فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 107

به نام خدای مهربان🪴

فقط روی خدا حساب باز کن

این باور اشتباست که تنها راه موفق شدن ارتباط برقرار کردن با افراد ذی نفوذ و قدرتمنده

نباید این افراد رو توی ذهنم خیلی پررنگ ببینم، من باید از افراد موفق الگو بگیرم

من میتونم با افراد موفق ارتباط برقرار کنم و این کار میتونه بهم کمک کنه ولی نباید فکر کنم که تنها راه موفقیتم ارتباط برقرار کردن با افراد خیلی ثروتمند و قدرتمنده🪴

شرک یعنی قدرت رو از خدا بگیرم توی ذهن و باورهام و بدم به غیر خدا

اگه توی زندگیم با این نیت با افراد کار کنم یا با این نیت ارتباط برقرار کنم یا به این شکل به مردم نگاه کنم که یه جایی، یه روزی دستمو بگیرن دارم با سرعت هرچه تمام تر خودم رو از خوشبختی و سلامتی و ثروت دور می کنم

من باید فقط تنها منبع رزق، سلامتی، ثروت و خوشبختی رو خدا ببینم

اگه میخوام به ثروتی برسم که به حساب نمیاد و اگه میخوام به جایگاهی برسم که تموم جهان برای من فعالیت کنن، برای من کار کنن، برای من پول بسازن، باید تنها منبع نیروی خوشبختی و ثروت و رزق رو فقط خدا ببینم

معنای رب به معنای صاحب اختیار و فرمان رواست نه پروردگار

رب پروراننده نیست، کسی که تربیت میکنه نیست

رب به معنای فرمانروای کل بودنه

اگه توی ذهنم یه آدمی رو بزرگ کنم اصلاً مهم نیست که چه قدرت و ثروتی داره، کافیه که توی ذهنم این آدم بزرگ بشه به واسطه قدرت و ثروت و نفوذی که توی دولت داره اون وقت دارم با این کار دستم رو از خوشبختی و ثروت کوتاه میکنم

اصلاً توی ذهنم سعی نکنم که فکر کنم ارتباط با اون آدم میتونه برام ثروت ایجاد کنه، یا اون آدم میتونه برام کاری انجام بده، اون کسی که میتونه برام کاری انجام بده فقط خداونده نه هیچ کس دیگه ای

اگه فکر کنم کسی دیگه ای هست در جهان که میتونه دستمو بگیره سخت در اشتباهم

و هم در این دنیا و اون دنیا از عذاب سختی برخوردار میشم

چون این یک قانونه🪴

هیچ کسی نیست که بتونه بهم کمک کنه

اگه با خدا باشم، اگه در تمام وجودم و ذهنم و لایه لایه های باورهای درونم فقط خدارو منشاء قدرت ببینم اونوقت دیگه همه رو دوست دارم، به همه احترام میزارم، برای همه ارزش قائلم، اما توی ذهنم اینه که فقط خداست که بهم نعمت و عزت میده و هیچ کس دیگه ای نمیتونه این کارو انجام بده شاید موقت کسی بتونه دستمو بگیره اما همون آدم قدرت اینو پیدا میکنه که از اون بالا پرتم کنه پایین🪴

افرادی که در برابر افراد ثروتمند و قدرتمند تعظیم میکنن افراد بسیار ضعیفی هستن

این افراد با همون سرعت که رشد میکنن به واسطه ارتباطات شون با همون سرعت هم کوبیده میشن روی زمین

با همون سرعت که مشهور میشن با همون سرعت هم نابود میشن🪴

موقعی میتونم توی زندگیم به هر آنچه که میخوام برسم که تنها منبع رزق رو فقط خدا ببینم، خداوند میتونه از بی نهایت دستش بهم کمک کنه

اگه یه آدم قدرتمند و ثروتمند رو ببینم و تمرکزم این باشه که فقط این آدم میتونه کمکم کنه، با این کار دارم بقیه دستهای خدا رو میبندم، یعنی توی ذهنم این باشه که فقط این آدم میتونه کمکم کنه، فقط این رئیس بانک میتونه بهم وام بده🪴

این آدم قدرتمنده میتونه بچم رو استخدام کنه، این آدمی که توی دولت نفوذ داره میتونه فلان کارو برام انجام بده، با این کارها دارم دستهای خدا رو میبندم

باید باورم این باشه که فقط خدا میتونه این کارو انجام بده

وقتی کسی کاری برام انجام داد و بهم کمکی کرد ازش تشکر کنم بابت کمکش

ولی همون موقع توی ذهنم مرور کنم که این آدم دستی از خداوند بوده ممکنه خدا امروز به واسطه این فرد بهم داره کمک میکنه، فردا به واسطه یکی دیگه و نذارم این آدم در ذهنم خیلی رشد کنه🪴

این به معنای بی احترامی نیست

باید احترام قائل بشم برای افرادی که بهم کمک میکنن، ولی در وجودم باور کنم که این فرد نیست که بهم کمک میکنه

بلکه خدای این فرده که داره از طریق این فرد بهم کمک میکنه و خدا رو توی ذهنم بُلد کنم نه این آدم رو

اگه با خدا یکی بشم، اگه باورهای توحیدیم رو تقویت کنم، اونوقت تموم مردم جهان بخوان منو بکشن پایین نمیتونن این کارو انجام بدن

اگه همه مردم جهان با هم همدست و متعهد بشن که منو نابود کنن نمیتونن این کارو انجام بدن🪴

هیچ کس نمیتونه کسی رو که باور داره به یگانگی خدا، باور داره به ربوبیت الله، نمیتونه هیچ کس هیچ کاری باهاش انجام بده

تمام افرادی که در جهان تاثیر گذار بودن و تونستن جهان رو شکل متفاوتی بهش بدن افرادی بودن که به ربوبیت الله اعتقاد داشتن فارغ از هر دین و مذهب

افرادی بودن که به کسی باج نمیدادن، نگران قدرت قدرتمندان نبودن

اگه کسی منو تهدید کنه به واسطه قدرت و اعتباری که داره و من تهدیدش رو باور کنم و بترسم به این معناست که به قدرت خدا اعتقادی ندارم، به این معناست که اون آدم توی ذهنم قدرت داره و این کار شرکه🪴

باید ببینم قدرت رو دارم توی وجودم به کی میدم؟ کی توی وجودم قدرت داره؟ جلوی کی خیلی دستپاچه میشم؟ وقتی میرم پیش رئیس بانک، نماینده مجلس، فرماندار یا پیش رئیسم، چه جوری دارم باهاشون صحبت میکنم؟ چقدر داره صدام میلرزه؟ چقدر دست و پام میلرزه؟

وقتی یه آدم ثروتمند توی فامیل میاد چه جوری جلوش وایمیستم و تعظیم میکنم

چه جوری باهاش برخورد می‌کنم🪴

اگه بخواهیم تموم قرآن رو توی یک کلمه جمع کنیم اون کلمه توحید میشه

توحید یعنی یگانگی الله، یعنی قدرت رب، وقتی با خدا یکی بشم دیگه نگران نمیشم. میرم یه جا کارم رو انجام بدن یه جا مجوز بهم نمیدن، کارم رو انجام نمیدن یا بهم وام نمیدن

ناراحت نمیشم و میگم خدا میخواد از یه دست دیگه بهم برسونه🪴

یکی تهدیدم میکنه میگه پدرتو در میارم بیچاره و بدبختت میکنم، میگم خدا کارش رو بلده تو تلاشت رو بکن

توی داستان پیامبران در قرآن هم هر وقت تهدیدی بود چه به ابراهیم، نوح، یا موسی، پیامبر نمیگفت حالا من یه اشتباهی کردم، حالا یه حرفی زدم، حالا یه بتی شکوندم، تو به بزرگی خودت ببخش

پیامبر میگفت تو تموم تلاشت رو برای نابودی من انجام بده و از هیچ کاری بر علیه من فروگذار نباش تو منتظر باش ما هم منتظریم🪴

به این میگن توحید، به این میگن اعتقاد به رب

وقتی کسی تهدیدم کرد، وقتی که در شرایطی قرار گرفتم که مثلاً اخراجم کردن اصلاً فکر نکنم که اونجا تنها منبع رزق و روزی من بوده

چون بی نهایت جا هست، بی نهایت امکان هست، اگر که خدا رو باور کنم، اگر دستان خدا رو باور کنم، اگر باور کنم برگی بدون اذن خدا بر روی زمین نمیفته، اگر که باور کنم وقتی خدا اراده کنه کیه که جلوی اراده خدا رو بگیره🪴

مشکل ما اینه که به ربوبیت خدا اعتقادی نداریم، همه رو باور داریم جز خدا،

اگه یه آدم ثروتمندی بهم قول پول بده حرفش رو بیشتر باور می‌کنم، بیشتر بهش اعتماد میکنم تا خدا

خداست که بهم وعده پیروزی و ثروت داده، ولی باورش ندارم

چرا؟؟ چون ایمان ندارم، چون قدرت رو توی دستای کسی دیگه میبینم،

قدرت یعنی اونچه که انتظار دارم بقیه برام انجام بدن

نباید از هیچکس انتظار داشته باشم، یک مومن واقعی از هیچکس انتظار نداره، هیچ کس نمیتونه بهم کمک کنه، هر چقدر انتظارم از بقیه بنده های خدا کمتر باشه و انتظارم از خدا بیشتر باشه ثروت بیشتری به دست میارم

باید توی ذهنم این باور رو بسازم که هیچ کس نمیتونه بهم کمک کنه جز خدا و هرچی رو که میخوام به خودش بگم، خودش از یه جایی برام جور میکنه، از کجا نمیدونم🪴

باید باورم این باشه که خداوند توانایی اینو داره از جایی که به عقل من نمیرسه بهم بده نباید فکر کنم تنها ابزارهایی که خدا داره همون چیزیه که من میبینم، همون آدم هایی هستن که من میبینم

خدا میتونه از جایی بهم برسونه که باورم نمیشه

کِی بهم داده میشه؟ وقتی باورش کنم، همه چیز برمیگرده به باور و ایمان و یقینم

باید توی ذهنم آدمها رو کوچیک کنم

کوچیک کردن آدمها به معنای بی احترامی به اونها نیست، باید کوچیک کنم از لحاظ قدرتی که دارن🪴

قدرتمندترین فرد جهان هم اومد پیشم باهاش جوری صحبت کنم که انگار از اون قدرتمند ترم، محکم و با ایمان صحبت کنم، چون چیزی از اون کم ندارم

شاید الان از لحاظ مالی ازش پایین تر باشم ولی خدا بهم پاداشش رو میده، اون کسی نیست که بخواد دست منو بگیره که من بخوام بهش التماس کنم و به دست و پاش بیفتم حتی توی ذهنم🪴

وقتی خدا رو باور کنم اون وقت سرم جلوی همه بالاست، هیچکس قدرتی نداره درمقابل الله و اگه من با خدا باشم هیچ کس در مقابل من قدرتی نداره

هیچکس نمیتونه حتی به اندازه پشه ای بهم آسیب برسونه

هر روز به خودم یادآوری کنم تنها قدرت جهان ربه، باید توی زندگیم نگاه کنم به باورها و رفتارهام، رفتارام دارن بهم پیام میدن، دارن باهام حرف میزنن، باید ببینم چه جوری تعظیم می کنم، چه جوری نگران میشم وقتی کسی بهم قول پول داده بود ولی نمیده، چه جوری روی بقیه حساب باز می کنم، اگه روی افراد دیگه حساب باز کنم یعنی به خدا ایمان ندارم، باید یاد بگیرم روی هیچ انسانی حساب باز نکنم،

اگه کسی بهم قول انجام کاری رو داد و وعده داد که بیا تا من برات درستش کنم، من همه کاره ام و قدرت دارم

بهش بگم ازت ممنونم شما زحمت خودت رو بکش اما همون موقع به خدا بگم خدایا میدونم تو هستی قدرتمند، این کاره ای نیست، شاید از دست این بهم بدی شایدم از دست یکی دیگه، اونوقت هم اگه برام کاری انجام ندادن اصلاً نگران نمیشم، میگم خدا از دست دیگه اش میخواد بهم بده، روی این حساب باز نکردم، پشتم خالی نمیشه،

وقتی بتونم به این شرایط برسم اونوقت همه برام همه کار انجام میدن

وقتی به توحید برسم، همه آدم ها جمع میشن که بهم کمک کنن و متحیر میشم از میزان خدمت اونها، باید مواظب باشم وقتی به این شرایط رسیدم بازم روشون حساب باز نکنم که اگه حساب کردم همه این نعمت ها قطع میشه

باید یاد بگیرم که هدف های بزرگ رو با قدم های کوچیک اما مداوم بردارم

باورهای قدرتمند کننده حاصل یادآوری و تکرار نکات کوچیکیه که هر روز درباره قوانین یاد میگیرم

فقط راهش ادامه دادنه، راهش تکرار چیزهاییه که یاد میگیرم

اگه از ما بپرسن تنها منبع قدرت کیه میگیم خداونده اما رفتارمون چیز دیگه ای رو نشون میده

برامون وعده رئیس بانک واقعی تر از وعده خداست که میگه من نزدیکم و اجابت می کنم دعای هر کسی که منو اجابت کنه

میگیم قدرت دست خداست ولی از حکومت ها و دولتها و کارفرماها می‌ترسیم و برای حل مشکلمون به انسانهایی با ویژگی های خودمون متوسل میشیم

اگه خدا برامون کافی نیست باید اونو از نو بشناسیم و توحید و شرک رو دوباره معنا کنیم

شرک چیزی نیست جز قدرت دادن به هر عاملی غیر از خودم و

توحید چیزی نیست جز اینکه تنها منبع قدرت رو نیرویی بدونم که کنترل زندگیم رو در دست باورهام قرار داده

این نیرو به هر شکلی که توی ذهنم بسازم به همون شکل وارد زندگیم میشه

سپاس فراوان از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان🪴