مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- باورهایی برای “ساختن استقلال مالی”؛
- مسیر تکاملی رشد؛
- خواسته ها چگونه شکل می گیرند و چه عاملی آنها را محقق می کند؟
- فقط بر “برداشتن قدم پیش رو”، تمرکز کن؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع و تمرکز مطلق بر اصل؛
- باور چیست و چطور باید آن را تغییر داد؛
- “تأیید نتایج کوچک” و قدرت سازنده ی این نگرش؛
- “نگران نبودن درباره مسائل احتمالی پیش رو”، پای حرکت شما به جلو است؛
- فقط به آنچه فکر کن که: دوست داری اتفاق بیفتد؛
- تمرکز بر پیشگیری از مسائل احتمالی، شما را از حرکت، منصرف می کند؛
- درباره شناخت موارد مرتبط با کسب و کار خود “کنجکاو” باش و “آگاهی” کسب کن؛
- جوانب کسب کار خود را بهتر بشناس و دست از این یادگیری بر ندار؛
- تکامل به معنی پر شدن یک زمان خاص نیست بلکه فرایندی است از: اجرای ایده ها، به شناخت رسیدن، درس گرفتن و بهتر شدن در این روند؛
- معجزه ی تکرار ورودی های قدرتمندکننده؛
- قدرت تمرکز بر نکات مثبت؛
منابع بیشتر
جلسات 7،8،9،10 از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن
برای دیدن سایر قسمت های «گفتگوی استاد عباس منش با دوستان» کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD659MB85 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها69MB85 دقیقه
سلام
یک الگوی جدید در حوزه موفقیت به نام ارشیا
یک نمونه بارز برای تخریب باورهای غلط،
باورهایی از این قبیل،
که
من بچه ام و بابام باید من رو یدک کنه،
من بچه ام حتی تنها نمیتونم برم تا بازار برا خودم خرید کنم
من بچه ام و بزار 10 سال دیگه تازه میشه 27 سالم و اون موقع یه فکری برای رفتن به آن سوی مرزها میکنم،
من بچه ام و نمیتونم استقلال مالی و امنیت جانی در آمریکا داشته باشم
و هزاران هزار از این بهانه های بچه گانه،
اما ارشیا ترکوند،
شاخ غولی رو شکوند که 99 درصد جوون ها رو اسیر کرده،
پا روی باورهایی گذاشت که الان همون باورها پلتفرم زندگی تمام جوون هاست،
جوری یاد گرفت،جوری تحقیق کرد،جوری از منابع بی حد،استفاده کرد که تونست مثل خوردن یک لیوان آب برسه آمریکا،
حالا مبحث رفتن یک داستان جداگانه ست،و مبحث زندگی در جای جدید مبحثی کاملا مجزاست،
ارشیا اونقدر خودش رو بست به یادگیری راه حل های مختلف و سازنده، که دیگه وقتی برای ترسیدن نداشت،
دقیقا همون مثالی که استاد در قدم یک میزد،گفت فکر میکنم ناپلئون بود وقتی میرفتن جایی برای جنگ،دستور میداد کشتی ها رو بسوزونید،
ازش پرسیدن چرا آخه این کار رو میکنی،
گفت که راهی برای فرار نباشه،
حتی وسیله ای وجود نداشته باشه که نیروهای من بخوان برای فرار حتی بهش فکر کنن
اینجا فقط پیروزی حکم فرماست،
حالا ارشیا اومده جوری خودش رو بست به یادگیری و نگاه به زندگی در لحظه، و نرفت در آینده که یه وقت آینده اون رو منصرف کنه،
اینجا دیگه جایی برای ترس وجود نداره،
یا بقول استاد اگه هم مقداری ترس وجود داشته باشه اونقدر ایمان درون قلب قدرت داره که ترس مثل یک قطره رنگ سیاه توی یک دبه رنگ سفید باشه و بزنیش به هم،اصلا اون قطره سیاهی مخص نیست،
وجود داره اما دیده نمیشه،
ارشیا واقعا یه درس بزرگ بهم دادی،
من یه موقعیت مشابه شما در سن 14 سالگی داشتم که پسرعموی مادرم از دانمارک اومد ایران خونمون،و وقتی دید من توی درس خوندن نظیر ندارم،
گفت من فرشاد رو ماه آینده با خودم میبرم دانمارک،
این اونجا پیشرفت بی نهایت میکنه،
اما مادرم از ترس همین حرف داییم،به مرز سکته رفت،
البته که خودم نوجوان بودم و دوست داشتم برم خارج از کشور،اما شاید اون ترس های دوری از خونه و سن کمم رو داشتم،
ولی تو در سن کم یه کاری کردی که همین الان افراد 30 یا 40 ساله حتی جراتش رو ندارن بهش فکر کنن،
دمت گرم داداش
الگوی فوق العاده ای هستی برام
شاد باشی و ثروتمند