گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
  • “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
  • راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
  • اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم مهدوی فر» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام به عشق های ناب من استادعزیزم ومریم جونم

    وهمه دوستانِ عالیم

    وسلام به سایت ارزشمندمان که درسایه قدرت اسپانسرقدرتمندش، خداوند یکتای مان چه الماس گونه خودنمایی می کندوزیبایی های توحیدیِ ناب خودرابه جهان انعکاس می دهد.

    عجب نظمی به پاکرده اید، به نازم به این ترتیبی که درصفحه اول(گفتگوی استادعشق بادوستان)قراردادیدتاازناظم این هستی پاداش هادریافت کنیدوماهم متنعم شویم ازاین خوان پرخیروبرکتش،خدایاشکرت.

    عجب روزی بودامروزبی نظیرا …یه چیزی میگم، شماهزارچیزبشنوید،داغ وگرمه آوردم بسان نون تریِ گرمه والان هم مثل ملکه هاسواردراسنپ راهی خانه باغ لبریزازعشق ومعنویت،شکککککر.

    هفته گذشته یکی ازدوستان قبلی ام درانجمن نارانان که راهنمای من هم بودند درتهران والان هم آنجا سکونت دارند،پیام داده واحوالپرسی کردندبعدازیکسال ومن شماره ایشان رانداشتم چون ازوقتی واردمسیرزیبای هدایت خداونددرکنارعشقای خودم شدم، تمام لیست افرادازصفحه گوشی وروزگارحذف شدوگفتم خدایامن باهرکسی که خودت صلاح بدانی ارتباط خواهم داشت وبایدهم فرکانس دوتایی مان باشند،

    خلاصه بعدبه من گفتندقراراست منزل یکی ازبستگان شان دربوشهرتشریف بیاورند،من هم شرایطم راعنوان کردم وصادقانه گفتم که شرایط خاته زیبای من این هست…..

    چندسال پیش هم تشریف آورده وکارگاهی برای خانم های نارانان برگزاروایشان سخنران بودند ومن هم درسوپری عشقم مصطفی کا می کردم وبعدهم که یک دل نه هزارویک دل عاشق من …ومن آن زمان محل سکونتی نداشته ودر مغازه مصطفی می خوابیدم که قبلا برای استادقشنگم نوشته ام …

    ولی برادرعزیزم وخانمش خانه رادراختیارمن ودوستم قرارداده وبه اندازه سهم خودم کنارشون بودم وهنوزهم بابتش چقدرقدردانی می کردند.

    صبح امروزپروازبه تهران داشتندودیشب کلی التماس که مریم تورو خدابیا ببیننمت ومن باعشق رفتم بوشهر ودیدمشون وخداحافظی کردیم ،بعدهم به پیشنهادمصطفی رفتم بیمارستان وبرای مادرجان نویتMRi گرفتم که گفتندبایدکدرهگیری وکدملی حتما باشدو،اسنپ گرفتم رفت وبرگشت زدم و رفتم ازمادردفترچه بیمه اش راگرفتم وبعدازده سال ایشان روملاقات کردم ،البته تماس تلفنی گهگاهی داریم ولی رفت وآمدبنابه دلایلی که خودتان می دانید باکسی ندارم وخداروشکرمصطفی هم باکسی رفت وآمدندارد،فقط منزل مادرمی رودکه درفایل قبل هم نوشته بودم ،ولی باعشق به لطف خداوندبرایش نوبت گرفتم وبنده خدافقط گریه نکرد،کلی تشکرومن گفتم کاش بتونم کاری کنم که جبران محبت هاتون باشه ولی بازهم موقع دادن دفترچه مبلغی پول نقددادندوگفتم پول هست ولی قبول نکرد،ان شاالله دستانم را برایش خداوندخیرکندوهرچه خواست خودش باشدبرایش رقم بخورد،الهی آمین. یاطبیب من لا طبیب له…..

    بعدهم هدایت شدم به باغی ازانواع گلهاودلی ازعشق وزیبایی های خداوندبردم وکلی گلهاروبوسیدم وحسابی عشق بازی باخدایم ودیدن دریا،وااای دریاوامروزهم که ابری ،می بینید دوستانم ،خداوندبه خورشیدزیبایش فرمان داده بودکه مریم زیبایم گرمش نشودا،وچقدرهوا،هوای دونفره ای بود من وخداوندم ،خدایااشکم جاری شد،من باتوچه کنم که درقلعه وجودم چه قلعه مستحکمی به نام ایمان وامیدرابنیان کردی ودژی محکم واستوار وهسته اصلی دردرونم همین ایمان وامیداست که هرروزتجهیزش می کنم ومحکم،تاهرنفس پناهِ عاطفی ِ،روح وروانم باشدومن باتوجه به هراتفاقی، ایمان به وجودنیروی قدرتمند فراترازحدتصور تورادارم پروردگارم…….

    باورهای من باداشتن امیدِ هرلحظه به خداوندتقویت شدوهمیشه به خودم یادآوری می کنم که اگر دری برای من بسته شد، بی نهایت درهای عشق ورحمتش راگشودومن دلم رابه قدرت خداوندپیوندزدم ودلم برای همیشه آرام گرفت ،ترس هارفتندوایمان جای آن رابه زیبایی گرفت.

    وایمان زمانی برایم مفهوم اصلی راپیدا کردکه وقتی هیچ نشانه ای ازبروزاتفاق خوب نبود،ایمان به غیب رادروجودم نهادینه کردم.

    وامید هم زمانی برایم مفهوم پیدا کردکه باید درکی وسیع پیدا می کردم به اینکه هرچیزی

    به وقت طلاییِ خداوند باید درزندگیم جاری شودو

    دیگرنور ثروت،سلامتی،عشق،هرنفس شکرگزاری،احساس وحال وآرامش عالی و….. به زندگیم تابید.

    سهم من انجام کارهای بیرونی درمسیردرست است وهدایت ها،نشانه هاوالهاماتی که این مسیررویایی راسهل وآسان کرده ومن فقط ازبودن وحرکت دراین مسیرودیدن زیبایی های مادی ومعنوی آن لذت می برم…..

    بله این هم امروزجادویی من ،من وخداوندعجب تیمی شده بودیم….

    خلاصه عزیزان دلم ،دفتر160 برگی زبان انگلیسی که یکعددمربوط به چندسال پیش هم بودازکتابخانه پارکر که خیلی قدیمی و معروف است ومن مجردی هایم هم ازایشان خریدمی کردم، خداوندبه من هدیه دادوپنج تاهم خودکاربیک، یک تقویم هم جایزه (خنده )من عاشق خودکارهستم ونوشتن ودستخط فوق‌العاده ای دارم به لطف خداوندومن قربان این انگشتانی بروم که چه روحی درآن جاریست وخالقش چه کرده ….

    خدایا بی نهایت شاکروسپاسگزارم.

    وبعدقهوه ای نوش جان کردم وساندویی بربدن، قانون سلامتی چه کرده همه رودیونه کرده ومن دیروزناهاری خورده بودم وحدود20 ساعت چیزی نخورده بودم این حدازانرژی ،این همه فعالیت، فقط کم مونده پروازکنم،خدااایا شکرت .

    بسلامتی هم رسیدم ومصطفی به چایی درکافه اش دعوتم کردوالان هم نشسته وآخرهای نوشتنم است که ازلحظه سوارشدن تاالان ،خدااااااایاعاشقتم

    استادم بی نظیریدعاشقتونم …..

    دوستانِ عالی ام شماهم بی نظیرید،بخدادربهشت ساکن هستیم ،زندگی روباتمام وجودبغل کنید…..

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید…..

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: