مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- باورهایی برای “ساختن استقلال مالی”؛
- مسیر تکاملی رشد؛
- خواسته ها چگونه شکل می گیرند و چه عاملی آنها را محقق می کند؟
- فقط بر “برداشتن قدم پیش رو”، تمرکز کن؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع و تمرکز مطلق بر اصل؛
- باور چیست و چطور باید آن را تغییر داد؛
- “تأیید نتایج کوچک” و قدرت سازنده ی این نگرش؛
- “نگران نبودن درباره مسائل احتمالی پیش رو”، پای حرکت شما به جلو است؛
- فقط به آنچه فکر کن که: دوست داری اتفاق بیفتد؛
- تمرکز بر پیشگیری از مسائل احتمالی، شما را از حرکت، منصرف می کند؛
- درباره شناخت موارد مرتبط با کسب و کار خود “کنجکاو” باش و “آگاهی” کسب کن؛
- جوانب کسب کار خود را بهتر بشناس و دست از این یادگیری بر ندار؛
- تکامل به معنی پر شدن یک زمان خاص نیست بلکه فرایندی است از: اجرای ایده ها، به شناخت رسیدن، درس گرفتن و بهتر شدن در این روند؛
- معجزه ی تکرار ورودی های قدرتمندکننده؛
- قدرت تمرکز بر نکات مثبت؛
منابع بیشتر
جلسات 7،8،9،10 از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن
برای دیدن سایر قسمت های «گفتگوی استاد عباس منش با دوستان» کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD659MB85 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها69MB85 دقیقه
سلام خدمت استاد ودوست توحیدی و موفق و جوانم آقا عرشیای عزیز
من این فایل را همون موقع که روی سایت قرار گرفت دیدم و بعدها چندین بار گوش دادم و عرشیان عزیز را تحسین کردم . به خاطر تغییرات شخصیتی عظیمی که در خودش ایجاد کرده بود به خاطر شجاعتش پشتکارش و..
نکته خیلی مهمی که خیلی توجه من را توی این گفتگو جلب کرده بود این بود که عرشیا گفت قبلا خیلی آدم ایرادگیر بود و از زمین و زمان ایراد می گرفت و منتقد بود . آما الان تونسته بود خیلی تغییر کنه و استاد می گفتند به نحو باور نکردنی نکات مثبت را میبینه و تو شهر لسآنجلس استاد را به جاهایی برده و یه زیباییهایی را نشون داده و بلد میکرد که حتی خود استاد هم دقت نکرده بود این خیلی تو گوش من زنگ زد آخه منم آدمی هستم که خیلی انتقاد می کنم از بچگی از همه چیز ..
جالبه که قبلا اصلا نمی دونستم اینطوریم بعدها فهمیدم و خیلی سعی کردم عوضش کنم جالبه که خیلی بعدها متوجه شدم مادر من هم به طور پررنگ این ویژگی را داره و من تا حالا متوجه نبودم از اونجایی که مامانم را خیلی دوست دارم مثل هر آدمی از بچگی وقتی میدیدم از موضوعی انتقاد می کنه خیلی تو وجودم میرفت و کاملا حق را به مادرم میدادم همیشه و همه جا حالا نمی دونم این تاثیر مامانم بوده یا فطرتا این ویژگی را داشتم به هرحال یه جایی به خودم اومدم و دیدم کلا این ویژگی پررنگه منه که مو را از ماست می کشم بیرون و فقط دنبال اینم که در جهان اطرافم از هر چیز و از هر کسی انتقاد کنم..
از وقتی اینو فهمیدم شروع کردم به جنگیدن باهاش به اینکه فقط باید تمرکز کنم روی نکات مثبت یه جورایی از این ویژگی بیزار بودم که باعث شده بود از خودم بیزار بشم انگار همش با خودم میجنگیدم سعی میکردم مثبت باشم اما خیلی جاها از دستم در میرفت و واقعا خیلی اذیت میشدم…
وقتی تو این مصاحبه دیدم عرشیا تونسته خیلی خوشحال شدم که منم می تونم ولی باز داشتم می جنگیدم با خودم
دیروز یه قسمتهایی از کتاب نیمه تاریک وجود را خوندم با خودم فکر کردم چرا من دارم میجنگم؟ بذار یه جور دیگه ای فکر کنم: ویژگی انتقاد کردن را در خودم بپذیرم و ببینم این ویژگی باعث چی چیزی میشه خوب دیدم باعث شده من نکته سنج باشم با خودم گفتم چرا مثل لقمان فکر نکنم که می گفت ادب را از که آموختی از بی ادبان!
منم وقتی نکات منفی را دیدم سریع به نقطه مقابل فکر کنم به اینکه اینطور چقدر بهتر میشد و کم کم به ذهنم یاد بدم به جای دیدن نکات منفی با این دقت نکات مثبت را با همین دقت ببینه درست مثل عرشیای عزیز..
و بعد این ایده به ذهنم رسید که این ویژگی در من یه ابزار قدرتمند و گرانبهاست که تا این لحظه در اختیار شیطان ذهنم بود و داشت در جهت منفی ازش استفاده میکرد من از این لحظه این ابزار را ازش با قدرت میگیرم بهش ارج میدم و از خدای مهربونم به خاطر این ویژگی ارزشمندی که بهم داده سپاسگزاری می کنم و این ابزار را به دست خدای درونم میدم و در جهت مثبت ازش استفاده می کنم باز هم درست مثل عرشیا ..
اینا رو امروز تو جلسه دوم دوره حل مسائل قسمت سوالات با خودم نوشتم و اومدم اینجا تا با دوستانم به اشتراک بذارم و هم رد پایی از این درک ارزشمند برای خودم به جا بذارم. مسیر طولانی در پیش دارم برای این تغییر ولی می دونم نتایج فوق العاده میشه…
ممنون استاد عزیزم که داری کمک می کنی به ما که شخصیت بهتری از خومون بسازیم و کمک می کنی خوب زندگی کنیم