گفتگو با دوستان 58 | هماهنگ ماندن با قانون - صفحه 5

115 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    لذت بخش ترین و بهترین احساسات و لحظات زمانی است که باور کنیم خداوند ما را هدایت کرده و تمام ایده ها، شرایط، افراد و موقعیتها را برای ما مهیا و ما با خیال راحت بر دوش او می نشینیم و از نعمت‌هایی که هر لحظه به زندگی ما وارد می شود لذت می بریم.

    زمانی که قوانین خدا را به درستی درک کرده و تمرکز خود را بر روی تغییر باورهای مان بگذاریم چنین اتفاقاتی شبیه به معجزه برای ما رخ می دهد. زمانی که در مدار درست قرار گیریم بدون هیچ گونه تبلیغی مشتریان محصولات ما را خریداری کرده، افراد نا مناسب خود به خود از زندگی ما حذف شده و افراد هم مدار به زندگی ما خواهند آمد.

    ما لازم نیست که تمرکز خود را برای تغییر شرایط و اتفاقات بگذاریم همین که تمرکزمان بر روی تغییر باورهای مان باشد جهان و خداوند خود به خود و لاجرم تمام خواسته های ما را برآورده خواهد کرد و فرایند آن به قدری ساده و بدیهی و اسان بدون هیچ گونه رجر و تقلاست که خودمان هم اگر شرایط قبلی خود را پیش از این یادداشت نکرده بودیم فراموش می کنیم در چه جایگاهی بودیم و اکنون در چه جایگاهی هستیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 715 روز

    سلام سلام سلام سلامممم

    این دومین کامنتیه که میزارم

    من دیشب با چند تا از دوستام دچار مشکل شدیم به من میگفتن تغییر کردی به من میگفتن هیچکسو قبول نداری به من میگفتن زود قضاوت میکنی به من گفتن دوست داری تو هر زمینه مثلا متفاوت عمل کنی اره اره اره

    راستشو بخواین من از بچگی هیچوقت از این دوستای صمیمی که همیشه هوای همو دارن نداشتم هیچوقت عضو هیچ اکیپی نبودم پارسال اولین سالی بود که با یسیری ادما صمیمی شدم منم تونستم حرفایی که نمیشه به کسی گف بهشون بگم. این موضوع تا تابستون ادامه داشت ولی بعدش کمرنگ و کمرنگ تر شد از زمانی که هر از چندگاهی میرم مدرسه دارم میفهمم که رفتارشون مثل پارسال نیس منم مثل پارسال نیستم بحثامون هم مثل پارسال نیس. دیشب

    کار غلطی انجام دادم ولی باورکنین من اصن نمیدونم چطور شد یهو ترکیدم انگار اصن یه لحظه از دستم خارج شد کنترلش دیروز من صبحمو با یوگا و مدیتیشن شروع کردم با حس خوب بعد شبش اینطوری

    نمیدونم شاید خدا میخواد کمکم کنه شاید این یه قسمت از هدایته .

    استاد گفتین «جهان مجبوره آدم های هم مدار رو بهم وصل کنه»

    ما پارسال بهم وصل بودیم شما فک کن 3 4 نفر کلا تو کلاس علایق بغیر از درس دارن و نمیتونن برن سمت علاقشون چون خانوادشون نمیزاره اونم ما بودیم. اره ما به هم وصل بودیم و هر روز درمورد اینکه اره من که مامانم نمیزاره بابام نمیزاره اره اله بله صحبت میکردیم تا اینکه تو یکی از فایلا از شما شندیم آقااااااا درمورد چیزی که دوست نداری صحبت نکننن مشکلتو داد نزنننن . مام گفتیم چشم از اون موقع تا الان یادم نمیاد زیاد تمرکز رفته باشه اونور.

    از خدا میخوام دوستانی رو توی مسیر زندگیم قرار بده که دائما در حال ارتقای خودشون باشن دائما در حال یادگیری اونا کوه امید و استقامت باشن اونا معنی نمیتونم ها رو درک نکنن .

    ممکنه الان ناراحت باشم ولی من میدونم که خدا حتما یه قصدی داشته که من این حرکتو زدم . اگر اونا ادم درست مسیرم باشن از خدا میخوام کنار هم بمونیم اگه نه جهان پر از ادمای خوب و دوستای خوبه از خدا میخوام یه چند تاشو‌ تو مسیر من قرار بده.

    « من باید رو خودم کار کنم و جهان آدم های مناسب رو خودش برام بیاره نه اینکه من برم دنبال اونا»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1322 روز

    سلام به همه ی عزیزای دلم دوستان خوبم در این سایت بهشتی و استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    من میخوام از تجربه تقریبا دوسه هفته پیش خودم در مورد مدارها بگم واینکه شما در این فایل توضیح دادید که باور من این بود ک نباید تبلیغات کنم و خداوند آدم ها رو به سمت من هدایت میکنه میخوام بگم من به گفته شما باور دارم چون تجربه دو هفته پیش منم همین موضوع رو تایید میکنه

    اواخر شهریور بود ک توی تلگرام یه اطلاعیه بود از اینکه یه طرح توی بنیاد ملی نخبگان هست و یه سری افراد با یه سری شرایط و یه مبلغ ناچیزی میتونن توی این طرح شرکت کنن من این اطلاعیه رو نادیده گرفتم اما شب قبل از خواب و دقیقا روز اخری که مهلت داشت ثبت نام کنم انگار یکی ته قلبم میگفت ثبت نام کن.

    اینکه عضو بنیاد ملی نخبگان بشم هم از خواسته های من بود که صبح ها براش دعا میکردم و از خدا میخواستم گفتم فرصت خوبیه توی این طرح شرکت کنم و حتی اگه طرح من برنده هم نشه باز موقعیت خوبیه ک عضو باشم خلاصه ثبت نام کردم و چقدر خداوند قشنگ چقدر دقیق می چینه

    چند وقت بعدش اطلاعیه اومد ک افرادی ک عضو بنیاد ملی نخبگان هستن میتونن توی سفر 6 روزه مشهد که به هزینه بنیاد هست شرکت کنن خواهرمم که عضو بود گف میخوام ثبت نام کنم ومنم شب قبل از خواب گفتم خودت میدونی خواستی ثبت نام کنی منم ثبت نام کن دقیقا روز آخر ساعت 11 شب خواهرم ثبت نام کرد این درحالی بود ک تا ساعت 12 فقط فرصت ثبت نام بود

    یکی از خواسته های من که بابتش هرروز دعا میکردم هم این بود ک سفر مشهد برم و حسابی بهم خوش بگذره دقیقا اواخر مهر بود ک یه پیام برام اومد ک زمان حرکت برای مشهد این ساعت و این تاریخ هست من خیلی خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم این چیدمانی از طرف خداست و خدا میخواد من لذت ببرم و این سفر رو ک حسابی بهش احتیاج داشتم رو برام تدارک دیده یادمه از خوشحالی گریه کردم چون یه جورایی زیاد باورم نمیشد بشه ک بریم اونم به این شکل

    من و خواهرم با قطار رفتیم 3 روز اونجا بودیم در یه هتل 5 ستاره با تمام امکاناتی ک من تا قبل از این سفر این همه امکانات رو فقط توی فیلم ها دیده بودم، با بهترین افراد همسفر شدیم افرادی ک بشدت با خودشون در صلح بودن آرامش داشتن خوش اخلاق بودن و حتی یکبار هم نشد ک حرف منفی بزنن

    من اونجا فراوانی رو بهتر درک کردم فراوانی از پول، از ثروت، از انواع غذاهای عالی که هرروز به صورت رایگان هر مقدار ک میخواستیم در اختیارمون بود، چقدر همه چیز عالی بود، چقدر خدا من رو دوست داشت که در همچین موقعیتی قرار داد

    من دیدم که بی هیچ اقدام عملی این سفر رویایی که به واقعیت شبیه رویا بود با بهترین افراد برای من چیده شد تا من فقط لذت ببرم من با تمام وجودم لذت بردم و خداروشکر کردم چون تا قبل از این من همچین سفری رو حتی تو خواب هم ندیده بودم اینقدر همه چیز عالی و امکانات عالی

    من با چشمای خودم دیدم که وقتی روی خودت کار میکنی تا مدارت تغییر کنه آدم های اطرافت، تجربه های اطرافت، اتفاقات همه و همه تغییر میکنه و تو وقتی درون خودتو تغییر میدی شرایط بیرون هم با تغییر تو تغییر میکنه بدون اینکه کاری کنی، اقدامی کنی، خداوند لاجرم جهان اطراف تورو تغییر میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوب خودم

    این فایل برای من خیلی حس خوب دارد

    شنیدن صدای موفقیت های دوستان که این همه نتایج خوب و عالی از صحبت های استاد گرفتند برای من خیلی الگوهای عینی و علنی هستند

    ذهن من یاد می گیرد که بله می شود

    آنها توانسته اند و تو هم می توانی و خواهی توانست

    پس با ذوق و شوق ادامه می دهم و به جلو می روم

    این نکته را باید یاد داشته باشم که تمام تمرکز خودم را بروی خودم بگذارم و این بهترین نوع سرمایه گذاری است

    جهان هستی هم متناسب با این تغییر در درون من آدم های مناسب هم سر راه من قرار می دهد

    آنوقت من هدایت می شوم به سمت بهترین ها و به سمت عالی ترین نقاط و کارها

    هر چه بیشتر روی تمام حنبه های زندگی خودم وقت و سرمایه گذاری کنم بی شک من هم به بهترین شکل ممکن هدایت خواهم شد

    اینها درس هایی است که من در آموزش های استاد فراگرفته ام

    نکته زیبایی استاد بازگو کردند

    تبلیغات بسیار مهم هستند و بهترین راه این است من بدون هزینه تبلیغ کنم

    یعنی اینکه بگذارم که جهان هستی خود برای من تبلیغ کند و این تبلیغ ماندگارترین تیلیغ در این جهان هستی است

    در این فایل یاد گرفتم که باورهای خوب و مناسب را برای خودم بسازم و این باورها همان می شود که زندگی من را رقم

    می زند و شرایط زندگی من را می سازد

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و سلام خدمت خانم شایسته

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    این فایل نشانه امروز من بود و چقدر فایل آموزنده و پر از آگاهی بود برایم

    خداوند را سپاسگذارم که هر روز به درک بهتری از قانون دست پیدا می کنم

    آفرین به شهسان عزیز چقدر با احساس خوب از نتایجش صحبت می کرد و جنس حرف هایش لذت شادی و نشاط بود برایم

    وقتی روی باور های مان با تمرکز کار می کنیم چقدر خوب نتیجه می گیریم و از گرفتن این نتایج چقدر مسیر برای ما هموار تر می شود و زندگی سراسر لذت و شادی است

    من چقدر از نتایج دوستان خوشحال می شوم و باور هایم چقدر راحت تر تغیر می کند و برایم قابل باور می شود که بله منم می توانم نتایج بهتری را در زندگیم کسب کنم

    و جنس حرف های شما استاد عزیزم برایم چقدر لذت بخش و جذاب بود

    وقتی ما داریم ورودی های ذهن مان را کنترول کرده و آگاهانه به موضوعات خوب و لذت و مثبت توجه می کنیم

    چقدر اتفاقات خوبی را تجربه می کنیم

    به گفته شما استاد عزیزم که احساس می کنیم خداوند تمام کار هایش را رها کرده و مارا به خواسته های مان می رساند

    و خداوند همیشه تمام انسانهای درست را در مسیر زندگی ما قرار می دهد که ما رشد و پیشرفت داشته باشیم در زندگی های مان

    استاد از تبلیغات گفتید و حالا من این را خلی خوب درک کردم و قبول دارم که وقتی روی باور های مان کار می کنیم و باور به فراوانی نعمت و برکت داریم دیگر نیاز به تبلیغ کردن نیست چون خداوند افراد مناسب را در مدار ما قرار می دهد

    مثال های از شرکت های معتبر و نامدار جهان گفتید

    شرکت های که باور دارند کار ما درست است و این دیدگاه همیشه برنده است و بدون تبلیغات مشتری های زیادی را خداوند یا جهان هستی برای شأن رقم می زند

    و اما افراد یا شرکت های که تمرکز شأن روی کمبود و نبود فراوانی است باعث می شود که همیشه روی تبلیغات و چگونه مشتری پیداکردن است

    شرکتی را مثال زدید که برای فروش هر دونه از ماشین هایش دو هزار دالر تبلیغات کرده است و این چنین شرکت ها موفقیت های آنچنانی را هم بدست نمی آورند

    ماهم قبلاً برای رونق کسب و کار ها همیشه دیدگاه مان روی تبلیغات بود و حس می کردیم شرکتی موفق است که تبلیغات بشتری داشته باشد و همین مسله حتی در خلی کشور ها بعنوان یک اصل شناخته شده بود چون افراد از قانون بدون تغییر خداوند آگاهی نداشتند

    من خودم یک زمان های برای افراد دیگر همین رویش را پیش می بردم و دنبال افراد بودم که بیاید اجناس فلان شرکت تولیدی را خریداری کند

    من مدتی کمی را در یک شرکت مشغول بکار بودم و این شرکت چهار نفر شریک داشتند

    فقط یکی از شرکای این شرکت خلی توجه به تبلیغات نداشت بلکه روی کیفیت موادش تمرکز می کرد اما آن سه نفر دیگر همیشه از تبلیغات سخن می گفتند

    و من همراهی این فرد که توجه به تبلیغات نداشت یکسری از دوره های شما را گوش می دادیم و برای خودمان این صحبت ها را تجزیه و تحلیل می کردیم و بعد از مدت های رویش های را در پیش گرفتیم که نیاز به تبلیغات نداشت و به لطف خداوند و آگاهی های که از دوره های شما استاد می شنیدیم عمل کرده و فروشاتی بسیار خوبی را کسب کردیم که این کار برای من هم خلی خوب انجام شد و من انعام های را دریافت می کردم

    چون ما یکسری عبارات تاکیدی را برای خود مان ساختیم و دو نفری تمرین می کردیم و بشتر تمرکز مان روی فراوانی و بودن مشتری های زیاد بود

    البته این را هم یاد آوری کنم که آن زمان من و این دوستم از دوره های شما به صورت غیر قانونی استفاده می کردیم چون این دوست من دوره ها را به قیمت خلی ناچیزی از یک نت کافی خریده بود و این دوره هارا به من هم داده بود و من نمی دانستم که این کار غیر قانونی است و بعدا که فهمیدم کارما درست نیست من منصرف شدم و تمام دوره های شما را از موبایلم حذف کردم و تا اینکه در ایران امده عضو سایت شما شدم و بعداً شروع به خریدن دوره ها کردم که حالا به لطف خداوند احساس خلی خوب دارم

    و این دوست من از آموزه های شما آموخت که نباید شراکت کار کرد به همین دلیل بود که شراکت را تمام کرد و خودش کسب و کارش را در همان زمینه به صورت شخصی شروع کرده و حالا هم نتایج خلی خوب هم می گیرد

    استاد من با شنیدن این فایل های دانلودی که در آمد خود را در عرض یک سال سه برابر کنید را گوش دادم و برای خودم نوشتم و یکسری باور های را هم برای خودم آماده ساختم و این باعث شد که در آمد من کمتر از یک سال به سه برابر رسید و این خلی برایم باور پذیر شد

    اما حالا خودم خلی دوست دارم که کسب و کار شخصی خودم را داشته باشم اما تا هنوز آن شغل مورد علاقه ام را نشناخته ام همیشه از خداوند هدایت می خواهم که مرا به شغل مورد علاقه ام هدایت کند و این را هم می دانم که باید تکاملم را طی کنم و فعلا از هر لحظه زندگیم لذت می برم و خداوند را بابت نعمت های که در زندگیم دارم سپاسگذارم و در دوره دوازده قدم حظور دارم و خلی نتایج خوبی در بخش های زندگیم کسب کرده ام و سپاسگذار خداوند هستم و این مسیر را باعشق و لذت ادامه می دهم

    این روز ها احساس خلی خوبی دارم و سپاسگذار خداوند بزرگ هستم

    استاد عزیزم از شما بسیار ممنون و سپاسگذارم که باعث شدید با آگاهی های ناب شما زندگی من قشنگ تر و لذت بخش تر شود

    الهی صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    حسن گفته:
    مدت عضویت: 792 روز

    سلام بر استاد جان

    سلام بر استاد عشق

    سلام بر استاد نازنین

    سلام بر جان جانان

    سلام بر حضرت عشق

    سلام بر تو که من با تو فهمیدم معنی زندگی رو

    خداوند متعال صاحب کهکشان ها صاحب تمام هستی رو شما ب من شناسوندی

    شما خدا رو ب من یاد دادی،شما ب من فهموندی خداوند چقدر زیبا اونچه رو تو بخوای خلق کنی ب تو میده،

    تازه من تا الان خریدی از شما نداشتم و می‌خوام با خواهر عزیزم ک شمارو ب من معرفی کرد دوره دوازده قدم رو خریداری کنیم،

    استاد من ورشکسته مالی بودم

    من رابطه احساسیم رو از دست دادم

    من دوستم و شریکم رهام کرد

    من در مهاجرت با وجود تلاش های زیادی ک کردم ب بن بست خوردم

    از نظر مالی توانایی خرید ی لباس رو هم نداشتم

    من اعتماد ب نفسم،عزت نفسم نابود شده بود

    من اعتمادم به دیگران ب صفر رسیده بود

    من خیلی چیزا هست ک الان حتی دوست ندارم درموردشون حرف بزنم و چیزی بگم چون قلبا فهمیدم ک اونا تموم شده و دیگه نیستن

    و من دوباره دارم زندگیمو می‌سازم با دستای خودم و با کمک خداوند هستی ک شدیدا فهمیدم ک تو تیم منه،من با آموزش های رایگان شما تو این یکسال کارایی کردم ک مودب تنم سیخ شده خدارو گواه می‌گیرم

    استاد همین الان چشمام پر اشک شده و اشک رو گونه هام نشسته

    استاد من فهمیدم راهم رو فهمیدم اصلا کجام

    فهمیدم چی میخوام

    استاد استاد استاد استاد نمیدونم چطور حرف بزنم

    استاد من می‌دونم و یقین دارم خدا فقط منو با دستاش گرفته و میبرتم هر جایی ک نعمت باشه

    هر جایی ک خوشی باشه هر جایی ک بوی احساسو امنیت باشه

    استاد تو دست خدا هستی برای من

    استاد من فهمیدم ک طعم تلخ هر چی رو ک‌ کشیدم بخاطر خودم و اندیشه های خودم بوده

    وااااااای چقدر حرف دارم برای زدن

    میخوام زندگی رو جوری زندگی کنم و جهان رو جوری جای مناسبی برای زندگی کردن برای خودم خانوادم و مردمم بکنم ک شاید هیچ وقت تصورش رو نمی‌کردم

    استاد من زندگی رو با سوخت فرا تر از اورانیوم شروع کردم

    من خدا پشتمه و اینو احساس میکنم

    من الان می‌دونم ک چ قدرتی دارم

    استاد دوستت دارم

    ی روز با هم لایو میریم

    ی روز با هم حرف می‌زنیم

    نمی‌دونم کجا

    ولی می‌دونم انقدرررررررر عشششششق می‌کنی ک یکیو مثل من پروروندی

    استاد دوست دارم

    من تو نوشتن و حرف زدن و ابراز احساسات درونی خیلی قوی هستم

    اما الان آنقدر شوق دارم برای نوشتن اصلا نمیدونم چی دارم می‌نویسم

    بمب تو وجودمه ک داره میترکه

    باز هم می‌نویسم براتون

    از موفقیتام ننوشتم هنوز زوده بذار یکم جا بیوفتم

    باز هم می‌نویسم

    نباید حرف بیان گر تو باشه

    این عمله ک تو رو ثابت می‌کنه

    و من مرد عملم من مرد پیش برد اهدافم

    دوست دارم سلام ب خانم گلت

    خانم شایسته عزیز برسون

    دوستون دارم عزیزای دل

    فدای شما

    حسن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ازاده گفته:
    مدت عضویت: 2037 روز

    سلام استادعزیزم

    امروز از طریق من را به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم و جواب یک سوالی که همیشه توی ذهنم بود گرفتم. استاد من چند سال قبل میخواستم بروم مصاحبه دکتری‌ . یادمه به خودم گفتم آزاده تو رزومتو قوی کردی کار پژوهشی داری و امتیازات خوب است و اینکه امتحان خوب داری و مصاحبه خوب انجام دادی پس سمت خودتو انجام دادی حالا صبر کن دیگه کاری دست تو نیست. بعد استاد دو تا دانشگاه عالی تهران قبول شدم که بین اونا یکی رو که از همه عالی‌تر بود هم رتبه بالایی داشت هم استاد راهنما یک پروفسور بود انتخاب کردم. بعد رسیدم به استخدام. برای جاهای مختلف برای هیات علمی شدن اقدام کردم روزمم رو قوی‌تر کردم سابقه تدریس داشتم و…. بعد باز گفتم آزاده تو سمت خودت انجام دادی این دانشگاه که اعلام نیاز کردند رفتی برای مصاحبه. برای مصاحبه خوب تلاش کردی دیگه بسپار به خدا. که بعد خداروشکر توی یک دانشگاه مرکز استان تونستم پذیرش بگیرم. تا گذشت رسیدم به روابط نمیدونستم باید چه کار کنم که سهم خودم انجام بدم. همش تلاش بیخود میکردم میدیدم جواب نمیده .

    دلسوزی و کمک میکردم میدیدم جواب نمیده. سعی می‌کردم خیلی خوب باشم برای بقیه . بازم دیدم جواب نمیده. خداروشکر بعد هدایت شدم به افرادی که تاحدی قوانین هدایت فهمیدم و این ماه که خودم دوره عشق و مودت خریدم . استاد با تمام وجود به آزادی کامل رسیدم. خداروشکر کردم. که همه چی دست خودمه. خداروشکر بخاطر قوانین بی‌نظیرش. من فقط روی باورهام عزت نفسم مهارتهام کار میکنم اونم آدم درست برام میاره. یعنی استاد شما فوق العاده اید و خداروشکر که من به شما هدایت شدم و تونستم الان آزادتر و راحت تر زندگی کنم و چرخ زندگیم روان بشود. حتما موقع آشنایی من باشما الان بوده و وقت مناسبش اتفاق افتاده است.

    الان میفهمم روزی بی حساب چطوری میاد.

    ممنونم از شما استادجانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این فایل شما منو به گذشته خودم و اوایل شروع کارم برد

    من یادمه وقتی که تو شرایط سخت مالی تصمیم گرفتم کارمو شروع کنم و استارت کار مورد علاقمو بزنم خیلی برام سخت بود چون هیچکس با من موافق نبود

    حتی خانوادم مخصوصا پدرم بشدت مخالف بود و همیشه مسخرم میکرد

    از اونجای که من شخصیتم جوری بود که کافی بود یکی بهم بگه تو نمیتونی انگیزه من صدبرابر میشد برای انجام اون کار

    این موضوع بر میگرده به 15 سال پیش زمانی که من دانشجو بودم و تقریبا ترم آخر دانشگاه بود که تصمیم گرفتم کار خودمو شروع کنم

    یادمه پدرم کل پولی که به من داد 10 هزار تومن بود که اونم داستان داره که تعریف میکنم

    خلاصه تصمیم گرفتم کاری که از سن 15 سالگی بدلیل علاقه فراونی که بهش داشتم و تا سن 24 سالگی بدون اینکه ازش پولی بسازم و بصورت رایگان برای هر کسی که داوطلب میشد پیش من کارشو انجام بده رو استارت بزنم

    من عاشق آرایشگری بودم ،و تقریبا تا قبل اینکه خودم کارآموز داشته باشم خودم موهای خودمو کوتاه میکردم چون واقعا عاشق این کار بودم

    ترم 7 داانشگاه که خیلی اذیت بودم از پدرم که خودشم وضعیت اقتصادی خوبی نداشت پولی بگیرم

    تصمیم گرفتم آرایشگاه خودمو استارت بزنم

    به پدرم گفتم جریان ولی خیلی زد تو ذوقم و اصلا بهم پولی نداد

    اون موقع با قوانین آشنا نبودم ولی خدا به دلم انداخته بود و خیلی اشتیاق داشتم و مطمئن بودم موفق میشم

    یادمه خالم و چند تا از دوستام بهم پول قرض دادن و شروع کردم به خریدن وسایل و یه مغازه کوچلو اجاره کردم با کمترین امکانات استارت کارمو زدم ..

    استاد یادم میاد از روزی من استارت زدم انگار خداوند از قصد برام مشتری میفرستاد

    مشتریای که اصلا من نمیشتاختم و اصلا آشنای نداشتم باهاشون

    تا 6 ماه واقعا درآمدم خوب بود کلی دوست رفیق پیدا کردم و هروز درحال یادگیری و آزمون خطلا بودم جوری که خیلی زود مهارتم اینقدر رفت بالا که مشتریام ثابت شدن

    کل بدهیامو دادم و به لطف خدا منی که اصلا کسی منو نمیشناخت ولی بدلیل ذوق زیاد خودم و توکلی عمل کردنم هر روز درآمدم میرفت بالا جوری که بعد دو سال که درآمد ماهیانم ثابت شده بود و حس میکردم باید یه حرکت بزرگتری بزنم ،خود صاحب مغازم بهم گفت که امسال تخلیه کن چون قرار یه نونوای بیاد اینجا

    اولش خیلی شاکی شدم و همش میگفتم الان که راه افتادم میخواد بیرونم کنه

    ولی جالب تر اینکه من فرکانسم رفته بود بالا و طبق قانونی که الان میفهممش اون مغازه نمیتونست مدار اون موقع من باشه

    و جالبتر اینکه خود صاحب مغازه قبلیم رفت برام یه سالن تقریبا سه برابر مغازه قبلیم پیدا کرد و گفت حتی پول پیش نمیخواد بدی و کرایشم زیاد نبود و صاحب مغازه جدیدم خیلی آدم خوبی هست البته قبلیم واقعا یه آدم بهشتی بود جوری که تا دو ماه اول هیچ کرایه ازش نگرفت حتی ،و از خدا براش عمر با عزت آرزو مندم

    واقعا همینطور استاد که تبلیغ این نیست که بدی دست کسی برات انجام بده و همیشه درون من باهاش مخالف بود تا اینکه شما مبحثشو باز کردین و دلیلشو فهمیدم ..

    من اون روزا کاری نکردم فقط توکل کردم و هر روز دنبال بهتر شدن خودم بودم و خداوندم خیلی زود جواب داد طوری که من اون روزا تقریبا 20 برابر یه کارگر درآمد داشتم

    خداوند برای من همه چیز شد ..

    استاد کل زندگی من همیشه توکلی بود خیلی جاها منم مثل 99٪مردم درگیر حواشی شدم ولی درونم همیشه دنبال شناخت خدا بود و اینم به لطف شما میسر شد

    خدا رو شاکرم که هدفم و معنی انسان بودنم و جانشین خدا بودنم روی زمین دارم با آموزهای شما درک میکنم و تمام تلاشم اینکه این درک بیشتر کنم

    سپاسگذارم از شما استاد عشق ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام استاد عزیزم.

    من بارها قبلا این فایل فوق‌العاده را گوش داده ام و امروز در شرایط کنونی ام هدایت شدم به این فایل عالی.

    استاد چه سخن بی نظیری فرمودید، جهان مجبوره افراد مناسب، ایده ها و شرایط مناسب را وارد زندگی من بکنه، فقط من باید روی احساس لیاقت، احساس ارزشمندی، ایمان و توکل را بهبود بدهم تا جهان افراد مناسب را وارد زندگی من بکنه. من باید آدم مناسبی بشم.

    این تیکه خیلی ارزشمند بود.

    دقیقا شرایطی که دارم خروج یک فرد از زندگی ام هست و احساس عذاب وجدان من. الان متوجه شدم که این قانون هست که داره کار میکنه، افراد مناسب وارد زندگی ما می شود. این عالی بود. این بی نظیر بود.

    اینی که شما فرمودید اگر قانون جواب میده که باید تمرکزمون را بگذاریم روی قانون، احساس لیاقت خودمون را بالا ببریم، احساس ارزشمندی مون را ببریم بالا، عزت نفسم را ببرم بالا، افراد مناسب، موقعیت ها، سلامتی و … وارد زندگی من می شود. این بینظیر بود استاد عزیزم.

    خیلی ازتون سپاسگزارم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلاااااام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستان فوق العادم

    جا داره یه تشکر بکنم از دیدگاه زیبای مونای عزیز در مورد مشتری و تبلیغات و درس هایی که در این زمینه گرفتن که قطعا خیلی از بچه هایی که اینجا هستیم کاملا درک میکنیم این داستان رو و یه تشکر ویژه از شهسان عزیز بابت انرژی فوق العادش که هممونو گرفت

    من با گزینه مرا به سمت نشانه ام هدایت کن هدایت شدم به این فایل

    اونجایی که استاد گفتن وقتی روی باورامون کار میکنیم انگار روی شونه های خدا نشستیم تا ما رو به آرزوهامون برسونه برام یه نشانه بود که آرههههه خدا میخواد منو به آرزوم برسونه چون من بودم که میخواستم سفرهای زیادی برم و دقیقا امروز توسط پدر و مادرم پیشنهاد سفر بهمون داده شد اولش ذهن منطقی من مقاومت کرد ولی بعد به ذهنم جهت دادم و گفتم سفره خوش میگذره اونا هم خوشحال میشن دو سه روز تعطیلاته میخوای خونه باشی چکار و از این حرفا که احساسم خوب شد و جواب مثبت دادم و بعدش به خودم گفتم سمانه مگه این تو نبودی که میخواستی سفرهای زیادی داشته باشی اینم سفر بعدی چون یک ماه و نیم پیش هم سفر رفته بودم با همسرم و پسرام اینم دومیش که قراره با همسرم و پدر و مادرم کلی بهمون خوش بگذره

    اره استادم من روی شونه خدام بله استادم خدا همه کاراشو ول کرده اومده منو به خواسته هام برسونه چون منم که بندگی اونو میکنم اونم وظیفشه خدایی بکنه چون بهم قول داده

    خدایااااا شکرررت بابت اینهمه نعمت و اتفاقات قشنگ

    خدااایا شکرت بابت استادم

    استادم ازت سپاسگزارم که اینقدر زندگیم به واسطه آموزش هات زیبا و قشنگ شده

    به خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: