گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

بنام الله،سلام استاد،دوستان گلم،طبق قرار همیشگی باخودم وطبق تعهد همیشگی من وارد سایت شدم این روزها سمت فایل های دانلودی هدایت میشم وقتی روی گزینه کلید کلیک میکنم هربار کلید طلایی یک مسأله برام باز میشه ویه عالمه اگاهی برام میاد همیشه وقتی استاد از الهامات صحبت میکرد وایده ها ،میگفتم چیکارکنم تا برام ایده بیاد امروز فهمیدم اگر ذهنتو ورودی هاتو کنترل کنی روخودت کارکنی وازخدا بخای حتما اینجا باهرفایلی که کلیک میکنی الهامات برام پیش میاد ،راجب این فایل باید بگم تجربه وصحبتهای دوست عزیز از مقابله باترس ونتیجه عالی که گرفته قابل تحسینه ،من لذت میبرم تجربه موفقیت خانوم های مستقل رو میشنوم چون به شدت به مستقل شدن وروپای خودم ایستادن علاقه دارم حالا وقت عمله تجربه های این دوست عزیزم پیام هدایت برای من بود دارم شدیدا روی خودم کار میکنم ،ومطمئنم که نتیجه میگیرم دوست دارم مهاجرت کنم زندگی خوبی که اینجا دارم رو اونجا ادامه بدم،خرداد ماه پرازاتفاقات عالی بود پراز تغییرات مثبت شادی درونی ،صلح درونی،اگاهی واقعی وارامش رو با تغییر باورام تجربه کردم ،من خودمو ملکه خطاب میکنم یک ملکه واقعی که زندگیشو خلق میکنه روی خودش وباوراش کار میکنه،خودشو دوست داره برای خودش وروحش وقت میزاره وترسی ازتنها شدن نداره که هیچ بلکه لذت میبره از تنهایی باخودش،موضوع وعنوان این فایل منو جذب کرد باج ندادن به ترسها ورفتن تودل ترس ایمان میطلبه هرچقدر ایمانت بیشتر میشه ترس‌ها خودبه خود کم میشه،باید تجربه کنی ترس یک چیز ذهنیه اینو نوشتم جمله طلایی استاد،نکته زیبای این فایل من هربار که میرم تودل ترس وچالش یه فرد قوی وبااعتماد به نفس درمیام همیشه اعتماد به نفس داشتن رو دوست داشتم ولی رفتارام متضادش بود مهم نیست توبه چیزی علاقه داری یادوست داری باید هم مدار باشی با خواستت،ترس ازقضاوت خیلی برام مهم بود ،ولی اگر بخام طبق این باور جلو برم هرگز به خواسته م نمیرسم پس گاهی متفاوت باید رفتار کنی تا به نتیجه برسی ،الگوی من استاد که این کارو به درستی انجام داده ومن میبینم که میشه ،پس من هم میتونم ممنونم از لیلای عزیز و استاد عزیزم ️یکی از باگ های بزرگی که همین الان پیدا کردم اینه که من ترس ازاینکه کسی ازمن ناراحت نشه رو به صورت مخفی تووجودم داشتم وحتی متوجهش نبودم اینه که من برای هرچیزی کلی توضیح میدم ،توضیح برای متقاعد کردن دیگری این یک نقص بزرگه که انقدر پنهان بود الان فهمیدم به خودم گفتم مریم چرا انقدر وقت میزاری توضیح میدی این ترس ازقضاوته که فکر میکردم ندارم ولی اینجا خودشو نشون داد خیلی خوشحالم که امروز اونو متوجه شدم وقراره روش کارکنم