فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 143
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-19.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-07-06 00:00:002020-10-19 00:15:46فقط روی خدا حساب باز کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم سلام به شما بچه هایی که دنبال توحید هستید سلام به من که سالها مشرک بود و سالها شاگرد استاد بود و امروز هدایت شد
أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَآ إِلَىٰ رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓا۟ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ ۗ قَالَ ٱلْکَـٰفِرُونَ إِنَّ هَـٰذَا لَسَـٰحِرٌ مُّبِینٌ
آیا مایه ی شگفتی مردم است که به شخصی از خودشان وحی کرده ایم: «به مردم هشدار بده و به مومنان نوید بده که نزد پروردگارشان پاداش نیک و راستینی دارند»؟ کافران گفتند: این شخص، جادوگر آشکاری است
بله خدای عزیزم دیروز بمن وحی کرد این فایل رو گوش بده و برای کسی بفرست
استاد بگذارید برگردم به شاید 10 سال قبل
من مشغول خوندن برای آزمون وکالت بودم همه میگفتن ینی تو ساخته شدی برای وکالت اومدم شروع کنم رئیس خواهرم گفت بیا بخون من کمکت میکنم انشالله قبول شدی بیا تو بازار تهران وکیل بازار شو همه دنبال یه آدم صادقن که وکیلشون بشه
من چون عزت نفس هم نداشتم اول به خودم ایمان نداشتم و دوم روی اون حاجی بازاری حساب میکردم که خب حالا کار من آماده س و من تمام تلاشمو میکردم ولی قبول نمیشدم
از اون جهتی که ارتباطم با خدا هم بسیار بد بود و ریشه ی تمام بدبختی ها و ناکامی هامو خدا میدونستم قبول نشدن تو آزمون های وکالت رو فقط تقصیر خدا میدونستم
میگفتم من که شانس ندارم خدا با من لجه از خدا متنفر بودم و هر روز این تنفر بیشتر میشد که خدا برای همه میخواد و برای من نمیخواد
در این حین با یک نفر که میخواست وکیل بشه آشنا شدم چون خودم از تقلا کردن برای وکالت خسته شده بودم بازم تمام امیدم رو به ایشون بستم و ایشون شد خدای من، من به اون فرد دل بسته نبودم ایشون تمام امید من بود برای فرار از محیط خونه و کسی که منبع رزق منه و چون حال کار کردن نداشتم میگفتم اون قبول بشه تا من راحت زندگی کنم خب همچین آدمی با همچین فرکانس پایینی خودش رو لایق چی میدونه؟ مطمئنا احترام نبود من با تمام زیبایی ها و کمال هایی که در وجودم داشتم چون ایشون رو منبع تمام خوشبختی هان میدونستم به این فرد چسبیده بودم تا خوشبختم کنه تا کار نکنم و اون وکیل بشه یک آدم بی مصرف شده بودم که بشدت بی عزت نفس بود خلاصه از مدارپایین و… با ایشون برخورد میکردم ایشون خیلی تلاش کرد بمن کمک کنه اما نشد و من که خیلی به ایشون شک داشتم و دعوا و… (خدایی مدارم داغون بود )میگفتم صبر کن وکیل بشی منو ول میکنی میری و همین شد ایشون بمن خیانت کرد البته الان میگم خداروشکر که من بیدار شدم
مرسی بابت اون مدار و اتفاقات بد
از لحاظ مالی هم نگم که تمام پولامو از دست میدادم شده بودم یک انگل جامعه
ینی اینقدر از دنیا مشت و لگد خوردم تا خسته شدم و بازم خدا رو مقصر میدونستم و ازش متنفر بودم چرا اون طرف رفت و منو بدبخت کرد
من خسته بودم ولی خدای قشنگم بمن کمک کرد خدا گفت بازا بازا هر آنچه هستی بازا
یه نفر گفت بیا این مراقبه رو انجام بده تا اون فرد برگرده تو زندگیت وای خدا چقد من عزت نفسم پایین بود اما دست تو توی دستم بود و آنگاه من هدایت شدم
من هدایت شدم به مراقبه ای که دعوت کننده ی مراقبه کسی نبود جز خدای عزیز تر از جانم
موصوع مراقبه فقط حرف زدن و درد و دل با خدا بود
من اوایل مقاومت بسیاری داشتم ولی خدا خیلی مشتاق بود من برگردم
خدا هر شب در مراقبه به یک شکل بر من جلوه گر شد یک بار سیاهی یک بار گنجشک و اون اواخر من تبدیل شدم به یک قو
یک قوی متواصع در برابر نور الهی
اوایل اصلا نمیخواستم باش حرف بزنم باش دعوا میکردم که دیدی منو بدبخت کردی دیدی سنم رفته بالا کار ندارم پول ندارم طرف بم خیانت کرده با قرآن بام حرف میزد اصلأ به قرآن نگاه هم نمیکردم میگفت ادعونی استجب لکم
میگفت حرف بزن بزن بزن
درد و دل کن بچه بیا توبغلم منم میزدمش
اینقد گریه میکردم و اون فقط نگاه میکرد و لبخند میزد
رفتم جلو گفت لا تخف ولا تحزن من با توام
چی میخوای ناراحت نباش
آروم شدم قوی شدم عزت نفسم رفت بالا
بهقول استاد لطیف شدم
عاشقش شدم تمام مسئولیت زندگیمو به عهده گرفتم قوی شدم
یه نفر پولمو خورده بود بش گفتم بم بده سال 1400 بود به زور داد
1 میلیون داشتم کارم بیمه بود و یک ریال پول نداشتم از کارم
فایلای استاد عرشیان فر رو گوش میدادم تا هدایت شدم به یه دوره 500 تومنی از استادم
بازم شک داشتم بخرم یا نه الهام شد بخر و خودتو نجات بده
مینشستم تو اتوبوس شهر به شهر با دست خالی میرفتم فایل گوش میدادم و بیمه ای در کار نبود و من میگفتم خدایا کمکم کن این دوره هدیه ی توئه نشستم واو به واو کلاس رو نوشتم از صبح که بیدار میشدم تا موقع خواب گوش میدادم تا رسید به لایو با استاد عباسمنش اون موقع ها عصو سایت بودم اما اصلا نمیومدم سایت و میگفتم این چه استادیه با دمپایی میاد چرا کت شلوار نمیپوشه استاد عاشقتم،
و من باز هدایت شدم خدایا شکرت که شدم شاگرد شما و استاد فایلای توحیدی توحیدی
ایمان بدون عمل حرف مفت است
تا من از مدار زیر زمین پر موش و گند و کثافت اومدم طبقه ی همکف
گفت برو سر کار رفتم بدون رزومه و حتی کامپیوتر بلد نبودم اما گفت برو با روی بازم برو رفتم و بعدها گفتند با همون روی بازت تو رو خواستیم
حقوق من نزدیک ماهی 18 تومنه و الان باز باید توحیدی بشم
خدایا شکرت
اما از امروز بگم که باز فهمیدم من درسم رو نگرفتم و باز دو سال خودم رو در رابطه ای بلا تکلیف گذاشته بودم چون باز مشرک بودم و امیدم اون شخص بود
خدایا امروز فهمیدم فقط و فقط باید روی تو حساب کنم
خدایا بمن کمک کن تا بیام کامنت بذارم بنویسم از خلق رابطه ای زیبا و توحیدی
عاشقتونم
بنام خداوندی که مرا هدایت کرد به این سایت و مرا در مدار این آگاهی ها. ودر مدار تشخص اصل از فرع قرار داد شرک از توحید تا طبق این آگاهی ها شخصتم رو تعغیر دهم منیتم واون شخصت نازیبایی ها رو از خودم دورکنم چون موقع اس که خداوند مرا هدایت کرد بایک خوشبینی وبا هدایت به پرده حجابی بر درون انداخت که فقط،زیبای ها رو ببنم یعنی شروع هدایت من این طور شروع شده بود ولی به خاطر عدم آگاهی وتشخص اصل از فرع مدت ها بود به جای دنیال اصل دنیال شرک وفرعایت رو گرفته بودم البته که اون رو هم به نیت خیر می دونم بهتر شدم که من خودم بیشتر بشناسم واز سطع ذهنی وباوری شخصت قوی تر وباورهای قدرتمندتری وایمان قوی تر از خودم بسازم مدت ها بود که بهدخاطر شرک ترس از عوامل بیرونی و متمرکز بودن بر روی نازبیا ها دنبال کرد شرک ها وباورهای محدود کننده دیگران از لحاظ روحی از لحاظ ذهنی کلا عین واقعیت خودم در به داغون کرده بودم به خاطر عدم شناخت از قوانین وشناخت خودم وخداوند باعث شدم برگردم وشیوهای گذشته فکر کردن حتی طوری شده تو بعضی ها جعنه های از زندگی از گذشته خودم خیلی رازی تر بودم واز بیرون فقط از بیرون با کلمه های قشنگ وحرف های زیبا دیگه خسته شده بودم چون از لحاظ ذهنی وباری هنوز همون آدم بودم بهرهمین خاطر از قشنگ صحبت کردن وهمش خدا. خدا کرون خسته. شده بودم ولی. از درون ناآرام پر ترس پر نگرانی وفقط توی این سایت باشه واز لحاظ باوری تو فرکانس بی ایمانی باشم چون جای که ایمان به خداوند باشد دیگه ترسی وجود ندارد تصمیم گرفتم شخصتم رو از درونتعغیر دهم تا کی ابگیجوری فکر کردن تا کی با شک وشرک زندگی کردن چیزی خیلی امروز باعث شد که متوجه بشم که اصلن تومدار این آگاهی نبودم این بود بعد از دوسال توای سایت بودن تازه فهمیدم که اسم عباس منش حسین هسن خیلی یعنی ایقدر حواسم پرت بود ه اینور اونور وحاشیه ها که متوجه نشدم استادی که داره این آگاهی رو به من میده اسمش کیه واز هدایت خواستم وهدایت می خوام خودش،به صورت سلامتی درمان کنه سلامتی روحی روانی مرا درمان کنه وباعث آرامش من بشه از لحاظ روحی ومن هم این توانای رو درون خودم می بینم که شخصتی با ایمان ومتواض در برابر خداوند داشته. باشم اون رو رفیق خودم وتنها خووم بدونم واقعا نیاز دارم بهش شدیدن هیچ کس نمی تواند حال دل من رو خوب کنه جز او عین واقعیت چون اوج عشق رو موقعی ازش،دیدم که درخواستی از ش کردم وجواب رد داد واون درخواست از ته دل ازش کردم او بیشتر هرکس می داند که من توی این مسیر موفق میشم اون بیشتر از هرکس،می داند که توتنایش و دادم می توانم این ایمان رو جایگزین ترسهای درونم کنم سوار قوانین واون موج انرژی مثبت بشم در. تمام جعنه های زدگندگی قرار بگیرن وبرای خووم تعغیر کنم نه دیگران اگر قرار برای تعغیر کنم اصلن نمی خواهم تعغیر تعغیر کنم چه لزومی داره برای دیگران تعِغیر کردی ولی از درون پر ترس نگرانی باشی وقتی برای خودت بخوای تعغیر کنم می خوانم این مغزم رو بریزم بیرون .وآشغالی های ذهنی رو ار درون خود پاک کنم ایمان را جایگزین ترس کنم البته با هدایت های واضع الله که اون هم خودش مرا توی مدار قرار میده
پروردگار عزیزو مهربانم فقط روی شما حساب باز میکنم
اگر نعمت هدایت و لطف و عنایت شما نبود من الان کجای زندگی میبودم در چه تاریکی بینهایتییی فرو میرفتم…
پروردگارم من قدر دان نعمت هدایت هستم نعمت توحید هستم قدردانم با تمام وجودم قدردانم
من روز به روز بیشتر به ارزشمندی نعمت هدایت و توحید پی میبرم درک میکنم چه عنایت لطف رحمت و مهربانی نصیبم شده و با تمام وجودم سپاسگزارم پروردگارم قدر دانم تسلیمم و راضی ام به رضای شما پروردگار…
فقط و فقط روی شما حساب باز میکنم شما بودی که من رو هدایت کردی آگاه کردی نجات دادی پس فقط و فقط روی شما حساب باز میکنم و تنها شمارا میپرستم و عبادت میکنم و تمام وجودم رو پر از توحید و یکتاپرستی میکنم البته با کمک شما خدای بزرگ و مهربانم…
همه چیز شمایی هرلحظه هدایت زندگی من شمایی پروردگارم من نگران هیچ چیز نیستم و تمام خودم رو به شما سپردم و فقط روی شما حساب باز کردم…
من با تمام وجودم تمام قدرتم«« ایاک نعبد و ایاک نستعین»» میپرستمت و تسلیمم و یاری می جوییم پروردگارم…
این نامه ی من به شما خدای عزیزم بماند به یادگاری بین تایم مطالعه کردنم…
با تمام وجودم متعهدم در هرشرایطی پر قدرت ادامه بدهم و تکالیف توحیدی خودم رو انجام بدهم بماند به یادگاری در روزهایی که شرایط زندگی ام کمی نوسان دارد و مادرم به رحمت خدا رفته و کنترل ذهن گاها سخت میشه اما من سخت ترم و کمر همت را آنچنان بسته ام ک خداوندم لبخندی رضایت بخش میزند و رضایت دارد از تلاش و تقوی بنده اش..
راضی ام به رضای شما پروردگارم و به هر خیری فقیرم…
الهی امین یا رب عزیزم
عاشقانه ادامه خواهم داد پر قدرت و توکل الهی و تقوی الهی…
به نام خدای معجزه ها و خیر و خوبی های بینهایت
سلام به همگی
کِی بهت داده میشه از جایی که فکرشم نمیکنی؟
وقتی که فقط خدا رو باور کنی!
همه چیز برمیگرده به باور، همه چیز برمیگرده به ایمان، همه چیز برمیگرده به یقین شما!
توی ذهن خودت آدما رو کوچیک کن.
کوچیک کردن آدما به معنای بی احترامی بهشون نیست، کوچیک کن از لحاظ قدرتی که دارن…
دقیقا موقع شنیدن این جملات توحیدی بود که متوجه یه شرک مخفی دیگه شدم که چن وقتیه با فکر کردن بهش، اجازه میدادم شیطان حساب کردن روی بقیه رو زیبا برام جلوه بده؛ منم اصن توجهی بهش نداشتم!
خدایا استغفار میکنم به درگاهت که تو بسیار پاک کننده و بخشنده ای!
جریان از این قراره که من مدتی پیش طی یه اتفاق معجزه آسا مبلغی پول گیرم اومد که تا اون موقع رسیدن به چنین مبلغی برام رویا بود!(برای همینه همیشه میگم به نام خدای معجزه ها. چون طوری تو زندگیت معجزه میکنه که اصن انگشت به دهن میمونی!)
خود من انتظار داشتم که از اون اتفاق پول بیشتری گیرم بیاد ولی زمانی که پسر داییم گفت سهم تو فلان قدر میشه یکم جا خوردم. روزی هم که رفتم پیشش تا شماره شبا بهش بدم، بهش گفتم سهم من بیشتر نمیشه؟! این معامله رقمش بیشتر از معامله های قبلی بودا؟!
گفت: نه همین قدره. دوس داری میتونی بری از جاهای دیگه بپرسی.
من با شناختی که روش داشتم نرفتم بپرسم. چون بر اساس قوانینی که تا الان درک کردم، گفتم اگه او بخواد ظلمی در حق من بکنه، در اصل داره اون ظلم رو در حق خودش میکنه و جهان هم مثل آینه همین ظلم رو به خودش برمیگردونه!
خلاصه اینا گذشت. یه روزی چنین فکری از ذهنم گذشت که
پسر داییت بهت زنگ میزنه و میگه شماره کارت بده تا فلان قدر از اون معامله برات واریز کنم.
انگار تو ذهنم قدرت رو داده بودم به او و هنوز انتظار داشتم برام جبران کنه. چندین باری که این نجوای شیطان تو ذهنم مرور میشد، انگار یه پرده ای جلوی چشمم رو گرفته بود و نمی دیدم که
چه کسی بود که اون معامله رو از صفر برام جور کرد؟
چه کسی بود که همه رو بسیج کرد تا کارای منو انجام بدن تا نیازی نباشه برای انجام کارای اداری برم تهرون؟
چه کسی بود که منو با مفهوم خود ارزشی آشنا کرد و زمانی که اومدم برای خودم ارزش قائل شدم و از کارم انصراف دادم، بعدش دقیقا توسط همون افراد این اتفاق رو برام رقم زد؟(اتفاقی که 9 ماهی که تو اون مجموعه بودم دوست داشتم به چنین رقمی دست پیدا کنم و خدا شرایطی فراهم کرد که خیلی راحتتر برام اتفاق افتاد)
خدا
خدا
خدا
فقط خدا بود و خدا هس که از این بعدش هم میتونه اتفاقات قشنگتری برام رقم بزنه و ثروت های بیشتری رو وارد زندگیم کنه!
خدایا خودت هدایتم کن فقط
هدایتم کن به مسیر توحیدی تر شدن
توحیدی تر فکر کردن و توحیدی تر عمل کردن
به مسیر شناختن بیشتر خودت
به مسیر اجازه دادن بهت که زندگیم رو هر لحظه زیباتر و الهی تر کنی
به مسیر تسلیم بودن
خدایا من به خودم ظلم کردم،
منو هدایت کن که اگه هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود!!
خدایا شکرت بابت دوره عزت نفس
دوستتون دارم
I will succeed no matter what
خدایا شکرت به صورت اتفاقی در وضعتی بودم که از لحاط مالی از لحاط احساحس ولحاظ روحی روانی جریانی در ذهن من شکل گرفته که داشت مرا از مسیر که خداوند موقع هدایت کرده خارج کرده بو د ومرا دچار شک وخرید کرده بود بعد از جریان هدایت امروز خداوند در خواست کردم وبر خورد کردم به گفتم خدایا من کسی ندادم بجز خودت چون واقعن تنها قدرت خداوند است که خیر مطلق است ولی من بع خاطر عدم آگاهی به این نیرو بلدم نبودم چطور این نیرو در ذهن خودم شکل بدم که باعث ورد آرامش ثروت وسلامتی من بشه چون خیر مطلق همه اینها توی این خیر مطلق است تنها یک جریان فکری باید در ذهن من در شکل بگیره اون خداوند هست هیچ قدرتی جلو دار این قدرت نیست به معض،ورد هیج جای برای افکار منفی باقی نمی مونه چون باورش دارم نه با زبان از ته قلبم قبلن ارتباط با این نیرو بل خاطر عدم آگاهی یک احساحسی درمن ایجاد کرده بود کخ خیلی بی نقص عمل کنم وخیلی کمال پرست شدم ولی الان دیگه با ورد این نیرو به من خیر خوبی خوشی شادی ثروت سلامتی خوشبنی وآسان گرفتن همه چی به خودم وازکمال پرستی گذشتم تا به اون آرمش درونی رسیدم نکات قوت که درون خودم هستند ومن در ر
ذهن خودم نقص،هستند رو شناسای میکنم
بنام خداوند که مرا هدایت کردی نیروی خیر درونی من که به عنوان تنها نیروی که خیر مطلق هست به من آرامش میده به من شجاعت میده به عنوان نیروی زیبای که فقط زیبای ونکاتی مثبت رو در ذهنم پروش،میده با عنوان نیروی همیش،خیر وخوبیش به من میرسه قدرتی که تمام فضای ذهنم رو در برگرفته باعث رهای آزادی نیروی که هیچ وقت اد دست من ناراحت نمی شود چون از درون من آگاه هست
دیشب کامنتی زیر فایل فقط روی خدا حساب کن گذاشتم ک از خودم عکس قبل عملی باشه ک در چه شرایطی هستم، کامنته رو نمیتونم مثل خیلی از دوستان ک میگن خدا گفت و من نوشتم بگم من فقط نویسنده بودم و خدا میگفت و من مینوشتم، نه من واقعا نمیتونم اینجوری بگم در حالی واقعا همین بوده ها ولی هنوز در مداری نیستم ک بگم آره اون حرف ها رو خدا زده و من نوشتم، ولی خب نوشتم تا یادم باشه ک در چه شرایطی هستم و از اونجایی ک دوست دارم واقعا توحیدی رفتار کنم گفتم کجا بهتر و ماندگار تر از سایت استاد عزیز و دوست داشتنی
الان یه موضوعی یادم اومد فکر کنم در یکی از فایل های سریال زندگی در بهشت بود ک استاد یه اجاق گازی بود یه ماکروویو بود یادم نیست دقیقا، گذاشتن رو میز و برای اولین بار اگر اشتباه نکنم داشتن روشن میکردن و توضیح میدادن، بعد یه لحظه یه دکمه دیگه ای رو استاد لمس کردن و مثلا دستگاه روشن شد و کار کرد، یه همچین سناریویی بود، چیزی ک برای من خییییییییییییلی عجیب بود ، استاد همون لحظه گفتن خداوند الهام کرد و هدایت کرد و این دکمه جواب سوال ما بود اون موقع ک یه جمله احمقانه بود ب نظر من
ولی الان با باورهای الانم میگم استاد در جزئی ترین مسائل زندگی و روتین ترین شرایط زندگی باز هم اعتبار اینکه اون خلاقیت اون ایده در اون لحظه ک واقعا تعداد کمی از ماها میفهمیم و درک میکنیم رو، باز هم میگن الهام خداوند، و هیچ اعتباری به مغز خودشون نمیدن هیچ اعتباری ب خلاقیت خودشون نمیدن این یعنی توحیدی ترین حالتی ک یک انسان میتونه تجربه کنه و اینقدر احساس عجز و ناتوانی خودشو در مقابل خداوند نشون بده
این رو نمیدونم چند درصد از دوستان متوجه شدن
بچه ها فرض کنین شما میخوای مثلا یه ابزار یا وسیله ای رو تعمیر کنی، بعد روتین عادتت اینه ک برای مثلا باز کردن اون پیچ از انبردست استفاده میکنی و راحت هم هست و اوکی هم هست و مشکلی هم نیست و کار انجام میشه، بعد تو یکی از روزها در حالی ک داری این کارو انجام میدی یهو به ذهنت میرسه که عه به جای انبردست مثلا با آچار بکس یا مثلا آچار فرانسه هم میتونی این کارو انجام بدی، بعد به شاگردت میگی اوستا اون اچار بکس13 رو بیار، بعد شاگردت میاره و با اون بازش میکنی و تو ذهن خودت میگی عجب خلاقیتی دمم گرم، بعد یه نگاه به خودمون میکنیم یه غروری میگیره تمون و رو میکنیم به شاگرد و میگیم، اوستا اگر میخوای اوستا شی باید خلاقیت داشته باشی ، باید فکرت تو کار باشه، ببین من الان با این اچار چقدر کارو راحت کردم ولی تو خنگ تا صد سال دیگه هم ب مغزت نمیرسید و میشیم یه ادم خلاق باهوش خفن و کلی فخر میفروشیم واس این شاگرد ک اره ما خیلی خفنیم، بعید میدونم هیچ کدوم از ماهاا اعتبار این رو بدیم به خدا و بگیم خدایا ممنونم ازت برای این الهامی ک ب من کردی، برای این خلاقیتی ک ب مغز من دادی ، میگیم دم خودم گرم، البته خیلیییی وقتا اصلا اینکه یهو از یه ابزار دیگه کارو انجام میدیم، یا با یه روش دیگه ، اصلا جزو خلاقیت نمیییییییدونییییم، چ برسه ب اینکه بخواهیم بگیم الهام خداوند بوده، یعنی تا این حد تو دیواریمااااا، بعد فکر کن حالا یکی هست مثل استاد ک این اتفاق رو در لحظه میگه الهام خداوند بود این هدایت خداوند بود ک کمک کرد کار ساده تر و راحت تر انجام بشه
میدونی، یعنی اون اتفاقی ک برای استاد افتاد و اینقدر جزئی بود واقعا یه چیز روتین بوداااااا، خداشاهدهههه اگر هزاربار دیگه من اون فیلمو ببینم شاید ک نه حتما باز تعجب میکنم ک اقا مگه یه ادم چقدر میتونه احساس عجز خودشو در مقابل خداوند نشون بده، تا چه حد میتونی تواضع داشته باشی ک ایییییییین چیزهااااای بدیهی و روتین رو بگی الهام خداوند و اعتبار تمام خلاقیت ها و باهوش بودن هاتو بدی به خداوند در لحظه، در لحظه. واقعا استاد دمت گرم
و من میخوام تلاش کنم زین پس آرام باشم
تلاش کنم زین پس تواضع داشته باشم
تلاش کنم ک تسلیم باشم
تلاش کنم پاک باشم از هر خلاف از هر اندیشه ناپاک
تلاش کنم مثل ابراهیم به هیچ چیز وابسته نباشم
مثل ابراهیم تسلیم باشم
مثل ابراهیم بندگی کنم درخواست کنم
و یکتاپرست باشم
تلاش کنم تمام درخواست هایی ک دارم رو مثل محمد فقططططط به خدا بگم و کاری به کسی نداشته باشم
تلاش کنم هیچ شفیع و واسطه ای در هیچ کجای زندگیم برای خلق خواسته هام قرار ندم
تلاش کنم مثل موسی بگم خداجونم من ناتوانم و من از هر خیری ک از تو ب من برسه من فقیرم و من محتاجم خودت هدایتم کن ب صراط مستقیم
تلاش کنم که روی خودم کار کنم و بگم در جهان من فقط و فقط من هستم و خداوند و کسی جز من و او در این جهان نیست ، پس با قدرت هرررررر درخواستی دارم رو فقط از خودش داشته باشم
تلاش کنم ک بفهمم و بیشتر درک کنم ک اگر توحید را اصل و اساس زندگیم قرار دهم هم به آزادی مالی میرسم هم زمانی و هم مکانی
تلاش کنم ک اینقدر درگیر حساب و کتاب و دودوتا چهارتا کردن نباشم
اینقدر روی مغز خودم حساب نکنم
بفهمم و درک کنم و یادم باشه ک اعتبار تمام مشتریانم رو فقط و فقط به خودش برگردونم
تلاش کنم و بفهمم ک توحید اصلی ترین و اساسی ترین موضوع زندگی ست و تمام تمرین های دیگه زیر سایه توحید قرار میگیرین
تلاش کنم ک بیشتر بفهمم و بیشتر درک کنم توحید رو
تلاش کنم که یک انسان وااااقعا سپاسگزاری باشم
تلاش کنم سپاسگزاری جزو اولویت اول زندگیم باشه
و از ادم ها درخواست کنم ولی بهشون وابسته نباشم
بفهمم و درک کنم ک خداوند بی نهایت دست داره ،شاید از طریق این دست شاید از طریق هزاران دست دیگه، من نمیدونم ولی بدونم و ایمان داشته باشم ک خدا درخواست منو تیک میزنه
تلاش کنم ک روی ادم ها حساب نکنم رو حرف هاشون حساب نکنم روی وعده وعیدهاشون حساب نکنم، تلاش کنم ک به چگونگی تیک خوردن خواسته ها کاری نداشته باشم و فقط لحظه و نقطه رسیدن به هدف رو تجسم کنم
تلاش کنم ک هر ارزویی و هر خواستی میتونه خلق بشه اگر من هر لحظه و هر لحظه روی توحید کار کنم
برای خدا درامد ماهیانه 10 میلیون تومان با 100 میلیون تومن با 1 میلیارد تومن با 10 میلیارد تومان هیچ فرقی نمیکنه ولی چون مغز من محاسبه گر هست ،فرق میکنه واسش
من میگم اگر بخوام مثلا به ماشین تویوتا پریوس برسم باید مثلا ماهیانه 300 میلیون تومان درامد داشته باشم ، بعد ماهی 200 میلیونش رو سیو کنم، بعد مثلا 20 ماه میتونم بخرم ،البته اگر گرون نشده باشه
این مغز منه ، وقتی من مغزم اینقدر کوچیکه ک نمیتونه درک کنه و بفهمه ک پسر خشکل خدا اینجوری و این مدلی نیست حساب کتابش، خدا فقط میگه تو خودت تو مغز خودت باور کن ک میتونی ب این ماشین برسی، تو توو مغز خودت شبی 5 دقیقه سوار این ماشین بشو، رانندگی کن سفر کن لذت ببر، اخه تو مگه فضوووووولی ک من از چه راهی میخوام به تو برسونم!؟واقعا چرااااا من باید به خدا خط بدم ؟ چرا باید دودوتا چهارتا کنم؟ تو سهم خودتو انجام بده کاری ب کار من نداشته باش من میخوام یه دونه مشتری بفرستم ک 4 میلیارد برای تو سود ایجاد کنه بعد تو خیلی شیک و مجلسی میری میخری راحت مثل اب خوردن و نقد
واقعا چرا من تیک خوردن خواسته هایی ک خدا واسم انجام میده رو با مدل انسانی و مغز کوچیک خودم مورد مقیاس و اندازه گیری انجام میدم؟! واقعا چرا؟؟
واقعا الان ک دارم مینویسم قشنگ میفهمم ک خدا میگه تو واقعاااا تو کار من دخالت نکن فضولی نکن سرت رو از حساب کتاب و چگونگی کار من در بیار و تو سهم خودتو انجام بده و کارتو کار من نباشه من خودم هزارتا ایده دارم ک تو رو چجوری به خواسته هات برسونم و واقعا بچه ها من میخوام تلاش کنم ک واااااقعا لحظه ی داشتن اهدافم رو تجسم کنم و سر از چگونگی کارهای خدا در بیارم و بذارم خدا کار خودشو خودش با تفکر خودش و با ایده های خودش و دست های خودش انجام بده
واقعا تصمیم سختی بود ک اینستاگرامم رو پاک کردم
واتساپ دیگه استوری نذاشتم اگهی دیوارم رو پاک کردم و گفتم خداجونم با همون منطقی که در زمان ابراهیم و محمد و موسی اصلا اینترنتی وجود نداشته و اون ها درخواست هاشون رو به تو میدادن و تو استجب لکم هاتو خرجشون میکردی ، با همون منطق برای من توو عصر الان انجام بده، من مطلقا هیچ
تبلیغی انجام نمیدم ، حتی بعضی وقتا خندم میگیره میگم الان اینترنت هم هست کارت راحت تره پس بهونه نکن (ایموجی خنده و چشم قلبی) استاد ازت ممنونم ک یه همچین تصویری از خدا واسمون ساختی ک اینقدر باهاش راحتیم، اینقدر راحت درخواست میدیم و شوخی میکنیم و لذت بخشانه درخواست مون رو ب خدا میدیم
میخوام از این لحظه بهبعد فقط این تجسم رو داشته باشم ک بیزنسی ک دارم هم خییییلی عالیه هم خیلی پتانسیل خوبی برای پول ساختن داره، همیشه به خودم میگم کارخدا واس من یکی برای خلق یک میلیارد فروش خیلی راحته، چون مشتری های بیزنس من رقم قراردادهاشون 50 میلیونی هست 200 میلیونی هست 100 میلیونی هست ، حتی خیلی از پروژها عددهای 500 600 700 میلیونی هم هست و من همیشه با ذهن فقیر محاسبه گرم میگه خدایا 5 تا مشتری دویست تومنی اگر هدایت کنی من یک میلیاردم تیک میخوره، ده تا مشتری 100 تومنی هدایت کنی هدفم تیک میخوره، نمیتونم بفهمم و درک کنم به تعداد مشتری نیست ، ب کمیت نیست به کیفیته، اگر من دست از حساب کتاب و چگونگی دست بردارم خدا دلش میخواد یه ادم یک میلیاردی بیاره و زحمت من رو توی خدمات کار کمتر کنه، ولی چون دائم میپیچم تو دست و پای خدا با این ذهن مریضم خدا هم دستش بسته میشه و عملا هیچ فروشی اتفاق نمیفته حتی 20 30 میلیون تومنی!!!!چرا چون تو کار خدا دخالت میکنم فضولی میکنم و تا وقتی این حالت باشه توو مغزم ، بله نتایج همینی هست ک الان توش قرار گرفتم و الان دووو ماهههه 100 میلیون هم فروش نداشتم
بعد از اون ور میبینم که مثلا سوپر لبنیات محله مون اکثرررررر ادم هایی ک میرن مغازهش هررر کی کارت میکشه همه زیر500 هزارتومن و 1 میلیون تومنی هستن، بعد هرچی دست پایین میگیرم میبینم اره این ادم راحت ماهیانه 1 میلیارد تومن فروش داره
بعد میگم پدرت خوب مادرت خودت خوب اخه توووو چرا دست از این شرک و خط دادن به خدا دست بر نمیداری ، تو ک میدونی از چه شرک و قدرت دادنی به بقیه، داری ضربه میخوری چرا ادم نمیشی چرا سر به راه نمیشی، ب خودم ک میام میبینم اره ، این مغز حسابگرم جوری شده ک نه تنها برای خودم دایم حساب کتاب میکنم برای خدا هم خط میدم و میگم خداجون شما زحمتی مهندس فلانی رو هدایت کن بهش استعلام دادم قراردادش شده 600 میلیون 30 درصد هم سود داره ، فلانی قیمت دادم قراردادش شده 950 میلیون اونم 20 درصد سود داره مهندس فلانی استعلامش شده 1 میلیارد و 800 با 20 درصد سود ، خدااااایا تو میتونی هدایتگر این ادم ها باشی خدایا فقط تو میتونی اگر این سه نفر بیان سمت کسب و کارم فروش این ماهم بیش از 3 میلیارد میشه فلان مبلع سود میکنم بعد میتونم با سود این پول برم بدهی فلانی رو بدم حسابش رو تسویه کنم و و و یه مشتتت ارااااااااااااجیف ب قول استاد تحویل خودم میدم یه مشت توهم تحویل خودم میدم و بعد هیچ کدومشون نمیان سمت کسب و کارم و بعد فروشم صفر میشه بعد میشینم ناله میکنم چرا نشده، چرا نشده!؟؟ چون نه تنها زرررررررر مفت واس خودم میزنم نه تنها توهم میزنم واس خودم بلکه واس خدا هم خط و نشون میکشم و خط میدم ک منو به خواستم برسون ولی زحمتی از این مسیر، نه، این مسیر خدا نیست ، این شیوه درخواست دادن به خدا نیست
شیوه خدا اینه ک من فقط درخواست کنم و بعد رها کنم و فقط لحظه رسیدن رو تجسم کنم، تمام
یکی نیست بیاد بگه اخه این پلن، پلن مغز ناقص توعه پسر خوب، تو اگر خیلی زرنگی و خیلی احساس قدرت میکنی یالا خودت تیکش بزن اگر هم واقعا میدونی ک مغزت ناقصه و ضعیفی پس لطفا کاری به کار خدا نداشته باش و برو روی توحید خودت کار کن، به قول خانم فرهای عزیز روی ایمان خودت، روی توکل خودت ، روی تسلیم شدن و تسلیم بودن خودت، روی خدا حساب کردن خودت و نه ادم های خدا، کار کن، روی تجسم نقطه پایانی خواسته هات و لحظه رسیدن خواسته هات کار کن تمرین کن دقت کن، بعد بشین و روش های خدا رو تماشا کن و ببین با چه دست و دلبازی ای میاد وسط و همه بدهی هاتو پرداخت میکنه ک هیچ، کلیییی پول هم اصافه میاری ک میتونی حساب کل تامین کننده هاتو نقدی تسویه کنی، راحت میتونی حقوق پرسنلت رو نقد به نقد بدی حتی پاداش های خوب بدی، میتونی ماشین شاسی بلند، اتومات دار کروز دار ، سردکن گرم کن دار، سانروف دار، سرعتیه، قدرتی مشکی خشکل بخری ، اونم نقد، اره خشکل من، اره جذاب من، اگر روی خودت کار کردی خدا هم روی خودش کار میکنه که *بیشتر به تو توجه کنه
اره ،
من به نظر خودم ریشه ی تمام اتفاقات خوب
ریشه ی تمام شرایط عالی
ریشه ی تمام خواسته های ک تیک میخورن
فارغ از اینکه من چه بیزنسی دارم
چ شغلی دارم چ فعالیتی دارم
فارع از اینکه در کجا این کره ی خاکی هستم
و اینکه در هر روز و هر ماه چه عددی از فروش واسمون تیک میخوره
نمیدونم ، شایدم اشتباه میکنم و چون این متن رو واس خودم مینویسم از نگاه بیزنسی خودم میگم
ب نظر من ریشه ی اینکه خیلی از هم صنفی های من فروش خوب دارن ، ریشه اینکه اکثر همچراغ های من فروش دایمی و خوب دارند ریشه اینکه خیلی ها با سن خیلی خیلی کمتر از من بسیار بسیار بیشتر از من پول دارند، سرمایه دارند، بیزنس روتین دارن فروش دائمی دارن ، پول نقد دارند ، فروش نقدی دارند، گردش مالی دارند، همه و همه این ها ب نظر من برمیگرده به توحید
این توحید رو من احساس میکنم خیلی از ادم هایی ک من میبینم بسیار بسیار نااگاهانه استفاده میکنند
و برای همین فروش خوب دارند
من در مورد خودم و با باورهای الانی ک دارم
با درکی ک الان از توحید دارم
با شناختی ک الان از رب العالمین الله مهربان و دوست داشتنی دارم
اینه ک من اولا برای اینکه بخوام مثلا یک میلیارد فروش ماهیانه با سود بیست درصد و یا اینکه بگم خدایا من ماهیانه +200 میلیون تومان درامد میخوام
باید فقط و فقط روی توحید کار کنم، حواسم به تکامل باشه، حواسم به تواضع باشه، حواسم به تسلیم بودنم باشه، حواسم ب خدا باشه، و اول ماه لیست اهدافم رو بنویسم و رها کنم
و شروع کنم به توجه به زیبایی ها، توجه به فراوانی ها
و شروع کنم به سپاسگزاری از چیزهایی ک دارم، تجسم نقطه پایانی، حرف زدن با خودم و حرف زدن با خدا در مورد خواسته های زندگیم و نه شکوه و گلایه و شکایت
بعد وقتی رها باشم
نگران نباشم
تسلیم باشم
امید داشته باشم
توکل داشته باشم
اییییمااان داشته باشم به غیب
به چیزی ک هنوز اتفاق نیفتاده
اره، خدا از بی نهایت طریق درخواست منو تیک میزنه
احساس میکنم اگر فقط خودم به این متنی ک نوشته شد اگر فقط به همین چیزهایی ک نوشته شد 10 درصد عمل کنم 100 درجه زندگیم تغییر میکنه، حرف های استاد و فایل های رایگان و دوره ها و محصولات استاد ک جای خود داره
میبینم روزی رو که آل موست +200 میلیون تومان درامد دارم
خونه برای خودم دارم
ماشین شاسی دارم سدان دارم هم خودم هم همسرم هم وانت بار خفن دارم برای کسب و کارم
مغازه کسب و کارم برای خودم هست ، اجاره ای نیستم
بیزنس موفق و فروش روتین دارم
مشتری های ثروتمند دست به نقد دارم
دوقلوهای پسر خشکل چشم رنگی موفرفری دارم
اندام رویایی دارم ک از قانون سلامتی ب دست اوردم و براحتی برای خرید گوشت و پروتئین ب راحتی بدون یک درصد نگرانی هزینه میکنم
براحتی برای سفر به کیش و اقامت در هتل های 5 ستاره هزینه میکنم
براحتی برای سفر به دبی هزینه میکنم
براحتی برای سفرهای داخلی ایران هزینه میکنم
براحتی زمین میخرم ، میسازم و میفروشم و یه سازنده به نام با اعتبار هستم
براحتی برای همسرم و دو قلوهای دوست داشتنیم هزینه میکنم
ارتباط بسیارعالی با خدا دارم
از خودم راضی ام در زمینه سپاسگزاری از خداوند
از خودم راضی ام برای توحیدی ک در دلم زنده کردم و استاد بهم یاد داد و ریشه این حجم از نعمت ها فقط به این کامنت برمیگرده چون از امروز واقعاااا تلاش اگاهانه کردم
شرایطی دارم ک براحتی برای همسرم طلا میخرم
براحتی برای کنسرت معین و شادمهر هزینه میکنم
براحتی برای کنسرت های ایران هزینه میکنم
در زمینه تنیس واااقعا در سطح حرفه ای بازی میکنم و به قول استاد وقتی من روی خودم کار میکنم لاجرم مربی من رو انتخاب میکنه و من واااااقعا خیلی خوب روی خودم کار کردم و انتخاب اول مربی ام هستم
حتی در زندگی و بیزنسم نیز اینقدر خوب روی توحید کار کردم ک خدااااوند لاجرم خواسته های من رو تیک میزنه، یه روزی اااااااارزوووم این بود به صفر برسم و قدرت خرید نقدی داشته باشم الان چند میلیارد تومان پول سیو دارم و این ها تمامااااا اعتبارش فقطططططط و فقطططططط ب خدا برمیگرده
خداجونم به اندازه یک پلک ب هم زدن من رو ب خودم رها نکن و همیشه حواست به من و زندگی و کسب و کار من باشه
سلام در قسمت عقل کل دیدم سال پیش پرسیده بودید چطور بدهی یک میلیاردیم رو پرداخت کنم، الان من در شرایط مشابه شما قرار گرفتم و هیچ راهی برای پرداخت به ذهنم نمیرسه، شما بدهیتون جسارتا پاس شد؟ یا به همون نقطه صفری که فرمودین رسیدین؟ اگه اره میشه راهنمایی کنید من رو ؟
سلام ثمین عزیز میدونم ک الان با چنگ و دندون افتادی ب جون کامنت ها ک راهی برای این اتفاق پیدا کنی، تبریک میگم خوب جایی رو داری شخم میزنی
ببین تنهااااا چیزی که میتونه تو رونجات بدت اینه ک مطلقا در مورد بدهی ک داری با هیچ کس صحبت نکنی
هیچ کس یعنی واقعا هیچکس، فققققققققط و فقططططط تو دل خودت نگه دار و مطططلقا دلیل این حجم از بدهی رو به گردن کسی ننداز
بشین خلوت کن با خودت و رو راست باش با خودت تعارف نداشته باش بشین و خلوت کن و مفصلااااا با خودت با خدا حرف بزن و دلیل اینکه این حجم از بدهی رو واردش شدی بگو خداجون میدونم تقصیر خودمه، یا تکاملمو رعایت نکردم، یا عجله کردم خواستم ب فلان هدف برسم که جلو فلانی قیافه بگیرم و بزرگ شدنمو ب رخش بکشم، یا هر چیز دیگه ای، یعنی دلیل رسیدن با فلان هدف خودم نبودم. میخواستم چش فلانی رو در بیارم و یا هررر دلیل دیگه ای. منطقی یا غیر منطقی فرق نداره
اینا رو میگم ک با خودت خلوت کنی و دلیل شرایط الان ات رو بدی فقط ب خودت و نه هیچ کس و ن هیچ عامل دیگه ای
بذار اینجوری بگم ، من همونجوری ک قبلا گفتم و دلیل اون حجم از بدهی توی اون برهه واسم اتفاق افتاد دلایل زیادی داشت ولی روزی ک تصمیم گرفتم ک در عالم شراکت جدابشم، ب خودم گفتم من هزار تومن نه پول دارم ک بدهی تسویه کنم نه سرمایه دارم ک نقد کنم نه اعتباری ک بتونم روش حساب کنم و نه کسی رو دارم ک بتونم ازش پول قرض کنم
یعنی بدترین حالتی ک میشد رو واس خودم تصور کردم و در عالم شراکت جدا شدم و توی اون برهه وقتی ادم درد وحشتناکی داشته باشه و هیچ راهی برای حل اتفاقات نداشته باشه به خدا نزدیک تره انگار، انگار بیشتر حواسش ب دلیل اتفاقات هست
و چیزی ک من رواروم میکرد فایل های توحیدی بود، صحبت با خانم فرهادی بود خلوت کردن با خودم بود و یکی از اتفاقات خوب اشنا شدنم با ورزش تنیس بود، ورزشی ک توی اون برهه من پول نداشتم خیلی وقتا بنزین بزنم و قرض میکردم مجبور میکردم خودم رو برای بازی تنیس ک با مربی و زمین ساعتی 300 400 هزاتومن هفته ای سه روز هزینه میکردم، خییییییییییییییییییلی واسم سنگین بود خیلی خیلی خیلی اصلا نمیتونم بگم تامین هزینه هلی ورزش چقدر سخت بود، ولی درها باز میشد، میدونی
ب قول استاد وقتی جهان اراده تو رو برای انجام کاری میبینه، کرنش میکنه
و این کرنش کردنه برای من این بود ک وقتایی ک پول سانس نداشتم ب روی خودمم نمی اوردم ک ندارم ب مربی و سالن میگفتم جلسه بعد، و چون ورزش ورزشی بود ک عمداتا ادم های کمی سمتش میرفتن تو نگاه شون این نبود ک من ندارم یا بدهی دارم یا من با حکم جلب دارم زندگی میکنم و میرم و میام
تو ذهنشون این بود ک من ادم با اعتباری هستم ک اومدم سمت این ورزش و عملا خیلی از جلسات بدون پرداخت یک ریال پول میرفتم و تمام دق و دلی هامو تو زمین خالی میکردم و جلساااات بعد وبعد تسویه میکردم
تو میتونی بری شنا بری ورزش رزمی. بدنسازی یا هرجایی ک بتونی خودت رو رفرش کنی و تو حال بد خودتو نگه نداری
من برای اینکه عدد کوچیک بشه واسم ، تو مسیر خونه و خیابون ک میرفتم میگفتم خداجونم حجم بدهی من کلا یک میلیارده، الان هر ماشینی من تو خیابون میبینم همشون ی میلیارد قیمتشونه. این مفازه روببین قیمت خود مغازه است فیمت جنس هایی ک تومغازه موجوده بیشتر از یک میلیارده
یعنی میومدم اون عدد یک میلیاااااااردتومنه رو میزدم زمین وکوچیکش میکردم ک اقا فک نکن تمام زندگی تو این عدد خلاصه شذه. ن هیچی نیست. ی غلطی کردم اشتباهی کردم شده نتیجه ش یک میلیارد بدهی
ب درک
تهش میخواد چی بشه هیچی
حل میشه
و کاری ک من انجام دادم این بود ک واقعا با هیچ کس در موردش صحبت نکردم و مشتری های دست ب نقد اومدن مشتری هایی ک پیش خرید میکردن اومدن و نیاز نبود کاری انجام بدم واسشون مشتری هایی ک خدمات میگرفتن و سود خوبی داشت ، خلاصه اینکه مغزت رو نبند ب راه حل هایی ک خودت میدونی
ببند ، ولی به خدا بگو خدا جونم من برای حل این مسئله این راه حل ها رودارم، کلا هم سه تا 4تا بیشتر نیست ولی تو هزار تا راه بلدی
و واقعا همیشه از راه هایی پرداخت شد ک در کورترین نقطه ذهن منم نبودن
اونایی ک معتادن استاد تویه فایلی توضیح داد، میگفت انجمن NA کاری ک با معتادا میکنن اینه ک در اولین قدم میان و احساس عجز وناتوانی زو میکنن تو مغزشون، یعنی میگن اولین قدم برای اینکه پاک بشن احساس عجز و ناتوانیه، یعنی من خودم برای پاک شدنم هیچ زوری ندارم و تنها کسی ک میتونه من رو پاک کنه هدایت منه فقط خداست
فقط خدا میتونه رو پاک کنه سالم کنه تطهیر کنه و هدایت به سمت خوبی ها زیبایی ها و قشنگی های زندگی
شما اولین قدم بسیار بسیار عجز وناتوانیتو ب خدا بگو خدا جونم من نمیتونم این بدهیذها روپرداخت کنم فقط تو میتونی فقط کار خودته من میپذیرم ک 100 درصد خودم اگاهانه یا نااگاهانه باعث و بانی این اتفاق بد شدم ولی اینم میدونم ک فقط تو میتونی نجاتم بذی و من رو ب صفر برسونی مطمئن باش افسار بدی دست خدا و رخا باشی همه چی حل میشه زودتر از اون چیزی ک حتی در ذهنت هست
و به چیز دیگه اینکه نمیدونم دلیل این حجم از بدهی از کجاست پولی از کسی قرض کردی یا جنسی خریدی و نتونستی بفروشی و چکت برگشت خورده، نمیدونم، ولی اینو بهت بگم
تحت هیچ شرایطی و با هیچ منطقی و تحت هیچ شرایطی و تحت هیچ شرایطی خطت خاموش نباشه، طلبکار ده شب 12 شب زنگت زد جوابش بده، نگو بعدا، بددددددترین اتفاقی ک باعث شد ب صفر رسیدن من طول بکشه جواب ندان ب تلفن بود
هررررکجا بودی حتما جواب طلبکار بده ک وقتی جواب بدی فاغ از اینکه چی میگی تلفنت ک قطع شد اون ادم دیگهههه زنگ نمیزنه
ولی جواب ندی ده بار زنگ میرنه و تو میگی حالا پیامش میدم حالا زنگش میزنم حالا فلان
نه
جواب طلب کار رو بدع. اگر زنگ زد جوابشو بده پیام داد جواب پیامشو بذع. طلبکار روتو انتظار نذار
من بعد از اینکه ب صفر رسیدم یک نفر بهم گفت جواب تلفن طلبکار دادن 80 درصد بدهی رو پرداخت میکنه
ب خودت بیا
وغمگین نباش
ناراحت نباش
دلخور نباش
عصبانی نباش
حالتو بدنکن
خود خوری نکن ک چرا اینجوری شدع
مهم نیست
تموم میشه
درست میشه
و میای ب خودت و میخندی و میگی یه میلیارد؟ چقدر خنده داره
چ سب وروزهایی ک ب هم ندوختم
دنیا مملو از فراوانیه
امید داشته باش
ایمان داشته باشتصویر روزهای خوب روبکشتو ذهنت
فایل های توحیدی خیلی بهت کمک میکنه
پول داری دوره 12 قدم و قانون افرینش
نمیدونم هرمحصولی ک حست روخوب میکنه بخر وکار کن و شک نکن تموم میشن بدهی هات
موفق باشین
سلام خیلی برام باارزشه که وقت گذاشتین و جواب دادین، ممنونم
بدهی ها بخاطر اشتباهات پدرم بوده که دامن منم گرفته منم درگیرش شدم،البته سعی میکنم مقصرش ندونم، چون اون هم نمیخواسته اینجوری بشه شاید منم جای اون بودم همین روال رو طی میکردم
تکامل لازم رو طی نکردیم و نمیخام وارد جزئیات بشم، رقم بدهی خیلی خیلی بالاست، دست و پا میزنیم یا کارها خوب جلو نمیره یا اگرم بره انقدر توی تنگنا قرار میده که آدم جون به لب میشه،
ما داریم ورشکستگی رو تجربه میکنیم، خونه پنت هاوس مغازه 700 متری همرو گذاشتیم برای فروش،چند تا چک داریم، هرچی که داشتیم رو باید بفروشیم تا بتونیم به صفر برسیم، گفتن این حرفها خیلی حسم رو بد میکنه کلی گفتم تا یکم متوجه عمق شرایط بشین، کاری که الان دارم میکنم اینه که سعی میکنم شکرگزار باشم، حسم رو خوب نگه دارم، با این دید به این شرایط نگاه میکنم که باعث شد من به خدا نزدیکتر بشم، شکرگزار تر بشم، قدر همه چیزو بیشتر بدونم،آگاهیم بیشتر شد
به فایلهای استاد گوش میدم، فعلا قدرت خرید دوره هارو ندارم
هرروز با اپلیکیشن ورزش میکنم
و با کسی راجب این بدهی صحبت نمیکنم چون واقعا حالم رو بد میکنه
همه چیز رو واگذار کردم به خدا چون هییییچ کاری از دستم برنمیاد، زیاد با خدا حرف میزنم، دارم تکاملم رو توی اعتماد به خدا طی میکنم ، میدونم خدا به ما همین الانشم که هیچ نوری دیده نمیشه داره کمک میکنه شاید این خوب پیش نرفتن چیزهایی که ما براش برنامه ریزی میکنیم خودش بخاطر زمانبندی خداست
خیلی سخت میگذره گاهی، شاید شما بهتر از هرکس دیگه ای درک کنین
دوس داشتم بدونم آیا اون شرایط برای شما تموم شد که خوشحال شدم متوجه شدم که بله.
امیدوارم بیشتر از قبل توی این مسیر باشین و هرروز رشدتون تو هر زمینه ای بیشتر باشه
گاهی با خودم میگم یعنی ممکنه این بدهکاری ها تموم بشه و مام نفس راحت بکشیم
البته الان نسبت به قبل خیلی بهترم چون بیشتر روی خودم و مسئله توحید کار کردم و هنوووووزم گاهی میترسم…
چی بگم توی این سایت اصلا آدم شرم میکنه غر بزنه((؛ توی واقعیت هم اهل غر زدن نیستم فقط واگذار کردم به خداوند همه چی رو و میدونم قراره مثل همیشه کمکمون کنه
ابجی میدونیچیه
میدونم ومیدونی ک تو این سایت تمرکز کلا بر نکات مثبت هست وکمتر کسی در مورد اتفاقات بد صحبت میکنه، خب این همون اصلی هست ک استاد دنبالش بوده و ب هدفشم رسیده
من خودم شاید بارها سوالاتی پرسیدم ک کسی جواب نداده
من با حرف هایی ک شما زدین خب خیلی ب خودم دارم فکر میکنم ب شما ب گذشته حال و اینده
میدونی
ما ادم ها یاد نگرفتیم سپاسگزار باشیم
ب قول استاد نزدیک ترین فرکانس به خداوند سپاسگزاریه
این جمله خیلی قصاره خیلی عادیه ولی چند درصد از ادم ها از این جمله استفاده میکنن و جدیش میگیرن؟ من خودم به شخصه شاید نیم یا یک درصد قلبا باورش کردم و انجامش میدم
چیزی ک ازت میخوام وچیژی ک خودم انجام ندادم خیلی اینه ک سپاسگزار داشته هات باش
اصلا اصل قانون سپاسگزاری بر اینه که به چیزهایی ک داری تمرکز کنی ک بفهمی اقاااااااا اونجوری ها ک فکر میکردم اوضاع بد نیستاااا
شما الان میگی فلان و فلان چیز رو باید بفروشم؟ شما منی روحساب کن که به الله قسم به خداوندی خدا قسم به رب العالمین قسم من هیییییچی نداشتم ک بتونم بفروشم، بگم اگر گیر افتادم بفروشم، من حتی یکی از طلب کارها جلبم روکرفتهبود اومدن دنبالم ، تو مغازه، به سرباز اجازه ندادم بهم دست بند بزنه، بهش کفتم سرباز تو اگر لباس تنت نبود هیچ زوری نداشتی، لطفا جلو شو پشت سرت دارم میام ک اگر بهم دست بند زدی جلو همچزاغ هام ابرومو بردی، فردا روزی ک حسابم ذرست شد زندگی واست نمیذارم، اون جدید واون خشمی ک تو چشام دید کوتاه اومد
میدونی من حتی اون لحظه هم قدرت رو ب سرباز ندادم ب نظام ندادم، ب پلیس ندادم ، ب حکم جلب ندادم ، نترسیدم، گفتم خدایا خودت ابروموحفظ کنم چجوریشومن نمیدونم، خودت میدونی، من تو کلانتری رفتم به داذاشم زنگ زدم گفتم فلان اتفاق افتاده بیا چک ضمانت بده نیومد بده، هیییییییییییچکش رو نداشتم، مطلقا، داشتم ادم هایی کاون روز 200 300 میلیون تومن هزینه آفرود اخر هفته شون بود ولی به من نمیدادن ، میدونستم منم جز داداشم مطللللللللقا ب کسی رو نزدم ، حتی ب داداشمم ک زدم اصرار بسیار بسیار رییس کلانتری بود وگرنه من تو ذهنم این بود ک نه، من اینجا میشینم، شاکی من میاد و خودش رضایت میده و فرضت میده ک من بدهیمو پرداخت کنم وهمینم شد
تو الان خونه ای داری ک باید بفروشی، ماشین و سرمایه ای داری کباید بفروشی ، اعتباری هست ک میتونی استفاده کنی، شاید برگ چکی داشته باشی ک بتونی استفاده کنی
ولی من به الله قسم هیچ کدوم از این ها نبود
ن پول داشتم، ن فروش داشتم، نه مشتری میومد بگه خرت به چند من، نه چک داشتم، نه چک مشتری داشتم ک بتونم خرج کنم، نه هیچی، به الله قسم هیچی نبود
اتفاقی ک افتاد این بود ک من فایل های توحیذی رو خیلی نت برداری میکزدم، خیلی با خدا خودمونی خودمونی شب و روز حرف میزدم، و اتفاقی ک افتاد این بود که کم کم مشتری های دست به نقد اومدند، مشتری هایی که عدد خرید شون بالا بود اومدند و کم کم کم کم بدهی ها داده شد وپرداخت شد
خب این وسط خیلی از ادم ها اکر قبلا روزی دوبار زنگ میزدن و احوال حساب شون رو میگرفتن دو هفته دو هفته پیداشون نمیشد
و و و و کم کم با تکامل تموم شد
و الان و همین امروز 22 دیماه 1403 من امروز با ماشین خانمم تصادف کردم از عقب زدم ماشینش خراب شذ
در همین حد بهت بگم ک فردا شب یه ماشین صفر کیلومتر میخرم میذارم جاش و بعد از دو سه هفته ک ماشین درست شد خودم سوار میشم
خب من سال های سال لنگ دو قرون دوزار بودم تا حایی که به الله قسم قبض موبایل 180 هزارتومنی همین دو سال پیش من نداشتم وبه اثهر دری زدم جور نشد بز طریق اپلیکیشن همزاه من قسطی کردم ماهیانه 35 هزار تومن
میتونی ته فاجعه رو تصور کنی؟؟؟؟؟ به خدا شرایطت بدتر از من نبود
بابایی داری ک تلاش کرده خیلی زندگی مرفهی زو واستون ساخته الان خواسته حرکت رو ب جلو تر بزنه ولی نشدع ولی بابای من یک کارگر بازنشسته ساده بنده خدا اصلا عدد ارقامی ندیده تو حسابش ک من بخوام روی کمک او حساب باز کنم
میدونی، من درکت میکنم
بیا بالا ،فرض کن سوار یه وسیله ای شدی ومستقیم میتونی پرواز کنی بری بالا و از بالا میتونی نظاره گر زندگیت باشی
برو بالا. اصلا سوار هلی کوپتر شو برو بالا بالا بالاهااا
هرچقدر اوح گرفتی میبینی اقاااااا همهههههه ی این بدبختی های من و گرفتاری های من هر چقدر ازشون دور میشم و هر چقدر ک از نگاه خداگونه از به داستان نگاه میکنم میبینم اقاااا اصلا مشکلی نیست همه چیز حل شده ست، من اصلا کاری ندارم. من فقط باید لذت ببرم از زندگی
میدونی. اینه داستان
رقم بدهیت چند میلیارده؟ ده میلیارد بیست میلیارد سی میلیارد ک بیشتر نیست
میخوای کوچیک شون کنی
شب بزن به دل حاده ، موزیک ملایم بدار و تعداد تریلی هایی ک تو جاده میبینی رو بشمار
قیمت هر تریلی 18 چرخی ک دیدی همه رو ده میلیارد در نظز بگیز
بعد جمع کن ببین چقدر میشن
به همون الله قسم مات ومبهوت میشی
میگی خداااااااای من چقدر فراوانی چقدر این بدهی من عددش ب نسبت فراوانی نعمت هایی ک تو داری کوچیکههههههه
اصلا نه، بشین کنار خیابون، تایم بگیر 60 ثانیه ، تعداد ماسین هایی ک از جلو چشمت رد شدن روبشمار، باز قسم میخورم از حجم فراوانی مات ومبهوت میشی
دنیا پر از فراوانیه
یه شرکتی رو میشناسم سال 98 تراز مالی شون منفی دویست میلیارد تومن بود، 99 شد منفی 130 400 شدن صفر، الان امسال سال 403 ک برج 4 صورت مالی رد کردن +900 میلیارد تومن بدون بک ریال فرار مالیاتی که اصلا کل سهر پیچیده بود ک اقا چرا اینقدر مالیات دادین سما
میدونی میخوام چی بگم
میخوام بگم عدد ها روبرای خودت کوچیک کن بگو خدا جونم میدونم همیشه گندکارهای منو جمع کردی. این سری هم روش
ابجی فایل های توحیذی
فایل فقط روی خدا حساب کن
اینا رو گوش بدت
و فقط و فقط نقطه پایانی روتجسم کن و لذت ببر
شک نکن همه شون تموم میشن
منتظر خبر های خوب هستم ️️
یه نکته دیکه الان یادماومد گفتم بگم چون خیلی تاثیر کذارهست
ببین ابجی تو این داستانی ک حجمی از بدهی وارد زندگیت شده ، مطلقا ومطلقا و مطلقا کسی روباعث و بانی این داستان نبین، مطلقاااا به دنبال این نباش ک دنبال تصیر ومقصر بگردی، مطلقا نگو به خاطر فلانی، فلانی من فلان جا خوبی کردم بابام بهش خوبی کرد دستشو گرفت فلان کرد، ولی او از پشت خنجر شد او فلانی فلان کار کار ، اکر فلانی فلان موقع اینجوری نمیکفت یا فلان کار نمیکرد ما الان وضع مون این نبود، همش تقصیر فلانیه، میدونی میخوام چی میخوام بگم؟! من نمیگم خود خدا میکه هر خیری به شما میرسه از طرف من خداست هر شری بهتون برسه از سمت خودتونه ببین حتی خدا هم مسئولیت اشتباهات ما روگردن نمیگیره، به قول استاد خدا منبع نوره، منبع خیره وبرکت و فراوانیه، حالا یا من میام زیر نور از برکات نور استفاده میکنم یا میذم تو غار خودمو حبس میکنم، خدا هست، نور هست، پول هست، خوشبختی هست، ولی من رفتم تو غار!! با چی با افکار بیمار گونه ای ک ب خورد مغزم دادم ، با افکار شرک الودی ک ب خورد مغزم دادم
میدونی، میخوام بگم زندگی خیلی راحته ما سختش کردیم، ما ادم های کفور ونا سپاسی هستیم
ک اکر فقط همین سپاسگزاری میشد جزییی از رفتارمون همه رندگی مون حل میشد
حالا من میخوام اینو بهت بگم ک شما هررررر اتفاق بدی ک افتاده 100درررررررصد خودت رو باعث و بانی این اتفتق بدون، مطلقا دنبال مقصر نباش و در خلوت خودت حتماااااا و حتماااا تمام ادم هایی ک تا امروز تو ذهنت میگفتی ک فلان وفلانن همههههههه روببخشششش
ببین، نری بهشون زنگ بزنیا، فقطططططط و فقطططط تو خلوت خودت ببخش شون، بگو خدایا من فلانی وفاانی رو بخشیدک الان سی میلیارد بدهی بالا اوردم مقصرشم خودمم 100 درصد مسئولیت این موضوع رومیپذیرم، ذیگه کسی تو ذهنت نیست و به خدا میگی خدا جونم الان در جهان من فقط و فقط من هستم و تو ، بیا کارهای منو ذرست کن، من تمرکز میذارم بر زیباییی ها، من تمرکز میذارم به سپاسگزاری، من تعهد میدم شرکنورزم، قدرت روب هیچ انسانی ندم، من تعهد میدم هر صبح و هر شب با خودت خلوت کنم، من تعهد میدم بندددددگی تو روبکنم، تو هم سهم خودت روانجام بده و این بدهی من رو پرداخت کن صفر کن به مثبت بی نهایت برسون
اینجوری کار کن تمرین کن
فایل های توحیدی
من فایل 7 توحیدی خیلی گوش میدادم
اونجایی ک میکه پیامبر اسلام هیچ وقت دغدغه ش خوراک و پوشاک و مسکن نبوده
همین یه جمله منو خیلی هل میداد ک روی خدا روی ایمانم روی توکلم خیلی بیشتر کار کنم خیلی بیشتر حساب کنم
میدونی
اینه داستان
از خدا میخوام بعد از طی کردن تکاملت ، و اینم بگم طی کردن تکامل زمانی نیست ، ایمان وباور و تمرین و خلوت کردن و افسار زندگی رو دست خدا دادن و روی دوش خدا نشستنه، بعد از طی کردن تکاملت، بیای و از سود های میلیارد میلیارد تومنیت بنویسی تو این سایت کرد پایی باشه برای بقیه ک اره
میشه از زندگی بدون رنج برسی به ورشکستگی و بعد باز میشه به مثبت چند ده میلیارد تومن سود خالص رسید
ارزوی موفقیت دارم قلبا برای تو برای خودم و برای همه عباسمنشی ها
متشکرم بخاطر وقتی که گزاشتین و توی این شرایط راهنماییم کردین، خیلی برام باارزشه،
اره من هیچ کسی رو مقصر نمیدونم، یعنی گاهی بابام رو سرزنش میکنم ولی میدونم اون هم داره تکاملشو طی میکنه و هم من اگه ارتعاشم درست و حسابی بود در این حد و تااین اندازه درگیر این شرایط نمیشدم، تااین اندازه درگیرش نمیشدم که سر این مسئله نامزدم نتونه خونه بخره و نتونیم زندگیمونو زودتر شروع کنیم(چون نامزدم خواست به بابام کمک کنه تمام پس اندازشو در اختیار بابام قرار داد و بابام یجوری شد، نتونست بعد یک سال پس بده ) من از هر جهت تحت تاثیر و درگیر این شرایط قرار گرفتم این فقط یک موردش بود که گفتم، همش بخاطر ارتعاش و مدار خودم بوده
حتما به نکاتی که گفتین عمل میکنم
سپاسگزاری رو جدی تر دارم انجام میدم، امروز بمحضی که حسم بد شد میدونسم اگه ادامه اش بدم باز مثل قبل دپرس میشم اظطراب میگیرم بااون حال بد شروع کردم الکی به رقصیدن، و خداروشکر نتیجه بخش بود حسم برگشت
اینکه از شرایط گذشته خودتون گفتین خیلی نوید بخش بود، اره من همیشه شکر میکنم خونه و مغازه ای داریم که اگر فروش بره بدهی هامونو میتونیم پس بدیم، البته من هیچ وقت خدا رو محدود نمیکنم که خونه مون فروش بره میگم خودت از هر راهی که میدونی کمک کن بدهی بنده هاتو پس بدیم
حتما چند ماه بعد میام و از معجزاتی که بطور طبیعی رخ داد براتون مینویسم، ان شالله
سلام خانم غفاری
امیدوارم در بهترین زمان و بهترین موقعیت برای تمرکز روی کامنت و خوندن اون این پیام بهتون برسه
تقریبا همهی اونایی که جزو اون دسته کامنت های جالب و خوندنی این سایت هستند یه چیز مشترک دارن
کنترل ذهن
و این هم یونیک هست یعنی بقول استاد ، هدایت برای اشخاص مختلف بسته به اون شرایطی که توش قرار دارن فرق میکنه
برای یکی باید بره باشگاه
برای یکی باید بخوابه
برای یکی باید بره زیر دوش
برای یکی مثل من باید بره سفر
اصلا نمیشه بهتون نسخه بدم
ولی یه چیز مشترک در همه ی برهه هایی که به مو رسید ولی قطع نشده و دوباره برگشت وجود داره اونم تسلیم شدنه
آقای عطار روشن
خانم سعیده شهریاری
آقای محمد کرمی
خانم شهرزاد
خانم لیلا بشارتی
عمو فریدون و لیلا خانم
و خیلی دوستان دیگه و البته خود من
همه در نقطه تسلیم بودن براشون درها باز شده
من یه چالشی مشابه چالش شما داشتم پارسال تقریبا همین موقع
متاسفانه وقتی یه چالش مخصوصا مالی تو زندگیت میفته مثل سیل که آبه ولی با خودش گل و لای و درخت و سنگ هم میاره ، با خودش کلی داستان عاطفی و … هم میاره .
من تقریبا هر دفعه که تو این چالشا میفتادم سفر میرفتم
یه جایی استاد گفتن بزنین به جاده
منم چون پول سفر نداشتم زدم (استیکر مورد نیاز)
رفتم تا اولین روستا چون ترسیدم بنزین ماشین بیشتر منو نبره ،دوباره استیکر
کنار یه جوی آب وایستادم
در حین قدم زدن و نگاه کردن حرکت سریع آب توی جوب سیمانی بودم و با خودم میگفتم میگذره
مثل همین اب
اما ذهنم مگه آروم میشد
نه
اصلا
اما بخدا گفتم خدایا یه حرفی حدیثی نشونه ای که درست میشه بهم بگو
یه دفعه دیدم یه مورچه افتاده تو اب و با جریان تند آب داره میره
دلم گفت برو دنبالش
گفتم درش بیارم گفت نه
تماشا کن
رفت و رفت منم پشت سرش میرفتم
کمی دست و پا زد رفت پایین دوباره اومد با تقلا بالا دو باره پایین دوباره بالا و تکرار
بعد طی یه مسیری انگار دیگه واداده باشه اومد رو آب تخت گرفت خوابید من اصلا فکر نکردم مرده چون مورچه مرده زیاد دیدم وقتی به رحمت خدا میرن مچاله میشن اما این نامرد دستاشو گذاشته بود زیر سرش تخت خوابیده بود یا به آسمون نگاه میکرد و لذت میبرد
دیگه نه دست و پا زدنی بود و نه تقلایی
بعد طی یه مسیر کوتاه سر یه پیچ جوب که سرعت آب کم شد و آب بصورت گردابی یه گوشه اون پیچ جمع شد بود و حرکت نمیکرد مورچه رفت تو اون مسیر
همون گوشه آروم واستاد اصلا دست پا نزد
یه برگ علف کنار جوب روییده بود سرش اومده بود تو همون قسمت آب
مورچه برخوردکرد به اون
و از خواب بیدار شد و د بگاز
پیچید اومد بالا رفت تو خشکی و رفت دنبال کارش
و من قابیل وار این مورچه که از شهر اون دو تا کلاغ قرآنی اومده بود رو دیدم و فهمیدم
یادم اومد داستان رو
شرط اول تسلیم بودنه
تو داستان یونس اون وسط تاریکیا تسلیم شد که نجات پیدا کرد
خدا همه ی کلیدا رو داره تو قران گفته له مقالید السموات والارض
مالک همه چیزه
اختیار دار همه چیزه
میدونی
اربابه
اما ما بقول یوسف دنبال ارباب متفرقونیم
یه بندی هست تو دعای جوشن کبیر
میگه یا رفیق من لا رفیق له
یا انیس من لا انیس له
یا شفیق من لا شفیق له
یا مغیث من لا مغیث له …
باید از همه ببُریم از همه
تا نبریم اوضاع همینه
بابا
اون کارای عجیب غریبتر رو انجام میده نمیخام مثال قران بزنم بگم در پیری به زکریا بچه میده به مریم بدون شوهر و …
نه همین الان
از یه اسپرم و یه تخمک یه آدمی درست میکنه که بیا و ببین
آدم چیه فیل هم درست میکنه
با همه پیچیدگی هاشون
مشکلات من و شما براش تیله بازی هم نیست بقول خانم شهریاری
پیشنهاد میکنم اون فایلی که استاد در مورد سوره ضحی گفتن و اون فایل دعا و تسلیم شدن رو
بعلاوه خوندن با معنی سوره ضحی و انشراح و فتح و طلاق و البته مریم رو بخونین و تو ذهنتون تکرار کنید
یه چند تا فایله مال مصاحبه با استاد رضا عطار روشن ، فایل 37 گفتگو با دوستان ، و کامنت برگزیده خانم بشارتی رو که استاد توضیح میدن گوش کنین و
از همه مهمتر
آروم باشین
خدا حواسش هست …
به همه چیز
ون دیر وقته که کامنت نزاشتم
امشبم در پاسخ به آقا رضا کامنتتون رو خوندم به دلم افتاد براتون بگه من بنویسم
و الله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین
سلام، چرا حس کردم خدا از طریق شما با من صحبت کرد؟ چقدر قشنگ بیان کردین، چقدر تاثیر گذار بود،
تمرین میکنم وسط کشمکش های روزمره ، وسط خبرای مختلف، این ریلکس بودن مورچه رو یادم بیارم ((: یادم بیارم جایی که کاری از دستم برنمیاد الکی عذاب ندم خودم رو بلکه بکشم کنار تسلیم بشم و ببینم خدا چجوری برام معجزه میکنه، دارم اینو تمرین میکنم
و من یتق الله یجعل له مخرجی و یرزقه من حیث لا یحتسب
و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدرا
سلام و درود خدا بر شما استاد محترم، این فایل رو من سه سال پیش اتفاقی در تلگرام شنیدم و امروز هم به دنبالش گشتم تا پیداش کردم توی سایت.
این فایل برای من تبدیل به یک میثاق بزرگ شده و همیشه سعی کردم خط زندگیم رو با این خط فکری همسو کنم این حرف ها اگر چه از زبان شما بیرون میاد ولی در اصل کلام خداوند بزرگ هستش . به قول سعدی شیراز : دلنشین شد سخنم چون تو قبولش کردی . یا به قول حافظ بزرگ ؛ نامه حسن تو را بر عالم و جاهل خوانم . شما کلامتون رو الله متعال دلنشین کرده چون سخن خودشه که خالصانه از دهان شما بیرون اومده. زنده و سلامت و همیشه سربلند باشید
سلام به همه دوستان عزیزم و استاد یکتاپرستم استادی ک درس یکتاپرستی رو به من یاد داد ،راه یکتاپرستی رو ب من نشون داد، استادی ک به تنهایی سوالات دینی مذهبی من رو پاسخ داد، استادی ک وقتی میگم خدا، خدای درست و واقعی تو ذهنم شکل میگیره خدایی ک رب العالمینه، خدایی ک واقعا در حق من ِ بنده خدایی میکنه ، اربابی میکنه، اگر من بندگی خشکلی داشته باشم اونم حق اربابیشو رو خوب ادا میکنه، اره استاد این خدای درست رو شما به من یاد دادین ، زیبا قشنگ عالی و کامل، ااااصل مطلب رو بدون ذرهههه ای حاشیه به من فهموندین ک خدای درست چیه و کیه و چجوری باید این خدا رو بشناسیم
یه عکس نوشته از مولانا والپیپر گوشیم گذاشتم
نوشته:
در جستجوی خدا بودم، خود را یافتم
به جستجوی خود رفتم، خدا را یافتم
اره استاد جان، شما سهم استادی و درس خودشناسی و خداشناسی رو به حق خوب یادم دادی، حق استادی رو خوب ادا کردی
ولی من قصی القلب چه دور فهمیدم، چقددددر شنیدم حرف ها رو چقدر گوش دادم فایل ها رو و چقدددددر فایل گوش دادیم چقدر حرف های قشنگی شنیدیم چقدر به به چه چه کردیم چقدر گفتیم بابا دمت گرم استاد این موضوع رو چقدددررررر عالی توضیح دادید چقدر جالب من همین امروز داشتم ب این موضوع فکر میکردم شما دقیقا همین موصوع رو توصیح دادید، و در لحظه ای ک داشتیم فایل رو گوش میدادیم چقدر سناریوهااااااااااااا تو ذهنمون چیندیم ک اره دیگه راه رو پیدا کردیم ، اره دیگه حل شد، دیگه یکتاپرست شدیم، دیگه توحیدی شدیم، دیگه مثل ابراهیم درخواست میکنیم، دیگه مثل موسی میگیم خدایا از هر خیری ک از تو برسه ما فقیریم، دیگه ب رییس و دولت و رهبر و پدر و مادر و مشتری و ….. باج نمیدیم، دیگه شرک نمیورزیم، دیگه رو کمک هیچکی حساب نمیکنیم، دیگه فهمیدیم ک باید خداجون فقط رو تو حساب کنیم، دیگه از صاب مغازه ک میگه معازه رو خالی کن نمیترسیم، ناامید نمیشیم، خیرشو میتونیم ببینیم، دیگه مشتری ک میگه میام معازه و تسویه میکنم روش حساب نمیکنیم میگیم خدایا من رو این ادم حساب نمیکنم رو خدای این ادم حساب میکنم، دیگه تبلیعات نمیکنم، دیگه اینستا رو پاک میکنم. واتساپ رو پاک میکنم دیگه تبلیع نمیکنم ، دیگه استوری نمیذارم ، دیگه خدایا تو همه چی میشوی همه کس را، پس برای من تبلیع کن
تو تبلیعات منو انجام بده، تو بیلبورد من باش تو فلان باش، تو باید فلان کنی، خدایا تو قدرت داری تو زور داری ، تو عِلمت بر کل جهان محیطه، تو میتونی، من این درخواست و فلان درخواست رو از تو دارم، خدایا مرسی خدایا دمت گرم ک راهو نشونمون دادی خدایا ازت سپاسگزارم خدایا ازت ممنونم، و و و و چقدرررر فقط وقتی فایل هاتون رو گوش دادیم در حین گوش دادن چقدر با خودمون عهد بستیم چقدر ب خودمون قول دادیم چقدر سناریو نوشتیم ک دیگه فهمیدیم
و به قول استاد خودتون یه مشتتتتت اراااااجیف و توهم خودمون با ذهن خودمون به مغز خودمون دادیم و وقتی فایل تموم شد و رفتیم تو زندگی روز مره حتی به یک درصد چیزهایی ک تو فایل شنیدیم عمل نکردیم ک هیچ حتی یادمون هم نبود و همون ادم قبلی همون افکار قبلی همون ذهنیت قبلی همون نتایج قبلی، چقدر گفتین این فایلو بارها و بارها ببینید
و بشنوید تا تکرار بشه ولی من به یکبار بسنده کردم و توهم زدم ک نه ، من کامل درک کردم و گرفتم چی شد
و ب قول انیشتین یه احمقی بودیم ک با همون افکار و رفتار و کردار قبل انتظار داشتیم نتایج جدید عوض بشن تعییر کنن و دائم گفتیم چرا شرایط خوب نمیشه چرا نتایج عوض نمیشه
و نفهمیدیم ک بابا جان
مگه ب فایل شنیدنه
مگه به قول استاد تلویزیونه این مغز که با یه دکمه، تق،خاموش بشه ، تق ، روشن بشه
اره استاد، چقدر شما واضح و شفاف گفتین شکرگزاری نزدیک ترین فرکانس به خداوند هست و شما چی گفتین و ما چه کج فهمی هایی ک برداشت نکردیم ، ای وای من ، خودم از خودم معذرت میخوام ک اینقدر کج فهمیدم و کج رفتم و چقدر دیر درک کردم، البته الان میفهمم ک باید الان میفهمیدما ولی به خودم میگم چقدر این باورهایی ک مثل سیمان تو مغزمون چسبیدن جای کار دارن واقعا!!
کجا داری میری کجاست حواست عزیز من!!؟؟
من همه اینا رو به خودم میگم
ک یه روزی به خاطر شرکی ک در وجودم بودم در عالم شراکت به قعقرات رفتم، و تو اون قعقرات خدا راه رو با فایل های توحیدی استاد عزیزم به من نشون داد، از یه جایی اومدم و دائم فایل های توحیدی گوش دادم ، دائم 3 4 قدم اول دوره 12 قدم کار کردم ، و نه کامل بلکه بسیار دست و پا شکسته و تکرار کردم تمرین کردم صبح ظهر شب و به همون نسبت ک تغییر کردم در عرض یکماه درامد مثبت 250 میلیون تومانی رو تجربه کردم بچه ها +250 میلیون تومان درامد واقعا عدد قابل قبولی هستاااا ، وای خدای من چقدر لذت بخش بود تجربه این عدد درامد
و چقدرررررر به خاطر عدم رعایت تکامل
چقدر ب خاطر غرور و تکبر و مَنیَّت
چقدر به خاطر عدم ظرفیت
عدم لیاقت
عدم نفهمیدن ب اینکه تااااااااااا وققققققققتییییییی کهههههه دااااااااریییییی روووووو خوووووودتتتتتت کاااااااارررررر مییییییییکنییییییی نتاااااایییییججججج هم تتتغغغغیییییییررررر میکنهههه و اگررررررر روی خوددددتتتتت کاااااررررر نککککننننیییی دوبارهههه برررررررمیگردددددی خونه اول میشی صفر میشی منفی و میشی بد بخت الله اکبر خدای من خدایا منو ببخش ک نتونستم تو رو بزرگتر ببینم تو رو بهتر ببینم تو رو قوی تر قدرتمندتر و عظیم و بزرگ تر ببینم خدایا منو ببخش
چقدر نفهمیدم و به خودم غره شدم
خانم فرهادی ،من ابله من خر این حرف رو شنیدم ک خانم فرهادی من این درامد رو تجربه کردم برم سمت بیشتر کردن درامدم ؟؟؟ گفتتتتن نهههههه تو باید تکاملتووو طی کنیییی ، و چقددددرررر تووووو ذهههههنم غَره شدم و خندیدم گفتم خانم فرهادی بیخیالااالللل بابابااا تکامل مگه به زمانه مگه به فلانه من رو غلطکم من افتادم رو ریل من افتادم رو دور پول سازی خدا برای من جبران میکنه من رو توحید کار کردم من یکتاپرست شدم ، و چقدر کوته فکر شدم و دقیقا در نقطه ای ک باید تواضع تواضع و تواضع و تواضع و تواضع و تواضع رو پیشه میکردم و نکردم
ببخش منو خانم فرهادی ک هر سری زنگتون زدم نکته هایی رو گفتین ک من نتونستم عمل کنم و به خودم مغرور شدم
و این حرف و این الهامی ک به استاد شده بود رو من توجه نکردم
ک ب هر جا ک برسی ب هر موفقیتی برسی به خودت مغرور نشو که با سر میخوری زمین
ببخش منو خانم فرهادی
ببخش منو استاد ک حرررفاااتتووووو شنیدم ولی درک نکردم ولی ععععععععممممممممللللللل نکردم
فقط به عنوان فایل انگیزشی نگاه کردم، فقط ب عنوان حرف های قشنگ نگاه کردم
و به قول خودتون میگن فلانی تو ک اییییننن همه وقته عضو سایتی چقدر درامد داری چقدر ثروت داری و استاد چقدر شما جالب تو یکی از فایل ها توضیح دادید ک مگه عضویت مهمه پسر خوب مثل این میمونه یارو ده ساله باشگاه ثبت نام کرده و هیچ غلطی نکرده هیچ تعییری نکرده بعد میگه اون باشکاهه خوب نیست اون مربی خوب نبود، گیرم باشگاه و مربی خوب نبودن تو خودت چ غلطی کردی؟ چ حرکتی کردی؟
وای خدای من
من همین چند ماه خودمم باورم نمیشه ک مثبت 250 میلیون تومان درامد داشتم فروش 800 900 میلیونی داشتم ، کلییییی پول نقد کلییی چک دستم بود کلی طللللببب داشتم از مردم و مشتری ها
ولی الان چی؟ واقعا چیکار کردم با خودم ک الان خجالت میکشم بنویسم ب خدا ، ک بگم موجودی نقدی حسابم زیر یک میلیون تومن شده
واقعا چقدر گناه کردم
چقدر شرک ورزیدم
چقدر احساس لیاقت رو خودم از خودم گرفتم
اگاهانه و اشتباه
خدایا ببخش منو اگر جایی ک باید روی تو حساب مییکردم ، نکردم و قدرت رو دادم ب ادم ها ،ب اعتبارشون به کارشون به شخصیت شون به ماشینشون به سرمایه شون، به گوشی های ایفونشون و به ست ایفونشون، به تیپ شون به اندامشون و جایگاه اجتماعی شون
و چقدر ضربه خوردم
به قول دوستمون خدایا ازت خواهش میکنم من رو به اندازه یک پلک به هم زدنننن به خودم وانگذار
من چقددددر نشانه های پررنگ دیدم ولیییی باز نفهمیدم باز درک نکردم
مثال میزنم
تو بازی تنیس خب وقتایی ک روی خودم حساب میکردم رو توانایی و روی تکنیک های خودم و مغرور میشدم و سهم خودم رو از انجام و اجرای حرکات صحیح انجام نمیدادم انتظار داشتم خدا کارشو انجام بده، خفه شو پسر، چی میگی، من باااااااااااااااااااید سهم خودم رو و اون چیزی ک بلد هستم رو و اون حرکتی ک میدونم درست هست رو انجام بدم و بعد نتیجه و امتیار و پوینت گرفتن از حریف رو بسپارم ب خدا و تا وقتی تسلیم نباشم و هر وقتی ک تسلیم نشدم پوینت از دست دادم و هر للللللححححظه ک تسلیم شدم و اگاهانه گفتم خدایا فقط تو ،اعتبار این ضربه خوب این امتیاز خوب فقط ب تو برمیگرده و اگاهانه گفتم ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی، بازی رو بردم
جاهایی ک حریف امتیازش بیشتر میشد دقیقا میگفتم خدایا ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی میگفتم خدایا اعتبار این ضربه خوب ب تو برمیگیره ، خدایا فقط یه امتیاز فقط برای این پوینت فقط برای این لحظه از تو میخوام به من پوینت بدی و بازی ب نفع من تموم بشه و چقدر زیبا خدا کارشو انجام میداد
و من چقدر خوشحال میشدم
اره خداااا کارشو درست انجام میده اگر مااااا سهممممم خودمون رو درست انجام بدیم ، به قول استاد ایمانی ک عمل نیاورد استاد ببخشید از این لفظ استفاده میکنم واااقعا ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت نیست وااااقعا زِرِ مفت است ب قول اگر اشتباه نکنم فرگوسن میگفت در یکی از بازی ها از خدا خواستم بازی رو ببریم ولی باختیم و بعد از باخت فهمیدم تیم حریف هم خدا دارد و از اون بازی به بعد تلاشم رو بیشتر کردم ، اره ، من باید سهم خودم رو انجام بدم، ب قول استاد تو کار خودتو انجام بده ، ب قول قران تووووووو خدااااااا رو اجابت کن با ایمانت ، با توکلت، با توحیدت ، خدا هم چشم، استجب لَکُمِش رو دست و دلبازااااانه خرجت میکنه
مدتیه فروشم صفر شده
بازاریابیم ج نمیده
نقدینگی صفر
یک ماهه از تامین کننده ها فرصت طلب کردم ولی هنوز هیچی نشده
و میدونم دلیل این شرایط الان فقط شرک هست، فقط عدم لیاقت هست،فقط غروری هست ک گرفته من رو، فقط عدم لیاقتی هست ک گفتم من این ماه این همه درامد داشتم ،پس فلانی چجوری زندگیشو میگذرونه، پس فلانی وایی خدایا چجوری یعنی واقعیه این درامد من؟ یعنی حق من هست؟ نکنه مغرور بشم نکنه حقم نباشه نکنه لیاقتشو نداشته باشم نکنه فخر بفروشم !؟ و بسیار از این جملات دیگه ک تو ذهنم زدم زدم زدم تا اینکه همه پول ها رفت هم قراردادی ها رفت و و و… تمام و به قول استاد اون دوستمون ک تو امریکا بود و دیگه حتی پوووول نداشت بنزین بزنه پول نداشت نون بخره و کلا ده سنت ده دلار یه همچین عددی واسش مونده بود و استاد بهش گفت فلانی دیگه اینجا ته خطه به خودت بیا، و از اون روز
دیگه اون دوست مون به فایل ها به چشم فایل قشنگ و زیبا نمیدید و ندید و زندگیش متحول شد
چقدر من دنبال نتایج دوستان هستم .همیشه کامنت هایی ک دوستان میذارن ک از خودشون مثال میزنن واز تجربیاتشون میگن رو میخونم لدت میبرم و وااااقعا حسرت میخورم
و میگم خدایا چرا من نباید یکی از این دوستان باشم
وای ک چقدر دلم پره
ولی اشکال نداره
این ها رو اینجا نوشتم ک یادم بمونه ک بهمن 1402 کجا بودم و الان مرداد 1403 در چ جایگاهی ام ک بعدا بیام و رجوع کنم و دیگه برای هیچ وقت دیگه
ن مغرور بشم
ن غروور بگیرتم
ن خودمو مقایسه کنم با ادم های لول پایین
و روی خدا حساب کنم فقط و فقط
از خدا درخواست کنم فقط و فقط
ادم ها رو دست خدا ببینم فقط و فقط
دست های خدا رو با یه مشتری نبندم هرگز
هوشیار باشم به نشانه ها همیشه و همیشه
خدا در قلب منه در وجود منه
ب قول دوستمون خدا خودش از رگ گردن به ما نزدیک تر هست ک هیچ ، در وجودمون جاری هست ک هیچ، ب قول استاد یک جریان جاری در زمان حال
دو تا فرشته و محافظ vip گذاشته دو طرف شونه هامون ک 24ی این دو فرشته نازنین حواسشون ب ما باشه
و خدا رو باید اجابت کنم تا خدا هم منو اجابت کنه
خدا امید میشود نا امیدان را
پدر میشود یتیمان را
و همسر میشود، بی همسران را
و راه میشود گم گشتگان راه را
ب قول من
خدا مشتری میشود بی مشتری شدگان را
خدا تبلیغ میشود بی تبلیغ شدگان را
خدا پول میشود بی پولان در کسب و کار را
چک میشود بی چِک شدگان در بازار را
خدا اعتبار میشود بی اعتبار شدگان را
خدا ابرو میشود بی ابرو گشتگان را
خدا عزت میشود بی عزت شدگان را
خدا بی نیازی میشود نیازمند شدگان را
خدا قدرت میشود بی قدرت شدگان را
خدا عزت نفس میشود بی عزت شدگان را
خدا محصول میشود بی محصول شدگان را
خدا برکت میشود بی برکت شدگان را
خدا خیر میشود گمگشتگان در راه شر
خداوند همه چیز میشود همه کس را
امااااا، باز عزیز دل یادت نره ب خودت غَره نشی
خداوند همه چیز میشود همهههه کس را
به شرط ایمان ، به شرط باور، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح ، الله اکبر
ک چقدر این قسمت شعر خااالص هست
خدایا خودت ظرفم رو بزرگ کن
خدایا سلطم رو هم عمیق کن هم وسیع
هم لیاقتم رو، هم تواضعم رو ، هم افتادگیم رو عظیم کن ، خدایا این ها درخواست هایی هست ک به قول علی ع فقططططط میتونم ب تو بگم فقط و فقط به تو و نه هییییییچ بنده ی دیگه ای
JUST with you & JUST from you
حاجی بازاری دختری داشت دم بخت، باید جهیزیه میخرید و حیران و سرگشته و کاسه چ کنم چ کنم دست گرفته بود ک خدایا چ کنم، ندارم ، ابرو در خطر هست ، دختر دم بخت دارم خودت کار سازی کن
یه روز صندلی گذاشته بود دم در مغازه و نشسته بود ،یک لحظه گفت خدایاتوهم میدونی و هم میتونی الله اکبر ک چقدر یک جمله ، یک درخواست میتونه عمیق باشه، کامل باشه، به قول استاد همیشه دنبال اصل باشید دنبال قوانین باشید، گفت خدایا تو هم میدونی، یعنی تو بر قلبم اگاهی و تمام دردم رو میدونی، و هم گفت میتونی، یعنی ای فرمانروا تو قدرت داری تو زور داری، تو بر کل کیهان مدیر و مدبری، چو شاگرد حاضر شود استاد از راه رسد ، وقتی اماده باشی، وقتی ب قول استاد وقتی هدف واضح و مشخص تو زندگیت داشته باشی، دیگه هم تکلیفت با خودت معلومه هم خدا میدونه ک چی میخوای، نگران نباش، خدا سهمشو خوووووب ادا میکنه
میگن مشتری تو چند روز چنان از سر و کول کسب و کارش بالا گرفت ک حتی اگر تمام مردم شهر جمع میشدن ک واسش مشتری بشن نمیتونستن
آره واقعا
خدا کارسازیشو خوب انجام میده
اگر من سهم خودم رو انجام بدم
سلام دوست خوبم ؛ من سه ساله مشغول لذت بردن از این فایل توحیدی هستم امروز به دنبال پیدا کردن دوباره ش به سایت وارد شدم ( البته عضوم) و اولین کامنتی که دیدم کامنت شما بود ، حقیقتا حرفهاتون یک کتابچه زیبا و مفهومی بود، پر بود از درس و تجربه؛ براتون بهترین ها و ثبات قدم یاری شده از سمت خداوند رو براتون آرزو میکنم.
سلام سهیل جان دروغ چرا داداش، چند روز پیش دیدم اعلان بالای صفحه ابی شده، دیدم پیامتو ، خیلی جدی نکرفتم، الان اومدم پیامم رو خوندم دروغ چرا خودم مو ب تنم سیخ شده
واقعا متعجب شدم ک ایا این نوشته ها رو من نوشتم من کی نوشتم اصلا ؟ واااقعا خودم لذت بردم و الان درک کردم ک استاد وقتی میگه من این حرف هایی ک به شما میزنم اول ب خودم میگم و بعد ک میام فایل ها روگوش میدم انگار تا الان اصلا نشنیدم و برای اولین باره ک دارم گوش میدم، منی ک سالهاست دارم این اکاهی ها رو تدریس مبکنم
اره وقتی از دلت و از درون و ب قول استاد وقتی تسلیم خداوند باشی و اجازه بدی ک او هدایتگرت باشه هیچ وقت هیچ چیزی قدیمی نمیشه کهنه نمیشه همیشه نو نوعه. انگار برای همین الانه
و واقعا ما باید همیشه روی خودمون کار کنیم
من تو این مدتی ک از تاریخ این نوشته میگذره ک شدم مثل کسی ک اینقدر کار دارم ک اصلا وقت نمیکنم بیام رو خودم کار کنم بیام کامنت بخونم فایل ببینم گوش بدم و و و
در صورتی ک این نتایجی ک الان دارم و این حجم شلوغی و کاری ک من دارم همه شون ب دلیل فرکانس هایی هست ک اون شب و روز ها من با همه وجودم از خدا خواسته بودم
و اگر میخوام کار ساده تر بشه راحت تر بشه اسون تر بشه پر سود تر بشه در عین حالی ک ازادیم بیشتر بشه در عین حالی ک لذت بردنم از این زندگی بیشتر بشه باااااااید روی خودم کار کنم باید وقت بدارم انرژی بذارم و کار کنم
ن اینکه یه مدت بیام بعد باز برم
اینا رودارم ب خودم میگم ک اینقدر یو یو نباشم اینقدر بالا پایین نکنم و خدا روهمیشه و همیشه و هر لحظه در کنار خودم احساس کنم و بفهمم ک اقا جان این کاری ک الان دارم این درامدی ک الان دارم دلیل خلقش فقط و فقط خداست و اعتبارش رو به خودش بدم
امید دارمو ارزو دارم همه مون اراده ای داشته باشیم ک همیشه و همیشه از این اکاهی ها استفاده کنیم. ارزی بهترین ها برای تو برای خودم و برای همه عباسمنشی ها
یه ارزو میکنم بماند به یادگار
امروز و الان 24 دیماه 1403 برای همه دوستان و برای خودم درامد ماهیانه +1,000,000,000 تومان یک میلیارد تومان درامد خالص ارزو میکنم
اولین ماهی ک به این درامد رسیدم بیام و بنویسم و بگم ک اره شد اره یک میلیارد تومن امروز واسم رویاست ولی روزی میاد ک میام و ریپلای میزنم و میگم تیک خورد
این لحظه هزاران بار تقدیم به همه عباسمنشی های عزیز
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
اوایل که تازه با استاد و سایت اشنا شدم خیلی معنی شرک و توحید رو نمیفهمیدم فقط دنبال ثروت بودم انگار چشم و گوشم بسته بود و هرچه پیش رفتم و تکامل را درک کردم و صبورتر شدم کامنت خوندم تو عقل کل گشتم کمی با توحید اشناتر شدم چند دوره رو خریدم و کار کردم و زمانی نتیجه گرفتم که توحید رو درک کردم . الان که برمیگردم و فایلها رو گوش میدم دیدم استاد فایلی نداره که در مورد توحید و خدا حرف نزده باشه. حتی در دوره عزت نفس که جدیداً خریدم دلیل عزت نفس پایین هم شرک هستش و عدم ایمان به خدا و تاثیر نظر دیگران در زندگی. از زمانیکه توحید رو درک کردم در سایت عباسمنش تازه زندگی رو درک کردم ، ثروت و نعمت رو درک کردم، سلامتی رو درک کردم ، عشق رو درک کردم و خودم رو درک کردم.
حتی زمانی نتایج عالی گرفتم که توحید رو عمل کردم ، درک یک موضوع و یک باور شروع کار هستش و پاداش این شروع احساس ارامش هستش و با تکرار و ایجاد باور نتایج میاد. من هرلحظه بگم خدایا این کار رو میسپارم به خودت ولی احساس خوبی نداشته باشم بازم مشرک هستم. توحید و ایجاد باور توحیدی برای هرکس فرق داره و در قسمتی از زندگی سریعتر و قویتر جواب میده ، برای یکی بخاطر باور قوی مشتری بیشتر میاد چون به خدا بابت جذب مشتری باور بیشتر داره یکی در حوزه سلامتی باور قویتری داره و…. باور ما در هر حوزه یا کاری به میزان ایمان ما به خدا قویتر میشه و نتایج پایدار ایجاد میشه ، هر حوزه ای که ما درکنار ایمان عمل هم داشته باشیم و حرکت کنیم. با حرف زده و گفتم عبارات توحیدی نتیجه حاصل نمیشه ولی با تکرار زیاد و عمل به اون عبارت و احساس درونی عالی نتایج نمایان میشه.
مثال: من همیشه از کارهای جدید و مشتری های جدید تو کارم استرس داشتم و با قبول کار دل شوره بدی میگرفتم . ولی با اموزه های استاد و منطقی کردن نتایج قبلی برای ذهنم دلشوره کم شد ولی حل نشد. نشستم برای خودم این باور رو ایجاد کردم ( هر مشتری که به سمت هدایت میشه قطعاً خداوند توان انجام کار رو تو وجود من قرار داده) این باور رو تکرار کردم و برای اینکه ذهنم منطقی بشه تو خونه هر کار فنی نیاز بود انجام دادم انجام دادم کارهای خیلی کوچک مثل تعویض شیر اب حیاط یا شناور کولر و تعویض پوشال، ارام ارام اعتماد به نفسم زیاد شد و دیگه از کار نمیترسیدم و باوری برای خودم ساختم قوی شد و الان باور نمیکنید در حین انجام کار خدا طوری هدایتم میکنم کارم ١٠ برابر راحتتر و سریعتر انجام میشه و رضایت مشتری ها بسیار بیشتر شده . البته با ورود به دوره عزت نفس هم خیلی رشد کردم.
عمل به باورهای توحیدی سخته ولی کولاک میکنه در هر زمینه ای.
سپاسگزارم از استاد که من رو با خدا اشنا کرد با خدای واقعی که دوست ماست و به ما نزدیکه.
من هر بار نیاز به انرژی دارم برای موندن در مسیر ایه
( اذا سعلک عبادی…) رو میخونم و اشک میریزم و ایمانم هزاران بار بیشتر میشه.
بقول شعری که استاد در دوره عزت نفس میخونه:
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و اشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
……
خدارا بینهایت سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به سایت استاد و اشنایی با استاد عباسمنش و خانم شایسته.
شاد و سلامت باشید