گفتگو با دوستان 64 | سرمایه گذاری روی خودت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی های ذهنی قدرتمند کننده؛
  • اگر مسائل از ریشه حل نشود، خود را در سایر جنبه ها، گسترش می دهند؛
  • “حال خوب داشتن”، از همه چیز مهم تر است؛
  • بازتاب های سازنده “احساس خود ارزشمندی درونی” در شرایط بیرونی زندگی شما؛

منابع بیشتر

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

133 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 1
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2508 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 64

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان و آزاده ی عزیز

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم چهارمین باره که دارم این فایل رو میبینم از بس که برام لذت بخش بود و پر از آگاهی و درس

    اعتبار من باید توانایی های خودم باشه نه پست و مقام و شهرت و ثروت دیگرانی که من نیستن اما من باهاشون رابطه دارم :

    چقدر با این جمله یاد اون صحبت استاد افتادم که ما موجودات مجردی هستیم که به این دنیا اومدیم تا خودمون رو تجربه کنیم و دنیای خودمون رو خلق کنیم اگرچه توی این دنیای مادی ی سری روابط ظاهری بین ما و دیگران وجود داره اما دنیا هر کدم از ماها که به واسطه باورهامون ساخته میشه ی چیز مجزایی از دنیا دیگران .

    وقتی در مورد این قسمت از صحبت ها فکر کردم خدا رو شکر الان توی شهر خودم خیلی ها من رو میشناسن بواسطه ی توانایی تدریسم .بارها شده که وقتی توی جمعی قرار گرفتم من رو نشناختن اما وقتی خودم رو معرفی کردم میگفتن ما خیلی تعریفت رو شنیده بودیم بخاطر تدریست و از اون طریق من رو میشناختن

    در مورد کردیت چند وقت پیش ی اتفاقی برام افتاد که ی مغازه دار میخواست به خاطر خوش حسابی من قسطی ی لپ تاپ رو به من بده و چند دقیقه ذهن من شروع کرد به نجوا کردن که موقعیت خوبیه بیا بگیر ولی حرفهای استاد در مورد خط قرمز بودن قرض و قسط و وام توی ذهنم مرور شد و خدا رو شکر تونستم ذهنم رو کنترل کنم و خرید نکردم .

    در مورد دارایی های واقعی هم من امروز قبل از شنیدن و دیدن این فایل خیلی خوشحال بودم و حس و حال خوبی داشتم چون دیروز فهمیدم که من ی مبلغی رو پس انداز دارم روی کارتم که خودم ساختمش و مال خود خودم بود .من قبلا هم ی مبلغی رو به همین اندازه و یکم هم بیشتر روی همین کارتم داشتم اما بقول آزاده جان مال خودم نبود ی وامی گرفته بودم و این رو انداخته بودم روی کارتم و دلم خوش بود که ی پس اندازی دارم !!! و دارم سودش رو میگیرم در صورتیکه که سودش ی مبلغ ناچیزی بود .اما دیروز احساس خالق بودن رو حس کردم از اینکه تونستم توی همین چند ماهی که از سال گذشته به یکی از اهداف مالیم که دو برابر کردن درآمدم بود برسم ، از اینکه الان 2 ساله خبری از قسط وام نیست و آزاد و رها دارم زندگی میکنم احساس لذت میکردم

    اونجایی که آزاده جان گفتن من فکر میکردم شرایط وام گرفتن توی ایران و آمریکا یکیه بعد دیدم نه اینجوری نیست نقش پیش فرض ها رو در اقدامات ما برام مرور کرد که ی وقتایی ما کارهایی که میکنیم بر اساس پیش فرضهامونه پیش فرض هایی که خودشون غلطن و بنابراین نتیجه ی درستی رو به بار نمیارن

    اونجایی که صحبت از مشاوره شد باز هم حرفهای استاد برام مرور شد که ما خودمون مشاور خودمون هستیم چون هیچ کسی از خود ما بهتر مار و نمیشناسه و نمیدونه که ما چی میخوایم . ی مشاور از دید خودش مسایل رو میبینه نه از دید ما و بنابراین این کار نتیجه ای نمیده مگر اینکه ی فردی مثل استاد ی مسیری رو رفته باشه و از اون مسیر نتیجه گرفته باشه و بعد بخواد به دیگران بگه که اون هم باز فرد انتخاب میکنه که بره یا نره .

    ی ویژگی که در آزاده جان دارم میبینم اینه که مثل استاد اصلا صحبتی در مورد ویژگی های بد همسر قبلیشون نمیکنن چون بالاخره هر کسی ی ویژگی های منفی هم داره و تمرکزشون روی نکات مثبت اون رابطه اس که چه چیزهایی رو تونستن یادبگیرن توی اون مدت .

    و اینکه شکست معنایی نداره و اتفاقات به ظاهر بد هم به رشد و پیشرفت ما کمک میکنه .اصلا جیزی به اسم بد وجود نداره و این برچسبیه که آدم ها به اتفاقات میزنن و گرنه در دل هر اتفاقی میتونه هزاران درس و تجربه باشه اگر ما این نگاه رو داشته باشیم اونوقت دیگه ناراحت نمیشیم و غصه نمیخوریم درس اون اتفاقات رو میگیریم و توی تجربه های بعدیمون ازش استفاده میکنیم

    و یادآوری صحبت های استاد در فایل هدفگذاری 1 و همچین صحبت های استاد در فایل آفرینش بخش اول و دوم که خواسته های ما باید مشخص باشن که تا وقتی خودمون ندونیم چی میخوایم خدا از کجا بدونه .وقتی ما به خواسته هامون میرسیم که خواسته واضح و مشخص باشه اونوقته که جهان ما رو هدایت میکنه به سمتش.

    چقدر وقتی آزاده جان گفتن خداوند خودش رو به من ثابت کرده یاد کلام حضرت ابراهیم افتادم که از خداوند خواست که خودش ثابت کنه بهش و اون اتفاقات رو خداوند بهش نشون داد .الان وقتی آزاده جان داره با این اطمینان و آرامش داره در مورد رابطش با خداوند صحبت میکنه یاد حضرت ابراهیم و خلیل الله بودنش و تنها بودنشو یکتاپرست بودنش افتادم

    نکته ی بعدی که استاد بهش اشاره میکنن و اون حرف مردمه :

    چقدر فرکانس این حرف مردم برا کسی که هنوز پایه های اعتماد به نفسش خوب ساخته نشده تاثیر گزاره .به نظر من همین تاثیر حرف مردم روی زندگی ما مشخص میکنه مفهوم فرکانس رو به خوبی که آزاده جان هم توی اون شرایط با وجود اینکه ایران نبوده اما این فرکانسه توی اون چند سال روی زندگیش تاثیر گزاشته و چقدر خود من به خاطر حرف مردم موقعیت های ازدواج رو از خودم سلب کردم که اگر با فلان کس ازدواج کنم مردم ممکنه چی بگن در مورد من .و چقدر این موضوع نیاز داره به کار کردن .خدا رو شکر که توی این 3 سال بودن با استاد من هم توی این زمینه بهتر شدم اما چون پاشنه آشیله هر بار از ی جایی سر درمیاره و من سعی میکنم هر وقت کاری رو به خاطر حرف مردم میخوام انجام ندم دقیقا بر خلافش عمل کنم مخصوصا توی لباس پوشیدن .هر دقت ذهنم بهم میگه این رو نپوش مردم ممکنه فلان حرف رو بزنن در صورتیکه خودم با اون لباسه راحتم و لباس نامناسبی هم نیست دقیقا همون رو میپوشم .این یکی از تمرین هایی که من انجام میدم در مورد کمرنگ کردن حرف مردم

    خدا رو شکر استاد من هم از زمانی که با شما آشنا شدم سعی کردم نقاب هام رو بزارم کنار البته چون رحم طالب اون بود و اگر ی وقتایی نقاب میزدم قشنگ حس میکردم که قلبم این رو نمیخواد و چقدر از وقتی با شما آشنا شدم راحت شدم وقتی چند تا از نقاب هایی رو که داشتم رو کنار زدم و آزاد و رها شدم و فکر کنم آشنایی با شما استاد یکی از اولین موهبت هاش همین رو راستی و صداقت و برداشتن نقاب هاست

    و باز هم مرور صحبت های شما استاد در دوره دوازده قدم که وقتی ما سوال مناسب بپرسیم حتما هدایت میشیم به جواب مناسب و وقتی اولین قدم رو بر می داریم قدم های بعدی به ما گفته میشه و نتایج از راه میرسن چیزی که در مورد آزاده جان اتفاق افتاد با پرسیدن اون سوال در زمان مناسب

    و اینکه ما وقتی ی چیزی رو میخوایم میتونیم بهش برسیم بعد اگر دیدیم که نمیخوایم اون رو میتونیم عوضش کنیم مثل مثالی که آزاده جان در مورد کالیفرنیا زدن که وقتی بودن در اونجا رو تجربه کردن دیدن که این اون چیزی نیست که بخوانش

    استاد باز هم توی دوره دوازده قدم میگین که ما وقتی خداوند رو منبع رزق و روزی بدونیم دیگه توی ی محیط کاری که هستیم اگر ما رو تهدید کنن به از دست دادن کارمون اونم زمانی که داریم کارمون رو درست و با کیفیت انجام میدیم نه تنها ناراحت نمیشیم خوشحال هم میشیم چون میدونیم منبع رزق و روزی بی نهایته و اگر اینجا نشه جاهای دیگه هست ودستان خداوند همه جان هستن برای روزی رسوندن به ما و این آگاهیه که آزاده جان خوب درکش کرده و خوب بهش عمل کرده چون باور قدرتمند کننده فراوانی و ایمان به رزاقیت خداوند و اعتماد به توانایی های خودش توی ذهنش ساخته شده

    وقتی ژاده جان گفتن من خودم بودم و برناه خودم رو داشتم چقدر از این احساس آزادی که توی وجودشون موج میزد لذت بردم چون الان یکی از اهداف من همین داشتن آزادیه که بتونم تنها توی جایی زندگی کنم که اونجوری که دوست دارم زندگی کنم و اون کارهایی رو که دوست دارم انجام بدم به عنوان ی دختر اما هنوز این اتفاقه برای من نیفتاده

    در مورد تبلیغات : منم خودم الان 3 ساله هیچ تبلیغی نمیکنم و توی این 3 سال وضعیتم از تمام اون ده سال قبلی که کار میکردم از همه لحاظ بهتر شده و خداوند از طریق دستانش داره برای من تبلیغ میکنه

    به موضوع سپاسگزاری اشاره کردن آزاده جان و اهمیتش توی زندگی و کارشون و من به یاد آوردم که چقدر این واژه اوایلی که با استاد آشنا شده بودم برام نا آشنا بود و بهش مقاومت داشتم چون ندیده بودم و نشنیده بودم و اگر هم شنیده بودم واقعی نبود از ته دل نبود ریاکاری بود و چقدر برام سخت بود انجام دادنش اما از وقتی دوره دوازده قدم رو خریدم و با تمرین ستاره قطبی آشنا شدم کم کم سعی کردم یا بهتره بگم یادگرفتم که سپاسگزار باشم و کم کم تمرینش کردم و شد قسمتی از تمرین هر روزم .الان وقتی به وضعیت مردم اطرافم و کشورم نگاه میکنم عمده دلیل مشکلاتشون همین ناسپاس بودنشون که اکثریت از چیزی که هستن ناراضی هستن و شکر گزار نیستن و برا همین هم وضعیتشون داره بدتر و بدتر میشه

    در مورد ارزش قایل شدن برای کار خودمون :

    من هفته ی گذشته ی اقدامی کردم که ی کم شک داشتم به درست بودنش اما الان با این حرفا مطامن شدم که کار درستی کردم. جریان از این قرار بود که دو تا از دانش آموزام که برای کلاس من ارزش قایل نبودن رو با جدیت تمام اخراج کردم چون به زور خانواده می اومدن و تمایلی نداشتن و ارزشی برای کلاس قابل نبودن و هر بار هی میگفتم دیگه از هفته ی بعد دیگه نمیایم و فلان و من ی مدت تحمل کردم اما دیگه هفته گذشته بقول شما دیدم دلیلی نداره من اجازه بدم اینا بیان توی کلاسم و جالب اینجاس وقتی با مامان یکی از اینا صحبت کردم و جریان رو گفتم ایشون گفتن اینا لیاقت کلاس شما رو ندارن

    و اینا نتیجه کار کردن روی باور لیاقته الان اگر احساس کنم دانش آموزی قدر کار من رو نمیدونه دوس ندارم بیاد کلاس . از وقتی که از شما استاد شنیدم که گفتین من از خداوند میخوام که افراد آماده رو به سمت من هدایت کنه منم سعی کردم این درخواست رو از خداوند داشته باشم که دانش آموزایی رو به سمت من هدایت کنه که مایل باشن به یادگیری

    خب وقتی که آزاده جان اینقدر پیشرفت کردن و فرکانسش رفته بالا طبیعیه که ی فرد موفقی رو جهان هدایت کنه به سمتشون درست مثل اون موقعی که برای بار اول آزاده جان باز هم به خاطر فرکانس خودشون ی فردی رو جذب کردن که هم فرکانسشون بود و اینه قانون بدن تغییر خداوند .و باز هم یادآوری حرف های استاد در جلسه ی نهم دورهعزت نفس که وقتی تو خودت رشد کنی و موفق بشی و اعتماد به نفست درست بشه ی فدری رو خداوند وارد زندگیت میکنه که اونم رشد یافته و موفق و با اعتماد به نفسه و شما دوتا از بودن با هم لذت میبرین و این نکته ی طلایی این فایل برای من بود که اگر میخوام این اتفاق برای من هم بیفته باید خودم رو ارتقا بدم باید ارزش های خودم رو ببرم بالاتر باید رشد بیشتری داشته باشم باید موفق وثروتمند باشم تا جهان هم ی همچین فردی رو وارد زندگیم کنه

    تحسینت میکنم آزاده جان هزاران بار چون لایق تحسینی

    سپاسگزارم استاد و مریم جان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: