فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 121

به نام خدایی که تنها قدرت در جهان است او که فرمانروای جهان و جهانیان است

سلام به استاد عزیز و مریم بانوی نازنینم و همه دوستان هم فرکانسی ام

من قبلا این فایل و گوش دادم و از آگاهی های نابی که دریافت کردم فهمیدم که چقدر شرک مخفی داشته ام و چقدر روی دیگران حساب کرده ام توبه کردم و سعی کردم این قانون که فقط روی خدا حساب کنم را در زندگی عمل کنم

یاد یه خاطره افتادم از توکل به خدا سال گذشته تازه مدرک کارشناسی ارشد مشاوره خانواده ام و گرفته بودم( با وجود شاغل بودن و داشتن 2 تا بچه کوچک ادامه تحصیل دادم و دانشگاه هم در شهر دیگری بود و آخر هفته ها مجبور بودم از خانواده دور باشم بنابراین این که مدرکم اعمال بشه برام خیلی مهم بود ) و به اداره مراجعه کردم برای اعمال مدرک ( من معلم هستم ) با وجود اینکه موقع قبول شدن در دانشگاه من با اداره صحبت کرده بودم و گفته بودند مشکلی برای اعمال مدرک نیست اما زمانی که بعد از گرفتن مدرکم به اداره رفته بودم هزار و یک بهانه گرفتند که این مدرک اعمال نمی‌شود گرایش خانواده لازم نداریم باید مشاوره تنها باشد یا مشاوره تحصیلی و خلاصه خیلی ناراحت شدم و تا شب به چند نفر که فکر میکردم میتونن برام کاری کنند و توی اداره برو بیایی دارند زنگ زدم اما همه حق را به اداره دادند و گفتند قانون 2 ماه پیش عوض شده و کاری نمیشه کرد روز بعد در مدرسه هم برای همکاران تعریف کردم و ابراز ناراحتی کردم ودر تمام این مدت من داشتم شرک میورزیدم و حواسم نبوده اون شب نمیدونم چی شد که یاد این فایل افتادم که دیده بودم و آگاهی ها رو به یاد آوردم خیلی با خدا صحبت کردم و همه چیزو به خودش سپردم دیگه آرامش داشتم نگران نبودم و همش توی دلم میگفتم اگه قرار نبود اعمال مدرک بشم خدا هیچ وقت شرایط رفتن به دانشگاه و برام فراهم نمی‌کرد پس حتما این اتفاق باید بیوفته اونقدر ایمانم قوی شده بود و آرامش داشتم که حد نداشت اطرافیان ومخصوصا همکارانم خیلی به من اصرار می‌کردند که چرا پیگیری نمیکنی حقت و بگیر به اداره کل مراجعه کن و…… و من فقط میگفتم خدا خودش درست میکنه از اون روز 3 هفته گذشت و یک روز پنجشنبه صبح زود که هنوز خواب بودم موبایلم زنگ خورد وقتی گوشی و نگاه کردم با تعجب دیدم که شماره اداره هست وقتی جواب دادم دیدم دقیقا همون آقایی که اونقدر توی اداره قطعی میگفت کاری نمیشه کرد و قانون عوض شده و…. با لحن مهربان و آرامی از من خواست که مدرکم و ببرم اداره برای اعمال و من انگار که بال درآورده بودم و تا اداره پرواز کردم و مرتب خدارو شکر کردم به راحتی مدرکم اعمال شد وقتی که من پرسیدم چی شده که شما قبول کردید اون آقا گفت پیگیر نشو حالا که کارت راه افتاده

شنبه که من به مدرسه رفتم دیدم مدیر مدرسه میگه یه جعبه شیرینی بگیرم برای همکارا تعجب کردم که چه طوری با خبر شده دیدم میگه من رفتم اداره و صحبت کردم تا کارت درست بشه (دقیقا حرف استاد عزیز ) من همون لحظه از ایشون تشکر کردم ولی توی ذهنم مرتب میگفتم که ایشون دست خداوند بوده برای من خدا به دلش انداخته که از نفوذش و رابطه اش با اداره استفاده کنه به نفع من خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

وقتی خداروباور میکنیم دیگه نیاز به هیچ کاری نیست فقط بشین و تماشا کن که خداوند به چه زیبایی و راحتی تو رو به خواسته هات میرسونه از جایی که فکرشم نمی‌کنیم به مانعمت میده خداوند از بی نهایت دستش به ما روزی و نعمت و ثروت میده

بعد این اتفاق تابه امروز تا حد زیادی تونستم فقط روی خدا حساب کنم و نتایج عالی ریز ودرشت هم گرفته ام از توکل کردنم خیلی خوشحالم که در روز 17 سفر نامه دوباره این فایل عالی رو دیدم و دوباره به من یادآوری شد که قدرت فقط در دست خداست .

برای همه دوستانی که این کامنت و میخونن آرزوی ثروت بی حساب دارم .