن من این بود اگه احساسم خوب باشه همون جمله پشت هر خنده گریه هست یعنی دیدم همیشه هرکی میخنده میگن نخند روزی میپره یا نخند خوب نیست یا چرا شادی میکنی خدا شاهده وسط مراقبه 2بار تکرار شد بهم الهام شد بنویسم یادم رفتم پیاده رفتم خدا بهم گفت یاد رفت بنویسم نشانه ای باشه برای خودت بقیه
خلاصه همیشه در ذهنم این بوده نباید شادی کنی اگه بیخیال باشی شاد باشی به خواستت نمیرسی
چه قدر کد مخرب خدای من این تار عنکبوت رو باید بریزم پاره کنم سالها در ذهنم بسته
چه قدر باور مخرب کد مخربی هست
خداروشکر شناسایی شد نوشتم
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلااام
حال خوب = اتفاقات خوب
خداوندا سپاسگذارم از شنیدن این آگاهی ها
امروز نشانه من این بود در حالی که بی نهایت به اون نیاز داشتم فقط با شنیدن خود همین فایل حال من خوب شد .
حال خوب = اتفاقات خوب
باید در عمق وجودمون رسوخ کنه باید بتونیم نهادینه ش کنیم باید انقدر تمرینش کنیم تا بتونیم به راحتی حالمون رو روی فرکانس خوب بزاریم
خداوندا شکرت برای این آگاهی ها
ممنونم استاد بی نهایت مهربان من که انقد مطمئن و مصمم این درسهارو رایگان در اختیار همه میزارین .
خدایا شکرت
شاد و سربلند باشی
به نام خالق شادیها
خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد خوش قلب و همه دوستان همفرکانسی
شب قشنگتون بخیر و شادی باشه
استاد عزیزم ازتون بسیار تشکر میکنم بخاطر این لایو عالی
چه قدر نکات اموزنده و زیبا داشت
چه قدر درس و اگاهیهای مهم و حیاتی داشت
چه قدر هم فرکانسش نشاط اور و سرزنده بود
چه موضوعات اصل و پایهای رو بیان کردین
احساس خوب، اتفاقات خوب، سپاسگزاری، توجه به داشته ها و نعمتها، لذت از لحظه به لحظه زندگی
موضوعاتی که هر روز یاداوری کنیم و به احساس بهتر و بهتر برسیم
استاد عرشیانفر رو تحسین میکنم بابت اون خنده و خوشحالی از ته دلشون، بابت تعریف اون داستان قبض برق :)
استادجان مثال های شما واقعا شگفت انگیز هستن و شما توی مثال زدن خیلی مهارت دارین
احساس بد، احساس ناامیدی مثل اینه که دستمون رو بکنیم تو اتیش
احساس غم احساس ناراحتی و اندوه مثل پریز برق میمونه
با هر بهونه و با هر دلیلی
خدایا شکرت
استاد عزیزم خیلی ازتون تشکر میکنم بابت تلاشها و زحماتی که برا تک تک ما میکشین
این اگاهیها رو با ذوق و شوق با ما به اشتراک میزارید
با عشق و علاقه، کمک میکنین جهان رو جای بهتر و زیباتری کنین
خداوند بهتون طول عمر با عزت بدهد