گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “نشانه” تشخیص الهامات خداوند از نجواهای ذهن؛
  • “قدرتِ” تسلیم شدن در برابر خدا؛
  • شما چه زمانی دست از ادامه ی مقاومت بر می داری؛
  • قدرت احساس خوب؛
  • کدامیک را برای پیروی انتخاب کرده ای؟ “ذهن” یا “قلب”؟!
  • راهکار مسائل، همواره گفته می شود اما فقط وقتی آماده شوی، جواب را می شنوی؛
  • قدم اول برای آماده شدن: بپذیر ایراد از خودت بوده و بهبود آن ایراد را شروع کنی؛
  • قدم دوم، تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند و بی چون و چرا عمل به آنها؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلی گفته:
    مدت عضویت: 361 روز

    سلام استاد عزیزم

    من حدود یک ماه هست که دو تا از درس های شما رو دارم هم زمان جلو میبرم 12 قدم و قانون آفرینش که هر دو گام اول هستم

    استاد من از رشته تحصیلی خودم و کار مرتبط باهاش که سالیان پیش انجام میدادم اومدم بیرون

    چون وقتی تو محیط کار قرار گرفتم اصلا دوسش نداشتم و به این نتیجه رسیدم که من نمیتونم برای کسی کار کنم و باید بیزینس شخصی خودم رو داشته باشم

    مدت ها از خدا هدایت میخواستم شبانه روز و خیلی ناراحت بودم البته کارم خیلی خوب بود و خیلی با دقت فراوان انجام میدادم طوری که همکاران سابقه دارم میگفتن انگار ده ساله که سابقه کار داری

    و من از قوانین چیزی نمیدونستم از اینکه حالم خوب باید باشه

    ولی یک الهامی به من شد که اگر میخوای از این کار بیای بیرون باید به عاااالی ترین شکل ممکن اینجا کار کنی و صدت رو بذاری این کلید این قفل هست و من با کمال میل انجام دادم البته شخصیتم هم همینطور هست کار درست در زمان درست

    بعد از مدت ها به پیشنهاد یکی از اقوام من هدایت شدم به یک شغل که با اون خانم شریک بشم

    و مدت کوتاهی نشد که من سر یه مسئله پیش پا افتاده با رئیس اون بخش بحثم شد که یکی از پرسنل باعثش شده بود منم دیگه نرفتم ‌هر چی زنگ زدن گفتم دیگه سر اون کار نمیام از جاهای مختلف تو همون رشته به من پیشنهاد های عالی شد ولی من قبول نکردم

    من تو این مدت 7 میلیون جمع کرده بودم که گذاشته بودم بانک و 21 میلیون گرفته بودم و وقتی پول رو گرفتم به یک نفر که نیاز داشت قرض دادم و وقتی برگردوند تقریبا بازپرداختش تموم شده بود

    استاد من بیزینس خودم رو با اون پول شروع کردم

    مجبور بودم برم خارج از کشور و اونجا خرید کنم هیچ جا رو بلد نبودم زبانشون رو بلد نبودم صفر مطلق ولی یه هیجانی داشتم که اصلا مهم نبود خرید کردم و به مدت کوتاهی دو برابر خریدم رو فروش انجام دادم منم مثل شما خودم پوستر چسبوندم خودم تراکت پخش کردم و ادامه دادم استاد داستانش خیلی طولانی هست ؛ من که درآمد خوبی داشتم به خاطر اینکه سرمایم کم نشه دست به پول فروش نمیزدم ، استاد من تو شغل خودم اگر از جای دیگه ای برای یک روز میرفتم سر کار بهم 400 هزار تومن پول میدادن اون موقع دلار زیر هزار تومن بود و من الان که این بیزینس رو راه انداخته بودم هیچ پولی نداشتم و مثل یک نوزاد از این بیزینس نگه داری میکردم و مثل یه مادر هر چی داشتم میریختم توی کار خیلی شرایط سختی برام بود

    من وارد تولید شدم بعد از جای اولم که کوچیک بود یه مغازه کوچیک گرفتم تو یکی از پاساژ های خوب شمال تهران و بعد چند ماه رفتم تو بزرگ‌ترین مغازه اون پاساژ البته شریک داشتم و بعد چند سال تحمل زور گویی های شریکم همه چی رو دادم و اومدم تو یکی از بهترین مال های تهران با متراژ بسیار بزرگ ولی مسیر خیلییی سختی بود و من هر روز پیش رفت کردم یه کارگاه اجاره کردم

    استاد من طراح هم هستم و چون پولی نداشتم که کارگاه بزنم از خدا خواستم که مدلی طراحی کنم که بتونم پول کارگاه و وسایل رو جور کنم استاد مدلی طراحی کردم که مردم سف کشیدن و من تو مدت کوتاه سیصد میلیون فروختم کارگاه اجاره کردم تمام وسایل رو نو خریدم ولی مواد اولیه نداشتم کمتر از یک سال من طبقه بالای اون ساختمون رو هم اجاره کردم بعد از مدتی یه کارگاه دیگه هم گرفتم و پرسنلم به 40 نفر رسید

    استاد من روزانه بالای 100 میلیون درآمد داشتم و مینوشتم برای 500 میلیون البته بگم درونم یه وقتایی آروم بود و یه وقتایی نه فکر میکردم آدم موفق آدمی هست که سرش شلوغه مشغول حل مسئله هست و تو این مسیر بودم ولی همه چی خوب پیش میرفت

    استاد خیلی چالش پیش اومد و حل کردم

    ناگهان به پیج کاریم ایراد گرفتن مجبور به پاک کردن عکس تمام محصولاتم شدم دفعه اول گفتم اشکال نداره و من درستش میکنم دفعه دوم سر خورده شدم دفعه سوم که باز هم ایراد گرفتن من دیگه باختم

    دیگه اون دختر پر شور خبری نبود هر چی بیشتر تلاش میکردم اون کمتر میومد بالا

    و دری از جهنم باز شد و سیلی از اتفاقات بد آدم های بد اومدن استاد از در و دیوار بلا میومد واقعا باور نکردنی سیل اتفاقات عجیب دشمنی های عجیب

    و من یک سال نتونستم تولید کنم با چنگ و دندون بیزینس رو حفظ کردم یک سال افسرده بودم دو تا مشاور میرفتم هم زمان در حالت عادی از شدت استرس ضربان قلبم به شدت بالا میرفت من خیلی فعال بودم خیلییی کار میکردم خدا ترمزم رو کشید گفت این زندگی نیست باید آروم باشی من که با تعجب آدم های توی کافه رو نگاه میکردم میگفتم اینا چقدر بیکارن یا میشه منم یه روزی تو کافه ها بنشینم ؟ یک سال تو کافه ها بودم و فکر میکردم و مینوشتم کم کم بهتر شدم

    آدم های سمی کم شدن آروم شدم و

    دوباره نیروهای جدید استخدام کردم این سری همشون انسان هایی عالی اصلا بعضی هاشون معجزه وار وارد شدن بدون تلاش من قبلش کارگاه هم رو عوض کردم و تمام جزئیات کارگاه رو نوشتم و با یه قیمت عالی اجاره کردم البته کلی باز سازی داشت در حین بازسازی هم گیر چند تا آدم بد افتادم ولی تموم شد مسئله هاشون و سه طبقه کارگاه منظم قشنگ دارم

    ولی فروشم تکون نمیخورد من یک ماهه آموزش ها رو گوش میدم حدود 80 درصد وقتمو

    من تو این یک سال فهمیدم خدا میخواست آزادی زمانی رو به من یاد بده و من تازه درکش کردم انقدر تیمم خوبن که نیاز به حضور من خیلی خیلی کم شده

    من 600 میلیون بدهی دارم و این برای درآمد من رقمی نیست ولی استاد این مدت فروش من به شدت کم شده یعنی بارها و بارها حساب من صفر مطلق شده و معجزه وار پرداختی ها رو انجام دادم ولی وجود بدهی روی من سنگینی می‌کرد

    البته اینم بگم یک سالی که تولید نداشتم 1/5 میلیارد بدهیم رو دادم و 2 میلیارد هم پس انداز کردم که با توجه به فروش قبلم رقمی نبود ولی خیلی خوشحال بودم

    دیروز از فشار بدهی ها با اینکه اصلا به من فشار نیاوردن و حتی زنگ هم نزدن خیلی حالم بد شد و من دو روز افتادم تو تخت خیلی امروز گریه کردم نمیتونستم فرکانسمو حفظ کنم البته مدل گریم از غم و خشم نبود از روی تسلیم و گرفتن راه کار بود و گفتم من این جوری نمیخوام این فروش و این شرایط مالی و این فشار رو نمیخوام من بها دادم صبوری کردم الان دیگه بااااااید من فروشم بره بالا رفتم دو تا دستبندم رو فروختم که بدهی هام رو که حدودا یک سوم می‌شد رو بدم و این فشار کمتر بشه گفتم دوباره می‌خرم بهتر و جدید ترشو

    و استاد باور میکنید که امروز بعد مدت ها ما فروش 80 میلیونی رو داشتیم

    وقتی الان بچه ها برام فروش امروز رو فرستادن گفتم باید بنویسم که من اون سبک خواستنم که با ایمان و با جسارت بود.رو امروز دوباره پیداش کردم و همین امروز هم جواب گرفتم

    استاد من خیلی پول ساختم از صفر ولی وقتی نگاه میکنم این حرکتم خوب بوده ولی سینوسی بوده یعنی هر بار یه چیزی اومده و تونسته خرابش کنه

    من میخوام این ترمزم رو از بین ببرم و قاطعانه و متعهدانه بهش عمل میکنم

    من خیلی خلاقیت و توانمندی تو خودم میبینم و بارها. کارهای جهادی کردم این بار جهادم فقط روی ذهنمه

    و همین جا تعهد میدم

    استاد ازتون ممنونم نور و خیر جاری باشه تو زندگیتون

    من هر روز دعاتون میکنم

    فقط یه سوال دارم الان با اینکه 12 قدم و آفرینش رو تازه شروع کردم ثروت 1 رو بگیرم یا بذارم اینا تموم بشن

    ؟!

    ممنونم از حضور شما در زندگی جدیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: