مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟
- چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛
- “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …
- چگونگی دریافت الهامات؛
- رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD364MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی21MB23 دقیقه
با نام و یاد خدای قدرتمند که مانند یک پدر مهربان خواهان سعادت و خوشبختی و سلامتی و خوبیها برای من و همه بندگانش است و با سلام و درود خدمت اساتید خودم که با بیان افکار و دیدگاههای خوبتون هدایتگر من شدید.
به منظور شکرگزاری خواستم تجربه خودم رو با شما دوستان درمیون بزارم.
روزقبل از تاسوعا و عاشورای گذشته توی خونه نشسته بودیم که خانمم گفت خیلی هوس یک غذای نذری کرده و با گفتن این حرفش من یاد کلیپی از استاد عرشیانفر افتادم که توی این گفتگو هم عنوان کردن که اون کارتن خواب در جواب اون فردی که غذای نذری براش میاره اما نمیاره جلو و به دستش بده و اون شخص با ایمان میگه تو برو اون هستش که برام میرفسته و همینطور هم میشه.
طبق معجزات قبلی که توی زندگی خودم در مورد قانون درخواست دیده بودم برای تجدید ایمانم در جواب خانمم گفتم باشه نگران نباش خدا خودش میرفسته خانم.
ایمان داشتم که برای خدا فرقی نمیکنه تو چی ازش میخوای بلکه این مهمه که چقدر بهش اعتماد داری.روز تاسوعا رفتیم با خانمم توی شهر دوری زدیم و توی زاهدان معمولاً کسایی که نذری دارن دیگ و پایه رو بیرون میذارن که مردم بدونن و برای نماز صبح بیان دریافت کنند و ما دریغ از یک جا که دیگ نذری ببینیم و خانمم گفت حتماً به خاطر شرایط کرونا جایی نذری نمیدن.
اما من که مدام معجزات قبلی خدا رو توی ذهنم مرور میکردم با آسودگی خاطر به خودم میگفتم که (خدا میرفسته)
سرتون رو به درد نیاورم که روز عاشورا ساعت ده شب با خانمم مغازه رو بستیم و به سمت خانه رفتیم و در طول مسیر نجواها میومد که خوب نهایتاً هر کس نذری داشته تا ظهر عاشورا بوده دیدی نفرستاد.
اما من همچنان تمرکز خودم رو بر می داشتم و آروم بودم و ساعت ده و نیم که رسیدیم خونه تلفن
خانمم زنگ زد و یکی از دوستان خانمم بعد از احوالپرسی دیدم خانمم میخنده و زمانیکه قطع کرد گفت که بنده خدا پدرش نذری داشته و دو تا غذا هم برای ما نگه داشتن و گفته که بری از در خونش بگیری.
همونجا اشک توی چشمام جمع شد و سجده شکر به جا آوردم و این تمرین باعث شد که ایمانم محکمتر از قبل بشه که خداوند همیشه ، هر لحظه، هر کجا آمادس تا خواسته های منو اجابت کنه.
در ضمن فردا صبحش هم یکی از دوستامون یک ظرف شله مشهدی که خیلی دوست داریم برامون آورد و در حقیقت ایمان من تا لحظه آخر باعث شد به جای یک نذری دو تا دریافت کنیم.
با سپاس فراوان